خدای سبحان در زندگی دنیا با آزمون، خبیث را از طیّب جدا و در مواقف گوناگون قیامت نیز با بندگان خود احتجاج میکند و فرشتگان رحمت و غضب یا بهشتیان، حجّت بالغ الهی را در این احتجاجها مطرح میکنند، که نمونهای از آنها در آیات 39 تا 47 سوره «مدّثر»، در گفتوگوی بهشتیان از اصحاب یمین با یکدیگر درباره مجرمان و پرسش آنان از سبب جهنمی شدن مجرمان و پاسخ آنها و در آیات 8 تا 11 سوره «ملک» و آیه 37 سوره «فاطر»، در پرسش و پاسخ نگهبانان دوزخ با دوزخیان کافر آمده است.
احتجاج الهی در قیامت و نیز احتجاج فرشتگان با دوزخیان، به اینکه ﴿اَلَم یَأتِکُم نَذیر) 2 و امثال آن، نشان میدهند که عقل برای معرفت و هدایت، شرط لازم است نه شرط کافی، از اینرو در مقام احتجاج با دوزخیان به آنها نفرمود «مگر شما عقل نداشتید»، بلکه فرمود مگر بیم دهندهای نزد شما نیامد.
حضرت امام علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) نیز به این آیه شریفه استدلال فرموده است که عقل به تنهایی برای نجات از دوزخ کافی نیست 1 ، چون عقل بسیاری از مسائل، همچون شناخت حلالها و حرامها، مواقف پس از مرگ و کیفیت سنجش اعمال و پاداش آنها را نمیتواند به تنهایی ادراک کند.
عقل خطوط کلّی حقایق پس از مرگ را میتواند بفهمد؛ مانند اصل زندگی پس از مرگ، بقای اعمال، حشر انسان به صورت ملکات علمی و عملیای که در زندگی دنیا به دست آورده است و...؛ امّا برخی حقایق را هرگز ادراک نمیکند؛ نظیر ویژگیهای قبر، قیامت و مواقف آن، شهادت اعضا و جوارح و تیزبین شدن چشم آدمی در معاد، به گونهای که دورترین نقطه را نیز میتواند ببیند: ﴿فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدید) 2 آری عقل تنها میتواند خطوط کلّی این حقایق را ادراک کند؛ ولی در فهم امور جزئی سهمی ندارد.
غرض آنکه عقل تجریدی از توان ادراک امور جزئی عاجز است و عقل تجربی فقط امور جزئی دنیا را که در دسترس حسّ و تجربهاند ادراک میکند؛ یعنی امور جزئی را از راه حس میفهمد و استنباط قواعد کلی محسوسات را از راه عقل.
[ نظرات / امتیازها ]
1- خداوند، کفّار را به حال خود رها مى کند؛ (نملى لهم لیزدادوا اثما) ولى مؤ منان را رها نمى کند. (ما کان اللّه لیذر المؤ منین )
2- جداسازى پاک از پلید، از سنّت هاى الهى است . (حتى یمیز الخبیث من الطیّب )
3- ایمان و کفر افراد، از امور درونى وغیبى است که باید از طریق آزمایش ظاهر شود، نه علم غیب . (حتّى یمیز الخبیث من الطیّب و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب )
4- زندگى با مردم باید بر اساس ظاهر آنان باشد، آگاهى بر اسرار مردم ، زندگى را فلج مى کند. (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب )
5- علم غیب ، مخصوص خداست و فقط به بعضى از پیامبران برگزیده اش ، آن هم در حدّ اطلاع بر غیب نه تمام ابعاد آن ، بهره اى داده است . (لیطلعکم )
6- هر چند زندگى باید به نحو عادّى سپرى شود، ولى خدا به افرادى علم غیب را عطا مى کند. (ولکن اللّه یجتبى من رسله )
7- درجات انبیا یکسان نیست . (یجتبى من رسله من یشاء)
8- خداوند علم غیب را به کسانى مى دهد که از جانب او صاحب رسالتى باشند. (ولکن اللّه یجتبى من رسله )
9- ایمان قلبى باید همراه با تقواى عملى باشد. (تؤ منوا و تتقوا)
10- طیب وپاکى اصالت داشته وپایدار است ، ولى خبث عارضى ورفتنى است . (یمیزالخبیث من الطیّب ) جداکردن ناپاک از پاک ، نشانه عارضى بودن ناپاک است .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]