از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و الذین امنوا من بعد و هاجروا و جاهدوا معکم فاولئک منکم واولواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله ان الله بکل شی ء علیم ):(وکسانی که ایمان آورده اند و بعدا مهاجرت کردند و همراه شما جهاد نمودند،پس ایشان از شمایند و در کتاب خدا خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند، هماناخداوند به هر چیز داناست )،این جمله وضعیت مؤمنانی را بیان می کند که بعدابه مدینه مهاجرت کردند وبه گروه مسلمانان پیوستند و ایشان را هم جزء مؤمنان می شمارد،آنگاه جعل ولایت در بین خویشاوندان و نزدیکان می نماید که این همان ولایت ارث است ، لذا با این آیه ولایت ارث منحصر در بین خویشاوندان شد و ولایت ارثی که بین براردان ایمانی به سبب عقد اخوت ایجاد شده بود نسخ گردید،اما بقیه اقسام ولایت منحصر در ارحام نیست و بین همه مسلمانان وجوددارد و علت جعل این احکام هم آنست که خداوند نسبت به همه چیز علم دارد. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
آنچه در حوزه اسلامی حکومت می‌کند همان رابطه ولایی است در جریان مزد رسالت فرمود که ﴿لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی﴾ مودت یک امر قلبی است امر قلبی وقتی مبادی اختیاری داشته باشد قابل تکلیف هست این‌ چنین نیست که انسان بگوید دوستی که در دست ما نیست دوستی وقتی مبادی اختیاری دارد در دست آدم است انسان وقتی معرفت پیدا کرد سنت و سیرت کریمه آنها را آشنا شد خب مودت و دوستی پدید می‌آید این‌ اصلاً دوست آنها خواهد بود پس رابطه امت و پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همچنین اهل بیت (علیهم السلام) رابطه ولا و محبت است ﴿لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی﴾ رابطه داخلی بین افراد در حوزه اسلامی آن هم محبت است که فرمود: ﴿أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ مهاجرین با هم انصار با هم مهاجر و انصار با هم اینها با هم‌اند و اگر کسی بعداً به توفیق هجرت و جهاد بار یافت آن هم منکم ﴿جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ﴾ آن هم از این توفیق اله برخوردار است پس آنچه که در حوزه اسلامی حاکم است همان ولایت و محبت و دوستی و نصرت ... است منتها گاهی به عنوان امامت امت گاهی هم به عنوان اعضای متقابل و ولای متقابل امت یک ولای دیگری است به معنی سرپرستی و نظارت و یک نحو حاکمیت و آن ولای متقابلی است که توده مسلمانها نسبت به هم دارند که المومنون ﴿وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾ آنجا که یکی از این مؤمنین دست به اشتباه دراز می‌کند تحت ولایت دیگری است و دستش از اشتباه مصون است آن آمر نسبت به مأمور ولایت دارد آن ناهی نسبت به متناهی ولایت دارد مسئله ولایت غیر از سخنرانی غیر از موعظه غیر از پند غیر از اندرز است اگر چنانچه کسی نداند که فلان شیء گناه است که جا برای امر به معروف و نهی از منکر نیست جا برای تعلیم است یا بداند گناه است ولی یادش رفته این جای تذکره است و تنبه دادن است جای امر به معروف و نهی از منکر نیست یا نه می‌داند گناه است موضوع را می‌داند حکم را می‌داند ولی مضطر و بیچاره است آنجا هم جای امر به معروف و نهی از منکر نیست آنجا جای معاونت است تا اضطرارش برطرف بشود اگر سهو بود اگر نسیان بود اگر جهل به موضوع بود اگر جهل قصوری نسبت به حکم بود اگر تقیه بود اگر اکراه بود اگر اجبار بود اگر اضطرار بود در این هشت نه مورد جا برای امر به معروف و نهی از منکر نیست که هر کدام