رضا رضائی
[ همه پیام ها ] پیام های رضا رضائي (4 مورد)
  سوره اعراف آیه 166 - نهى از منکر

1- نهى از منکر، اگر سبب هدایت دیگران نشود، سبب نجات خود ناهیان مى‏شود. «أنجینا الّذین ینهون»
2- فراموشى، اگر در اثر بى توجّهى و بى‏اعتنایى باشد کیفر دارد. «فلما نسوا ...»
3- هر که راه موعظه را بر روى خود ببندد، راه قهر الهى را به روى خویش باز کرده است. «نسوا - أخذنا»
4- نهى از منکر، یک وظیفه دائمى است. «ینهون» (فعل مضارع نشان استمرار است)
5 - بى‏تفاوتان، ظالمند. «الّذین ظلموا» (در آیه‏ى قبل، بنى‏اسرائیل به سه دسته تقسیم شدند: متجاوزان، واعظان و سکوت‏کنندگانِ بى‏تفاوت. در این آیه سکوت‏کنندگان هم جزو ظالمانِ هلاک شده به حساب آمده‏اند، زیرا تنها ناهیان از منکر نجات یافتند، «انجینا الّذین ینهون» پس سکوت، هم ظلم و هم زمینه‏ى هلاکت است.)
6- از بزرگ‏ترین و شدیدترین عذاب‏ها، سقوط از مرحله‏ى انسانیّت است. «عذاب بئیس، کونوا قردةً خاسئین»
7- متجاوز، استحقاق از دست دادن انسانیّت و مسخ شدن را دارد و کیفر مستکبر، طرد و تحقیر است. «عتوا، قردةً خاسئین» آرى، ملّتى که در برابر قانون الهى گردنکشى کند، میمون‏وار از دیگران تقلید خواهد کرد.
8 - آنان که حکم خدا را با حیله، مسخ و دگرگون کنند، چهره‏شان مسخ مى‏شود. بازیگرِ با دین، به صورت حیوان بازیگر (میمون) در مى‏آید. «کونوا قردة»
  سوره انعام آیه 21 - هر چیز که عزیزتر و مقدّس‏تر باشد
1- هر چیز که عزیزتر و مقدّس‏تر باشد، خطر ظلم درباره‏ى آن بیشتر است. از این رو ظلم به خدا و افترا بر ذات مقدس الهى، بدترین ظلم‏هاست. «ومن أظلم»
2- ظلم به تفکر و فرهنگ انسان‏ها، بدترین ستم‏هاست. شرک، افترا به خدا، ادّعاى نبوّت دروغین، بدعت، تفسیر به رأى، همه نمونه‏اى از این گونه ظلم‏هاست. «و مَن اظلم ممّن افترى على اللَّه کذبا او کذّب بآیاته»
  سوره انعام آیه 20 - خداوند بر اهل کتاب حجّت را تمام کرده
1- خداوند بر اهل کتاب حجّت را تمام کرده و آنان پیامبر اسلام را به خوبى مى‏شناختند. «الّذین آتیناهم الکتاب یعرفونه»
2- پیامبر باید به گونه‏اى شناخته شود که هیچ شکّى در او نباشد. «یعرفونه کما یعرفون أبناءهم»
3- تنها شناخت و علم، مایه‏ى نجات انسان نیست، چه بسیار خداشناسان و پیامبرشناسان و دین‏شناسان که به خاطر عناد و لجاجت از زیان‏کارانند. «یعرفونه کما یعرفون ابناءهم الّذین خسروا أنفسهم»
4- کتمان حقّ، سبب سوء عاقبت وخسارت است. «خسروا أنفسهم فهم لایؤمنون»
[ همه نکته ها ] نکته های رضا رضائي (53 مورد)
  سوره انفال آیه 33 - برداشته شدن عذاب عمومى از مسلمانان به برکت وجود شخص پیامبر صلى الله علیه وآله
با توجّه به اینکه در آیه‏ى بعد، کفّار مکّه به عذاب تهدید شده‏اند، معلوم مى‏شود که منظور از نفى عذاب در این آیه، برداشته شدن عذاب عمومى از مسلمانان به برکت وجود شخص پیامبر صلى الله علیه وآله است، مثل عذاب‏هاى اقوام پیشین، وگرنه اشخاصى در موارد خاصّى گرفتار عذاب الهى شده‏اند. مانند عذاب نعمان‏بن حارث در آیه‏ى قبل. در احادیث آمده است که خداوند به خاطر وجود برخى افراد پاک و علماى ربّانى، سختى و عذاب را از دیگران برمى‏دارد. چنانکه در ماجراى قلع و قمع قوم لوط، حضرت ابراهیم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: «انّ فیها لوطاً» یعنى آیا با وجود یک مرد خدایى در منطقه، آنجا را نابود مى‏سازید؟! فرشتگان گفتند: ما مى‏دانیم که لوط در آنجاست و به او دستور خارج شدن از آنجا را داده‏ایم. <507> یا حضرت على علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: یکى از دو امان از میان ما رفت، أمن دیگر را که استغفار است حفظ کنید. <508> و یا در روایت مى‏خوانیم امام رضا علیه السلام به زکریا ابن آدم فرمود: در شهر قم بمان که خداوند همان گونه که به واسطه‏ى امام کاظم علیه السلام بلا و عذاب را از اهل بغداد برداشت، به واسطه‏ى وجود تو نیز بلا را از آن شهر دور مى‏کند. <509> پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: مرگ و زندگى من براى شما خیر است؛ در زمان حیاتم خداوند عذاب را از شما بر مى‏دارد و پس از مرگم نیز با عرضه‏ى اعمالتان به من، با استغفار و طلب بخشش من، مشمول خیر مى‏شوید. «امّا فى مماتى فتعرض علىّ اعمالکم فاستغفر لکم» <510> نافرمانى و انجام بعضى گناهان، از اسباب نزول بلا و عذاب الهى است، و راه جبران آن توبه و استغفار است. