● راضيه کارکنان نصرآبادي -
برگزیده تفسیر نمونه
در این آیه، به چهارمین گروه مسلمانان یعنى «مهاجران بعدى» اشاره کرده، مىگوید: «آنها که بعد از این ایمان بیاورند و هجرت کنند و با شما در جهاد شرکت جویند آنها نیز از شمایند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ).
یعنى جامعه اسلامى یک جامعه مدار بسته و انحصارى نیست، بلکه درهایش به سوى همه مؤمنان و مهاجران و مجاهدان آینده نیز گشوده است.
و در پایان آیه اشاره به ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یکدیگر کرده، مىگوید: «خویشاوندان (نیز) نسبت به یکدیگر و در احکامى که خداوند بر بندگانش مقرر داشته اولویت دارند» (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ).
در حقیقت در آیات گذشته سخن از ولایت و اولویت عمومى مسلمانان نسبت به یکدیگر بود و در این آیه تأکید مىکند که این ولایت و اولویت در مورد خویشاوندان به صورت قویتر و جامعترى است، زیرا خویشاوندان مسلمان علاوه بر ولایت ایمان و هجرت، ولایت خویشاوندى نیز دارند.
و در آخرین جمله این آیه که آخرین جمله سوره انفال است، مىفرماید:
«خداوند به هر چیزى داناست» (إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
و تمامى احکامى را که در زمینه «انفال» و «غنائم جنگى» و «نظام جهاد» و «صلح» و «احکام اسیران جنگى» و مسائل مربوط به «هجرت» و مانند آن در این سوره نازل کرده است همه را روى حساب و برنامه دقیقى بیان نموده که با روح جامعه انسانى و عواطف بشرى و مصالح همه جانبه آنها کاملا منطبق است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
بعد از آن ملحق فرماید به این جماعت در اجر کسانى که متصف شدند به صفت ایشان بقوله: وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ :و آن کسانى که ایمان آوردند پس از صلح حدیبیه، وَ هٰاجَرُوا :و هجرت نمودند مانند ابو بصیر و ابو جندل و امثال ایشان، وَ جٰاهَدُوا مَعَکُمْ :و جهاد کردند با شما، یعنى مدد و کمک شما شدند در مقاتلۀ با کفار، فَأُولٰئِکَ مِنْکُمْ :پس آن گروه از جملۀ شما مهاجر و انصارند، یعنى لا حقان و سابقان یکى هستند در هجرت و جهاد، وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ : و صاحبان رحم و خویشان، بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ :بعضى از ایشان سزاوارترند به برخى دیگر در میراث گرفتن از کسانى که میان ایشان مؤاخات شده باشد از مهاجر و انصار، فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ :در کتاب خدا مراد قرآن یا لوح محفوظ ، یا در حکم الهى این آیۀ شریفه ناسخ حکم جماعتى است که به سبب مهاجرت و مظاهرت و نصرت، میراث گرفتند و آیۀ شریفه دال است بر آنکه هرکه در نسب نزدیکتر به میت است، اولى به ارث مى باشد، خواه آنکه صاحب سهم باشد یا نه، و خواه که عصبه باشد یا نه، و کسانى که قائلند به توریث ذوى الارحام، اصحاب فرائض و عصبه را از آیه استثنا مى کنند و این خلاف ظاهر است
تتمه: در کتاب کافى شریف از حضرت صادق علیه السّلام: لا تعود الامامة فى اخوین بعد الحسن و الحسین ابدا، انّما جرت من علىّ بن الحسین کما قال اللّه: «و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب اللّه» فلا تکون بعد علىّ بن الحسین الّا فى الاعقاب و اعقاب الاعقاب فرمود: عود نکند امامت در دو برادر بعد از حضرت حسن و حسین علیهما السلام هرگز، اینست و جز این نیست جارى مى گردد از حضرت على بن الحسین علیه السّلام چنانچه خدا فرماید و خویشان بعضى ایشان اولى هستند بر بعض دیگر در کتاب خدا، پس نمى باشد امامت بعد از حضرت على بن الحسین مگر در اعقاب و اعقاب اعقاب
إِنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ :به درستى که خداى تعالى به همه چیز و به تمام مصالح داناست از مواریث، یا دانا است به حکمت اعتبار نسبت هجرت و نصرت و مظاهرت اولا و اعتبار رحم و قرابت ثانیا، یا به تمام جزئیات و کلیات امور از ذره تا درّه دانا مى باشد و هیچ چیز از علم سبحانى مخفى و مستور نخواهد بود این سورۀ مبارکه بیشتر در غزوۀ «بدر» نازل شده، در هفدهم ماه مبارک رمضان ماه هیجدهم از هجرت
ختم شد این سورۀ مبارکه روز شنبۀ 11 ربیع الثانى 1354 هجرى قمرى در جوار روضۀ منورۀ حضرت عبد العظیم علیه السّلام مع تشویش الحال و اضطراب البال لورود الاهوال واقعۀ تأسف انگیز ارض اقدس که خود حضرت در قصیدۀ دعبل اشاره فرماید: و قبر بطوس یا لها من مصیبة توقّد فى الاحشاء بالحرقات الى الحشر حتّى یبعث اللّه قائمنا یفرّج عنّا الهمّ و الکربات (1)این دو بیت را بنا بر نقل مورّخین امام ابو الحسن علىّ بن موسى الرّضا به قصیدۀ تائیه دعبل خزاعى افزودند که اشاره به جایگاه مرقد مطهّر خودشان و مصائب وارد برآنست قصیدۀ مذکور توسّط عالم خدمتگزار و پرتوان شیعى، علاّمه مجلسى قدّس اللّه سرّه به زبان فارسى شرح شده و به زیور طبع آراسته گردیده است
بجاست یادآورى شود که مراد مصنّف رضوان اللّه علیه از حوادث سال 1354 هجرى، همان کشتار خونین مردم بوده است که در کنار تربت پاک رضوى بدست دژخیم آن روز، رضا شاه پهلوى صورت پذیرفت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ » 75 مجمع: یعنى به واسطه ى ایمان مقدّم در یارى یکدیگر هستند از خویشان کافر خود
مجاهد و حسن بصرى گفته اند: یعنى این مردم در حقّ الارث مقدّم هستند از خویشاوندان غیر مسلمان و غیر مهاجر، اصمّ گفته است: یعنى در همکارى و دوستى مقدّم هستند و بعضى گفته اند: یعنى اگر مسلمانى دیگرى را امان داد مراعات این تأمین بر دیگر مسلمانان لازم است و در رعایت این حقّ مقدّم هستند از غیر مسلمان.
«مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ» 72 مجمع: حمزه و اعمش «ولایة» به کسر واو خوانده و دیگران با فتح واو.
«إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ» 73 روح البیان: یعنى اگر آن وابستگى و دوستى میان خود و ارث بردن از یکدگر و قطع رابطهى با کافران را که مأمور به آن هستید انجام ندهید و پایدار ندارید، ایمان ضعیف مىشود و کفر نمودار.
طنطاوى: امروز مفاد این آیه به خوبى نمودار است که زمامداران مسلمین و مردم سیاسى ممالک اسلام خود را با رویائیها نزدیک مىکنند و به سود آنها با یکدگر مىجنگند و در نتیجه سرزمینهاى اسلام تقسیم میان کافران شده است و هر قسمتى مستعمره و جزء خاک یکى از آنها شده است.
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا» 74 فخر: این آیه تکرار آیت جلو نیست، زیرا:
در اوّل بیان شده است حکم مؤمنین مهاجر و انصار که نسبت به یکدگر ولایت دارند و توارث و دیگر روابط باید میانشان مستقرّ باشد، و در این آیه مقام و بلندى مرتبهى آنها توضیح داده شده است که مؤمن به حقّ اینها هستند نه دیگرى و هر گونه مغفرت و آمرزش براى آنها است.
طنطاوى: در آیت جلو احکام روابط مهاجر و انصار معیّن شده است، و در این آیه حقیقت ایمان و سود اخروىشان معیّن شده است.
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا» 75 فخر: واحدى از ابن عبّاس نقل کرده است یعنى اگر کسى پس از صلح «حدیبیة» که هجرت دوّم است مؤمن شد و هجرت کرد، بعضى گفتهاند: یعنى آن که پس از نزول این آیه هجرت کرد و مؤمن شد، و بعضى گفتهاند: یعنى بعد از جنگ بدر ایمان آوردند و ترک وطن کردند، و بهتر آن است که مقصود بعد از هجرت اوّل باشد، و مذهب درست این است که بعد از فتح مکّه هجرت معنى ندارد چون پس از آن مکه شهر اسلام شد، حسن بصرى گفته است: همیشه هجرت امکان دارد مثل آن شهرها که مسلمین در آنجا ضعیف باشند و به واسطهى هجرت قوى شوند و موجب ضعف کافران باشد و فرمودهى پیغمبر «لا هجرة بعد الفتح» مقصود همان هجرت مخصوص زمان پیغمبر و احکام آن است.
