- خداوند آفریننده تمامى موجودات
الذى خلق
بیان نکردن مفعولى خاص براى «خلق»، بیانگر تعمیم است و به آفرینش تمام مخلوقات نظر دارد.
2 - خداوند، آفریده هاى خویش را کامل و به دور از هرگونه کاستى و اضافات، قرار داده است.
فسوّى
تسویه و تعدیل، به یک معنا است (مصباح) و اعتدال هر چیز، به دور ماندن آن از افراط و تفریط است.
3 - برابرى همه مخلوقات، در داشتن ابزار وجودى خاص خویش*
فسوّى
«تسویه» ـ آن گونه که از «مقاییس اللغة» استفاده مى شود ـ ایجاد اعتدال بین دو چیز است. براساس این معنا جمله «سوّى» دلالت دارد که خداوند در اعطاى شرایط مناسب با وضعیت هر یک از مخلوقات، تبعیض روا نداشته و این گونه نیست که از ابزار لازم براى وجود برخى، بکاهد و یا افزون تر از ظرفیت وجودى برخى دیگر، به آنها عطا کند; بلکه به همه نگاهى برابر داشته است.
4 - نبودن افراط و تفریط در ساختار مخلوقات، دلیل لزوم تسبیح خداوند و اعتراف به دور بودن او از هر عیب و نقص
سبّح اسم ربّک ... الذى خلق فسوّى
وصف «الذى ...»، بیانگر علت تسبیح است و حرف «فاء» در «فسوّى» دلالت دارد که غرض اصلى از توصیف خداوند با جمله «خلق فسوّى»، بیان تسویه است و ذکر خلقت، به عنوان مقدمه براى بیان تسویه مى باشد.
5 - باور به خالقیت خداوند و کمال بخشى او، زمینه ساز تسبیح نام او و پرهیز از همراه ساختن آن با هرگونه وصف نامناسب است.
سبّح اسم ... الذى خلق فسوّى
6 - آفریدن و نظام دادن به جهان هستى، اقتضاى ربوبیت خداوند است.
ربّک ... الذى خلق فسوّى
7 - تکامل تدریجى پدیده هاى هستى
خلق فسوّى
حرف «فاء» در «فسوّى» ممکن است براى بیان ترتیب معنوى باشد، در نتیجه هر موجودى پس از آفریده شدن، وارد مرحله تسویه و تعدیل مى شود.
[ نظرات / امتیازها ]
[2] چه چیز است که ما را به تسبیح و تقدیس خدا میخواند! هنگامی که شخص از برابر چشمان خود پرده غفلت را کنار میزند، و از اراده خود حجابهای انکار را بر میدارد، و به آنچه در پیرامون او در ابعاد کاینات وجود دارد نظر میکند و نجواهای آنها را میشنود، و با آهنگ تسبیحهای آنها هماهنگ میشود، و اشارات حرکت آنها را ضبط میکند ... در اینکه صورت به افقهای معرفت پروردگار خویش منتقل میشود، و جز اینکه نمیتواند که پروردگار خود را تسبیح گوید. آسمان محافظی را میبیند که بر او محیط است، و زمین نرم و آرامی را که بر پشت آن قرار گرفته و خود را مسخر و رام او ساخته است، و گیاهان و جانورانی را مشاهده میکند که میان زمین و افقهای آسمان از نشاط زندگی برخوردارند، و هر یک از آنها به صورتی جز دیگران آفریده شده است، ولی همه با هم هماهنگی دارند و چنان است که گویی، از ستاره گرفته تا ذره، و از بزرگترین درخت تا کوچکترین گیاه، و ازبزرگترین وال تا کوچکترین ماهی، و از فیل تا کوچکترین حشره، و از عقاب تا پشه ... همه به وقتی متناهی آفریده شدهاند. آیا خبر ذرهای را که دیده نمیشود شنیدهای، و اینکه را که خدا چگونه در عالم بزرگ کوچک او مملکتی عظیم بنا کرده است! اگر او را با کهکشانی که قدرت تخیل کردن بزرگی آن را نداریم مقایسه کنیم، خواهیم دید که همه آنها با یک اندازه از دقت و انتظام بزرگ آفریده شدهاند، ولی کهکشان- در واقع- مجموعه بسیار بسیار عظیمی از ذرات است، و اینکه همان حقیقتی است که گاه در شکل ذرّه (اتم) تجلی میکند و گاه در شکل کهکشان ...
و میان ذره و کهکشان میلیونها آفریدههای گوناگون است که خدا آنها را به دقت برابر آفریده و برای هر یک هدف و مسیری قرار داد، و پروردگار توانای ما گفت:
«الَّذِی خَلَقَ فَسَوّی- آن که آفرید، و آفریده را آماده و کامل کرد.»
خلق به معنی ایجاد کردن یا ساختن بعد از ایجاد است، و تسویه آن به معنی تکمیل کردن است به صورتی که برای تحقق بخشیدن به آنچه برای آن آفریده شده، نیازمند به چیزی نباشد، و هیچ نقص و کاستی در آفریده خدای تعالی، چه کوچک و چه بزرگ، مشاهده نشود.
[ نظرات / امتیازها ]
در آیه بعد در اشاره به وصف دیگر ذات پاک او پس از وصف «تدبیرگرى» و «برترى» و والاترى مى فرماید:
الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى
آن پروردگارى که جهان و انسان را پدید آورد و نظام بخشید.
به باور «کلبى»، آن خدایى که هر موجود زنده اى را پدید آورد، آن گاه دو دست، دو چشم و دو پاى او را مساوى قرار داد.
امّا به باور «زجاج» آن خدایى که انسان را آفرید و به او قامت بر افراشته داد، و نه بسان چارپایان که بر روى دست پا راه رود و سر به زیر باشد.
و از دیدگاه برخى، آن خدایى که پدیده هاى گوناگون را بر اساس خواست حکیمانه اش پدید آورد، و به گونه اى آنها را نظام بخشید که نشانگر یکتایى و بى همتاى او باشند.
[ نظرات / امتیازها ]