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون» چنانکه در دعاى کمیل مى‏خوانیم: «اللّهم اغفر لى الذنوب الّتى تنزل البلاء» وهمان گونه که خداوند در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: «و ما کان ربّک لیهلک القرى بظلم و أهلها مصلحون» <511> تا وقتى که مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاک نمى‏کند. 1- وجود پیامبر صلى الله علیه وآله و مردان خدا، مایه‏ى امان براى اهل زمین است. «و ما کان اللّه لیعذّبهم و أنت فیهم» 2- استغفار، مانع بلاست. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون» (برگشت از کفر و الحاد نیز نوعى استغفار است.) 3- توبه و استغفار، اهمیّت ویژه‏اى نزد خدا دارد، چنانکه سرنوشت امّتى را نیز تغییر مى‏دهد. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون»
  سوره انفال آیه 32 - اینگونه نفرین‏ها، یا از شدّت تعصّب و لجاجت است
اینگونه نفرین‏ها، یا از شدّت تعصّب و لجاجت است، یا براى عوام‏فریبى است. بر خود نفرین مى‏کنند تا مردم ساده‏دل احساس کنند که آنان حقّ هستند و اسلام، باطل است. پس از تعیین حضرت على علیه السلام به امامت از سوى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله که به فرمان خداوند در غدیر خم انجام شد و حضرت فرمودند: «مَن کنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، نعمان‏بن حارث که از منافقان بود، نزد پیامبر آمده و گفت: ما را به توحید، نبوّت، جهاد، حج، روزه، نماز و زکات، دستور دادى پذیرفتیم، حالا هم این جوان را امام ما قرار داده‏اى؟! پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: به فرمان خدا بود. او از شدّت ناراحتى به خود نفرین کرد و در نفرین، از همین آیه اقتباس کرد. <505> امّا هنوز چند قدمى برنداشته بود که سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند و آیات اوّل سوره معارج نازل گردید. <506> «سئل سائل بعذاب واقع» 1- گاهى تقدّس‏نمایى و سوگند یادکردن، از حربه‏هاى دشمن براى فریب مؤمنان است. «الّلهم...» 2- عناد و لجاجت، انسان را تا مرز رضایت به نابودى خویش پیش مى‏برد. «فامطر علینا حجارة...» 3- برخى از مخالفان پیامبر، به خدا و تأثیر او در هستى و اثر داشتن دعا معتقد بودند. «الّلهم ان کان... امطر علینا... او ائتنا...»
  سوره انفال آیه 31 - مکرهاى پى در پى کفّار
در آیه‏ى قبل، سخن از مکرهاى پى در پى کفّار و توطئه براى طرد و کشتن پیامبر صلى الله علیه وآله بود، این آیه نمونه‏اى از مکرهاى فرهنگى آنان را که براى تحقیر مکتب و قرآن طرح شده است، بیان مى‏کند. «اَساطیر» جمع «اسطوره»، به معناى افسانه‏هاى خرافى و خیالى است، که یا درباره‏ى انسان‏هاى اوّلیه است و یا ساخته و پرداخته آنان است. نضربن حارث در سفرى به ایران، داستان رستم و اسفندیار را فرا گرفته و در بازگشت به حجاز براى مردم بازگو مى‏کرد و مدّعى بود که من هم مى‏توانم مثل محمّد صلى الله علیه وآله حرف بزنم و قصه بگویم. <504> 1- از حربه‏هاى دشمن، عوام‏فریبى، سبک شمردن و مسخره نمودن حقّ است. «قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا» امّا دشمنان طبل توخالى‏اند و تنها ادّعا دارند و در عمل، از آوردن نظیر قرآن عاجزند. 2- دشمنان نیز به برترى و فوق تصوّر بودن قرآن، اعتراف داشتند. «ان هذا الاّ أساطیر الاوّلین» 3- تهمت تحجّر، سنّت‏گرایى وکهنه‏پرستى، از قدیمى‏ترین تهمت‏ها به مؤمنان است. «أساطیر الاوّلین»
[ همه سوال ها ] سوال های رضا رضائي (1 مورد)
  سوره آل عمران آیه 67 - سئوال
سؤال:



