از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ان الذین توفهم الملئکه ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنامستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها فاولئک ماوهم جهنم وساءت مصیرا):(کسانی که فرشتگان قابض ارواح در حالی جان آنها را می گیرند که به نفس خویش ستم کرده اند و به آنها می گویند:در چه وضعی بودید که اینچنین به نفس خود ستم کردید؟آنها می گویند ما در سرزمین خودمستضعف بودیم و اقویا ما رابه ضعف کشیدند،ملائکه می گویند ،مگر زمین خداوسیع نبود و نمی شد شما مهاجرت کنید؟و چون پاسخ و حجتی ندارندمنزلگاهشان جهنم است و چه بد سرانجامی است )، مراد از ظلم به نفس اعراض از دین خدا و ترک بر پاداشتن شعائر الهی است و این امور در اثر واقع شدن دربلاد شرک و زندگی کردن بین کفار بوجود می آید ،چون انسان در چنین موقعیتی دیگر راهی برای کسب معارف دینی و قیام به وظائف عبودیت ندارد و اینها دربلاد کفر در موضع ضعف بودند و استضعاف را عذر موجهی برای عمل نکردن به مسائل دینی می دانسته اند، در حالیکه مجبور نبودند که بخاطر ترس از کفارتن به ذلت بدهند،بلکه می توانستند مهاجرت کنند،اما اینها از ترس دشواریهای مهاجرت و سختی راه به زندگی ذلیلانه رضایت دادند و جمله (قالوا فیم کنتم )دلالت می کند بر صحنه ای که در لسان روایات از آن به سئوال و جواب تعبیرشده است و فرموده اند فرشتگان از هرکس که از دنیا می رود و او را دفن می کنند،سئوالهایی پیرامون دین و عقاید او و اینکه روز و شب و عمر و جوانی خود را دردنیا چگونه صرف کرده و هم و غم و اشتغال او در دنیا چه بوده می نمایند، اماچنانکه گفته شده ملائکه عذر آنها را موجه نمی دانند، می گویند:آیا زمین خداوسیع نبود و نمی توانستید مهاجرت کنید تا به راحتی و آزادانه بتوانید تکالیف دینی خود را انجام دهید؟و این استفهام توبیخی است و به جهت سرزنش آنهااین پرسش را می کنند و هر کس در راه خدا مهاجرت کند در زمین خداپناهگاهی وسیع خواهد یافت (و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیراوسعه )(18)، و چون آنها حجتی برای عدم مهاجرت خود ندارند،لذا به حکم الهی مستحق جاودانگی در دوزخ می باشند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : تفسیر این آیه این نیست که در بلاد کفر زندگی کرده اند . اصلا به چنین چیزی اشاره نمیکند. اشاره به این است که در سرزمین به ظاهر اسلامی زندگی بکنی و سرتا پای زندگیت دروغ و نیرنگ و فریب فرا بگیرد و بگویی که چاره ای جز از برای امرار معاش نداشتم و تن به خفت و خواری و ظلم به نفس دادم.به سرزمین دیگران مهاجرت کنید و فرایض دینی خود را کامل انجام بدهید و از سرزمینی که مسلمان میبینی و اسلام نمیبینی بگریز. سعید از کانادا
2) : کاملا با شما موافقم
حسن از آلمان
3) : چند ساله تفسیر قران میکنی آقا سعید !!!؟؟؟
4) : شان نزول آیه کاملا مشخصه . مکه بلاد کفر بود . مدینه بلاد اسلامی .آیه صریح داره حرفش رو میزنه . این برداشت شما ، شبیه اینه که آدم، با یه قیچی به جون آیات صریح قرآن و روایات بیافته ؛ انقدر از سر و تهش بزنه و تغییرش بده تا دقیقا فقط، خودش در قالبی که تهش درمیاد ، جا بشه ! اینکه آدم از فریب و دروغ اجتناب کنه یا نکنه ، به اراده ی خودش بستگی داره ؛ در همین دوره زمونه ، آدمِ پاکدست و اتمام حجت به اندازه ی کافی هست! در ضمن یکی از مهمترین واجبات ، امربه معروف و نهی از منکره ! چه جوری میشه برای پیشرفت علمی یا ..‌‌ حکومت هایی که دست شون به خون میلیون ها میلیون تن ازمردم، در سراسر عالم و حتمی مردم وطن خودت، آلوده شده ، کار کرد و زحمت کشید و حقوق دریافت کرد و در نهایت اعتراض کرد ؟! منظور شما از عمل به فرائص دینی در بلاد کفر ، ازبین هزاران فریضه( که یکیش یاری امام زمان و زمینه سازی برای تحقق حکومت جهانی بعد از ظهوره )، فقط نماز فرادا به جا اوردن و روزه گرفتنه دیگه ؟! درسته ؟
