از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(وما وجدنا لاکثرهم من عهد و ان وجدنا اکثرهم لفاسقین ):(و بیشترآنها را به پیمان پایبند نیافتیم و اگر چه که بیشترشان را عصیان پیشه یافتیم )، مراداز (عهد) همانا وفای به پیمان است و چه بسا مراد از پیمان عهدی باشد که خداوند بوسیله آیاتش با آنها منعقد کرده و یا عهدی که ایشان با خدا بسته اند که فقط خدا را بپرستند و در عبادت چیزی را شریک او نگیرند، ولیکن خداوندمی فرماید: اکثر ایشان به این عهد پایبند نبوده و از لوازم آن پیروی نکردند، بلکه فاسق وعصیان پیشه بودند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏9
وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ: هیچیک از آنهایى که بهلاک رسیدند، به عهد خویش وفا نمى‏کردند. ممکن است مقصود از این عهد، عهد الهى باشد، چه عقلها بر اینند که شکر منعم و طاعت محسن و ترک کارهاى زشت واجب و لازم است. حسن گوید:
ممکن است این عهد همان باشد که بوسیله انبیا از مردم گرفته شده است که خدا را پرستش کنند و شرک نیاورند.
وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ: لام و «ان» هر دو براى تاکید هستند. یعنى بیشتر آنها را عهد شکن یافتیم.
ممکن است گفته شود: همه آنها فاسق و بعبارت دیگر عهد شکن بودند. چرا مى‏فرماید: بیشتر آنها؟
پاسخ این است که لازم نیست کافر در همه کارهایش منحرف و گمراه باشد. بسیارند افراد کافى که در کارهاى خود عادل و وظیفه شناس هستند و بر طبق راه و رسم دینى خود عمل مى‏کنند. پس مقصود این است که بیشتر آنها در عین اینکه کافر هستند، حتى از دین خود هم چنان که باید، اطاعت نمى‏کنند، عهد شکنى مى‏کنند و به وعده‏ها وفا نمى‏کنند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اعظم زارع بيدکي - تفسیر مکارم شیرازی
به دو قسمت از نقطه هاى ضعف اخلاقى این جمعیت ها که سبب گمراهى و نابودى آنها گردیده، اشاره شده است.

نخست مى فرماید: آنها افرادى پیمان شکن بودند، «ما براى اکثریت آنها عهد و پیمان ثابتى نیافتیم» (وَ ما وَجَدْنا لاَِکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْد).

این عهد و پیمان، ممکن است اشاره به «عهد و پیمان فطرى» باشد که خداوند به حکم آفرینش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است; زیرا هنگامى که به آنها عقل و هوش و استعداد داد، مفهومش این بود که از آنها پیمان گرفته، چشم و گوش باز کنند، حقایق را ببینند و بشنوند، و در برابر آن تسلیم گردند.

و این همان است که در آیات آخر همین سوره، ذیل آیه 172 به آن اشاره شده و تحت عنوان «عالم ذر» معروف است که به خواست خدا شرح آن در ذیل همان آیات خواهد آمد.

و نیز ممکن است اشاره به عهد و پیمان هائى باشد که پیامبران الهى از مردم مى گرفتند، بسیارى از مردم آن را مى پذیرفتند و سپس مى شکستند.

و یا اشاره به همه پیمان ها اعم از «فطرى» و «تشریعى» بوده باشد.

در هر صورت، روح پیمان شکنى یکى از عوامل مخالفت با پیامبران و اصرار در پوئیدن راه کفر و نفاق و گرفتار شدن به عواقب شوم آنها است.

سپس به عامل دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «ما اکثر آنها را فاسد و خارج از اطاعت فرمان یافتیم» (وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقینَ).

یعنى روح تمرّد، قانون شکنى و خروج از نظامات آفرینش و قوانین الهى یکى دیگر از عوامل ایستادگى و پافشارى آنها در کفر و بى ایمانى بود.