حکم خاص خودش را دارد البته گاهی تعلیم هست گاهی کمک هست گاهی تذکره است گاهی تنبه دادن است و مانند آن در این هشت نه مورد اما آنجا که شخص عالماً عامداً دارد گناه می‌کند اینجا جای امر است اینجا جای تعلیم نیست چون او خودش می‌داند جای تذکره و یادآوری نیست چون او متذکر است اینجا جای فرمانروایی و حاکمیت است این باید امر کند نه نصیحت حالا مراتبی دارد آن مرتبه اولش که انزجار قلبی است سر جایش محفوظ لساناً باید امر بکند و اگر نشد با دست باید جلویش را بگیرد از آن مرحله دست که نوبت به زدن و اینها که رسید دیگر در اختیار حکومت است نه در اختیار اشخاص خب پس بنابراین امر به معروف غیر از نصیحت کردن است اگر کسی نمی‌داند باید او را یاد داد یا یادش رفته است باید تذکر داد این فرمانروایی بدون ولایت نمی‌شود لذا فرمود که یک ولای متقابلی است که هر کسی نسبت به دیگری دارد آنکه دستش به گناه دراز می‌شود عالماً عامداً او والی می‌خواهد والی‌اش هم توده مردمند که نگذارند او گناه بکند فرق امر به معروف و دستگاه قضا این است که در دستگاه قضا شخص را تنبیه می‌کنند که چرا کردی امر به معروف و نهی از منکر اقدام می‌کنند که نکن اگر مثلاً خود آن والی شخص تبهکاری را دید دستش به گناه دراز شده است با امر زبانی و لفظی حاصل نشد نتوانست از راه دست و اینها جلویش را بگیرد خب آن حاکم این شخص را می‌زند می‌زند که نکن ولی آن قاضی می‌زند که چرا کردی قضا مال ارتکاب است تنبیه بعد از فعل است می‌شود عقوبت و کیفر امر به معروف تنبیه و زدن قبل از فعل است که جلوی گناه گرفته بشود منتها زدنش به عهده حکومت است گفتنش به عهده توده مردم ولی توده مردم آمرانه می‌گویند نه ناصحانه آنجا که جای نصیحت است آنجا که جای تذکر است از سنخ تعلیم است آن هم البته واجب است تعلیم احکام هم واجب است منتها سنخش از سنخ امر به معروف و نهی از منکر نیست خب پس آن ولا که ﴿وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾ از سنخ فرمانروایی است فرمانروایی هم بدون ولا و بدون ولی بودن و سرپرست بودن حاصل نخواهد شد پس یک نحو ولای متقابل است بدون اینکه یک جانبه باشد ولای متقابل است دو جانبه است توده مردم نسبت به هم دارند هم توده مردم نسبت به والیان هم والیان نسبت به توده مردم یک نحو ولای نصرت است یک نحو ولای محبت است که مجموع اینها روی همان پیوند ولای نصرت جا‌سازی می‌شود و تعبیه می‌شود ﴿لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی﴾ اما از اینکه فرمود: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ﴾ آن گاه فرمود: ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ﴾ این یک مطلب جدید را دارد طرح می‌کند این ﴿إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ﴾ یعنی ناظر است به اینکه ما آنجایی که ولای نصرت جعل کردیم عالمانه بود آنجا که ولای نصرت را نفی کردیم عالمانه است آنجا که ولای نصرت را نهی کردیم غیر از نفی آن هم عالمانه است آنجا که راه تدارک را ارائه کردیم این هم عالمانه است تمام این احکامی که صادر کردیم روی حکم است ﴿إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ﴾ اما این ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ﴾ که اولویت تعیینی است و نه تفصیلی و در سورهٴ مبارکهٴ احزاب هم بعد از ﴿النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ﴾ آن هم آمده است این ناظر به آن است که گرچه ما اقسام گوناگون ولا را امضا کردیم ولی برترین و والاترین ولا در محدوده ایمان ولای رحامت است اگر کسی مسلمان باشد و