● معنای کلمه «هدایت»
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 195 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «سبیل»
مراد از «سبیل»، سبیل به حقیقت معناى کلمه است، و آن مسیرى است که آدمى را به غایت مطلوب برساند، و غایت مطلوب همان حق است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 195 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حقیقت شکر خداوند
کلمه «شکر» به معناى آن است که نعمت را طورى آشکار به کار ببرى که به همه بفهمانى این نعمت را فلان منعم به من داده، و ما تفسیر این کلمه را در ذیل آیه «وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ» (آل عمران/144) ایراد نموده، گفتیم حقیقت شاکر بودن بنده براى خدا این است که خالص براى پروردگارش باشد، و در مقابل، کفران به معناى استعمال آن به نحوى است که از خلق بپوشانى که این نعمت از منعم است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 195 |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : شکر- سپاس |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اعراب «شاکرا» و «کفورا»
دو جمله «اما شاکرا» و «و اما کفورا» دو حال هستند از ضمیر در «هدیناه»، نه از کلمه «سبیل»- که بعضى (روح المعانى، ج 29، ص 153) پنداشتهاند- و کلمه «اما- یا» تقسیم و تنویع را مىرساند، و آیه را چنین معنا مىدهد: مردم در قبال هدایتى که ما کردیم دو قسم و دو نوعند، یا شاکرند و یا کفور، خلاصه چه شاکر باشند و چه کفور، به هر حال هدایت شدهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 195 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انتخاب راه هدایت و کفر
تعبیر به «إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» بر دو نکته دلالت دارد:
نکته اول اینکه: مراد از سبیل، سنت و طریقهاى است که بر هر انسانى واجب است که در زندگى دنیائیش آن را بپیماید، و با پیمودن آن به سعادت دنیا و آخرت برسد، که این سبیل او را به کرامت زلفى، و قرب پروردگارش سوق مىدهد، کرامتى که حاصلش دین حق است که نزد خداى تعالى همان اسلام است.
این را گفتیم تا روشن گردد اینکه بعضى از مفسرین (روح المعانى، ج 29، ص 153) سبیل را به راه بیرون شدن انسان از رحم تفسیر کردهاند تفسیر صحیحى نیست.
نکته دوم- که این تعبیر بر آن دلالت دارد- این است که: آن سبیلى که خدا بدان هدایت کرده سبیلى است اختیارى، و شکر و کفرى که مترتب بر این هدایت است، در جو اختیار انسان قرار گرفته، هر فردى به هر یک از آن دو که بخواهد مىتواند متصف شود، و اکراه و اجبارى در کارش نیست، هم چنان که در جاى دیگر فرمود: «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» (عبس/20) و اینکه در آخر سوره فرموده: «فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلًا وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ» (انسان/29 و 30) مىفهماند آنچه از بنده وابسته به اراده خداى تعالى است مشیت بنده است، نه عمل بنده، که مورد مشیت خود بنده است، پس این آیه هم نمىخواهد تاثیر مشیت بنده در عمل او را نفى کند، که مکرر در این کتاب به این نکته اشاره کردهایم.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 195 و 196 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : جبر و اختیار |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انواع هدایت
هدایتى که خود نوعى اعلام از ناحیه خداى تعالى و علامتگذارى بر سر راه بشریت است، دو قسم است:
قسم اول هدایت فطرى است: و آن عبارت از این است که بشر را به نوعى خلقت آفریده، و هستیش را به الهامى مجهز کرده که با آن الهام اعتقاد حق و عمل صالح را تشخیص مىدهد، هم چنان که در جاى دیگر فرمود: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) و از این آیه شریفه وسیعتر و عمومىتر آیه زیر است که مىفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» (روم/30) و فطرت خداى را حاکم بر تمامى خلائق مىداند، نه تنها بر انسان.
