66) با اینکه موسی (علیه السلام) کلیم اللَّه و یکی از انبیای اولوا العزم و آورنده تورات بوده است، مع ذلک در برابر یک نفر که می خواهد به او چیز بیاموزد، چقدر رعایت ادب کرده است. از همان آغاز برنامه تا به آخر سخنش سرشار از ادب و تواضع است:
اول اینکه تقاضای همراهی با او را به صورت امر بیان نکرد بلکه به صورت استفهام آورده است و گفت: آیا می توانم تو را پیرویکنم؟
دوم اینکه همراهی با او را به مصاحبت و همراهی نخواند بلکه آن را به صورت متابعت و پیروی تعبیرکرد.
سوم اینکه پیروی خود را مشروط به تعلیم نکرد و نگفت: من تو را پیروی می کنم به شرطی که مرا تعلیمکنی بلکه گفت: تو را پیروی می کنم باشد که تو مرا تعلیم کنی.
چهارم اینکه رسما خود را شاگرد او خواند.
پنجم اینکه علم او را به وسیله نسبت دادن به مبدئی نامعلوم تعظیم کرد و به اسم و صفت معینش نکرد بلکه گفت: «از آنچه تعلیم داده شدهای» و نگفت: «از آنچه می دانی».
ششم اینکه علم او را به کلمه «رشد» مدح گفت و فهماند که علم تو رشد است (نه جهل مرکب و ضلالت). هفتم اینکه آنچه را که خضر به او تعلیم می دهد پارهای از علم خضر خواند نه همه آن را و گفت: «پارهای از آنچه تعلیم داده شدی من را تعلیمدهی» و نگفت: «آنچه تعلیم داده شدی به من تعلیمدهی».
هشتم اینکه دستورات خضر را امر او نامید و خود را در صورت مخالفت عاصی و نافرمان او خواند و به این وسیله شان استاد خود را بالا برد.
نهم اینکه وعدهای که داد وعده صریح نبود و نگفت: من چنین و چنان می کنم بلکه گفت: ان شاء اللَّه به زودی خواهی یافت که چنین و چنان کنم.
[ نظرات / امتیازها ]