دیگری غیر مسلمان احد ملتین لایتوارثان این هم که فرمود: ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ این ناظر به آن است که اگر در خانواده‌ای برادری با برادر پدری با فرزند مادری با دختر یکی مسلمان بود و دیگری کافر هیچ گونه رابطه ولایی بین اینها برقرار نیست ولی اگر در داخله خانه همه مسلمان و مؤمن بودند این ولای رحامت بر همه آن ولاهای گفته شده تقدم دارد لذا درباره این ولا فرمود: ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ﴾ همه در کتاب الهی ثبت است اما این یکی چون اهمیت خاصی داشت فرمود: ﴿فی کِتابِ﴾ نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ حدید فرمود هیچ مصیبتی به شما نمی‌رسد هیچ حادثه‌ای رخ نمی‌دهد الا ﴿إِلاّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ﴾ و مانند آن خب
مطلب دیگر آن است که این دیگر ناسخ نیست این یا مقید است یا مخصص به تقیید یا تخصیص ازمانی برمی‌گردد برای اینکه همه آن ولاها را امضا کرده است آن ولای نصرت را که نفی نکرده آن ولای تأمین را که نفی نکرده درباره ولای کفر که قبلاً نهی کرده بود حالا اگر چنانچه در همین حوزه همه این مؤمنین که با هم ولا دارند و قبلاً طبق برخی از روایات بین مهاجرین و بین انصار و بین مؤمنین مهاجر مجاهد ارث توزیع می‌شد اعم از اینکه اولو الارحام باشد یا نباشند حالا آمده فرموده در حوزه هجرت و جهاد این اولو الارحامند که ارث می‌برند بقیه فقط در ولای نصرت و در ولای تأمین سهیم‌اند پس بازگشتش به نسخ نیست می‌شود تخصیص چه اینکه در سایر موارد هم که سخن از نسخ است بازگشتش به تخصیص ازمانی است بر خلاف نسخ غیر الهی خب آنچه که در پایان بحث دیروز اشاره شده بود این بود که جناب امام رازی از محمد بن حسن بن حسن بن علی (علیهم الصلاة و علیهم السلام) نقل می‌کنند که ایشان در نامه‌ای به ابی جعفر منصور نوشته‌اند به همین آیه ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ﴾ استدلال کردند برای امامت وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) شاید از سنخ جدال باشد چون امامت از ناحیه ارث نیست تا اینکه کسی ادعا داشته باشد و وجود مبارک امام مجتبی هنگام رحلت طبق نقل مرحوم کلینی این حنفیه را خواست گفت مبادا بعد از رحلت من داعیه امامت در سرت پیدا بشود بگویی من فرزند علی بن ابی‌طالبم این حق طلق حسین بن علی (سلام الله علیهما) است و اوست که بعد از من به امامت می‌رسد آن وقت یک بیان بسیار شیرین و شنیدنی از جناب ابن حنفیه مرحوم کلینی نقل می‌کند که بسیار آن بیان زیباست که حتما این را در کافی ملاحظه بفرمایید که ابن حنفیه عرض کرد من هرگز با بودن حسین بن علی (سلام الله علیهما) به خودم اجازه چنین مقامی را نمی‌دهم خب امامت یک حساب دیگری دارد از راه ارث و امثال ذلک نیست ولی برای اینکه دیگران را اسکات بکنند گفتند که وجود مبارک علی بن ابی‌طالب به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از دیگران نزدیکتر است وقتی این استدلال را کردند خود امام رازی اشکال می‌کند بر طبق همین اشکال ابوجعفر منصور پاسخ محمد بن حسن بن حسن را داده است و آن این است که اگر چنانچه سخن از ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ﴾ باشد عباس عموی پیغمبر به پیغمبر نزدیکتر از علی بن ابی‌طالب است زیرا این پس عموست و او عموست و طبق همین هم جناب امام رازی پاسخ ابو منصور را قانع کننده می‌داند می‌گوید که در رد نامه محمد بن حسن بن حسن همان حرفی را که ابو منصور گفته است ... این سخن ناصواب است برای اینکه اولاً امامت روی