در این آیه لفظ «سماء» آمده نه «سماوات»، یعنی سماء (فقط یک آسمان) در هم پیچیده خواهد شد نه همه آسمان های هفتگانه. بنابراین پیام این آیه تنها به یک آسمان مربوط است.
از نظر قرآن و اهل بیت(ع)، کائنات دارای هفت آسمان است و آن طرف آسمان هفتم، پایان جهان است. جهانی که گسترش یافته و به آن سرعت بزرگ می شود بدیهی است که قهراً باید همه آسمان هایش بزرگ شود و اگر بنا است منقبض شود باید همه آسمان های آن منقبض شود نه فقط یکی.
اشکال: آیه 47 سوره ذاریات که اساسی ترین دلیل بر قانون گسترش جهان است، نیز لفظ «سماء» را آورده که می فرماید: «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ». پس خارج از دو صورت نیست:
1- یا باید بگوئیم: تنها یک آسمان و محتوای آن است که گسترش می یابد و همان نیز منقبض خواهد شد.
2- و یا باید بگوئیم: لفظ «سماء» مطلق است و شامل هر هفت آسمان می شود. یعنی همه کائنات با هفت آسمانش در حال انبساط است و آن روز همگی منقبض خواهند شد.
جواب: دربارۀ آیه ذاریات، هم معنی اول درست است و هم معنی دوم زیرا وقتی که آسمان اول (که محتوای آن عبارت است از همه کهکشان ها و اقیانوس عظیم انرژی در خلال و اطراف آن ها) بزرگ می شود قهراً آسمان های دیگر نیز بزرگ می شوند و الی الابد نیز چنین خواهد بود.
اما دربارۀ آیه سوره انبیاء چنین نیست، به دو دلیل:
1- انقباض آسمان اول با انقباض دیگر آسمان ها ملازمۀ قهری ندارد؛ یعنی اثبات چنین ملازمه ای نیازمند دلیل است.
2- در صورت پذیرش انقباض همه کائنات، با مشکل های اساسی مواجه می شویم، لطفاً به شرح این مشکل ها در مقدمه های زیر بیش تر دقت کنید:
مقدمه اول: بر فرض انقباض کائنات را بپذیریم، آن چه پذیرفته ایم عبارت است از «کائنات منقبض شده» نه «کائنات معدوم شده» یعنی پس از انقباض نیز کائناتی، آسمانی و زمینی[1] وجود خواهند داشت. و اساساً وجود عدم نمی شود.
مقدمه دوم: در همان کتاب «تبیین جهان و انسان» به شرح رفته است که مطابق هستی شناسی اسلام در قرآن و احادیث فراوان از آن جمله «احادیث معراج» بیان شده که در قیامت های پیشین مخلوقاتی به بهشت (و نیز به دوزخ) رفته اند و هم اکنون در بهشت هایشان- که در آسمان دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم است- به زندگی بهشتی خود مشغول هستند و رسول خدا(ص) در سفر معراج از آن ها دیدن کرده است.
مقدمه سوم: در آن جا به طور مستدل و مشروح بیان شد که آسمان اول یک کره ای بس عظیم است (به طوری که این همه کهکشان ها و فضاهای پر از انرژی خلال و اطراف آن ها همگی در درون آن کره بزرگ قرار دارند) در روی این کره عظیم بهشت مردمانی که در قیامت پیش رو (قیامتی که خواهد آمد) به بهشت خواهند رفت، در حال ساخته شدن است و سطح آسمان دوم بهشت مخلوقاتی است که در قیامت پیشین به آن جا رفته اند. و روی آسمان سوم بهشت آنانی است که در قیامت پیشین تر رفته اند. و همچنین سطح آسمان چهارم، پنجم وششم. و سطح آسمان هفتم خالی است.
مقدمه چهارم: آن بهشتیان در بهشت شان، خالد و ابدی هستند و خواهند بود:
آیه 119 سورۀ مائده: لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدا.
آیه 22 سوره توبه: خالِدینَ فیها أَبَداً.
آیه 57 سوره نساء: سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً و همین طور آیه 122 همان سوره.
آیه 8 سوره بینّه: جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدا.
نتیجه: اگر کائنات منقبض شود بهشت های آن بندگان خدا نیز منقبض می شود و مطابق خود قانون گسترش، اگر آن انقباض در حرکت قهقرائی برسد به جائی که «کما بَد أنا اول خلق» می شود یک چیز کوچک و ریز و دیگر جائی برای بهشت های گسترده نمی ماند و این با آیات بالا و ده ها آیه دیگر در تضاد کامل است.
همیشه آسمان ها و زمین[2] به طور ابدی وجود خواهند داشت و بهشتیان نیز ابدی خواهند بود:
آیه 108 سورۀ هود: وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ.