ممکن است گفته شود: اگر ابراهیم(علیه السلام) را نتوانیم پیرو آئین موسى(علیه السلام) و مسیح(علیه السلام) معرفى کنیم به طریق اولى نمى توانیم او را مسلمان بدانیم; زیرا او هزاران سال قبل از ظهور اسلام و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بوده است؟ پس چرا قرآن او را به عنوان مُسْلِم معرفى کرده است؟

پاسخ این سؤال از نکته اى که قبلاً نیز به آن اشاره کرده ایم روشن مى شود که «مُسْلِم» در اصطلاح قرآن به معنى خصوص پیروان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیست، بلکه اسلام به معنى وسیع کلمه، همان تسلیم در برابر فرمان حق و توحید کامل و خالى از هر گونه شرک و بت پرستى است، که ابراهیم(علیه السلام) پرچمدار آن بود.

* * *

بر این اساس، معلوم شد ابراهیم(علیه السلام) پیرو هیچ یک از این آئین ها نبوده، تنها چیزى که در اینجا باقى مى ماند این است: چه کسانى مى توانند رابطه و پیوند خود را با مکتب ابراهیم(علیه السلام) ـ به عنوان یک سند افتخار ـ اثبات کنند؟

و به تعبیر دیگر چگونه مى توان خود را پیرو این پیامبر بزرگ، که همه پیروان ادیان الهى براى او عظمت قائل هستند دانست؟

در آخرین آیه مورد بحث، به این معنى پرداخته، مى گوید: «سزاوارترین مردم به ابراهیم آنها هستند که از او پیروى کردند و این پیامبر (پیامبر اسلام) و کسانى که به او ایمان آورده اند مى باشند» (إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا).

بنابراین، مسأله قرابت و خویشاوندى و یا مسأله نژاد، که پیروان ادیان مختلف براى اثبات پیوند خود با ابراهیم(علیه السلام) ذکر مى کردند، هیچگونه ارزشى ندارد و ولایت و ارتباط با پیامبران، تنها از طریق ایمان خالص به خداوند و پیروى از مکتب آنها است و به این طریق، ثابت مى شود که پیوند واقعى، پیوند مکتبى است، چه کسانى که در زمان او زندگى داشتند و از او پیروى کردند (لَلَّذِیْنَ اتَّبَعُوهُ).
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های رضا رضائي (2321 مورد)
  سوره انفال آیه 33 - ترجمه ترکی
Fakat sen, onların içinde oldukça onları azaplandırmaz ve gene yarlıganma dilerlerken Allah onlara azap vermez.

Abdülbaki Gölpınarlı Meali
Halbuki sen içlerinde iken Allah, onlara azab edecek değildi. İstiğfar ettikleri sürece de Allah onlara azab edecek değildir.