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ» 75 طبرى: یعنى خویشاوندان متناسب با یکدگر در میراث مقدم هستند از همسوگند، و ولى و اختیاردار. و از قتاده نقل شده است که اگر کسى هجرت به مدینه نکرده بود از خویشاوند مهاجر خود ارث نمىبرد تا آنکه این آیه نازل شد و نقل کردهاند که مردى به نام شریح بن حرث کنیزى داشت که از او آبستن شد و دخترى زائید، چون او بزرگ شد و به شوهرش داد پسرى زائید، چون آن کنیز مرد آن پسر ادّعاى ارث مادر بزرگ خود را کرد و نزد شریح قاضى به دادخواهى رفتند، او به استناد این آیه حکم به حقّ ارث براى آن پسر صادر کرد.
میسره بن یزید نزد عبد اللّه زبیر رفت و قضیّه را نقل کرد، او به شریح نوشت: میسره مىگوید: تو چنین حکمى صادر کردهاى با اینکه این آیه در آن موقع نازل شد که مردى با دیگرى پیمان برقرار مىکرد که از یکدگر ارث ببرند و این آیه آن عمل را جلو گرفت، چون نامه به شریح رسید گفت آن کنیز به واسطهى دخترى که زائیده است آزاد شده و کنیز نبوده است و اموالش به فرزندش مىرسد و از حکم خود برنگشت.
فخر: محمّد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علیّ بن أبی طالب (ع) به منصور خلیفهى عبّاسى نوشت: چون در این آیه موضوع اولویّت و تقدم معیّن نشده است پس مقصود تقدّم در همه جهت است که امامت باشد و علىّ (ع) خویشاوند نزدیک پیغمبر (ص) بود و به موجب این آیه او مقدّم است براى امامت منصور به جواب نوشت اگر دلالت آیه درست باشد. عبّاس مقدّم است بر علىّ «1» و اصحاب ابو حنیفه باین آیه استدلال کردهاند بر ارث خویشاوندان و شافعى جواب داده است که چون آیه مجمل است و معیّن نیست که مقصود کدام دسته از خویشاوندان است و مقیّد شده است به کلمات «فِی کِتابِ اللَّهِ» پس آنچه در سورهى دیگر یاد شده است فقطّ مشمول این آیه خواهد بود نه بیشتر.
طنطاوى: میراث میّت، خود مرده و نابود شدنى است و میراث زنده همیشگى است و ثابت، خزینههاى زمین و علوم که وسائل استخراج آنها هستند میراث خداوند است که حى لا یموت است و خود گفته است «لِلَّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»* و موجب آسایش همهى بشر است، و میراث میت که در علم فقه است فقط وسیلهى آسایش یک خانواده است و موجب کندى در حرکت و کوتاهى همت در زندگى، ولى میراث زنده به آن اندازه است که کوشش شود و با نیروى روح و بدن از ذخائر خدا استفاده شود و امروز بر علماى اسلام لازم است که مردم را وادار کنند بخواندن و یاد گرفتن و بهرهمندى از آن آیات که میراث زنده و راه کشف آن مجهولات را مى- نماید. چنان که فرموده است «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».
سخن ما: همان است که در ترجمه نوشتیم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر گازر
و آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند پس از آنکه شما هجرت کردید و در دین خداى با شما یکدست شدند و جهاد کردند،یعنى اگرچه ایشان بر پى شما نبودند بلکه از پس شما بودند،چون باختیار خود سراى و اسباب و املاک خود رها کردند و با شما بیامدند و با شما در جهاد کافران موافقت کردند،ایشان از شمااند در وجوب موالات و بذل نصرت و وجوب میراث و خداوندان رحمها یعنى خویشاوندان بهرى از ایشان به بهرى اولى تراند در میراث؛ هرکس که نزدیکتر باشد به متوفّى اولى تر باشد چون جهت استحقاق میراث قرابت است و مساس رحم هرچه قرابت نزدیکتر باشد مرد بمیراث اولى تر باشد
این آیت دلیل است بر آنکه میراث به قرابت باشد اگر عصبه باشد و اگر نباشد و اگر تسمیه باشد او را و اگر نباشد براى آنکه تسمیه را حکم نباشد با قرابت قریب و این آیت ناسخ است حکم میراث را به نصرت و هجرت،و آنان که گفتند که:ولایت در آیت اوّل نصرت است دون ولایت میراث گفتند:هر دو آیت محکم است زجاج گفت: [فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ ] لوح محفوظ است و گفته اند: [فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ ] یعنى در حکم خداى یا در قرآن که کتاب خداست و خداى به همه چیزى عالم است و دانا،و این سوره بیشتر در غزاة بدر فرود آمد در هفدهم ماه رمضان هژده ماه از هجرت رفته و اللّه ولىّ التّوفیق