باید توجه داشت ضمیر «أَکْثَرَهُمْ» به همه اقوام و جمعیت هاى پیشین باز مى گردد، و این که مى گوید: اکثر آنها پیمان شکن و فاسد بودند براى رعایت حال اقلیت هائى است که به انبیاى گذشته ایمان آوردند و وفادار ماندند، هر چند گاهى مؤمنان به قدرى محدود و معدود بودند که از یک خانواده تجاوز نمى کردند.

ولى روح حق طلبى که بر سراسر آیات قرآن حکومت دارد، ایجاب مى کند که حتى حق این یک خانواده و یا افراد معدود رعایت گردد و همه این اقوام را منحرف، گمراه، پیمان شکن و فاسق معرفى نکند، و این موضوع جالبى است که مکرّر در آیات قرآن با آن برخورد مى کنیم.

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
وَ مٰا وَجَدْنٰا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ :و نیافتیم ما مر بیشتر امم مذکوره مهلکه را از وفاى عهدى که در زمان خوف مضرت و شدت الحاح مى کردند، که اگر از این بلیه و عذاب نجات یابیم ایمان آریم، وفا نکردند و اکثر نقض عهد نمودند یا عهد روز میثاق را وفا نکرد وَ إِنْ وَجَدْنٰا أَکْثَرَهُمْ لَفٰاسِقِینَ :و به درستى که ما یافتیم اغلب آنها را ناقضین عهد و خارجین از اطاعت ذکر اکثر، جهت آنست که قلیلى از آنها به دایرۀ اسلام داخل و ایمان آورده بودند اگر کسى گوید: چگونه فرماید: اکثرهم، و حال آنکه تمام مهلکین فاسق بودند و چه سان کافر غیر فاسق باشد؟ جواب آنکه کافر گاهى عادل است در دین خود، و تارک است محرمات مذهب خود را بنابراین معنى آیه آن که: اکثر آنها با کفرشان فاسق هم بودند در دین خود ناقضین عهد، مخلفین وعد، و به این اعتبار کافر فاسق بودند بنا به قولى ذکر کثرت کنایه از جمیع است، یعنى همه را ناقض عهد یافتیم چنانکه مراد به قلت در قوله: فَقَلِیلاً مٰا یُؤْمِنُونَ نفى مى باشد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«وَ مٰا وَجَدْنٰا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ» 101 مجمع: ممکن است مقصود از کلمه ى عهد همان ادراک وجدانى انسان باشد بر لزوم شکر و سپاس بر نعمت و دورى از زشتى و اقدام به نیکى، حسن بصرى گفته است: مقصود آن است که دستورهاى پیغمبران باقرار بتوحید و انجام وظائف بجاى پیمانى است از مردم با خدا بر فرمان بردن

فخر: ابن عبّاس گفته است: مقصود از عهد پیمان روز «الست» مى باشد که بنى آدم هنوز نمودار نشده و در پشت آدم بودند و از آنها در همان موقع پیمان گرفته شد و گفته شد «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ » آیا من شما را نیافریده ام ؟ «قٰالُوا بَلىٰ » همه تصدیق کردند و گفتند بلى، همان جواب بجاى عهد و پیمان است و مخالفت و بى دینى مردم بجاى شکستن آن پیمان است و مانند آن است که از اوّل پیمانى نداشته اند ابن مسعود گفته است: مقصود از عهد ایمان است چنانکه در آیت دیگر است «إِلاّٰ مَنِ اِتَّخَذَ عِنْدَ اَلرَّحْمٰنِ عَهْداً» یعنى جز آنکه ایمان دارد و لااله الاّاللّه مى گوید، و احتمال است معنى سوّم که چنین باشد: عهد بمعنى پیدایش و وجود ادلّه است بر توحید و نبوّت و آنها وفاى باین پیمان و دلیل نمى کنند

