لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ (34)
جلد 11 - صفحه 373
وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ: و مساوى و برابر نیست ملت نیکو که دین اسلام و توحید است، وَ لَا السَّیِّئَةُ: و ملت بد که غیر دین اسلام و شرک است در مجازات و مکافات، زیرا 1- اول موجب رفع درجات و ثانى سبب هبوط در درکات باشد. 2- آنکه مساوى نیستند اعمال حسنه و افعال سیئه. 3- مساوى نیست خصلت حسنه و صفت سیئه، پس مساوى نیست صبر و غضب، و رفق و عنف، و حلم و جهل، و مدارات و غلظت، و عفو و انتقام، و تکبر و تواضع. و غیره 4- در تبیان و عین المعالى: حسنه دوستى آل رسول، و سیئه دشمنى ایشان است. «1» ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ: رفع کن سیئه را به آن حسنهاى که در نفس الامر آن نیکوتر است، یعنى غضب را به حلم تسکین ده، و گناه را به عفو، و لغو را به تغافل؛ یا دفع نما به کلام حق سخن باطل را. مراد به احسن، زیادتى مطلقه است. و مراد از حسنه و سیئه، افراد آنهاست، و معنى آنکه: مساوى نیستند افراد حسنه بلکه بعضى بر بعضى راجحاند و همچنین افراد سیئه مساوى با یکدیگر نیستند. بنابراین معنى «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»: آنست که دفع کن بدى را به حسنهاى که نیکوتر باشد از حسنه دیگر، یعنى هر گاه دو حسنه باشد سیئه را به احسن آن دفع کن مثلا اگر شخصى با تو بدى کند حسنه آنست که آن را عفو کنى و احسن آنکه به عوض آن به او احسان کنى، پس وضع احسن در موضع حسنه بجهت ابلغیت آن باشد در دفع سیئه به حسنه، پس هرگاه دفع سیئه نمائى به احسن، فَإِذَا الَّذِی: پس آن هنگام آن کسى، بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ: میان تو و میان او دشمنى است، کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ: گوئیا او دوستى کارساز بوده در دین خویش و مهربان در نسب، یعنى به میامن این خلق حسن، دشمنى که در دین معاند و منکر تو باشد دوست و شفیق گردد و یار و هوادار شود.
[ نظرات / امتیازها ]