40) 1 - حاضران در قیامت، به دو دسته متمایزِ طغیان گران و خداترسان دور از هوا و هوس، تقسیم خواهند شد.
در ترکیب آیات حاضر، گفته شده است که جمله «فإذا جاءت الطامّة الکبرى» حاوى ادات شرط و فعل شرط است و تقسیم حاضران به دو دسته ـ که از جملات «فأمّا من طغى... و أمّا من خاف...» استفاده مى شود ـ جزاى آن است.
2 - خداترسان دور از هواپرستى با حضور در صحنه قیامت، کردار خویش را به یاد آورده و جزاى آن را خواهند دید.
3 - هراس از مقام ربوبى خداوند و عظمت آن، احساسى شایسته و ارزشى والا است.
«مقام» اسم مکان است و «مقام ربّه»; یعنى، منزلت و مقامى که خداوند ـ به وصف ربوبیت ـ دارا است.
4 - فرجام مخالفت با خداوند، هولناک و هراس انگیز است.
مقام خداوند، همان منزلت وصفى است که مبدأ رحمت و عذاب مى باشد. ترس از آن مقام، همواره قرین ترس از عواقب مخالفت با خداوند است. این احتمال نیز وجود دارد که کلمه «مقام»، نظیر کلمات «جناب» و «سماحة» باشد که چیزى بر معنا نمى افزاید و در حقیقت مراد آیه، «من خاف ربّه» خواهد بود.
5 - توجّه به ربوبیت خداوند، مایه هراس از فرجام مخالفت با او است.
6 - سرنوشت انسان در آخرت، وابسته به کردار و خصلت هاى او در دنیا است.
7 - جایگاه حضور نزد خداوند، مقامى رعب آور و شایسته دغدغه خاطر
«مقام ربّه»، ممکن است به معناى «محضر پروردگار» باشد; یعنى، مقامى که خداوند براى حسابرسى بندگان، آنان را در آن مقام قرار مى دهد. این مقام، گرچه مستند به بندگان است; ولى چون آنان به فرمان خداوند در آن مقام قرار گرفته اند، عنوان «مقام ربّه» بر آن منطبق است.
8 - ضرورت بیم داشتن از حسابرسى اعمال
9 - خداوند، مراقب و مدبر انسان ها است.
«مقام» ممکن است مصدر میمى و به معناى قیام باشد. در این صورت مراد از «مقام ربّه»، قائم بودن خداوند به امور انسان ها و مراقبت او از کردار آنها است. اضافه شدن «مقام» به «ربّ»، نشان ارتباط آن با ربوبیت و مدبر بودن خداوند است.
10 - توجّه به وابستگى همه چیز به تدبیر خداوند، زمینه ساز ترس و نگرانى از فرجام کارها است.
11 - ترس از خداوند، بازدارنده انسان از سرکشى در برابر او است.
تقابل طغیان گران و خداترسان در فرجام خویش، گویاى ناسازگارى خداترسى با طغیان گرى است.
12 - خداترسان، از دل بستگى شدید به دنیا مبرّا هستند.
13 - لزوم بازداشتن خویشتن از تمایلات و خواسته هاى ناروا
نفس هر انسان، خود او است و خواسته نفس انسان از وى، تعبیرى مجازى است; گویا شخص فرمان خودش را اطاعت مى کند. «هوى» مصدر، به معناى مفعول است; یعنى، آنچه محبوب نفس است. البته متعارف این است که کلمه «هوى» تنها در مورد خواسته هاى ناروا به کار رود.
14 - خداترسى، مانع هواپرستى است.
ترتیبى که در ذکر خداترسى و نهى از هواى نفس مراعات شده، حاکى از ترتّب حقیقى آن دو است.
15 - انسان، بر مهار نفس خویش از هوس هاى ناروا، توانا است.
16 - ربوبیت خداوند، مقتضى برخوردى سخت با هواپرستان
در آیه شریفه ترس هر کس از ربوبیت خداوند، مقدمه نهى خود از هوا و هوس قرار داده شده است. بنابراین هواپرستان، باید از خداوند به دلیل ربوبیت او، هراس داشته باشند.
17 - هواى نفس، زمینه ساز گرفتارى به کیفر الهى
18 - رهایى از هواى نفس، از میان برنده روحیه طغیان گرى است.
19 - ترجیح دهندگان دنیا بر آخرت، پیروان هواى نفس خویش اند.
20 - «عن أبى عبداللّه(ع) ... قال: من علم أنّ اللّه یراه و یسمع مایقول و یعلم ما یعمله من خیر أو شرّ فیحجزه ذلک عن القبیح من الأعمال فذلک الذى «خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى»;(1)
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: ... کسى که بداند خدا او را مى بیند و آنچه را مى گوید، مى شنود و از آنچه عمل مى کند ـ خوب یا بد ـ آگاه است و این دانستن مانع کارهاى زشت او گردد; این شخص کسى است که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا بازداشته است».
[ نظرات / امتیازها ]
41) 1 - بهشت، تنها جایگاه نهایى براى خداترسان رهیده از هواى نفس
فإنّ الجنّة هى المأوى
جمله «فإنّ الجنّة...» به دلیل وجود «ال» جنس در خبر، دلالت بر حصر دارد.
2 - بهشت و پاداش هاى اخروى، برخاسته از مقام ربوبیت خداوند است.
من خاف مقام ربّه ... فإنّ الجنّة هى المأوى
3 - بى پروایى در برابر خداوند و پیروى از هواى نفس، مانع ورود به بهشت است.
و نهى النفس عن الهوى . فإنّ الجنّة هى المأوى
[ نظرات / امتیازها ]