از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
40) (و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی ):(و اما آنکس که ازمقام پروردگارش بیمناک بوده و نفس خود را از تمایلات باز داشته ) [ نظرات / امتیازها ]
41) (فان الجنه هی الماوی ):(همانا بهشت جایگاه اوست )در اینجا به ذکر طائفه دوم می پردازد که از نظر صفات در نقطه مقابل طاغیان قراردارند، اینان از مقام پروردگار خود خائفند، یعنی از مرحله ربوبیت خدا که مبدأ مغفرت و رحمت او و نیز مبدأ عقاب شدید اوست و صفات کریمه دیگر که لازمه ذات اوست ،مانند: علم ، قدرت ، قهر، غلبه ، رحمت و غضب هراسانند.و در نتیجه همین خوف ، نفس خود را از هواها و تمایلات بازداشته و طاعت حق رابر هوای نفس ترجیح می دهند (هر چند که گاهی در اثر ضعف نفس ونادانی مرتکب معصیت شوند، اما هرگز در مقام استکبار حق نیستند) وهمینکه در مقام نهی از نفس خودهستند خداوند هم واسع المغفرت است و از خطاهای کوچک آنها در می گذرد وجایگاه ایشان رادرآخرت ،بهشت جاویدقرارمی دهد. [ نظرات / امتیازها ]
  صفدر فولادي - تفسیر راهنما
40) 1 - حاضران در قیامت، به دو دسته متمایزِ طغیان گران و خداترسان دور از هوا و هوس، تقسیم خواهند شد.
در ترکیب آیات حاضر، گفته شده است که جمله «فإذا جاءت الطامّة الکبرى» حاوى ادات شرط و فعل شرط است و تقسیم حاضران به دو دسته ـ که از جملات «فأمّا من طغى... و أمّا من خاف...» استفاده مى شود ـ جزاى آن است.

2 - خداترسان دور از هواپرستى با حضور در صحنه قیامت، کردار خویش را به یاد آورده و جزاى آن را خواهند دید.

3 - هراس از مقام ربوبى خداوند و عظمت آن، احساسى شایسته و ارزشى والا است.
«مقام» اسم مکان است و «مقام ربّه»; یعنى، منزلت و مقامى که خداوند ـ به وصف ربوبیت ـ دارا است.

4 - فرجام مخالفت با خداوند، هولناک و هراس انگیز است.
مقام خداوند، همان منزلت وصفى است که مبدأ رحمت و عذاب مى باشد. ترس از آن مقام، همواره قرین ترس از عواقب مخالفت با خداوند است. این احتمال نیز وجود دارد که کلمه «مقام»، نظیر کلمات «جناب» و «سماحة» باشد که چیزى بر معنا نمى افزاید و در حقیقت مراد آیه، «من خاف ربّه» خواهد بود.

5 - توجّه به ربوبیت خداوند، مایه هراس از فرجام مخالفت با او است.

6 - سرنوشت انسان در آخرت، وابسته به کردار و خصلت هاى او در دنیا است.

7 - جایگاه حضور نزد خداوند، مقامى رعب آور و شایسته دغدغه خاطر
«مقام ربّه»، ممکن است به معناى «محضر پروردگار» باشد; یعنى، مقامى که خداوند براى حسابرسى بندگان، آنان را در آن مقام قرار مى دهد. این مقام، گرچه مستند به بندگان است; ولى چون آنان به فرمان خداوند در آن مقام قرار گرفته اند، عنوان «مقام ربّه» بر آن منطبق است.

8 - ضرورت بیم داشتن از حسابرسى اعمال

9 - خداوند، مراقب و مدبر انسان ها است.
«مقام» ممکن است مصدر میمى و به معناى قیام باشد. در این صورت مراد از «مقام ربّه»، قائم بودن خداوند به امور انسان ها و مراقبت او از کردار آنها است. اضافه شدن «مقام» به «ربّ»، نشان ارتباط آن با ربوبیت و مدبر بودن خداوند است.

10 - توجّه به وابستگى همه چیز به تدبیر خداوند، زمینه ساز ترس و نگرانى از فرجام کارها است.

11 - ترس از خداوند، بازدارنده انسان از سرکشى در برابر او است.
تقابل طغیان گران و خداترسان در فرجام خویش، گویاى ناسازگارى خداترسى با طغیان گرى است.

12 - خداترسان، از دل بستگى شدید به دنیا مبرّا هستند.

13 - لزوم بازداشتن خویشتن از تمایلات و خواسته هاى ناروا
نفس هر انسان، خود او است و خواسته نفس انسان از وى، تعبیرى مجازى است; گویا شخص فرمان خودش را اطاعت مى کند. «هوى» مصدر، به معناى مفعول است; یعنى، آنچه محبوب نفس است. البته متعارف این است که کلمه «هوى» تنها در مورد خواسته هاى ناروا به کار رود.

14 - خداترسى، مانع هواپرستى است.
ترتیبى که در ذکر خداترسى و نهى از هواى نفس مراعات شده، حاکى از ترتّب حقیقى آن دو است.

15 - انسان، بر مهار نفس خویش از هوس هاى ناروا، توانا است.

16 - ربوبیت خداوند، مقتضى برخوردى سخت با هواپرستان
در آیه شریفه ترس هر کس از ربوبیت خداوند، مقدمه نهى خود از هوا و هوس قرار داده شده است. بنابراین هواپرستان، باید از خداوند به دلیل ربوبیت او، هراس داشته باشند.

17 - هواى نفس، زمینه ساز گرفتارى به کیفر الهى

18 - رهایى از هواى نفس، از میان برنده روحیه طغیان گرى است.

19 - ترجیح دهندگان دنیا بر آخرت، پیروان هواى نفس خویش اند.

20 - «عن أبى عبداللّه(ع) ... قال: من علم أنّ اللّه یراه و یسمع مایقول و یعلم ما یعمله من خیر أو شرّ فیحجزه ذلک عن القبیح من الأعمال فذلک الذى «خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى»;(1)
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: ... کسى که بداند خدا او را مى بیند و آنچه را مى گوید، مى شنود و از آنچه عمل مى کند ـ خوب یا بد ـ آگاه است و این دانستن مانع کارهاى زشت او گردد; این شخص کسى است که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا بازداشته است».
[ نظرات / امتیازها ]
41) 1 - بهشت، تنها جایگاه نهایى براى خداترسان رهیده از هواى نفس
فإنّ الجنّة هى المأوى
جمله «فإنّ الجنّة...» به دلیل وجود «ال» جنس در خبر، دلالت بر حصر دارد.

2 - بهشت و پاداش هاى اخروى، برخاسته از مقام ربوبیت خداوند است.
من خاف مقام ربّه ... فإنّ الجنّة هى المأوى

3 - بى پروایى در برابر خداوند و پیروى از هواى نفس، مانع ورود به بهشت است.
و نهى النفس عن الهوى . فإنّ الجنّة هى المأوى
[ نظرات / امتیازها ]