یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِن آلِ یَعقُوبَ وَ اجعَلهُ رَبِّ رَضِیًّا «6»
که آن ولی وارث من باشد و وارث آل یعقوب و قرار ده او را پروردگار من مرضیّ خود که بنده صالح متقی مطیع اوامر تو عالم عامل عادل معصوم دارنده مقام نبوّتباشد.
توضیح آنکه حضرت زکریّا نسب او منتهی میشود بلاوی فرزند حضرت یعقوب و عیال او خواهر مریم مادر عیسی نسب آن منتهی میشود بحضرت سلیمان و از سلیمان بیهودا پس یعقوب پس از هر دو طرف یحیی نسبش بآل یعقوب میرسد لذا گفت:
یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِن آلِ یَعقُوبَ و مراد از ارث همان اموال زکریّا است و اگر فرزند نداشته باشد اموال او را بنی اعمامش اشغال میکنند و چون از اشرار هستند صرف معاصی و مفاسد میکنند و اعانت اهل فساد و معصیت نباید کرد و بعضی توهم کردند که مراد میراث نبوت است و اینکه توهم از جهاتی فاسد و باطل و عاطل است.
یکی از جهت اینکه اشخاص فاسد فاسق مسلما لیاقت نبوت ندارند و زکریّا خوف از اینکه جهت نداشت دیگر آنکه مناسبت با جمله وَ اجعَلهُ رَبِّ رَضِیًّا ندارد، زیرا مقام نبوت و رسالت اعظم افراد مرضیّ الهی است دیگر اینکه جمله تکرار میشود بلکه لغو میگردد.
(تنبیه) تحصیل مقام رضا مضاعف از ایمان و تقوی و عمل صالح باید در جمیع و ارادت و بلیّات خشنود باشد بقضای الهی و طلب کند آنچه خداوند بر او تقدیر فرموده چنانچه از ابی عبد اللّه علیه السّلام مرویست که در مقتل عرض کرد
الهی رضا بقضائک صبرا علی بلائک
و هم چنین از روی میل و رغبت انجام تکالیف الهی دهد و لو هر چه مشقّت داشته باشد بیشتر رغبت داشته باشد که گفتند
افضل الاعمال احمزها
در قرآن میفرماید قالَ اللّهُ هذا یَومُ یَنفَعُ الصّادِقِینَ صِدقُهُم لَهُم جَنّاتٌ تَجرِی مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ ذلِکَ الفَوزُ العَظِیمُ مائده آیه 119 بلکه در خبر است موقعی که اهل بهشت در بهشت قرار میگیرند و متنعّم بجمیع نعم الهی میشوند خطاب میشود که آیا آرزوی دیگری دارید عرض میکنند
ربنا رضاک
که مقام رضا بالاترین مقام بهشت است.
[ نظرات / امتیازها ]
(آیه 6)- «جانشینی که وارث من و دودمان یعقوب باشد، و او را مورد رضایتت قرار ده!» (یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا).
به عقیده ما «ارث» در اینجا مفهوم وسیعی دارد که هم ارث اموال را شامل میشود و هم ارث مقامات معنوی را، چرا که اگر افراد فاسدی صاحب اختیار اموال فراوان او میشدند به راستی نگران کننده بود، و نیز اگر رهبری معنوی مردم به دست افراد ناصالح میافتاد آن نیز بسیار مایه نگرانی بود بنا بر این خوف زکریا در هر دو صورت قابل توجیه است
[ نظرات / امتیازها ]