1)
: دامنۀ گذشت پروردگار از گناهان
برای دست یابی بیک پاسخ متقن لازم می داند که با مطالعۀ تطبیقی در آیات الهی قرآن کریم و تجزیه و تحلیل آنها به بررسی خواستۀ خود پرداخت تا مقصود کما هی حاصل آید و سخنی به گزاف رانده نشود . بنابراین با توکل به خود یخشندۀ گناهان آغازی خواهیم داشت تا خود به گناهی نرسیم . انشاالله !
از آیات رحمت الهی در آمرزش گناهان بندگان، در نساق آیات فراگیرترین آنها آیۀ 53 سورۀ الزمر است که در آن خداوند آمرزنده می فرمایند : « قل ( ای پیامبر بگو ) یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم - ای بندگانی که ( در ارتکاب گناه ) بر خود زیاده روی کردند . لا تقنطوا من رحمة الله - ازآمرزش خداوند نا امید مشوید . ان الله یغفر الذنوب جمیعا - خداوند تمام گناهان را می بخشد . انه هو الغفور الرحیم - که او آمرزندۀ مهربانی است »
از نظر ترجمه کاملا ساده وروشن است . اما در برداشت از آن ممکن است که نظر به تأویل رای گراید، بگونه ای که با ظاهر آیه نیز هم خوانی نداشته باشد .
از لا تقنطوا آمده در این آیه، تردیدی نیست که بندگان از رحمت گستردۀ الهی نباید نا امید شوند . چون صرف نومیدی از رحمت الهی خود گناهی است، به مفهوم اینکه ممکن است سبحان الله رحمانیت خداوند مورد تردید قرار داده شود .
با توجه به این توجیه وبا در نظر گرفتن آیۀ پنج سورۀ فاطر « یا ایها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحیواة الدنیا ولا یغرنکم بالله الغرور - ای مردم محققا وعدۀ خداوند ( که می دهد ) بحق است . پس مغرور زندگی جهانی ( ازکیفیتی که به پیش گرفته اید ) مشوید . و مغرور به ( رحمت ) الهی هم مباشید»
حالا این آیه را با لا تقنطوا آیۀ 53 سورۀ الزمر جمع بندی می کنیم ، خواهیم داشت : که از رحمت خداوند نا امید مشوید ولی هش دار که غرۀ آن امید هم نگردید .
با این برداشت مواجه با این پرسش می شویم : وقتی که خداوند در آیۀ 53 الزمر دارد که ( یغفر الذنوب جمیعا - همۀ گناهان را می بخشد ) با این هش دار ( مغرور مشوید ) چه مفهومی دارد ؟ در پاسخ می توان گفت : درآیۀ 53 الزمر آمده است : « یاعبادی الذین اسرفوا علی انفسهم - ای بندگانم که بر خود (در ارتکاب گناه ) زیاده روی کرده اید »
اصل و اساس کلام الهی در همین عبارت حکیمانه است « یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم - ای بندگانی که بر خود زیاده روی کر ده اید »
ملاحظه می فرمائید که در این عبارت اسراف در تبه کاری بر نفس خود مخاطب کلام الهی است، و در ابن زیاده روی پای هیچ کس دیگر هم در بین نیست . مانند خوردن مشروب و گوشت حرام و تن فروشی وامثال این گناهان که به افعال متعدی در نمی آیند و اسیبی جز به گناه کار نخواهد رسید . و گرنه تعدی به دیگران از ذرة المثقال آن گرفته تا فجایعی که تاریخ گواه بر آنهاست، خارج از مصادیق آیۀ 53 الزمر خواهند بود .
ما در همین نیم قرن زیست خودمان شاهد چه جنایات وحشیانه ای که نشده باشیم ! آیا رحمت الهی با توبه ی یک چنین اقران شیاطین، کار ساز خواهد بود ؟!
آیا ممکن است که فاجعۀ کربلا علی رغم آیۀ 23 سورۀ الشوری « ... قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی ... » قابل بخشش باشد ؟ !