«وَ إِنْ وَجَدْنٰا أَکْثَرَهُمْ لَفٰاسِقِینَ » 101 طبرى: یعنى نیافتیم آنها را مگر فاسق و منحرف مجمع: یعنى: البتّه آنها را در فسق و انحراف مى بینیم و اگر اعتراض شود که همه کافر بودند، پس چه معنى دارد که بیشترشان فاسق باشند؟ جواب آن است که کافران بعضى در دین خود درست کردارند، پس آنها فاسق نیستند ولى بیشتر این کافران در دین خود هم بد و منحرف هستند و فاسق

روح البیان: سخن در وفاى پیغمبران و بى وفائى فاسقین نیست، ولى همه ى گفتگوها براى آن کسان است که مدّعى ایمان هستند و هرگز به پیمان خود رفتار نکردند، حافظ گفته است: وفا مجوى ز کس ور سخن نمى شنوى به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا مى باش و از عبد الرّحمن بن عوف روایت شده است که ما چند نفر حضور پیغمبر ص بودیم فرمود با پیغمبر بیعت کنید و پیمان استوار نمائید، چون ما به تازگى بیعت کرده بودیم عرض کردیم: ما تازه پیمان هستیم، دوباره چه بیعتى بکنیم ؟ فرمود: تعهّد کنید و پیمان استوار نمائید که خداپرست باشید و نمازخوان و فرمانبردار، آنگاه به سرّ، و راز فرمود: و از کسى چیزى نخواهید، پس ازآن که این عدّه پیمان استوار کردند بعضى از این افراد را مى دیدم که سوار بود و تازیانه از دستش مى افتاد، خودش پیاده مى شد و برمى داشت و از کسى نمى خواست که تازیانه اش را بدهد از ترس این که مبادا پیمان شکنى باشد و خلاف آنچه با پیغمبر بیعت شده که از کسى چیزى نخواهید

در تفسیر صفى: آیت آخر چنین تعبیر شده است: یعنى آن عهدى که در وقت بلا مى نمودند از مخافت با خدا یافتیم اندر خفا و در علن اکثرى زان فرقه را پیمان شکن

سخن ما: آیت آخر «ما وَجَدْنا» تا آخر می‌فهماند: عهد و پیمان آدمى که خرد و عقل او است، و موجب رابطه‏‌ى او است با کلیه‏‌ى آفرینش و آفریدگار، بیشتر افراد را مى‏‌بینیم که دانسته و فهمیده آنرا نگاه نمی‌دارند و رعایت نمى‏‌کنند و از خطّ مستقیم منحرف می‌شوند و پیمان‏‌شکن و فاسق هستند یعنى بموجب عقل خود رفتار نمی‌کنند و گرفتار احساس و میل بر خلاف عقل و فکر هستند، و باندک مطالعه در روش زندگى عمومى مردم کمتر کسى را از این حال و گرفتارى آسوده مى‏‌بینیم، چون کمتر تخلّف از حکم عقل و فسق‏ و پیمان شکستن باین است که از کسى بدگوئى شود و یا مسخره و استهزا کنند و یا دیرتر از موقع بوعده‏‌ى معیّن با کسى بروند و کارى انجام دهند، و در هر شبانه روز چندین مرتبه اینجور رفتارها که بسیار ساده و بى‏‌اهمّیت است از هر کسى دیده می‌شود، این است که در آیه باکمال اختصار انحراف و فسق و پیمان شکنى دائمى مردم را یادآور شده است و خبردار کرده است که مواظب خود باشند چون با کمترین غفلت گرفتار می‌شوند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
نکته ها:
مراد از «عَهْدٍ» ، یا پیمان فطرت است، أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یٰا بَنِی آدَمَ یا دعوت پیامبران، و یا پیمان هاى مخصوصى که گاهى مردم با انبیا مى بستند که مثلاً اگر فلان معجزه را انجام دهى، یا فلان مشکل ما را حل کنى ایمان مى آوریم به حضرت موسى مى گفتند: «لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا اَلرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرٰائِیلَ فَلَمّٰا کَشَفْنٰا عَنْهُمُ اَلرِّجْزَ إِلىٰ أَجَلٍ هُمْ بٰالِغُوهُ إِذٰا هُمْ یَنْکُثُونَ » اگر بدبختى ما را برطرف کنى حتماً به تو ایمان آورده، بنى اسرائیل را همراه تو مى فرستیم امّا همین که مشکل را از آنان برطرف کردیم، آنها قول و پیمان خود را شکستند

