از مشکلات مهمى که بر سر راه مسائل تربیتى وجود دارد احساس گناهکارى بر اثر اعمال بد پیشین است ، مخصوصا زمانى که این گناهان سنگین باشد که این فکر دائما در نظر انسان مجسم مى شود که اگر بخواهد مسیر خود را به سوى پاکى و تقوا تغییر دهد، و به راه خدا باز گردد چگونه مى تواند از مسئولیت سنگین گذشته خود را برهاند، این فکر مانند کابوسى وحشتناک بر روح او سایه مى افکند، و چه بسا او را از تغییر برنامه زندگى و گرایش به پاکى باز مى دارد به او مى گوید توبه کردن چه سود؟!
زنجیر اعمال گذشته ات همچون یک طوق لعنت بر دست و پاى تو است ، اصلا تو رنگ گناه پیدا کرده اى ، رنگى ثابت و تغییرناپذیر!
کسانى که با مسائل تربیتى و گنهکاران توبه کار سر و کار دارند آنچه را گفتیم به خوبى آزموده اند، آنها مى دانند که این چه مشکل بزرگى است ؟ در فرهنگ اسلامى که از قرآن مجید گرفته شده این مشکل حل شده ، و توبه و انابه را هر گاه با شرائط همراه باشد وسیله قاطعى براى جدا شدن از گذشته ، و آغاز یک زندگى جدید، و حتى ((تولد ثانوى )) مى داند کرارا در روایات درباره بعضى از گنهکاران مى خوانیم کمن ولدته امه : ((او همانند کسى است که از مادر متولد شده ))!
به این ترتیب قرآن درهاى لطف الهى را به روى هر انسانى در هر شرائطى و با هر گونه بار مسؤ لیتى باز مى گذارد و نمونه زنده اش آیات فوق است که با انواع لطائف بیان مجرمان و گناهکاران را به سوى خدا دعوت مى کند و به آنها قول مى دهد که مى توانند خود را از زندگى گذشته به کلى جدا کنند.
در روایتى از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم التائب من الذنب کمن لا ذنب له : ((کسى که از گناه توبه کند همانند کسى است که اصلا گناه نکرده است .))
همین معنى با اضافه اى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: التائب من الذنب کمن لا ذنب له ، و المقیم على الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزء: ((کسى که از گناه توبه کند همچون کسى است که گناه نکرده ، و کسى که استغفار مى کند و با اینحال به گناه ادامه مى دهد مانند کسى است که مسخره مى کند.))
ولى بدیهى است این بازگشت به سوى رحمت الهى نمى تواند بیقید و شرط باشد که او حکیم است و کارى بیحساب نمى کند، اگر آغوش رحمتش را به روى همگان گشوده و پیوسته آنها را به سوى خود مى خواند، وجود آمادگیهائى در بندگان نیز لازم است . از یکسو باید با تمام وجود خواهان بازگشت باشند و انقلاب درونى
و دگرگونى بنیادى پیدا کنند.
از سوى دیگر باید بعد از بازگشت پایه هاى ایمان و اعتقاداتشان که بر اثر طوفان گناه فرو ریخته نوسازى و تجدید بنا شود.
و از سوى سوم باید با اعمال صالح ناتوانى روحى و ضعف اخلاقى خود را جبران نمایند، البته هر قدر گناهان سابق سنگینتر بوده باید اعمال صالحترى انجام دهند، و این دقیقا همانست که قرآن در سه آیه فوق تحت عنوان انابه و اسلام و اتباع از احسن بیان کرده است .
[ نظرات / امتیازها ]
آیات قبل تهدیدى براى افراد مغرور بود و این آیه به گناهکاران پشیمان بشارت مىدهد.
در تمام کلمات این آیه لطف و مهر الهى نهفته است:
1. پیام بشارت را رسول خدا صریحاً اعلام کند. «قل»
2. خداوند انسان را مخاطب قرار داده است. «یا»
3. خداوند همه را بندهى خود و لایق دریافت رحمتش دانسته است. «عبادى»
4. گناهکاران بر خود ستم کردهاند و به خدا ضررى نرساندهاند. «اسرفوا على انفسهم»
5. یأس از رحمت، حرام است. «لا تقنطوا»
6. رحمت او محدود نیست. «رحمة اللّه» («رحمة اللّه» به جاى «رحمتى» رمز جامعیّت رحمت است، چون لفظ «اللّه» جامعترین اسم اوست).
7. وعدهى رحمت قطعى است. «انّ اللّه»
8. کار خداوند بخشش دائمى است. «یغفر»
9. خداوند همهى گناهان را مىبخشد. «الذنوب»
10. خداوند بر بخشش همهى گناهان تأکید دارد. «جمیعاً»
11. خدا بسیار بخشنده و رحیم است. «انّه هو الغفور الرحیم»
خداوند با این همه رأفت و مهربانى اعلام مىکند که تهدیدهاى آیات قبل، براى تربیت انسانهاست نه انتقام و کینه.
در فرهنگِ قرآن، اسراف معناى وسیعى دارد که علاوه بر اسراف در مال، شامل اسراف در نفس و جان نیز مىشود. بدین معنى که انسان در بهرهگیرى از استعدادها و ظرفیّتهاى وجودى خود از حدّ اعتدال خارج شده و دچار افراط و تفریط گردد.
مراد قرآن از اینکه مىفرماید: خداوند همه گناهان را مىبخشد، آن نیست که انسان گناه کند و بگوید خدا مىآمرزد، بلکه مراد آن است که همه گناهان هر قدر هم بزرگ باشند قابل آمرزش است و نباید از رحمت الهى مأیوس بود و طبیعتاً راه دریافت آمرزش الهى، توبه و جبران گناه است که در آیه بعد آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]