آیه شریفه تنها در این مقام است که شبههاى را که یهود خواسته است القا کند دفع نماید... (یهودیان)به مؤمنین مىگفتند: این پیغمبر شما چگونه ممکن است صادق باشد با اینکه از نسخ (یک مساله محال و نشدنى) خبر مىدهد و مىگوید: خداى تعالى فقط به خاطر ظلمى که بنى اسرائیل کردند، طیبات را بر آنان حرام کرد، و این تحریم وقتى صادق است که قبلا آن طیبات حلال بوده باشد و این همان نسخ است که بر خداى تعالى جائز نیست، چون محرمات دائما محرم است و ممکن نیست حکم خدا تغییر کند.
حاصل جوابى که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به تعلیم خداى تعالى داده، این است که تورات ناطق است، به اینکه همه طعامها قبل از نازل شدن تورات حلال بوده و اگر قبول ندارید توراتتان را بیاورید و بخوانید آن وقت معلوم مىشود که شما صادقید یا نه.
توضیح : آیه شریفه تنها در این مقام است که شبههاى را که یهود خواسته است القا کند دفع نماید، و گویا این شبهه را تنها براى مؤمنین القا کردهاند نه براى رسول خدا (ص)، چون خداى تعالى غالبا وقتى مىخواهد شبههاى را از یهود دفع کند عین آن را نقل مىنماید، مانند آیه:« وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»(مائده/64) و آیه:« وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً»(البقره/70) و آیه:« وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ»(البقره/88) و آیات بسیار دیگر.
و همچنین آیه:« قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ»(آل عمران/99و100)) که چند آیه بعد از آیات مورد بحث است.
ولى در آیه مورد بحث عین شبهه را نقل کرده و این ظهور در آن دارد که یهود این سخن را به رسول خدا(ص) نگفتهاند. بلکه این شبههاى بوده که براى مؤمنین القاء مىکردند و هر وقت به مؤمنین برمىخوردند، ضمن گفتگو آن را مىگنجاند. و حاصلش این است که به مؤمنین مىگفتند: این پیغمبر شما چگونه ممکن است صادق باشد با اینکه از نسخ (یک مساله محال و نشدنى) خبر مىدهد و مىگوید: خداى تعالى فقط به خاطر ظلمى که بنى اسرائیل کردند، طیبات را بر آنان حرام کرد، و این تحریم وقتى صادق است که قبلا آن طیبات حلال بوده باشد و این همان نسخ است که بر خداى تعالى جائز نیست، چون محرمات دائما محرم است و ممکن نیست حکم خدا تغییر کند.
حاصل جوابى که رسول خدا(ص) به تعلیم خداى تعالى داده، این است که تورات ناطق است، به اینکه همه طعامها قبل از نازل شدن تورات حلال بوده و اگر قبول ندارید توراتتان را بیاورید و بخوانید آن وقت معلوم مىشود که شما صادقید یا نه. (این سؤال و جواب چیزى است که از مجموع آیه:« کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ ... إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» استفاده مىشود.) و اگر این را نمىپذیرید و حاضر نیستید تورات را بیاورید و بخوانید، پس اعتراف کنید که به خداى تعالى دروغ مىبندید، و ستمکار هستید. و این مطلبى است که از جمله« فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللَّه ... هُمُ الظَّالِمُونَ»(آل عمران/94)استفاده مىشود.
و با این بیانى که کردم معلوم شد من در دعوتم صادقم، پس ملت و کیش مرا که همان کیش ابراهیم است و حنیف است بپذیرید. (و این معنا از جمله« قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً ...»(آل عمران/95)استفاده مىشود).
این بود بیانى که ما در توضیح معناى آیه داشتیم. ولى مفسرین در این باره بیانات مختلف دیگرى دارند، و على اى حال، همه قبول دارند که آیه شریفه متعرض بیان شبههاى است که یهود وارد کردهاند، شبههاى که همانطور که گفتیم، مربوط به مساله نسخ است.از میان بیانات مذکور عجیبتر از همه، بیان بعضى از مفسرین است که گفتهاند: آیه شریفه در مقام پاسخ به شبههاى است که یهود در مساله نسخ دارد، و تقریر شبهه این است که یهود همواره مىگفت: این محمد! اگر تو بر کیش ابراهیم و سایر پیامبران هستى هم چنان که ادعا مىکنى پس چرا آنچه بر ابراهیم و بر انبیا حرام بوده، از قبیل: گوشت شتر و غیره را حلال مىکنى؟ و تو باید بدانى بعد از این عمل، یعنى مباح کردن محرمات بر انبیاى دیگر، نمىتوانى ادعا کنى که انبیا را قبول دارى، و مصدق و موافق دین ایشانى. و نیز نمىتوانى تنها سخن از ابراهیم بگویى و ادعا کنى که من از همه به او نزدیکتر و سزاوارترم.
