1- آفرینش جهان با برنامهریزى و زمان بندى صورت پذیرفته است. «ستّة ایّام» (وقتى بر نظام هستى برنامه و تدبیر حاکم است، چگونه مىتوان پذیرفت انسان که گل سرسبد موجودات است، بىبرنامه باشد؟!)
2- اوّل خداشناسى، سپس خداپرستى. «ان ربکم اللَّه الذى ... فاعبدوه»
3- هستى قانونمند و هدفدار است. لازمهى تدبیر امر، عاقبت وهدف داشتن و قانونمند بودن است. «یدبّر الامر»
4- عبادت، سزاوار کسى است که خلقت و تدبیر به دست اوست، نه دیگران. «خلق... یدبّر... ذلکم اللَّه ربّکم فاعبدوه»
5 - خداوند هستى را آفریده، «خَلق» ودر قبضه دارد، «استوى» وبا حکمت دائماً آنرا اداره مىکند، «یدّبر» وبدون اذن او کسى را نفوذى نیست، «مامنشفیع» و توجّه به این حقایق، زمینهى پیدایش روح بندگى وپرستش است. «فاعبدوه»
6- واسطهشدن هر موجودى باید از سوى خداوند تأیید شود. پس بىجهت بتها را شفیع قرار ندهیم. «ما من شفیع الاّ من بعد باذنه»
7- الوهیّت از ربوبیّت جدا نیست. طاغوتها مىکوشند خالق را خدا بدانند، ولى سیاستگذار ومدبّر را خودشان، ودین را از سیاست جدا بدانند. «اللَّهربّکم»
8 - انسان آفریدگار خویش را باور دارد، تنها نیازمند تذکّر است.«افلاتذکّرو
[ نظرات / امتیازها ]