در صلح نامهاى که میان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و قریش در روز حدیبیه منعقد شد داشت: هر کس بخواهد در عقد و عهد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درآید مىتواند، و هر کس هم بخواهد در عقد و پیمان قریش درآید نیز مجاز است. وقتى خزاعه این معنا را شنیدند هجوم آوردند که ما به عهد محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پیمان او درمىآئیم، و بنو بکر بجست و خیز درآمدند که ما به عهد قریش و پیمان آنان در مىآئیم، و بر این صلح نزدیک به هفده و یا هجده ماه ماندند.
تا آنکه بنى بکر که در عقد و پیمان قریش درآمده بودند شبى در یکى از آبهاى خزاعه بنام «وتیر» که در نزدیکىهاى مکه قرار داشت به مردم خزاعه حمله بردند، و قریش که خیال مىکردند در این شب تاریک رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خبردار نمىشود، چون کسى نیست از کار آنان سر درآورد قبیله بنى بکر را کمک نظامى از قبیل مرکب و اسلحه داده، و بخاطر کینهاى که با آن حضرت داشتند بر مردم وتیر تاختند. ...
ادامه روایت و نظر علامه طباطبایی مبنی بر ردّ آن در توضیحات آمده است.
توضیح : این روایت در الدر المنثور (ج 3 ص 215) است که ابن اسحاق و بیهقى در کتاب دلائل از مروان بن حکم و مسور بن مخرمه نقل کردهاند.
ادامه روایت:
در همان شب از خزاعه، عمرو بن سالم سوار شد و خود را به مدینه رسانید و ماجرا را در ضمن اشعار زیر به اطلاع رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رسانید:
یا رب انى ناشد محمدا حلف ابینا و ابیه الا تلدا
قد کنتم ولدا و کنا والدا ثمت أسلمنا فلم ننزع یدا
فانصر هداک اللَّه نصرا اعتدا و ادع عباد اللَّه یاتوا مددا
فیهم رسول اللَّه قد تجردا إن سیم خسفا وجهه تربدا
فى فیلق کالبحر یجرى مزبدا ان قریشا اخلفوک الموعدا
و نقضوا میثاقک المؤکدا و جعلوا لى فى کداء رصدا
و زعموا أن لست أدعوا احدا و هم اذل و اقل عددا
هم بیتونا بالوتیر هجدا و قتلونا رکعا و سجدا
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: اى عمرو بن سالم یارى شدى، پس چیزى نگذشت که ابر سیاهى در آسمان حرکت کرد، حضرت فرمود: این ابر گواهى مىدهد به یارى بنى کعب (و بنا به نسخه سیرة النبى این ابر استهلال مىکند یعنى مىبارد یا صدا مىکند) آن گاه مردم را فرمان جهاد داد و به آنان نفرمود کجا لشکر مىکشد تا خبر به گوش دشمن نرسد و از خدا خواست تا قریش را از خبر وى بى اطلاع بگذارد تا او بتواند به ناگهانى به سرزمین ایشان وارد شود.
علامه طباطبایی: سیوطى این روایت را در الدر المنثور (ج 3 ص 215) بعد از روایت دیگرى که به طرقى از مجاهد و عکرمه آمده است نقل کرده است و مضمون آن روایت نیز همین است که سبب نزول آیه «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ»- تا آنجا که مىفرماید- «وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ» (توبه/14) داستان عهدشکنى قریش بود که پیمان حدیبیه را شکسته و به بنى بکر علیه خزاعه هم سوگندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کمک نظامى کردند.
و اگر مطلب از این قرار باشد قهرا سیوطى و امثال او باید ملتزم شوند به اینکه آیه «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً» تا تمامى سه آیه بلکه چهار آیه بعدش که از نظر سیاق مشترکند قبل از فتح مکه نازل شده و در نتیجه قبل از آیات برائت نازل شدهاند.
و حال آنکه چنین نیست، و داستانى را که ابن اسحاق و بیهقى نقل کردهاند هر چند بخاطر مسور بن مخرمه معتبر است و لیکن روایت مسور صریحا نمىگوید که آیات مورد بحث در باره این داستان نازل شده، و روایتى هم که مجاهد و عکرمه نقل کردهاند اعتمادى بر آن نیست براى اینکه موقوف است و منقطع و سیاق آیات هم طورى نیست که با نازل شدن با آیات قبلش و متصل بودن با آنها نسازد، و این خیلى روشن است.
و جملات: «نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» هر چند به صفاتى اشاره دارد که مختص به قریش است، لیکن ممکن هم هست اشاره به هم سوگندان قریش و همجواران ایشان که بعد از فتح مکه هم مسلمان نشدند بوده باشد، و چون متصل و متحد با قریش بودند به اوصافى که قریش بالاصالة متصف بودند موصوف شوند.
البته باید دانست که در این میان روایات متفرقهاى از ائمه اهل بیت (علیهالسلام) رسیده که آیات مورد بحث را با ظهور مهدى (علیهالسلام) تطبیق مىدهد، و این از باب «جرى»، یعنى تطبیق کلى بر مصداق است.
[ بستن توضیحات ]