در تنقیح مناط این سخن، با توجه به سایر داده های الهی درقرآن کریم باید دید که از خود آیات توبه چه می فهمیم تا از خلط مبحث آن با رحمت و غضب الهی جلوگیری بعمل آید، و نظری به گزاف هم داده نشود . بنابراین ذیلا پرداختی به آیات توبه خواهیم داشت، لطفا توجه فرمائید :
در آیۀ 135 آل عمران داریم « و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله ولم یصروا علی ما فعلوا وهم یعلمون - واگر کسانی مرتکب بالاترین گناه ( فحشاء ) شوند ویا به خود ستم روا دارند، با ذکر خداوند برای گناهان خود به طلب آمرزش پردازند، چه کسی غیر خداوند گناهان را می بخشد وآنان هم اصراری در تکرار عمل کردی که می دانند گناه کرده اند، نداشته باشند » در این آیه باز گناه و تجاوز بر خود است، آنهم آگاهانه است . زیرا اگر کسی به عمل کردی آگاهی نداشته باشد، عقابی نخواهد داشت . ( ما نعذب احد حتی نبعث رسولا - تا آگاهی ندهیم کسی را مجارات نخواهیم کرد . تایع قبح عقاب بلا یبیان است که خوشبختانه دامنۀ اجرای این اصل در دین اسلام وسیعتر از قواعد مدنی کشورهای متمدنه است . زیرا در قوانین جاریۀ عرفی جهل به قانون رافع مسژولیت نیست، ولی در مکتب اسلام با توجه به آیۀ سورۀ 285 سورۀ البقره رافع مسؤولیت می باشد ) و با توجه به مفاد آیۀ مورد سخن گنه کار اگر قصد توبه دارد، اصراری در تکرار آن هم نباید داشته باشد، وگر نه توبۀ او پذیرفته نخواهد بود . بنابراین چنین نیست که آگاهانه به تکرار وتداوم گناه پردازد وامید رحمت الهی را هم داشته باشد .
از همه مهمتر بنا به دو آیۀ 17 و18 سورۀ النساء باید توبه به زودی و بدون دفع الوقت صورت گیرد ، و الا از شرائط آیۀ یاد شده خارج خواهد شد . چون اصل بر عدم آگاهی بود که کرد .بنابراین پس از آگاهی باید اطهار ندامت کند، و به تخیر نیاندازد .
اما دو آیه :
آیۀ 17 سورۀ النساء« انما التوبة علی الله للذین بعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم وکان الله علیما حکیما »
آیۀ 18 « و لیست التوبة للذبن بعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن ولا الذبن یموتون و هم کفار اولائک اعتدنا لهم عذابا الیما »
توبه هم باید نصوح ( خالص ودرست ) باشد . به آیۀ 8 سورۀ تحریم توجه فرمائید : « یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم ویدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار یوم لا یخزی الله النبی والذین آمنوا معه نورهم یسعی بین ایدیهم وبایمانهم یقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا انک علی کل شیء قدیر »
با توجه به مفاد این آیه با ذکر سیئاتکم روشن می شود که باز ستم وگناه بر خود است و تعدی به دیگری ندارد تا با شرائط آمده در خود آیه قابل گذشت الهی شناخته شود . اما اگرذکر فاحشه را مانند زنا اعم عمل کردی به خود .ودیگری دانست، با شرائطی که در آیات دیگر برای فحشاء منظور شده، برداشتی نا درست خواهد بود که ذیلا به آن آیات می پردازیم .
آیۀ 31 سورۀ النساء « ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما - اگر از گناهان کبیره ای که نهی از ارتکاب آنها شده اید خودداری کنید بدی های شما را می پوشانیم و شما را به جایگاه والائی وارد می گنیم »
با توجه به این آیه روشن می شود که گذشت از گناه منوط به رعایت این شرط است، وگناهان کبیره حتی اگر تجاوز به نفس مانند خود کشی باشد، از دامنۀ آیۀ 53 صدر مقال خارج خواهد بود
آیۀ 32 نجم « الذین یجتنبون کبائر الاثم والفواحش الا اللمم ان ربک واسع المغفره و هو اعلم بکم اذ انشأکم من الارض و اذ انتم اجنة فی بطون امهاتکم ولا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی - کسانی که جز از گناهان کوچک از گناهان کبیره و فواحش دوری گزینند، پروردگارت در گذشت گسترده عمل می کند . از آن گاهی که شمارا از زمین آفرید، و گاهی که در شکم های مادرانتان پنهان بودید از شما آگاه تر است، در تزکیه نفس خود نمائی مکنید، او از کسی که پرهیزکاری پیشه گرفت آگاه تر است »
آیۀ 93 سورۀ نساء « و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزائه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه ولعنۀ واعد له عذابا عظیما - هر کس از روی عمد دست به کشتن مؤمنی زند، سزای او برای همیشه جهنم خواهد بود، و خداوند (با ذکر الله که اسم اعظم است ) بر او خشم گین خواهد بود وبر او لعنت می فرستد و عذابی بزرگ برای او فراهم خواهد نمود »
از تلفیق این آیات به نتیجۀ زیر دست می یابیم :
عمومیت آیۀ 53 الزمر فقط در چار چوب گناهان ارتکابی بر نفس است، و به سایر گناهان خصوصا گناهان کبیره و فواحش تسری ندارد تا جائی که در کشتن یک انسان با ایمان، در شدت مجازات به غضب و لعن الهی کشانده می شود، بنابراین موجبی در تعمیم آن آیه به تمام گناهان غیر شمول مصادیق تعریف آن وجود ندارد .