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  آذر خوشقدم - تفسیر نمونه
تعبیر به توفی در این آیه شریفه در حقیقت اشاره به این نکته است که مرگ به معنی نابودی و فنا نیست بلکه یک نوع دریافت فرشتگان از روح انسان است یعنی روح را که اساسی ترین قسمت و جود انسان است می گیرند و با خود به جهان دیگری می بر ند . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - تفسیر نمونه
در تعقیب بحثهاى مربوط به جهاد، در این آیات اشاره به سرنوشت شوم کسانى مى شود که دم از اسلام مى زدند ولى برنامه مهم اسلامى یعنى هجرت را عملى نساختند در نتیجه به وادیهاى خطرناکى کشیده شدند و در صفوف مشرکان جان سپردند، قرآن مى گوید: کسانى که فرشتگان قبض روح ، روح آنها را گرفتند در حالى که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند، شما اگر مسلمان بودید، پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید!))
(ان الذین تو فاهم الملائکة ظالمى انفسهم قالوا فیم کنتم ).
آنها در پاسخ به عنوان عذرخواهى مى گویند: ما در محیط خود تحت
فشار بودیم و به همین جهت توانائى بر اجراى فرمان خدا نداشتیم .
(قالوا کنا مستضعفین فى الارض ).
اما این اعتذار از آنان پذیرفته نمى شود و بزودى از فرشتگان خدا پاسخ مى شنوند که : ((مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید و خود را از آن محیط آلوده و خفقان بار برهانید.))
(قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها).
و در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده ، مى فرماید: ((این گونه اشخاص که با عذرهاى واهى و مصلحت اندیشى هاى شخصى شانه از زیر بار هجرت خالى کردند و زندگى در محیط آلوده و خفقان بار را بر آن ترجیح دادند، جایگاهشان دوزخ و بد سرانجامى دارند.
(فاولئک ماویهم جهنم و ساءت مصیرا). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي - تفسیر کشاف
( توفاهم ) یجوز أن یکون ماضیا کقراءة من قرأ : توفتهم . و مضارعا بمعنی تتوفاهم ، کقراءة من قرأ : توفاهم ، علی مضارع و فیت ، بمعنی أن الله یوفی الملائکة أنفسهم فیتوفونها ، أی یمکنهم من استیفائها فیستوفونها ( ظالمی أنفسهم ) فی حال ظلمهم أنفسهم ( قالوا ) قال الملائکة للمتوفین ( فیم کنتم ) فی أی شی ء کنتم من أمر دینکم . و هم ناس من أهل مکة أسلموا و لم یهاجروا حین کانت الهجرة فریضة . فإن قلت : کیف صح وقوع قوله ( کنا مستضعفین فی الأرض ) جوابا عن قولهم ( فیم کنتم ) ؟ و کان حق الجواب أن یقولوا : کنا فی کذا أو لم نکن فی شی ء ؟ قلت : معنی ( فیم کنتم ) للتوبیخ بأنهم لم یکونوا فی شی ء من الدین ، حیث قدروا علی المهاجرة و لم یهاجروا ، فقالوا : کنا مستضعفین اعتذارا مما وبخوا به و اعتلالا بالاستضعاف ، و أنهم لم یتمکنوا من الهجرة حتی یکونوا فی شی ء ، فبکتتهم الملائکة ( ألم تکم أرض الله واسعة فتهاجروا فیها ) أرادوا أنکم کنتم قادرین علی الخروج من مکة إلی بعض البلاد التی لا تمنعون فیها من إظهار دینکم و من الهجرة إلی رسول الله صلی الله علیه و سلم کما فعل المهاجرون إلی أرض الحبشة و هذا دلیل علی أن الرجل إذا کان فی بلد لا یتکمن فیه من اقامة أمر دینه کما یجب ، لبعض الأسباب و العوائق عن إقامة الدین لا تنحصر، أو علم أنه فی غیر بلده أقوم بحق الله و أدوم علی العبادة حقت علیه المهاجرة . و عن النبی صلی الله علیه و سلم " من فر بدینه من أرض إلی أرض و إن کان شبرا من الأرض استوجبت له الجنة ، و کان رفیق أبیه إبراهیم و نبیه محمد علیهما الصلاة و السلام " اللهم إن کنت تعلم أن هجرتی إلیک لم تکن إلا للفرار بدینی فاجعلها سببا فی خاتمة الخیر و درک المرجو من فضلک و المبتغی من رحمتک و صل جواری لک بعکوفی عند بیتک ، بجوارک فی دار کرامتک یا واسع المغفرة . