از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم ):(شیطان گفت : چون تومرا گمراه کردی ،من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می گردانم )،(اغواء)به معنای در گمراهی انداختن می باشد،آنهم گمراهی که توأم با هلاکت و خسران باشد، شیطان به پروردگار عرضه می دارد که به سبب اینکه مرا اغواء نمودی من نیز بر سر راه مستقیم تو که آنها را به درگاهت می رساند و منتهی به سعادت آنان می گردد، می نشینم و این عبارت کنایه از این است که مراقب آنان هستم و هرکه را در این مسیر ببینم ، آن قدر او را وسوسه می کنم تا او را از راه تو خارج نمایم . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي
برگزیده تفسیر نمونه :
(آیه 16)- ولى او نمى‏خواست براى جبران گذشته زنده بماند و عمر طولانى کند، بلکه هدف خود را از این عمر طولانى چنین «بیان کرد: اکنون که مرا گمراه ساختى! بر سر راه مستقیم تو کمین مى‏کنم و آنها را از راه به در مى‏برم» (قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ). تا همانطور که من گمراه شدم، آنها نیز به گمراهى بیفتند! [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » سایت تبیان
تفسیر کشاف
(فبما أغویتنی ) فبسبب إغوائک إیای لأقعدن لهم . و هو تکلیفه إیاه ما وقع به فی الغی و لم یثبت کما یثبت الملائکة مع کونهم أفضل منه و من آدم أنفسا و مناصب . و عن الأصم : أمرتنی بالسجود فحملنی الأنف علی معصیتک . و المعنی : فبسبب وقعوعی فی الغی لأجهدن فی إغوائهم حتی یفسدوا بسببی ، کما فسدت بسببهم . فإن قلت : بم تعلقت الباء ، فإن تعلقها بلأقعدن یصد عنه لام القسم ، لا تقول : و الله بزید لأمرن ؟ قلت : تعلقت بفعل القسم المحذوف تقدیره : فبما أغویتنی أقسم بالله لأقعدن ، أی فبسبب إغوائک أقسم . و یجوز أن تکون الباء للقسم ، أی : فأقسم بإغوائک لأقعدن ، و إنما أقسم بالإغواء ، لأنه کان تکلیفا ، و التکلیف من أحسن أفعال الله ، لکونه تعریضا لسعادة الأبد ، فکان جدیرا بأن یقسم به . و من تکاذیب المجبرة ما حکوه عن طاوس أنه کان فی المسجد الحرام فجاء رجل من کبار الفقهاء یرمی بالقدر ، فجلس إلیه فقال له طاوس : تقوم أو تقام ، فقام الرجل ، فقیل له : أتقول هذا لرجل فقیه ؟ فقال : إبلیس أفقه منه ، قال رب بما أغویتنی ، و هذا یقول : أنا أغوی نفسی ، و ما ظنک بقوم بلغ من تهالکهم علی إضافة القبائح إلی الله سبحانه إن لفقوا الأکاذیب علی الرسول و الصحابة و التابعین . و قیل (ما) للاستفهام کأنه قیل : بأی شی ء أغویتنی ثم ابتدأ لأقعدن . و إثبات الألف إذا أدخل حرف الجر علی " ما " الاستفهامیة قلیل شاذ . وأصل الغی الفساد . و منه : غوی الفصیل إذا بشم و البشم : فساد فی المعدة (لأقعدن لهم صراطک المستقیم ) لأعترصن لهم علی طریق الإسلام کما یعترض العدو علی الطریق لیقطعه علی السابلة و انتصابه علی الظرف ، کقوله : * ... کما عسل الطریق الثعلب * و شبهه الزجاج بقولهم : ضرب زید الظهر و البطن ، أی علی الظهر و البطن . و عن رسول الله صلی الله علیه و سلم " إن الشیطان قعد لابن آدم بأطرقة : قعد له بطریق الإسلام فقال له : تدع دین آبائک ، فعصاه فأسلم . ثم قعد له بطریق الهجرة فقال له : تدع دیارک و تتغرب فعصاه فهاجر . ثم قعد له بطریق الجهاد فقال له : تقاتل فتقتل فیقسم مالک و تنکح امرأتک فعصاه فقاتل [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نور
در حدیث مى‏خوانیم: شیطان که سوگند خورد از چهار طرف در کمین انسان باشد تا او را منحرف یا متوقّف کند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! این انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: دو راه از بالاى سر و پایین باز است و هرگاه انسان دستى به دعا بر دارد، یا صورت بر خاک نهد، گناهان هفتاد ساله‏اش را مى‏بخشایم. <31> همین که حضرت آدم از تسلّط شیطان بر انسان آگاه شد، روبه درگاه خدا آورده و ناله زد. خطاب رسید: ناراحت نباش، زیرا من گناه را یکى و ثواب را ده برابر حساب مى‏کنم و راه توبه هم باز است. <32> امام باقر علیه السلام فرمود: ورود ابلیس بر انسان از پیشِ رو بدین شکل است که امر آخرت را براى انسان ساده و سبک جلوه مى‏دهد، و از پشت سر به این است که ثروت‏اندوزى و بخل و توجّه به اولاد و وارث را تلقین مى‏کند و از طرف راست با ایجاد شبهه، دین را متزلزل و تباه مى‏سازد و از طرف چپ، لذّات و شهوات و منکرات را غالب مى‏کند. <33> شیطان اگر بتواند، مانع ایمان انسان مى‏شود و اگر نتواند، راه‏هاى نفاق و ارتداد را مى‏گشاید و اگر موفّق نشود، با ایجاد شک و تردید و وسوسه، انسان را به گناه سوق مى‏دهد تا از ایمان و عبادتش لذّت نبرد و کار خیر برایش سنگین و با کراهت جلوه کند. در روایات متعدّد، صراط مستقیم، به اهل‏بیت علیهم السلام و ولایت على علیه السلام تعبیر شده است. <34> 1- نافرمانى و گناه خود را به تقدیر و قضا و قدر الهى نسبت دادن، کارى شیطانى است. «قال فبما اغویتنى» 2- ابلیس مهلت خواست تا انتقام بگیرد، نه آنکه توبه کند. «أنظرنى، لاقعدنّ...» 