Süleyman Ateş Meali
Oysa sen onların içinde bulundukça Allâh, onlara azâb edecek değildi ve onlar istiğfar ederlerken (içlerinde istiğfar edenler var iken) de Allâh, onlara azâb edecek değildi.

Muhammed Esed Meali
Fakat sen, onların içinde oldukça onları azaplandırmaz ve gene yarlıganma dilerlerken Allah onlara azap vermez.

Ali Bulaç Meali
Oysa sen içlerinde bulunduğun sürece, Allah onları azablandıracak değildir. Ve onlar, bağışlanma dilemektelerken de, Allah onları azablandıracak değildir.

Elmalılı Hamdi Yazır Meali
Ne var ki, Allah, (ey Peygamber) sen henüz onların arasında bulunurken, onları bu şekilde cezalandırmak istemedi; ayrıca Allah onları, (hâlâ) af dileyebilecekleri bir safhada cezalandıracak da değildi.
  سوره انفال آیه 33 - ترجمه اسپانیائی
Pero Alá no les iba a castigar estando tú en medio de ellos. Alá no les iba a castigar mientras ellos Le pedían perdón.
  سوره انفال آیه 33 - ترجمه آلمانی
Und Gott konnte sie unmِglich bestrafen, während du (noch) unter ihnen weiltest. Er hätte sie auch nicht bestraft, wenn sie (sich eines Besseren besonnen und) um Vergebung gebeten hätten (w. während sie um Vergebung baten).
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های رضا رضائي (1741 مورد)
  سوره بروج آیه 10 - برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 459
(آیه 10)- شکنجه گران در برابر مجازات الهى! بعد از بیان جنایت عظیم‏
__________________________________________________
(1) این کوره‏هاى آدم سوزى که به دست یهود به وجود آمد احتمالا نخستین کوره‏هاى آدم سوزى در طول تاریخ بود، ولى عجب این که این بدعت قساوت بار ضد انسانى سر انجام دامان خود یهود را گرفت، و چنانکه مى‏دانیم گروه زیادى از آنها در ماجراى آلمان هیتلرى در کوره‏هاى آدم‏سوزى به آتش کشیده شدند، و مصداق «عذاب الحریق» این جهان نیز در باره آنها تحقق یافت.
شکنجه‏گران اقوام پیشین در اینجا به کیفر سخت الهى نسبت به آنان، و پاداشهاى عظیم مؤمنان اشاره کرده، مى‏فرماید: «کسانى که مردان و زنان با ایمان را شکنجه دادند، سپس توبه نکردند، براى آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است» (ان الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق).
جمله «ثمّ لم یتوبوا» نشان مى‏دهد که راه توبه حتى براى چنین شکنجه‏گران ستمگرى باز است، و این نهایت لطف پروردگار را نسبت به گنهکاران نشان مى‏دهد، و ضمنا هشدارى است به مردم مکه که تا دیر نشده دست از آزار و شکنجه مؤمنان بردارند، و به سوى خدا بازگردند.
قابل توجه این که در این آیه دو گونه عذاب براى آنها ذکر کرده: یکى عذاب جهنم و دیگرى «عذاب حریق» (عذاب آتش سوزان) ذکر این دو ممکن است به خاطر این باشد که در جهنم انواعى از مجازاتها وجود دارد که یکى از آنها آتش سوزان است، و ذکر آن بالخصوص به خاطر این است که شکنجه‏گران مزبور مؤمنان را با آتش مى‏سوزاندند و باید در آنجا با آتش مجازات شوند اما این آتش کجا و آن آتش کجا.
  سوره بروج آیه 9 - برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 458
(آیه 9)- سپس به بیان دو وصف دیگر از اوصاف این معبود بزرگ پرداخته، مى‏افزاید: «همان کسى که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» (الذى له ملک السماوات و الارض و الله على کل شى‏ء شهید).
در حقیقت این چهار وصف از اوصافى است که شایستگى براى عبودیت را مسلّم مى‏کند، قدرت و توانائى، واجد هرگونه کمال بودن، مالکیت آسمانها و زمین، و آگاهى از همه چیز.
