معنای آفریدن برای ذَرَأ ، مفسران را با یک مسأله دشوار کلامی مواجه کرده است که چرا قرآن میگوید »بسیاری از جنیان و انسانها برای دوزخ آفریده شده اند«؟ این معنا، مفسران را ناگزیر کرده است تا ذیل آیه مذکور سطور متعددی را به ارائه ادله برای صحت چنین معنایی اختصاص دهند:
شیخ طوسی حرف لام در »لجهنم« را لام عاقبت میداند، به این معنا که اهل شقاوت به سبب کاربست نادرست اختیار خود و نیز کردار ناشایست به چنین عاقبتی گرفتار آمدهاند بنابراین میتوان گفت که ایشان برای جهنم آفریده شدهاند.
با اینحال ابن عاشور لام را لام عاقبت نمیداند بلکه آن را دال بر معنای تعلیل دانسته است. همچنین از نظر وی در این آیه، مجاز به علاقه مسبَّبیه به کار رفته است و واژه جهنم بر معنای اصلی خود دلالت ندارد. به بیانی دیگر در آیه مسبب یعنی جهنم ذکر شده است اما سبب یعنی اعمالی که باعث دخول در جهنم میشود، قصد شده است زیرا آفرینش کثیری از مخلوقات بخاطر آبادانی جهنم معنا ندارد.
از نظر مجمع البیان نیز آیه خبر از علم الهی درباره اهل شقاوت میدهد که بنا بر آن، چنین افرادی ایمان نخواهند آورد و عاقبت ایشان به دوزخ ختم خواهد شد.
المیزان با ذکر مثال نجاری که هدف اصلی وی ایجاد یک درب است اما به تَبَعِ آن مقداری از چوبها نیز ضایع میشود و یا مثال کشاورزی که هدف اصلی او برداشت گندم است اما به ناچار پارهای از بذرها نیز خراب میشود، معتقد است که در آیه نیز از غایت تبعی و ناگزیرِ خلقت سخن گفته میشود و در آیاتی مانند: إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ )هود/119)به غایت اصلی خلقت اشاره میشود.
افزون بر این لازم است اشاره شود که برخی مفسران مانند فخررازی مفهوم جبر را برداشت کردهاند. وی اشاره میکند که: خداوند در آیه فوق تصریح میکند که بسیاری از جنیان و انسانها برای دوزخ آفریده شدهاند. بنابراین اگر ایشان جهنمی نشوند علم الهی به نادانی بدل میشود و گزارش راستِ خداوند دروغ میگردد و چون این امور ناشدنی هستند ملزومات آنها نیز محال خواهد بود و به تبع بسیاری از جنیان و انسانها باید به ناچار داخل در جهنم شوند. نقد کلی به این گونه تفاسیر آن است که با پیش فرضهای کالمی به تفسیر آیات می پردازند و در نتیجه پارهای توجیهات تکلف آمیزی لغوی و کالمی به دست میدهند. برای مثال وقتی ابن عاشور از مجاز به کار رفته در آیه یاد میکند سخن خود را بر ادله کالمی مبتنی میسازد و یا تفسیر المیزان با تکیه بر رویکرد کالمی خود، آیه 179 اعراف
را حاکی از غایت تبعی خلقت و آیه 119 هود را دال بر غایت اصلی خلقت دانسته است. از سوی دیگر، مؤلف المیزان قید »کَثیراً« را در آیه کامالً نادیده گرفته است چرا که با تکیه بر همان مثال نجار یا کشاورز، اگر غایت فرعی یا تبعی آفرینش، دوزخ باشد معنا ندارد که بسیاری از جنیان و انسانها برای جهنم و شمار اندکی از ایشان برای رحمت و سعادت آفریده شوند بلکه در آن صورت، عکس این معنا صحیح خواهد بود. در باب تفسیر ارائه شده از سوی فخر رازی نیز ناگفته پیداست که چنین تفسیری از
آیه، مشکلات کلامی فراوانی پیش روی ما مینهد. چنانچه این معنا از آیه با مفهوم آیات زیر در تعارض کامل قرار میگیرد: إِنَّ اللَّهَ ال یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)یونس/44،)إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً )انسان/3،)فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها )روم/30،)إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ )هود/119،)وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِالَّ لِیَعْبُدُونِ )ذاریات/56.)