3- ابلیس به جاى تشکّر از خداوند، گستاخى کرد. «انّک من المنظرین، لاقعدنّ لهم...» 4- شیطان، انسان را موجودى منفعل و اغواپذیر مى‏داند. «لاقعدنّ لهم...» 5 - شیطان، دشمن قسم خورده انسان است. «لاقعدنّ...» چنانکه در جاى دیگر مى‏گوید: «فبعزّتک لاغویّنّهم اجمعین» <35> 6- انسان به طور فطرى سالک راه حقّ ومستقیم است. «لاقعدنّ‏لهم صراطک‏المستقیم» 7- ابلیس نیز اقرار دارد که راه مستقیم راه خداوند است. «صراطک المستقیم» 8 - شیوه‏هاى اغفال ابلیس، متعدّد و مختلف است. «من بین ایدیهم ومن خلفهم و...» 9- شیطان، هم صراط مستقیم را مى‏شناسد، «صراطک المستقیم» هم راه‏هاى وسوسه و هجوم و غلبه را، «لآتینّهم من بین...» هم شاکرین و ناسپاسان را. «و لاتجد اکثرهم شاکرین» 10- هدف وآرزوى شیطان، ناسپاسى انسان است.«ولاتجد اکثرهم شاکرین» بنابراین پیروى از شیطان، ناسپاسى خداست وانسان سپاسگزار، در راه‏مستقیم است. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - تفسیر نور
1- نافرمانى و گناه خود را به تقدیر و قضا و قدر الهى نسبت دادن، کارى شیطانى است. «قال فبما اغویتنى»
2- ابلیس مهلت خواست تا انتقام بگیرد، نه آنکه توبه کند. «أنظرنى، لاقعدنّ...»
3- ابلیس به جاى تشکّر از خداوند، گستاخى کرد. «انّک من المنظرین، لاقعدنّ لهم...»
4- شیطان، انسان را موجودى منفعل و اغواپذیر مى‏داند. «لاقعدنّ لهم...»
5 - شیطان، دشمن قسم خورده انسان است. «لاقعدنّ...» چنانکه در جاى دیگر مى‏گوید: «فبعزّتک لاغویّنّهم اجمعین» [35]
6- انسان به طور فطرى سالک راه حقّ ومستقیم است. «لاقعدنّ‏لهم صراطک‏المستقیم»
7- ابلیس نیز اقرار دارد که راه مستقیم راه خداوند است. «صراطک المستقیم»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
1001. Another instance of Iblis's subtlety and falsehood. He waits till he gets the respite. Then he breaks out into a lie and impertinent defiance. The lie is in suggesting that Allah had thrown him out of the Way, in other words misled him; whereas his own conduct was responsible for his degradation. The defiance is in his setting snares on the Straight Way to which Allah directs men. Iblis now falls a step lower than the five steps mentioned in n. 999. His sixth step is defiance. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
قٰالَ فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی :گفت ابلیس: قسم به تو به سبب آن که مرا گمراه نمودى یا به جهت حکم به اغواى من، یا به واسطۀ امتحان به سجود و غاوى شدن من، یا براى هلاک من به طرد و لعن: لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ اَلْمُسْتَقِیمَ : هرآینه البته البته بنشینم براى اغوا و اضلال بنى آدم بر راه مستقیم که دین اسلام باشد مترصد آنکه ایشان را به تدالیس و حیل و غرور، گمراه کنم مانند قطاع الطریق که بر سر راهها بنشیند و راهزنى کند حضرت صادق علیه السّلام فرماید: الصراط هنا على علیه السّلام: صراط در اینجا على بن ابى طالب است، یعنى ولایت آن حضرت و حضرت باقر علیه السّلام به زراره فرماید: انّما عمد لک و لأصحابک و امّا الآخرون فقد فرغ منهم: به درستى که شیطان قصد نموده تو را و اصحابت را؛ اما دیگران، پس بتحقیق فارغ شد از آنها [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » انوار درخشان در تفسیر قرآن
قٰالَ فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ اَلْمُسْتَقِیمَ : شیطان در برابر ساحت کبریائى زبان (روان پلید) خود را به مخاصمه گشود و گفت به واسطه تمرد و عصیان من از فرمان تو که بآدم حسد ورزیدم و از سجده به وى و اقرار به خلافت او امتناع نموده و مى نمایم بر من غضب فرمودى از رحمت بى نهایت خود مرا براى همیشه راندى و بى بهره ام فرمودى و آتش غضب و خشم بى نهایت تو مرا از هر سو فراگرفت، و بمنظور اینکه انتقام خود را از بشر بگیرم و آتش کینۀ خود را فرونشانم، خرمن سعادت او را به آتش خواهم کشید و هر لحظه از زندگى هریک از آنان با تمام نیرو مراقبت مى نمایم، که از طریق عبودیت آنها را نسبت به ساحت تو منحرف نمایم، و به ضلالت و گمراهى افکنم و با تمام نیرو و نیرنگ که در اختیارم نهاده اى مردم را از طریق مستقیم عبودیت و انسانیت خارج نمایم، و در قطب مخالف همه را به همراه خود رهبرى کنم؛ تا در عناد و مبارزه با کبریائى تو هم آهنگ شویم و به شقاوت ابدى همه را سوق دهم و بر آنها نیز غضب فرمائى، همچنان که بر من خشم فرموده و مرا طرد نمود من و پیروانم را نمونه اى از قهر خود قرار دهى [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی» 16 طبرى: ابن زید گفته است: یعنى چون گمراه کردى مرا، دیگرى گفته است: یعنى چون هلاک و نابود کردى مرا، و اصل اغوا در سخن عرب آنجا است که کسى چیزى را در نظر کسى جلوه دهد و خوب بنمایاند تا او را گول بزند و بعضى گفته اند: بمعنى قسم گرفته شده است، یعنى سوگند به اغواى تو، چنانکه مى گویند سوگند بخدا، و با این گفتار ابلیس معلوم مى شود عقیده ى جبرى مذهبها باطل است، زیرا آنها مى گویند سبب گمراهى و هدایت یکى است که خدا مى دهد، و شیطان گفت: مرا گمراه کردى و نگفت مرا هدایت کردى، و اگر هدایت و گمراهى یک وسیله مى داشت بایستى مى گفت ؟؟؟ «فبما اصلحتنی» پس چون موجب گمراهى از هدایت جدا است او گفت: «فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی»