نص است و ذات اقدس الهی به وسیله غدیر و امثال غدیر دهها مورد درباره حضرت امیر (سلام الله علیه) تبیین کرده است و اگر از ناحیه ارث باشد قرآن کریم فرمود آن کسی که ایمان آورد ولی هجرت نکرد از ولا محروم است ﴿ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ﴾ عباس که مهاجرت نکرده است می‌ماند حضرت امیر که جزء مهاجرین سابقین اولین از مهاجرین است و او به او رابطه دارد پس آیه او را شامل می‌شود همان پاسخی که وجود مبارک ابی ابراهیم امام کاظم (سلام الله علیه) به هارون عباسی گفت هارون به حضرت عرض کرد شما تاکنون یک چنین پاسخی به کسی گفتید فرمود تا کنون کسی از من سؤال نکرده من نه به کسی نگفتم پس این نقد جناب امام رازی به آن پاسخ درست نیست ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ﴾ اگر باشد بالأخره شامل وجود مبارک حضرت امیر خواهد بود و لا غیر در آن ربط کلمه ﴿ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ﴾ یا وِلایتهم که برخیها بین وَلایت و وِلایت حرفه بودن یا اصل وصف فرق گذاشتند عده‌ای از مفسرین گفتند جریان وَلایت و وِلایت مثل دَلالت و دِلالت جایز الوجهین است لازم نیست ما حالا ولایت را یک حرفه بدانیم بگوییم آن ولایت به معنی حرفه و کسر است و اصل صفت به فتح است این‌ چنین نیست [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  راضيه کارکنان نصرآبادي - برگزیده تفسیر نمونه
در این آیه، به چهارمین گروه مسلمانان یعنى «مهاجران بعدى» اشاره کرده، مى‏گوید: «آنها که بعد از این ایمان بیاورند و هجرت کنند و با شما در جهاد شرکت جویند آنها نیز از شمایند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ).
یعنى جامعه اسلامى یک جامعه مدار بسته و انحصارى نیست، بلکه درهایش به سوى همه مؤمنان و مهاجران و مجاهدان آینده نیز گشوده است.
و در پایان آیه اشاره به ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یکدیگر کرده، مى‏گوید: «خویشاوندان (نیز) نسبت به یکدیگر و در احکامى که خداوند بر بندگانش مقرر داشته اولویت دارند» (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ).
در حقیقت در آیات گذشته سخن از ولایت و اولویت عمومى مسلمانان نسبت به یکدیگر بود و در این آیه تأکید مى‏کند که این ولایت و اولویت در مورد خویشاوندان به صورت قویتر و جامعترى است، زیرا خویشاوندان مسلمان علاوه بر ولایت ایمان و هجرت، ولایت خویشاوندى نیز دارند.
و در آخرین جمله این آیه که آخرین جمله سوره انفال است، مى‏فرماید:
«خداوند به هر چیزى داناست» (إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ).
و تمامى احکامى را که در زمینه «انفال» و «غنائم جنگى» و «نظام جهاد» و «صلح» و «احکام اسیران جنگى» و مسائل مربوط به «هجرت» و مانند آن در این سوره نازل کرده است همه را روى حساب و برنامه دقیقى بیان نموده که با روح جامعه انسانى و عواطف بشرى و مصالح همه جانبه آنها کاملا منطبق است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
بعد از آن ملحق فرماید به این جماعت در اجر کسانى که متصف شدند به صفت ایشان بقوله: وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ :و آن کسانى که ایمان آوردند پس از صلح حدیبیه، وَ هٰاجَرُوا :و هجرت نمودند مانند ابو بصیر و ابو جندل و امثال ایشان، وَ جٰاهَدُوا مَعَکُمْ :و جهاد کردند با شما، یعنى مدد و کمک شما شدند در مقاتلۀ با کفار، فَأُولٰئِکَ مِنْکُمْ :پس آن گروه از جملۀ شما مهاجر و انصارند، یعنى لا حقان و سابقان یکى هستند در هجرت و