● عبدالله عبداللهي -
اطیب البیان
زمانى که دید آتش را پس گفت باهل خود شما مکث کنید در اینجا محققا من درک مى کنم آتش را شاید بیاورم از آن آتش یک قسمتى یا پیدا کنم بر آن آتش راه هدایتى حضرت موسى پس از اینکه از مدین با اهل خود حرکت کردند رسیدند در بیابانى که راه را کم کرده و جاده پیدا نبود و هوا هم سرد بود و بر عیالش دختر شعیب هم آثار وضع حمل ظاهر شد بسیار مضطرب شد ناگاه ( إِذْ رَأىٰ نٰاراً ) آتشى را مشاهده کرد در یک طرف کوه و صحرا گفت البته یک عده در آنجا هستند هم ممکن است یک قسمت از آتش بیاورم براى رفع سردى و برودت هوا و هم ممکن است طریق را بما بنمایانند ولى متوجه نشد که این آتش را فقط او مشاهده مى کند اهلش نمى بیند ( فَقٰالَ لِأَهْلِهِ اُمْکُثُوا ) فقط عیالش بود و بس براى چه خطاب جمع مذکر فرمود گفتند بمناسبت حمل و ذکور بودن طفل و اثنین بودن آنها بعلاوه گوسفندان خود هم همراه آورده بود ( إِنِّی آنَسْتُ نٰاراً ) یعنى بنظر مى آید نفرمود رایت چون روشنایى مشاهده مى کرد ( لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهٰا بِقَبَسٍ ) که یک قسمت از آتش باشد و تعبیر بلعل براى اینست که ممکن است صاحبان آتش مانع شوند یا ممکن نشود آوردن آن ( أَوْ أَجِدُ عَلَى اَلنّٰارِ هُدىً ) که اگر ممکن نشد آوردن آتش ممکن است بتوسط آتش جاده و طریق پیدا شود و راه به جایى پیدا کنیم و پناه گاهى براى وضع حمل بدست بیاید و بالجمله به وسیله این آتش هدایت شویم
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر احسن الحدیث
إِذْ رَأىٰ نٰاراً فَقٰالَ لِأَهْلِهِ اُمْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نٰاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهٰا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى اَلنّٰارِ هُدىً از آیات دیگر معلوم مى شود که این جریان آن گاه پیش آمد که موسى از «مدین» به مصر مى آمد، منظور از آوردن آتش آن بود که آتش بیافروزند و گرم شوند در جاى دیگر آمده است لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ از جملۀ أَوْ أَجِدُ عَلَى اَلنّٰارِ هُدىً معلوم مى شود که راه را گم کرده بودند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
موقعى که آتش را دید به روایت وهب موسى(ع)پس ازآنکه با دختر شعیب ازدواج نمود و مدتى گذشت از شعیب دستور گرفت که برود و مادرش را ببیند شعیب دستور داد با زنش حرکت نمود و او حامله بود و در حال حرکت از راه عدول کرده و در بیراهه مى رفت شبى تاریک و سرد از شبهاى زمستان باران و رعد و برق مى زد شب جمعه اى بود ناگاه زنش را درد زائیدن گرفت موسى سنگ و آهن برداشت هر قدر سنگ بر آهن زد آتش بیرون نیامد بغضب آمد و سنگ و آهن را انداخت سنگ و آهن به صدا آمدند که ما گماشتگان تو نیستیم ما بجز بفرمان الهى کارى نخواهیم نمود امشب هر آتشى که در عالم است خاموش باشد،موسى علیه السّلام متحیر ماند نگاه کرد از دست چپ راه آتش دید فَقٰالَ لِأَهْلِهِ اُمْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نٰاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهٰا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى اَلنّٰارِ هُدىً (آنست)مأخوذ از ایناس و بمعنى دیدن است،باهل خود گفت همین جا بمانید من آتشى دیدم شاید پاره اى از آن براى شما آورم یا بیابم بر سر آتش راهنمایى را یا علامتى براى راه
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
إِذْ رَأىٰ نٰاراً فَقٰالَ لِأَهْلِهِ اُمْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نٰاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهٰا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى اَلنّٰارِ هُدىً در آیۀ چهاردهم و داستان هایى که پس از آن آمده اند، خداوند یادآور مى شود که وقتى موسى علیه السّلام به سنّ بلوغ رسید، دو مرد را دید که با یکدیگر زدوخورد مى کردند: یکى از این دو تن فرعونى و دیگرى اسرائیلى بود مرد اسرائیلى از موسى علیه السّلام کمک خواست و موسى علیه السّلام به فرعونى حمله کرد و او را کشت موسى علیه السّلام از مصر گریخت و به مدین رفت شعیب علیه السّلام یکى از دخترانش را به همسرى او درآورد، بدین شرط که او گوسفندانش را به مدت هشت و یا ده سال به چراگاه برد: «چون موسى علیه السّلام مدت را به سر آورده و با زنش روان شد، از سوى طور آتشى دید به کسان خود گفت: درنگ کنید آتشى دیدم شاید از آن خبرى یا پاره آتشى بیاورم تا گرم شوید» موسى علیه السّلام از مدین به قصد رفتن به مصر بیرون آمد، درحالى که همسرش نیز همراه او بود در بین راه نیاز به آتش پیدا کرد راویان مى گویند: موسى علیه السّلام در آن شب زمستانى، سرد و تاریک راه را گم کرد و در همین حال، ناگهان همسرش گرفتار درد زایمان شد و آتش زنۀ او هم روشن نگردید او همچنان سرگردان و حیرت زده بود و نمى دانست چه کار کند؟ نداشتن امکانات و سرما و تاریکى از یک سو، درد زاییدن همسر و روشن نشدن آتش زنه ازسوى دیگر در همین حال، ناگهان از دور چشمش به آتش افتاد و شادمان گردید و به همسرش گفت: گاهى از دل غمگین، شادمانى حاصل مى شود شما در جاى خود بمانید، تا من به جایگاه آتش بروم، شاید بتوانم پاره اى از آن آتش بیاورم که شما بدان گرم شوید و یا کسى را در آنجا بیابم که راه بیرون آمدن از این مشکل را به من بنمایاند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.