مجمع: این جمله چند معنى شده است: 1 چون از رحمت و بهشت خود ناامیدم کردى، 2 تو به سجدۀ آدم آزمودى مرا، و من سجده نکردم و گمراه شدم، پس چنان است که تو مرا گمراه کردى 3 تو حکم به گمراهى من کرده اى 4 تو هلاکم کردى چون ملعون و مطرودم نمودى، 5 تو موجب شرّ شدى که گمراهم کردى

فخر: بعضى گفته اند: کلمه ى «ما» بمعنى براى چه، و پرسش است، و چنین معنى مى شود: براى چه من را گمراه کردى

کشف نوشته: یکى از علماى دین و اصحاب حدیث در مسجد حرام نشسته بود نام وى طاوس فقیهى قدرى در پیش وى شد طاوس بچشم انکار در وى نگریست و او را از مسجد بیرون کرد یکى گفت طاوس را، که این مردى فقیه است، بر وى ازچه استخفاف کنى ؟ طاوس گفت: ابلیس اغوا و اضلال از حقّ دید و قدرى از خود مى بیند پس ابلیس از او فقیه تر بود

ابو الفتوح: نوشته است: مجبّره چون اندیشه کنى، أسوأ حالا من ابلیس است، براى آنکه ابلیس غوایت خود تنها بخدا حواله کرد، و غوایت همه ى غاویان به خود حواله کرد که «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ » پس آنکه یک کفر بخدا حواله کند نه چنان باشد که آن کس که همه کفرها به خداى حواله کند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عرفانی اشراق
قٰالَ : فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ اَلْمُسْتَقِیمَ