جهاد، وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ : و صاحبان رحم و خویشان، بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ :بعضى از ایشان سزاوارترند به برخى دیگر در میراث گرفتن از کسانى که میان ایشان مؤاخات شده باشد از مهاجر و انصار، فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ :در کتاب خدا مراد قرآن یا لوح محفوظ ، یا در حکم الهى این آیۀ شریفه ناسخ حکم جماعتى است که به سبب مهاجرت و مظاهرت و نصرت، میراث گرفتند و آیۀ شریفه دال است بر آنکه هرکه در نسب نزدیکتر به میت است، اولى به ارث مى باشد، خواه آنکه صاحب سهم باشد یا نه، و خواه که عصبه باشد یا نه، و کسانى که قائلند به توریث ذوى الارحام، اصحاب فرائض و عصبه را از آیه استثنا مى کنند و این خلاف ظاهر است

تتمه: در کتاب کافى شریف از حضرت صادق علیه السّلام: لا تعود الامامة فى اخوین بعد الحسن و الحسین ابدا، انّما جرت من علىّ بن الحسین کما قال اللّه: «و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب اللّه» فلا تکون بعد علىّ بن الحسین الّا فى الاعقاب و اعقاب الاعقاب فرمود: عود نکند امامت در دو برادر بعد از حضرت حسن و حسین علیهما السلام هرگز، اینست و جز این نیست جارى مى گردد از حضرت على بن الحسین علیه السّلام چنانچه خدا فرماید و خویشان بعضى ایشان اولى هستند بر بعض دیگر در کتاب خدا، پس نمى باشد امامت بعد از حضرت على بن الحسین مگر در اعقاب و اعقاب اعقاب

إِنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ :به درستى که خداى تعالى به همه چیز و به تمام مصالح داناست از مواریث، یا دانا است به حکمت اعتبار نسبت هجرت و نصرت و مظاهرت اولا و اعتبار رحم و قرابت ثانیا، یا به تمام جزئیات و کلیات امور از ذره تا درّه دانا مى باشد و هیچ چیز از علم سبحانى مخفى و مستور نخواهد بود این سورۀ مبارکه بیشتر در غزوۀ «بدر» نازل شده، در هفدهم ماه مبارک رمضان ماه هیجدهم از هجرت

ختم شد این سورۀ مبارکه روز شنبۀ 11 ربیع الثانى 1354 هجرى قمرى در جوار روضۀ منورۀ حضرت عبد العظیم علیه السّلام مع تشویش الحال و اضطراب البال لورود الاهوال واقعۀ تأسف انگیز ارض اقدس که خود حضرت در قصیدۀ دعبل اشاره فرماید: و قبر بطوس یا لها من مصیبة توقّد فى الاحشاء بالحرقات الى الحشر حتّى یبعث اللّه قائمنا یفرّج عنّا الهمّ و الکربات (1)این دو بیت را بنا بر نقل مورّخین امام ابو الحسن علىّ بن موسى الرّضا به قصیدۀ تائیه دعبل خزاعى افزودند که اشاره به جایگاه مرقد مطهّر خودشان و مصائب وارد برآنست قصیدۀ مذکور توسّط عالم خدمتگزار و پرتوان شیعى، علاّمه مجلسى قدّس اللّه سرّه به زبان فارسى شرح شده و به زیور طبع آراسته گردیده است

بجاست یادآورى شود که مراد مصنّف رضوان اللّه علیه از حوادث سال 1354 هجرى، همان کشتار خونین مردم بوده است که در کنار تربت پاک رضوى بدست دژخیم آن روز، رضا شاه پهلوى صورت پذیرفت [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ » 75 مجمع: یعنى به واسطه ى ایمان مقدّم در یارى یکدیگر هستند از خویشان کافر خود

مجاهد و حسن بصرى گفته اند: یعنى این مردم در حقّ الارث مقدّم هستند از خویشاوندان غیر مسلمان و غیر مهاجر، اصمّ گفته است: یعنى در همکارى و دوستى مقدّم هستند و بعضى گفته اند: یعنى اگر مسلمانى دیگرى را امان داد مراعات این تأمین بر دیگر مسلمانان لازم است و در رعایت این حقّ مقدّم هستند از غیر مسلمان.

«مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ» 72 مجمع: حمزه و اعمش «ولایة» به کسر واو خوانده و دیگران با فتح واو.
«إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ» 73 روح البیان: یعنى اگر آن وابستگى و دوستى میان خود و ارث بردن از یکدگر و قطع رابطه‏‌ى با کافران را که مأمور به آن هستید انجام ندهید و پایدار ندارید، ایمان ضعیف مى‏‌شود و کفر نمودار.
طنطاوى: امروز مفاد این آیه به خوبى نمودار است که زمامداران مسلمین و مردم سیاسى ممالک اسلام خود را با رویائیها نزدیک مى‌‏کنند و به سود آنها با یکدگر مى‏‌جنگند و در نتیجه سرزمینهاى اسلام تقسیم میان کافران شده است و هر قسمتى مستعمره و جزء خاک یکى از آنها شده است.
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا» 74 فخر: این آیه تکرار آیت جلو نیست، زیرا:
در اوّل بیان شده است حکم مؤمنین مهاجر و انصار که نسبت به یکدگر ولایت دارند و توارث و دیگر روابط باید میانشان مستقرّ باشد، و در این آیه مقام و بلندى مرتبه‏‌ى آنها توضیح داده شده است که مؤمن به حقّ اینها هستند نه دیگرى و هر گونه مغفرت و آمرزش براى آنها است.
طنطاوى: در آیت جلو احکام روابط مهاجر و انصار معیّن شده است، و در این آیه حقیقت ایمان و سود اخروى‏شان معیّن شده است.
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا» 75 فخر: واحدى از ابن عبّاس نقل کرده است یعنى اگر کسى پس از صلح «حدیبیة» که هجرت دوّم است مؤمن شد و هجرت کرد، بعضى گفته‌‏اند: یعنى آن که پس از نزول این آیه هجرت کرد و مؤمن شد، و بعضى گفته‏‌اند: یعنى بعد از جنگ بدر ایمان آوردند و ترک وطن کردند، و بهتر آن است که مقصود بعد از هجرت اوّل باشد، و مذهب درست این است که بعد از فتح مکّه هجرت معنى ندارد چون پس از آن مکه شهر اسلام شد، حسن بصرى گفته است: همیشه هجرت امکان دارد مثل آن شهرها که مسلمین در آنجا ضعیف باشند و به واسطه‏ى هجرت قوى شوند و موجب ضعف کافران باشد و فرموده‏‌ى پیغمبر «لا هجرة بعد الفتح» مقصود همان هجرت مخصوص زمان پیغمبر و احکام آن است.

«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ» 75 طبرى: یعنى خویشاوندان متناسب با یکدگر در میراث مقدم هستند از همسوگند، و ولى و اختیاردار. و از قتاده نقل شده است که اگر کسى هجرت به مدینه نکرده بود از خویشاوند مهاجر خود ارث نمى‌‏برد تا آنکه این آیه نازل شد و نقل کرده‏‌اند که مردى به نام شریح بن حرث کنیزى داشت که از او آبستن شد و دخترى زائید، چون او بزرگ شد و به شوهرش داد پسرى زائید، چون آن کنیز مرد آن پسر ادّعاى ارث مادر بزرگ خود را کرد و نزد شریح قاضى به دادخواهى رفتند، او به استناد این آیه حکم به حقّ ارث براى آن پسر صادر کرد.
میسره بن یزید نزد عبد اللّه زبیر رفت و قضیّه را نقل کرد، او به شریح نوشت: میسره مى‏‌گوید: تو چنین حکمى صادر کرده‌‏اى با اینکه این آیه در آن موقع نازل شد که مردى با دیگرى پیمان برقرار مى‏‌کرد که از یکدگر ارث ببرند و این آیه آن عمل را جلو گرفت، چون نامه به شریح رسید گفت آن کنیز به واسطه‏‌ى دخترى که زائیده است آزاد شده و کنیز نبوده است و اموالش به فرزندش مى‏‌رسد و از حکم خود برنگشت.