2)
: به نظر بنده دو نقد اساسی ب گفته های شما وارد هست.اولا آیه ۵۳ زمر را باید با توجه به آیات بعدی آن ملاحظه کرد.غفران همه گناهان مشرو به توبه هست. در ثانی طبق ادبیات. قرآن در عبارت اسرفو علی انفسهم حتی گناهانی که بر دیگران وارد کرده این را در برمیگیرد.مثل آیه ۲۳۱ بقره همینطور آیه ۱ طلاق و آیه ۱۱۱ نسا
3)
: نقد دیگری که لازم است بر متن فوق ایراد شود این است که نفس انسان هم شامل روح اوست هم جسم او ولی شما نفس انسان را فقط ناظر ب جسم انسان میدانید.در هر صورت منشأ هر گناهی نفس انسان هست چه به صورت فعل لازم چه به صورت فعل متعدی.فردی که گناه قتل نفس انجام میدهد در هر صورت منشأ این تصمیم در نفس خود انسان صورت میگیرد بنابراین این چنین فردی در مرحله اول اسراف بر نفس خودش کرده
4)
: وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ۚ وَلَا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لِّتَعْتَدُوا ۚ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ...
و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به پایان عده خود رسیدند، یا به طور شایسته آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیده اى آنها را رها سازید. و آنها را به خاطر زیان رساندن نگاه ندارید تا (به حقوقشان) تجاوز کنید و کسى که چنین کند،
به خویشتن ستم کرده است.
(بقره/231)
الان در این آیه ضرر رساندن به همسر را ظلم ب نفس میداند با اینکه یک فعل متعدی است.پس بنا براین اینگونه نیست که اسراف بر نفس عموم گناهان نباشد بلکه شامل همه گناهان با فعل لازم و فعل متعدی هر دو میباشد
5)
: وَمَن یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا یَکْسِبُهُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا
و هر کس گناهى مرتکب شود، به خود زیان رسانده. خداوند، دانا و حکیم است.
(نساء/111)
در این آیه نیز هر نوع گناهی انسان مرتکب بشه در اصل به نفس خودش انجام داده.. پس این نیز دلیلی است بر این مطلب که عبارت اسرفوا علی انفسهم شامل تمام گناهان میشه چه لازم چه متعدی
6)
: إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا...
(و به آنها گفتیم:) اگر نیکى کنید، به خودتان نیکى مى کنید. و اگر بدى کنید باز هم به خود مى کنید.
(اسراء/7)
جناب نگاره تفسیر فوق الذکر که دایره غفران گناهان و اسراف بر نفس را محدود ب گناهان مربوط ب نفس منهای دیگران دانسته است آیه 7 ایران را دقت نکرده؟؟؟؟؟؟ آیه میفرماید اگر خوبی کنی در اصل ب نفس خودت خوبی کردی و اگر بدی از تو سر بزند بازم به نفس خودت برمیگردد
7)
: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا ۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ
هر کس کار شایسته اى به جا آورد، به نفع خود به جا آورده است. و هر کس کار بد مى کند، به زیان خود اوست. سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازگردانده مى شوید.
(جاثیة/15)
هر عملی که از انسان سر میزند بالاصاله به خود انسان برمیگردد وبالتبع به دیگران.. بنابر این اگر انسان مرتکب قتل نفس هم شود در اصل به نفس خودش اسراف کرده و بالطبع در شعاع آن به دیگران رسیده.بنابراین اسراف بر نفس معنایش جامع تمام اعمال بدی است که از نفس انسان سر زده و عمل اسراف و باتبع به دیگری تیری پیدا میکنه ولی منشأ اصلی اسراف خود نفس فرد گناهکار هست