علاوه کنید بر این همه بحث و دلیل، مباحث کتاب «تبیین جهان و انسان» و این کتاب «قرآن و نظام رشته ای جهان» به ویژه موضوع «مرسلات» و تداوم «ایجاد» از مرکز جهان.
معنی صحیح آیه: اینک معنی درست آن نیز نیازمند توجه به نکات زیر است:
1- یک نگاه دیگر به سیمای آیه: «یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُه». امروز به وسیله علائم نگارش بخش ها و جملات و گزاره های هر سخن را علامت گذاری می کنیم مثلاً از ویرگول استفاده می کنیم. ظاهراً به کارگیری علائم مذکور را در قرآن جایز نمی دانند و حق هم همین است. و گرنه جای یک ویرگول در آیه هست. خوشبختانه ما می توانیم از علامت «وقف» به جای ویرگول استفاده کنیم که از زمان خود رسول الله(ص) رایج بوده و هست.
باید به دنبال کلمه «للکتب» علامت وقف گذاشته شود تا معلوم شود که جمله اول تمام شده و جمله «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُه» یک جمله مستقل دیگر است. جمله اول می گوید «آسمان را درهم خواهیم پیچید». جمله دوم می گوید «پس از درهم پیچیدن، آن را از نو خواهیم ساخت همان طور که پیش از درهم پیچیدن بود». یعنی آن درهم پیچیده شده را از نو دوباره سازی خواهیم کرد تا حالتی داشته باشد شبیه حالت پیشین.
2- سجلّ: راغب در «المفردات فی غریب القرآن» می گوید: «السّجلّ: قیل حجرٌ کان یُکتب فیه ثمّ سمّی کلّ ما یکتب فیه سجلّاً»: گفته اند سجلّ، سنگی بود که بر آن
می نوشتند، سپس به هر چیزی که بر آن نگارش شود سجلّ گفته شد.
بنابراین معنی اصلی سجل، طومار نیست و طبع طبیعی مسئله نیز چنین ایجاب می کند؛ بشر اولین نوشته اش را روی سنگ نوشته است و حتی در زمان پیامبر(ص) و نزول همین آیه که در مکه نازل شده قرآن را بر استخوان کتف گوسفند و یا بر تکه پوست های غیر طوماری می نوشتند. و به هر صورت سنگ نیز یکی از مصادیق سجلّ است. و این که به محض شنیدن سجلّ، طومار به ذهن ما می آید، در اثر تحولات موضوع در زمان است. و اساساً سجلّ به معنی طومار، جائی در آیه ندارد. زیرا جهان کروی است گسترش و بزرگ شدن آن نیز با همان حالت کروی است. اگر روزی این گسترش پایان یابد و انقباض شروع شود بدیهی است که انقباض نیز باید در حالت کروی باشد؛ همان طور که در حالت گسترش کرۀ جهان، به تدریج بزرگ تر می شد اینک در حالت انقباض نیز باید کرۀ بزرگ به تدریج کوچک و کوچک تر شود.
اما وقتی که طومار درهم پیچیده می شود به حالت لوله در می آید نه حالت کره.
اساساً در بحث جهان شناسی و کیهان شناسی، لوله شدن کیهان، یا لوله شدن جهان، یا لوله شدن آسمان، به هر معنی در نظر بگیرید، جایگاهی ندارد و یک تصور کاملاً عوامانه است.
3- طیّ: طبرسی در مجمع البیان می گوید: «و قیل إنّ طیّ السّماء ذهابها عن الحسّ»[3]: گفته اند مراد از طیّ آسمان رفتن آن از حسّ (بینائی) است- نه درهم پیچیده شدن آن.
بنابراین، اساساً مفهومی به معنای درهم پیچیدن، در آیه نیست. طی کردن یعنی پاک کردن الفاظ نوشته شده از روی سنگ.
در مکتب های قدیم، کودکان به جای کاغذ و دفتر، لوح تخته ای داشتند درس هر روز را روی آن می نوشتند و برای درس فردا آن را می شستند و درس دیگر را بر روی آن
می نوشتند.
طی معانی مختلف دارد، فلانی رفت و راه را طی کرد تا به مقصد رسید. دیگری کتاب را خواند و تا آخر آن را طی کرد. و آن دیگری چیز مشهود را طی کرد و آن را از معرض دید خارج کرد، کودک مکتبی لوحش را طی کرد یعنی آن را خواند، و کودک دیگر لوحش را طی کرد یعنی الفاظ آن را شست. فلانی دستمالی برداشت و گرد و غبار روی میز را طی کرد.
حتی همین امروز هم به آن ابزار مخصوص شستن کف و سطح ها نیز طی می گویند.
[ نظرات / امتیازها ]