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 97)
شأن نزول:
قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند که همه افراد ساکن مکّه که آمادگى براى شرکت در میدان جنگ دارند، باید براى نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه او ویران و اموالش مصادره مى‏شود، به دنبال این تهدید، عده‏اى از افرادى که ظاهرا اسلام آورده بودند ولى به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگى و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بت‏پرستان به سوى میدان جنگ حرکت کردند، و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و از کمى نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سر انجام در این میدان کشته شدند، آیه نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.

تفسیر:
در تعقیب بحثهاى مربوط به جهاد، در این آیه اشاره به سرنوشت شوم کسانى مى‏شود که دم از اسلام مى‏زدند ولى برنامه مهم اسلامى یعنى «هجرت» را عملى نساختند، قرآن مى‏گوید: «کسانى که فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالى که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند (شما اگر مسلمان بودید) پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید»؟
(إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ).
از جمله فوق استفاده مى‏شود که گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست و اگر مى‏بینیم که در بعضى آیات این موضوع به ملک الموت (فرشته مرگ) نسبت داده شده از این نظر است که او بزرگ فرشتگان مأمور قبض ارواح است.
آنها در پاسخ به عنوان عذرخواهى مى‏گویند: «ما در محیط خود تحت فشار بودیم و به همین جهت توانایى بر اجراى فرمان خدا نداشتیم» (قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ).
اما این اعتذار از آنان پذیرفته نمى‏شود و به زودى «از فرشتگان خدا پاسخ مى‏شنوند که: مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید و خود را از آن محیط آلوده و خفقان بار برهانید»! (قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها).
و در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده، مى‏فرماید: «این گونه اشخاص) که با عذرهاى واهى و مصلحت اندیشى‏هاى شخصى شانه از زیر بار هجرت خالى کردند و زندگى در محیط آلوده و خفقان‏بار را بر آن ترجیح دادند) جایگاهشان دوزخ و بد سر انجامى دارند» (فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  شهرام سليمان زاده - تفسیر نور
پیش از جنگ بدر، کفّار مکّه مردم آن شهر را به جنگ با مسلمانان فراخواندند و تهدید کردند که همه باید شرکت کنند و هر کس تخلّف کند، خانه‏اش ویران و اموالش مصادره خواهد شد. برخى از مسلمانان هم که ساکن مکّه بودند و هنوز هجرت نکرده بودند، از ترس جان، همراه کفّار به جبهه‏ى جنگ با مسلمانان آمدند و در «بدر» کشته شدند، آیه نازل شد و آنان را که با ماندن در محیط کفر و ترک هجرت، به خویش ستم کرده بودند، توبیخ کرد و مقصر دانست.