فخر: محمّد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علیّ بن أبی طالب (ع) به منصور خلیفه‏‌ى عبّاسى نوشت: چون در این آیه موضوع اولویّت و تقدم معیّن نشده‏ است پس مقصود تقدّم در همه جهت است که امامت باشد و علىّ (ع) خویشاوند نزدیک پیغمبر (ص) بود و به موجب این آیه او مقدّم است براى امامت منصور به جواب نوشت اگر دلالت آیه درست باشد. عبّاس مقدّم است بر علىّ «1» و اصحاب ابو حنیفه باین آیه استدلال کرده‌‏اند بر ارث خویشاوندان و شافعى جواب داده است که چون آیه مجمل است و معیّن نیست که مقصود کدام دسته از خویشاوندان است و مقیّد شده است به کلمات «فِی کِتابِ اللَّهِ» پس آنچه در سوره‏‌ى دیگر یاد شده است فقطّ مشمول این آیه خواهد بود نه بیشتر.
طنطاوى: میراث میّت، خود مرده و نابود شدنى است و میراث زنده همیشگى است و ثابت، خزینه‌‏هاى زمین و علوم که وسائل استخراج آنها هستند میراث خداوند است که حى لا یموت است و خود گفته است «لِلَّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»* و موجب آسایش همه‏‌ى بشر است، و میراث میت که در علم فقه است فقط وسیله‏‌ى آسایش یک خانواده است و موجب کندى در حرکت و کوتاهى همت در زندگى، ولى میراث زنده به آن اندازه است که کوشش شود و با نیروى روح و بدن از ذخائر خدا استفاده شود و امروز بر علماى اسلام لازم است که مردم را وادار کنند بخواندن و یاد گرفتن و بهره‏‌مندى از آن آیات که میراث زنده و راه کشف آن مجهولات را مى- نماید. چنان که فرموده است «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».
سخن ما: همان است که در ترجمه نوشتیم. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر گازر
و آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند پس از آنکه شما هجرت کردید و در دین خداى با شما یکدست شدند و جهاد کردند،یعنى اگرچه ایشان بر پى شما نبودند بلکه از پس شما بودند،چون باختیار خود سراى و اسباب و املاک خود رها کردند و با شما بیامدند و با شما در جهاد کافران موافقت کردند،ایشان از شمااند در وجوب موالات و بذل نصرت و وجوب میراث و خداوندان رحمها یعنى خویشاوندان بهرى از ایشان به بهرى اولى تراند در میراث؛ هرکس که نزدیکتر باشد به متوفّى اولى تر باشد چون جهت استحقاق میراث قرابت است و مساس رحم هرچه قرابت نزدیکتر باشد مرد بمیراث اولى تر باشد

این آیت دلیل است بر آنکه میراث به قرابت باشد اگر عصبه باشد و اگر نباشد و اگر تسمیه باشد او را و اگر نباشد براى آنکه تسمیه را حکم نباشد با قرابت قریب و این آیت ناسخ است حکم میراث را به نصرت و هجرت،و آنان که گفتند که:ولایت در آیت اوّل نصرت است دون ولایت میراث گفتند:هر دو آیت محکم است زجاج گفت: [فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ ] لوح محفوظ است و گفته اند: [فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ ] یعنى در حکم خداى یا در قرآن که کتاب خداست و خداى به همه چیزى عالم است و دانا،و این سوره بیشتر در غزاة بدر فرود آمد در هفدهم ماه رمضان هژده ماه از هجرت رفته و اللّه ولىّ التّوفیق [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولٰئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ ترجمه آیه شده و واضح است محتاج بتوضیح نیست مگر راجع به (أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ ) چون بعض آیات بالا مشعر بر این بود که کسانى از مؤمنین که باهم عقد اخوت و برادرى خوانده اند از هم ارث مى برند،گویا این آیه پاسخ آن است که برادر ایمانى ارث نمى برد و ارث مخصوص بارحام است و بعضى از اقارب در ارث بردن از یکدیگر سزاوارترند و این اولویّت تعیینى است همان طورى که در کتاب خدا یعنى قرآن یا لوح محفوظ تعیین گردیده یعنى مراتب وارث ها از طبقه اول و دوم و سوم که در کتابهاى فقه مفصّل بیان شده