قسم دوم هدایت کلامى و زبانى است: که از طریق دعوت انجام مىشود، یعنى خداى تعالى انبیایى را مبعوث، و رسلى را ارسال، و کتبى را انزال، و شرایعى را تشریع مىکند، و به این وسیله پیش پاى بشر را در زندگیش روشن، و سعادت و شقاوتش را بیان مىکند، و این دعوت به طور مدام در بین بشر جریان داشته، و به وسیله دعوت فطرت تایید مىشده، هم چنان که فرمود: «إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ ... رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» (نساء/165).
و بین این دو هدایت فرقهایى است، یکى این است که هدایت فطرى عمومى است و به همه مىرسد، احدى از انسانها نیست که از این عمومیت مستثنى باشد، براى اینکه هدایت فطرى لازمه خلقت بشر است، و در همه افراد در آغاز خلقتشان بالسویه موجود است، چیزى که هست بسا مىشود به خاطر عواملى، ضعیف و در بعضى در نهایت بىاثر مىگردد، و آن عوامل امورى است که نمىگذارد انسان متوجه شود به اینکه عقل و فطرتش او را به چه مىخواند، و یا اگر چنین شواغل و موانعى در کار نیست، و دعوت عقل و فطرتش را خوب مىفهمد، لیکن ملکات زشتى که (در اثر تکرار گناه) در دلش رسوخ یافته نمىگذارد دعوت فطرت را اجابت کند، از قبیل ملکه عناد، لجاجت و نظائر آن، که خداى تعالى در آیه زیر جامع همه آنها را هواى نفس معرفى نموده، فرموده: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ» (جاثیه/23) و هدایتى که در این آیه از هواپرستان نفى شده هدایت به معناى ایصال به مطلوب است، نه هدایت به معناى ارائه طریق.
خلاصه مىخواهد بفرماید: ما او را به مطلوبش نمىرسانیم، نه اینکه هدایت نمىکنیم، چون دنباله آیه آمده: «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ».
و اما هدایت زبانى که دعوت دینى متضمن آن است، چیزى نیست که خداى تعالى از کسى دریغ بدارد، این هدایت باید به جامعه برسد و در معرض و دسترس عقلها قرار گیرد، تا هر کس که حق را بر باطل مقدم مىدارد دسترسى به آن هدایت داشته باشد، و اما اینکه این هدایت به تک تک افراد جامعه برسد، چه بسا فراهم نشود، چون بسا مىشود علل و اسبابى که وسیله ابلاغ این هدایت به تک تک افراد است، در پارهاى جوامع و یا پارهاى زمانها و یا پارهاى اشخاص مساعدت نکند، چون معمولا هیچ انسانى چیزى را بىواسطه یا با واسطه از تمامى افراد بشر نمىخواهد، و اگر بخواهد نمىتواند خواسته خود را به تمام افراد بشر برساند.
آیه شریفه «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ» (فاطر/24) به معناى اول و آیه «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ» (یس/6) به معناى دوم اشاره دارد. پس همین که دعوت انبیا به آدمى برسد، و به طورى برسد که حق برایش روشن گردد، حجت خدا بر او تمام مىشود، و کسى که این دعوت به وى نرسد، و یا اگر رسید آن طور واضح که حق برایش منکشف شده باشد نرسیده، چنین کسى را خداى تعالى مورد فضل خود قرار داده، او را مستضعف خوانده در باره آنان فرموده: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا» (نساء/98).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 196- 198 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دعوت الهی همان هدایت است
یکى از ادلهاى که دلالت مىکند بر اینکه دعوت الهى که همان هدایت به سبیل است حق و واجب الاتباع بر انسان است، این است که فطرت انسان بدان حکم مىکند، و خلقتش مجهز به جهازى است که آن جهاز نیز آدمى را به سوى آن سبیل که همان اعتقاد حق و عمل صالح است دعوت مىکند، و علاوه بر این در خارج هم این دعوت از طریق نبوت و رسالت صورت گرفته، و معلوم است که سعادت هر موجودى و کمال وجودش در آثار و اعمالى است که مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوایى باشد که مجهز به آن است، انسان هم از این کلیت مستثنى نیست، سعادت و کمال او نیز در پیروى دین الهى است، که سنت حیات فطرى او است، سنتى که هم عقلش بدان حکم مىکند و هم انبیا و رسولان (علیهم السّلام) به سوى آن دعوتش کردهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 198 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هدایت انسان به راه خیر
در کافى (اصول کافى، ج 2، ص 384، ش 4، باب الکفر) به سند خود از حمران بن اعین روایت کرده که گفت: از امام صادق (علیه السّلام) از این کلام خداى عز و جل پرسیدم که مىفرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» فرمود یعنى ما راه را به او نشان دادیم یا این است که هدایت ما را مىگیرد که در این صورت شاکر است، و یا تارک آن است، که آن را کفران نموده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: مثل این روایت را قمى در تفسیرش (ج 2، ص 398) به اسناد خود از ابى عمیر از حضرت باقر (علیه السّلام) روایت کرده است. و در توحید (2411) به اسناد خود تا حمزة بن طیار از حضرت صادق (علیه السّلام) قریب به این روایت را ذکر کرده که عبارتش چنین است: «ما (راه را) به او شناساندیم مىخواهد بگیرد و مىخواهد ترک کند».