در روایات آمده است: کسى که به خاطر حفظ دین خود، حتّى یک قدم هجرت کند، اهل بهشت و همنشین حضرت محمّد صلى الله علیه وآله و ابراهیم علیه السلام است.[351]

--------------------------------------------------------------------------------
351) تفسیر صافى ذیل آیه.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : امروز شیعیان در بلاد اسلامی بیشتر از بلا کفار تحت فشار و اذیت هستند.طبق تفسیر آیه 97 سوره ی نساء،شیعیان دقیقا از کجا به کجا مهاجرت کنند؟؟؟
ابراهیمی (داور) : اگر فردی توان هجرت را دارد باید هجرت کند و هجرت در زمانی ضرورت پیدا خواهد کرد که فرد توان تغییر شرایط را ندارد و ماندنش در آن محیط موجب ضایع شدن ایمانش می شود.
هجرت هم باید به جایی باشد که ایمان انسان مورد تهدید قرار نگیرد.
2) : متشکرم که این اطلاعات را در خدمت بازدید کنندگان میگذارید ایکاش ما مسلمانها در هنگام قران خواندن بیشتر به معانی آیات قران توجه میکردیم لذت بردم خداوند یارتان باشد
3) : همانا کسانی که ملائکه آنان را قبض روح میکنند به خود ظلم کرده اند گفته میشود در چه حالی بودید گفتند: از مستضعفان بر زمین بودیم،گفتند آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟پس آنان کسانی هستند که جهنم جایگاهشان است"(نساء:97)
ظلم به خود(ظالمی انفسهم): بدلیل عدم یاری و نصرت ولی خدا آنان کسانی هستند که در ظاهر به ولی خدا ایمان دارند و مدعی ایمان به ولایت او میشوند اما در عمل بدون عذر حقیقی کوتاهی میکنند عذری جز نفاق که در قلوبشان ریشه دوانده و میگویند:از مستضعفان در زمین بودیم"اما ضعفشان غیر حقیقی بوده و این ضعف را بواسطه حب دنیا در دل خود قرار دادند و در مقابل آن به زانو درآمدند "حب دنیا و ترس از مرگ" پس اگر ایمانشان حقیقی بود در رکاب ولی خدا جهاد و عمل میکردند و خود را به خاطر آن در معرض خطر قرار میدادند
زمین خدا وسیع است: (ولی خدا) همان زمین وسیع الهی است و علم او گسترده است
پس در آن مهاجرت میکردید: یعنی بسوی خداوند بواسطه ولی خدا خداوند مهاجرت کنید
"جز مستضعفانی از مردان و زنان و فرزندان که چاره ای ندارند و به راهی هدایت نمیشوند": یعنی نمیتوانند برای خلاصی از بند دنیا کاری بکنند و به راه عمل در رکاب ولی خداهدایت نمی شوند پس وابستگی ها بر آنان چیره شد پس پیرمرد ناتوان یا زن ناتوان و یا کودک بدلیل ناتوانی جسمی نمیتوانند در مسیر با ولی خدا همراه شوند پس آنان به ولی خدا ایمان می آورند اما عمل و یاری رساندن به ایشان او را ترک میکنند اینان هم عذرشان غیر قابل قبول است؛ زیرا هر کس از آنان ها توانایی انجام اعمالی در حد توان خود داشتند ریسمان را از گردن رها کردند که به کوتاهی در حق ولی خدا می انجامد و در نهایت در آنچه که خداوند به آنان امر کرده کوتاهی میکنند
پس آنان کسانی هستند که امید است خداوند آنان را ببخشد و خداوند آمرزنده ای بخشنده است: کسانی که امید است خداوند آنان را بیامرزد : آنان مستحق مجازات هستند اما عفو و بخشش شامل حال کسانی از آنان میشود که مشرک نمیشوند پش آنان بر ولایت هستند بدون آنکه بدانند پس مغفرت برای کسانی است که در حق ولی خدا کوتاهی میکنند اما ترک ولایت از ولی خدا نمیکنند و پیروی از غیر او شرک محض است و هرگز مورد آمرزش قرار نمی گیرد
و هر کس در راه خدا مهاجرت میکند:