از اول سورة الانعام الى آخر سورة الانفال به پایان رسید بقلم کمترین خادمه اى از خدام آل رسول(ص)و کوچک ترین ذره اى از ذرارى بتول و امة من اماء اللّه در روز چهارشنبه ششم محرم الحرام 1394 هجرى قمرى مطابق با 1352 شمسى الحمد للّه اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولٰئِکَ مِنْکُمْ اینان همان کسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند و به مدینه هجرت کردند و پس از پیشى گیرندگان نخست، با مال و جانشان در راه خدا جهاد نمودند بااین وجود، حکم آنان از لحاظ یارى و دفاع کردن، با پیشى گیرندگان [ السابقون الأوّلون] یکسان است

وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ مفسران گفته اند: پس ازآن که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله میان اصحابش و نیز میان خود و على علیه السّلام پیمان برادرى برقرار کرد، همگى در یارى کردن و نیز در میراث بردن، با یکدیگر خویشاوند شدند؛ بدین معنا که آنها براثر همین برادرى از یکدیگر ارث مى بردند و نه

به سبب خویشاوندى نسبى آن گاه این توارث، به سبب توارث نسبى و خویشاوندى نسخ شد

شیعه به این آیه استدلال مى کند بر اینکه هرکس از لحاظ نسب به میّت نزدیک تر باشد، از خویشاوندى که دورتر است، به میراث او شایسته تر خواهد بود، خواه این خویشاوند دور داراى سهم باشد خواه نباشد و نیز از خویشاوندان پدرى باشد یا نباشد؛ مثلا دختر میت مانع از ارث بردن برادر او مى شود؛ زیرا از وى به میت نزدیک تر است و همچنین، به همین دلیل، خواهر میت مانع از ارث بردن عموى او مى شود و به همین صورت، در تمام مراتب، خویشاوند نزدیک مانع ارث بردن خویشاوند دور مى شود ما پیش تر در این باره و دربارۀ نظریات اهل تسنّن و تشیع دربارۀ آن سخن گفتیم، چنان که به توارث از طریق برادرى و عوامل ارث در دورۀ جاهلیت اشاره کردیم تمام این مطالب در جلد دوم، در تفسیر آیه 11 از سورۀ نساء بیان شد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
گفته اند آیه اول مدح مهاجر و انصار است بتحقّق و بروز ایمان از آنها به هجرت و جهاد و پذیرائى و یارى و نیز وعده مغفرت و نعیم جنت است براى ایشان و بنظر حقیر بیان انحصار عنوان ایمان و هجرت و جهاد در راه خدا و جاى دادن و نصرت نمودن پیغمبر (ص) است باهل ایمان حقیقى نه صورى مانند کسانى که بطمع جاه و مال این اعمال را نموده بودند لذا در موقع اخذ غنیمت حاضر و در وقت جانبازى فرارى بودند و وعده مغفرت و رزق کریم هم مخصوص به آنها است و بنا بر معنى اول براى اخراج متخلّفین از هجرت و جهاد و نگهدارى و نصرت ذکر شده و بنا بر نظریّه حقیر براى اخراج منافقین هریک از دو فرقه مهاجر و انصار است و موضوع قضیّه عناوین کلیّه است نه افراد خارجیّه تأمّل لازم است و آیه دوم براى تشریک کسانى است که بعد از هجرت ایمان آوردند و جهاد نمودند با سابقین در حکم اعمّ از موالات و مؤاخات و موارثت و معاونت و مواصلت و سایر احکام اسلام و ذیلا تصریح شده به آنکه صاحبان قرابت و رحمیّت اولى بمیراث و احکام اقارب خودشان هستند از سایر مسلمانان در کتاب الهى و حکم او و خداوند دانا است بتمام مصالح و مفاسد امور بندگان و احکامش بر وفق علم و حکمت است و گفته اند این ذیل ناسخ آیات دالّه بر توارث به معاقده و مؤاخات و هجرت است که سابقا اشاره شد و چون از امام صادق (ع) نقل شده که انفال و برائت یک سوره است ثواب قرائت هر دو در ذیل آن سوره ذکر خواهد شد انشاء اللّه تعالى
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.