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 219 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انتخاب خیر و شر
در الدر المنثور (ج 6، ص 298) است که احمد و ابن منذر، از جابر بن عبد اللَّه روایت کردهاند که گفت: رسول خدا (صلیّ الله علیه و آله) فرمود: هر مولودى بر فطرت متولد مىشود، و این فطرتش هم چنان محفوظ هست، تا زمانى که زبانش بخواهد از آن تعبیر کند، که در هنگام تعبیر کردن یا شاکر است، (و بر طبق فطرت حکم مىکند) و یا کفور است (و فطرت خود را انکار مىنماید)، و خداى تعالى داناتر است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج20، ص: 219 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : جبر و اختیار |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نگاه دیگری در سیاق دوم -
مسعود ورزيده
نگاه دیگری در سیاق دوم
یک نگاه دیگری هم در سیاق دوم، یا سیاقهای قبل در المیزان وجود دارد، و آن این که چطور به «عباد الله» گفت «بما صبروا»، به پیامبر هم میگوید، تو هم صبر کن، یعنی به تعبیری ارتباط این سیاق با سیاق قبلی را این طور بیان کردهاند که بخواهد به پیامبر راه نشان دهند که، مانند «عباد الله» صبر کن، چطور «عباد الله» صبر کردند و جنه و حریر نصیبشان شد، توهم صبر کن، تا خدا به تو هم پاداش بدهد.
این اشتباه است. بحث این است که اگر الگویی داریم، آخر الگو و آخر «عباد الله» خود رسول اکرم (ص) هستند. و نمیتوان گفت که تو از «عباد الله» الگو بگیر تا جایزه بگیری. ضمن این که صبری که آنها کردند یک چیز است، صبری که از پیامبر خواسته میشود یک چیز دیگری است. صبر آنها به این بوده که : ولی صبر پیامبر به مقاومت در برابر اثم و کفور بوده است. در جریان هدایت با قرآن.
یعنی صبر در راه قرآن است. وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا (٨)
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلا (٢٣)فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا (٢۴)نه صبر بر گرسنگی و صبر بر خداگرایی و اطعام طعام و … . اصلا فضا متفاوت است. به جای اینکه با صبر ارتباط برقرار کنیم، که شاکله هدایتی سوره به هم بخورد، بهترین وسیله ارتباط همان آثم وکفور است. در واقع آیات اصلی سوره تا اینجا اینها هستند:
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا (٣)
إِنَّ الأبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا (۵)عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا (۶)
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلا (٢٣)فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا (٢۴)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبرقران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره انسان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آزادی انسان در انتخاب مسیر -
مرضيه علمدار .ب
این ، انسان است که به اختیار و انتخاب خود راه سعادت یا راه شقاوت میپوید و بهشت یا دوزخ را میجوید
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور استاد خرمدل |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : مرضیه علمدار .ب |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.