و حاصل پاسخى که خداى تعالى داده این است که تمامى خوردنىها براى همه مردم و از آن جمله براى بنى اسرائیل حلال بوده، و لیکن بنى اسرائیل به دست خود و به خاطر گناهانى که مرتکب شدند، چیزهایى را بر خود حرام کردند، به این معنا که خدا به کیفر آن سیئات، آن چیزها را بر آنان تحریم کرد، هم چنان که در جاى دیگر فرمود:« فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ»(النساء/160).
پس منظور از کلمه" اسرائیل" یعقوب نیست، بلکه دودمان اسرائیل (بنى اسرائیل) است. هم چنان که خود یهودیان هم این کلمه را در معناى بنى اسرائیل استعمال مىکنند.
و معناى اینکه به دست خود، بر خود حرام کردند، این است که: به دست خود کارهاى زشتى کردند و خدا آن طیبات را بر آنان تحریم کرد. و جمله:« مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ» متعلق به جمله« حَرَّمَ إِسْرائِیلُ» است. و اگر منظور از کلمه« اسرائیل» یعقوب مىبود، باید جمله:« مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ» لغو و کلامى زاید باشد، چون بدیهى بود که یعقوب قبل از تورات زندگى مىکرده است. پس دیگر لازم نبود این قید را در کلام بیاورد." این بود خلاصه بیان آن مفسر."
بعضى دیگر نظیر همین بیان را آوردهاند، با این تفاوت که گفتهاند: منظور از تحریم بنى اسرائیل بر خود، این نیست که وحى خداى سبحان طیباتى را بر آنان حرام کرده باشد، مثلا:
بخاطر ظلمى که کرده بودند، خدا به وسیله وحى به یکى از انبیایش آنها را تحریم کرده باشد، بلکه خود بنى اسرائیل آنها را بر خود حرام کرده بودند، همانطور که عرب جاهلیت بنا به حکایت خداى تعالى در کتابش، چیزهایى را بر خود حرام مىکردند.
همه اینها تکلفى مرتکب شدهاند که اهل خبره آن را نمىپسندد. و کلام را از مجراى خودش خارج کردهاند، و عمده چیزى که باعث شده این دو مفسر اینطور خود را به زحمت بیندازند جمله:« مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ"» است که آن را متعلق به جمله« حَرَّمَ إِسْرائِیلُ» گرفتهاند، با اینکه متعلق به جمله:« کانَ حِلًّا ...» است که در صدر کلام قرار دارد. و جمله« إِلَّا ما حَرَّمَ ...» استثنایى معترضه است.
از اینجا روشن مىشود که براى رو به راه شدن معناى آیه، هیچ حاجتى نیست به اینکه کلمه« اسرائیل» را به معناى" بنى اسرائیل" بگیریم، همانطور که این دو مفسر گرفته و پنداشتهاند، بدون این توجیه، معناى آیه تمام نمىشود.
علاوه بر این هر چند جایز است کلمه اسرائیل را بر بنى اسرائیل اطلاق کنیم، همانطور که کلمات: بکر، تغلب، نزار و عدنان را بر، بنى بکر، بنى تغلب، بنى نزار و بنى عدنان اطلاق مىکنند، و لیکن در خصوص بنى اسرائیل، از حیث وقوع استعمالى نزد عرب غیر معهود است. و در زمان نزول آیه، چنین استعمالى در عرب واقع نشده و قرآن کریم هم چنین مسلکى را در این کلمه (در غیر این موارد که آقایان ادعا مىکنند) اتخاذ نکرده با اینکه در قرآن کریم قریب به چهل مورد کلمه" بنى اسرائیل" آمده که یکى از همان موارد خود آیه مورد بحث است که مىفرماید:« کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلى نَفْسِهِ ...»
از آقایان باید پرسید: بنا بر نظریه آنان چه فرقى بین دو مورد بود که در یک آیه یک بار تعبیر کرد به« بنى اسرائیل» و بار دیگر به« اسرائیل» با اینکه مقام از روشنترین مقام اشتباه است. و براى نادرستى کلام این دو مفسر براى خواننده، همین کافى است که جمع کثیرى از مفسرین همین طور فهمیدهاند که مراد از این کلمه" یعقوب" است نه دودمان وى. و از بهترین شواهد بر اینکه منظور خود یعقوب است، جمله:« على نفسه» است که در آن ضمیر مفرد مذکر آمده است. و اگر منظور جمعیت بنى اسرائیل بود، باید یا مىفرمود:" الا ما حرم اسرائیل على نفسها" و به اعتبار جماعت ضمیر مؤنث به ایشان برگرداند و یا بفرماید:" على نفسهم". « قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» بگو، پس تورات را بیاورید و بخوانید، اگر راست مىگوئید." یعنى این کار را بکنید تا روشن شود که کدامیک از دو فریق بر حقند، ما یا شما؟ و این جمله جوابى است که خداى تعالى بر پیامبرش القاء فرموده است.
[ بستن توضیحات ]