خداوند از طریق فطرت و پیامبران، حقایقى را براى انسان ها روشن ساخته تا نسبت به آنها تسلیم و تعهّد داشته باشند، ولى همواره گروهى از مردم نداى فطرت و انبیا را از یاد برده و از مدار حقّ خارج و فاسق شده اند

امام کاظم علیه السلام فرمود: «اذا جاء الیقین لم یجز الشک» هنگامى که نسبت به امرى یقین حاصل شد، دیگر شک و تردید موجّه نیست، سپس این آیه را تلاوت فرمود شاید مراد حدیث این باشد که اگر کسى حقّ را از روى برهان شناخت، ولى به خاطر هواى نفس در آن تشکیک کرد، مصداق آیه ى فوق شده و عهدشکن است

خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پیمان شکنان را نکوهش کرده است وفاداران را با القاب: «مؤمنون» ، «متقین» ، «أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ » و «ابرار» ، ستایش کرده است،

امّا در نکوهش پیمان شکنان، اوصافى چون: «فاسقین» ، «کافرین»، «مشرکین» ، «خاسرون» ، «شَرَّ اَلدَّوَابِّ » ، «قُلُوبَهُمْ قٰاسِیَةً » و «لَهُمُ اَللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ اَلدّٰارِ» به کار برده و در موردى جنگ با آنان را لازم مى داند «أ لا تقاتلون قوماً نکثوا ایمانهم» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ مٰا وَجَدْنٰا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ؛ یعنى در بیشتر آنها وفاى به عهد نیافتیم بنابراین آنها به دین خدا ایمان نمى آورند و به هیچ چیزى که به انسانیت ارتباط داشته باشد پاى بند نیستند البتّه، آنان به یک پیمان همچنان پاى بند خواهندماند و از آن دست برنخواهند داشت و آن عبارت است از: پیروى از منافع شخصى و هواهاى نفسانى