دیدیم که عموم مفسران مسلمان ذیل آیه 179 سوره اعراف، مفهوم خلقت را برای واژه »ذَرَأ« پیشنهاد دادهاند و حاصل این معنا یعنی عبارت »بسیاری از جنیان و انسانها را برای دوزخ آفریدهایم« با مضمون دستهای دیگر از آیات در تعارض قرار میگیرد. از این رو مفسران، آیه را به معرکه آراء و اقوال کلامی خود بدل کردهاند تا این تعارض فرضی را برطرف سازند. با اینهمه مفسران در مقام متکلمانی ماهر آنچنان بر اثبات نظرگاه کلامی خود و تحمیل آن بر آیه 179 اعراف متمرکز شدهاند که مغز و مخ آیه را یکسره فراموش کردهاند. به تعبیر دیگر اگر به کاربست واژه و مطالعه تطبیقی آن در متون مقدس یهودی- مسیحی توجه جدی داشته باشیم بدون تردید به معنای پراکندن یا غربال کردن برای واژه و
به تَبَع، مفهوم استعاری آیه دست مییابیم و از این رهگذر به فهم مخاطبان نخستین متن نزدیکتر میشویم.
بنابر آنچه گذشت، آیه 179 سوره اعراف یک گزاره کلامی را صورتبندی نمیکند بلکه حقیقتی انتزاعی را که عبارت است از جدا کردن انسانهای سره از ناسره به صورت استعاری بیان میکند.
توضیح : حرف سوم واژه ذرء نه تنها در زبان عربی بلکه در زبانهای سامی نیز وضعیتی ناپایدار دارد و میان حروف همزه، واو، یاء، آلف، هِه و یود متغیر است یعنی ذرء ذرو ذرا یکی هستن
اینجا منظور کتاب قرآن ما نیست، وقتی به آیات قبل توجه میکنیم میبینیم قرآن کریم در کتاب مکنون است که ه به آیه قبل بر میگردد که به کتاب مکنون یا ام الکتاب فقط مطهرون و متقین(با توجه به آیه 2 سوره مبارکه بقره : "ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ" و آیه 4 سوره مبارکه زخرف: "وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ" و همین آیه ) دست میابند
توضیح : در واقع به نوعی علم بیشتر و کمال بیشتر رو هدفی برای طالبانش قرار داده که هم پاداشی برای اهلش است و هم کشش و جاذبه ای برای پرواز به سویش
در بهشت آفریده شدیم به زمین تبعید و تکثیر و پراکنده شدیم
- آدم و حوا در بهشت بعد از اینکه خلق شدن در اثر وسوسه شیطان میوه ممنوعه را میل کردن و بعد خداوند آنها را از بهشت بیرون و در زمین ساکن کرد
- تَذْرُوهُ در آیه 45 سوره مبارکه کهف به معنای پراکنده شدن است که ریشه آن ذرو است و ابن منظور ذیل ریشه »ذ-ر-ء« پس از اشاره به سخن عمر بن خطاب »و إِنِّی ألَظُنُّکم آل المُغیرۀِ ذَرْءَ النار« میگوید که واژه »ذَرْءَ« به صورت »ذَرْوَ« نیز روایت شده است.
بنابر قول المنار، کاربردهای "ذرء" نشان میدهد که مفهوم اساسی این ریشه پراکندن، پخش کردن، تفریق و تکثیر است
- بنابراین معنای درست آیه میشود:
و اوست که شما را در زمین تکثیر و پراکنده کرد و به سوی او گرد آورده می شوید
توضیح : و اوست که شما را در زمین تکثیر و پراکنده کرد و به سوی او گرد آورده می شوید