شیطان گفت: خدایا چون مرا تو گمراه کردى، من نیز جلوى راه راست نشسته، و بندگانت را گمراه خواهم کرد

هر گونه تفکر و ادراک عقلانى که جداى از خداوند بر خود هموار کنى آن بُت است و حتّى آنان که دچار تردّد فکرى شده اند که آیا ما قدرت عمل داشته و یا فاقد توانایى عمل هستیم، در درون خویش مى دانند که باید توجّه به خداوند داشته باشند، در غیر این صورت آنان دچار یک شرک خفى شده اند

گفت سلطان بلکه آنچ از نفس زاد رَیْعِ تقصیرِ است و دخلِ اجتهاد ورنه آدم کَى بگفتى با خدا رَبَّنا إِنَّا ظَلَمْنا نَفْسَنا؟ خود بگفتى کاین گناه از بخت بود چون قضا این بود، حزمِ ما چه سود؟ همچو ابلیسى که گفت أَغْوَیْتَنى تو شکستى جام و ما را مى زنى ؟ بل قضا حقّ است و جهدِ بنده حق هین مباش اَعْوَر چو ابلیسِ خَلَق در تردّد مانده ایم اندر دو کار این تردّد کى بُوَد بى اختیار؟ این کنم یا آن کنم او کَىْ گُوَد که دو دست و پاىِ او بسته بُوَد؟ هیچ باشد این تردّد در سَرَم که رَوَم در بحر یا بالا پَرَم ؟ این تردّد هست که مَوْصِل روم یا براىِ سِحْر تا بابل روم ؟ پس تردّد را بباید قدرتى ورنه آن خنده بُوَد بر سَبْلتى بر قضا کم نِه بهانه اى جوان جُرمِ خود را چون نهى بر دیگران ؟ خون کند زَیْد و قصاصِ او به عَمْر؟ مَى خورد عَمْرو و بر احمد حدِّ خمر گِردِ خود بر گَرْد و جُرمِ خود ببین جُنْبِش از خور بین و از سایه مبین که نخواهد شد غلط پاداشِ میر خصم را مى داند آن میرِ بصیر چون عسل خوردى، نیآمد تب به غیر مزدِ روزِ تو نیآمد شب به غیر در چه کردى جهد کآن واتو نگشت تو چه کاریدى که نآمدَریْعِ کَشْت ؟ فعلِ تو که زاید از جان و تنت همچو فرزندت بگیرد دامنت فعل را درغیب صورت مى کنند فعلِ دزدى را نه دارى مى زنند؟ دار کَىْ ماند به دزدى ؟ لیک آن هست تصویرِ خداىِ غیب دان در دلِ شحنه چو حقّ الهام داد که چنین صورت بساز از بهرِ داد تا تو عالم باشى و عادل قضا نامُناسب چون دهد داد و سزا؟ چون که حاکم این کند اندر گُزین چون کند حکم اَحْکَمِ این حاکمین ؟ چون بکارى جَو نرُوید غیرِ جَو قرض، تو کردى زکِه خواهى گرَو؟ جُرمِ خود را بر کسى دیگر منه هوش و گوش خود بدین پاداش ده جُرم بر خود نه، که تو خود کاشتى با جزا و عدلِ حق کن آشتى رنج را باشد سبب بَد کردنى بَد ز فِعْلِ خود شناس، از بخت نى آن نظر در بخت، چشم اَحْوَل کند کلب را کَهْدانى و کاهَل کند متّهَم کن نفسِ خود را اى فَتٰى متَّهَم کم کن جزاى عدل را توبه کن مردانه سَر آور به ره که فَمَنْ یَعْمَلْ بِمِثْقالٍ یَرَه در فُسونِ نفس کم شو غرّه اى کآفتابِ حق نپوشد ذرّه اى هست این ذرّاتِ جسمى اى مُفید پیشِ این خورشیدِ جسمانى پدید هست ذرّاتِ خواطر وَ افْتکار پیشِ خورشیدِ حقایق آشکار [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
قٰالَ فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ اَلْمُسْتَقِیمَ ابلیس با خود پیمان بست که به سبب مصیبتى که از این آفریده [ آدم] به او رسیده و همو باعث دور شدنش از رحمت خدا و گرفتار آمدنش به نفرین او شده است از وى انتقام بگیرد و نیز نوع این انتقام را بیان کرد و آن اینکه بر سر راهى که به خدا و فرمانبردارى او منتهى مى شود بنشیند و آدم و فرزندانش را از آن بازدارد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.