در ضمن بشارتى است به مؤمنان که خدا حاضر و ناظر است و صبر و شکیبایى و استقامتشان را در راه حفظ ایمان مى‏بیند.
و البته توجه به این حقیقت به آنها نیرو و نشاط مى‏دهد.
از سوى دیگر تهدیدى است براى دشمنان آنها و هشدارى است که اگر خدا مانع کار آنها نمى‏شود نه به خاطر ناتوانى است، بلکه به خاطر آزمون و امتحان است، و سر انجام طعم تلخ عذاب دردناک خدا را خواهند چشید.
اصحاب اخدود چه کسانى بودند؟
«اخدود» به معنى گودال بزرگ یا خندق است، منظور در اینجا خندقهاى عظیمى است که مملوّ از آتش بود تا شکنجه‏گران، مؤمنان را در آنها بیفکنند و بسوزانند.
معروف و مشهور آن است که این ماجرا مربوط به «ذو نواس» آخرین پادشاه «حمیر» «1» در سرزمین «یمن» است.
توضیح این که: «ذو نواس» که آخرین نفر از سلسله گروه «حمیر» بود به آیین یهود درآمد، و گروه «حمیر» نیز از او پیروى کردند، او نام خود را «یوسف» نهاد،
__________________________________________________
(1) «حمیر» قبیله‏اى بود از قبایل معروف «یمن».
و مدتى بر این منوال گذشت، سپس به او خبر دادند که در سرزمین «نجران» (در شمال یمن) هنوز گروهى بر آیین نصرانیتند، هم مسلکان «ذو نواس» او را وادار کردند که اهل «نجران» را مجبور به پذیرش آیین یهود کند، او به سوى نجران حرکت کرد، و ساکنان آنجا را جمع نمود، و آیین یهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار کرد آن را پذیرا شوند، ولى آنها ابا کردند حاضر به قبول شهادت شدند. اما حاضر به صرف نظر کردن از آیین خود نبودند.
«ذو نواس» دستور داد خندق عظیمى کندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند، گروهى را زنده زنده به آتش سوزاند، و گروهى را با شمشیر کشت و قطعه قطعه کرد، بطورى که عدد مقتولین و سوختگان به آتش به بیست هزار نفر رسید! «1» بعضى افزوده‏اند که در این گیر و دار یک تن از نصاراى نجران فرار کرد و به سوى روم و دربار قیصر شتافت، و از ذو نواس شکایت کرد و یارى طلبید.
قیصر گفت: سرزمین شما از من دور است، اما نامه‏اى به پادشاه حبشه مى‏نویسم که او مسیحى است و همسایه شماست، از او مى‏خواهم شما را یارى دهد، مرد نجرانى نزد سلطان حبشه «نجاشى» آمد، و نجاشى از شنیدن این داستان سخت متأثر گشت، و از خاموشى شعله آیین مسیح (ع) در سرزمین نجران افسوس خورد، و تصمیم بر انتقام شهیدان را از او گرفت.
لشکریان حبشه به جانب یمن تاختند و در یک پیکار سخت سپاه ذو نواس را شکست دادند، و گروه زیادى از آنان کشته شد، و طولى نکشید که مملکت یمن به دست نجاشى افتاد و به صورت ایالتى از ایالات حبشه درآمد.
  سوره بروج آیه 8 - برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 457
(آیه 8)- سپس مى‏افزاید: «آنها (شکنجه‏گران) هیچ ایرادى بر مؤمنان نداشتند جز این که به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند»؟! (و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید).
تعبیر به «عزیز» (قدرتمند شکست ناپذیر) و «حمید» (شایسته هرگونه ستایش و داراى هرگونه کمال) در حقیقت پاسخى است به جنایتهاى آنها، و دلیلى است بر ضد آنان، یعنى مگر ایمان به چنین خدائى جرم و گناه است؟! در ضمن تهدید و هشدارى نیز به این شکنجه‏گران در طول تاریخ محسوب مى‏شود که خداوند عزیز و حمید در کمین آنهاست.
[ همه لغت ها ] لغت های رضا رضائي (12 مورد)
  سوره مائدة آیه 7 -
بِذاتِ الصُّدُورِ : ذات الصدور: کلمه «ذات» را مؤنث آورده، زیرا مقصود، معنى‏هایى است که در دلها وارد مى‏شوند. از طرف دیگر، کلمه را مفرد آورده و «ذوات الصدور» نگفته، تا خبر دهد که بهر معنایى جداگانه علم دارد.
  سوره نساء آیه 156 -
بُهْتاناً عَظیماً : بهتانی بزرگ را
  سوره نساء آیه 156 -
قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْیَمَ : و گفتارشان درباره مریم