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولٰئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ ترجمه آیه شده و واضح است محتاج بتوضیح نیست مگر راجع به (أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ ) چون بعض آیات بالا مشعر بر این بود که کسانى از مؤمنین که باهم عقد اخوت و برادرى خوانده اند از هم ارث مى برند،گویا این آیه پاسخ آن است که برادر ایمانى ارث نمى برد و ارث مخصوص بارحام است و بعضى از اقارب در ارث بردن از یکدیگر سزاوارترند و این اولویّت تعیینى است همان طورى که در کتاب خدا یعنى قرآن یا لوح محفوظ تعیین گردیده یعنى مراتب وارث ها از طبقه اول و دوم و سوم که در کتابهاى فقه مفصّل بیان شده
از اول سورة الانعام الى آخر سورة الانفال به پایان رسید بقلم کمترین خادمه اى از خدام آل رسول(ص)و کوچک ترین ذره اى از ذرارى بتول و امة من اماء اللّه در روز چهارشنبه ششم محرم الحرام 1394 هجرى قمرى مطابق با 1352 شمسى الحمد للّه اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولٰئِکَ مِنْکُمْ اینان همان کسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند و به مدینه هجرت کردند و پس از پیشى گیرندگان نخست، با مال و جانشان در راه خدا جهاد نمودند بااین وجود، حکم آنان از لحاظ یارى و دفاع کردن، با پیشى گیرندگان [ السابقون الأوّلون] یکسان است
وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ مفسران گفته اند: پس ازآن که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله میان اصحابش و نیز میان خود و على علیه السّلام پیمان برادرى برقرار کرد، همگى در یارى کردن و نیز در میراث بردن، با یکدیگر خویشاوند شدند؛ بدین معنا که آنها براثر همین برادرى از یکدیگر ارث مى بردند و نه
به سبب خویشاوندى نسبى آن گاه این توارث، به سبب توارث نسبى و خویشاوندى نسخ شد
شیعه به این آیه استدلال مى کند بر اینکه هرکس از لحاظ نسب به میّت نزدیک تر باشد، از خویشاوندى که دورتر است، به میراث او شایسته تر خواهد بود، خواه این خویشاوند دور داراى سهم باشد خواه نباشد و نیز از خویشاوندان پدرى باشد یا نباشد؛ مثلا دختر میت مانع از ارث بردن برادر او مى شود؛ زیرا از وى به میت نزدیک تر است و همچنین، به همین دلیل، خواهر میت مانع از ارث بردن عموى او مى شود و به همین صورت، در تمام مراتب، خویشاوند نزدیک مانع ارث بردن خویشاوند دور مى شود ما پیش تر در این باره و دربارۀ نظریات اهل تسنّن و تشیع دربارۀ آن سخن گفتیم، چنان که به توارث از طریق برادرى و عوامل ارث در دورۀ جاهلیت اشاره کردیم تمام این مطالب در جلد دوم، در تفسیر آیه 11 از سورۀ نساء بیان شد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
گفته اند آیه اول مدح مهاجر و انصار است بتحقّق و بروز ایمان از آنها به هجرت و جهاد و پذیرائى و یارى و نیز وعده مغفرت و نعیم جنت است براى ایشان و بنظر حقیر بیان انحصار عنوان ایمان و هجرت و جهاد در راه خدا و جاى دادن و نصرت نمودن پیغمبر (ص) است باهل ایمان حقیقى نه صورى مانند کسانى که بطمع جاه و مال این اعمال را نموده بودند لذا در موقع اخذ غنیمت حاضر و در وقت جانبازى فرارى بودند و وعده مغفرت و رزق کریم هم مخصوص به آنها است و بنا بر معنى اول براى اخراج متخلّفین از هجرت و جهاد و نگهدارى و نصرت ذکر شده و بنا بر نظریّه حقیر براى اخراج منافقین هریک از دو فرقه مهاجر و انصار است و موضوع قضیّه عناوین کلیّه است نه افراد خارجیّه تأمّل لازم است و آیه دوم براى تشریک کسانى است که بعد از هجرت ایمان آوردند و جهاد نمودند با سابقین در حکم اعمّ از موالات و مؤاخات و موارثت و معاونت و مواصلت و سایر احکام اسلام و ذیلا تصریح شده به آنکه صاحبان قرابت و رحمیّت اولى بمیراث و احکام اقارب خودشان هستند از سایر مسلمانان در کتاب الهى و حکم او و خداوند دانا است بتمام مصالح و مفاسد امور بندگان و احکامش بر وفق علم و حکمت است و گفته اند این ذیل ناسخ آیات دالّه بر توارث به معاقده و مؤاخات و هجرت است که سابقا اشاره شد و چون از امام صادق (ع) نقل شده که انفال و برائت یک سوره است ثواب قرائت هر دو در ذیل آن سوره ذکر خواهد شد انشاء اللّه تعالى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.