وَ إِنْ وَجَدْنٰا أَکْثَرَهُمْ لَفٰاسِقِینَ ؛ یعنى ما بسیارى از آنان را گمراه و منحرف از راه راست، یافتیم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
خداوند براى اتمام حجّت بر کسانى که بجاى اقوام سابقه سکونت نموده و وارث زمین شده بودند حال پیشینیان را بتوسط انبیاء عظام بیان فرموده ضمنا به آنها گوشزد مى فرماید که اگر شما هم تخلف از اوامر الهى نمائید بنظائر آن بلیات گرفتار مى شوید ولى چون آنها پیرامون معصیت مى گشتند زنگار فسق و کفر آئینه قلب آنها را چنان مکدّر مى کرد که به هیچ وجه مواعظ الهیّه در آنها نقش نمى بست گویا روزنۀ از قلبشان بعالم غیب باز نبود و صندوقچه دلشان مقفّل و ممهور بمهر الهى شده بود و اگرچه آنها باختیار مرتکب معاصى مى شدند و زنگار قلب بعمل خودشان حاصل مى شد ولى چون سبب اصلى آن وجود اوامر و نواهى الهى است اسناد بخدا داده شده است پس مراد از مهر همان کدورت قلب است که مانع از تأثیر مواعظ حقّه مى شود و بعضى گفته اند مراد نشانۀ است که خداوند در قلب کفار مى گذارد براى آنکه ملائکه بدانند که دیگر قابل هدایت نیستند و شمۀ از این مقال در اوائل سوره بقره گذشت در هر حال جمله اخیره مستانفه است و عطف بر اصبناهم نیست چون براى بیان حال کفار است که اصرار بکفر دارند نه براى تخویف آنها و مراد از عدم سماع عدم تأثیر آن است در آنها و کلمه من در من انبائها براى تبعیض است و قرى مشارالیه تلک و نقصّ خبر آن است و آیه دوم مؤکد معنى مستفاد از آیه اول است بعلاوه دلالت دارد بر آنکه کفار با مشاهده معجزات با هرات اصرار بر انکار و تکذیب دارند و در حال آنها تفاوتى روى نمى دهد و این دلالت دارد بر آنکه مهر قلب آنها طورى است که قابل حکّ نیست لذا کلمه کذلک اضافه شده است و یکى از علائم کفر و نفاق آنست که این جماعت نوعا به هیچ عهدى از عهود با خلق و خالق وفا نمى کنند چنانچه وفاى بعهد از علائم ایمان است و نوعا باحکام دین خودشان هم عمل نمى کنند تا عادل در دین خودشان باشند پس بیشترشان فاسقند حتى در دین خودشان و محتمل است قید اکثر براى اشاره به آن باشد که ممکن است بعضى از آنها در بدو امر از باب خوف یا طمع اسلام قبول نمایند و بتدریج نور ایمان بقلب آنها بتابد و واقعا مسلمان و عادل شوند و بعهد با خالق و خلق وفا نمایند و زنگار قلب آنها بالتزام احکام اسلام و لو در ظاهر شسته شود چنانچه از مراجعه به تواریخ و سیر معلوم مى شود و کلمه ان بکسر در این آیه و بفتح در آیه اول مخففه از مثقله است و آنجا با جمله بعدش و ضمیرشان مقدر یا فاعل است براى لم یهد یا مفعول و فاعل خدا است و استفهام براى انکار است و چون هدایت بمعنى بیان است متعدى بلام شده است و قمى ره فرموده است مراد از تکذیب قبل که خداوند در آیه دوم نقل فرموده است تکذیب در عالم ذرّ است که آن موجب عدم ایمان در دنیا است و ردّ کسانى است که منکر عالم ذرّ شده اند و در کافى و عیّاشى از امام باقر (ع) نقل نموده که خداوند خلق فرمود خلق را و خلق کرد کسیرا که دوست داشت از چیزى که دوست داشت و چیزى را که دوست داشت خلق کرده بود آن را از طینت بهشتى و خلق فرمود کسیرا که دوست نداشت از چیزى که دوست نداشت و چیزى را که دوست نداشت خلق کرده بود آن را از طینت آتشى پس برانگیخت آنها را در سایه هائى مانند سایه انسان که چیزى هست و نیست پس مبعوث فرمود از آنها انبیا را براى دعوتشان بتوحید اینست که خدا فرموده اگر از آنها بپرسى که چه کس خلق نموده است آنها را هرآینه مى گویند البته خدا پس دعوت فرمود آنها را باقرار بر انبیا پس بعضى اقرار کردند و بعضى انکار پس دعوت فرمود آنها را بر اقرار بولایت ما پس اقرار نمود به آن و اللّه کسى که دوست داشت او را خدا و انکار کرد کسى که دشمن داشت او را خدا و این مراد است از قول خداوند فما کانوا لیؤمنوا بما کذّبوا به من قبل پس فرمود تکذیب آنجا بود و قریب باین مضمون چند روایت دیگر از صادقین علیهما السلام نقل شده است که دلالت دارد بر آنکه مراد از عهد عهد الست است که خداوند در آن عالم اخذ میثاق فرموده است بر توحید و نبوّت و ولایت ائمه اطهار و شیعیان به آن عهد وفا نموده و کفار و منافقان تخلّف کرده اند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.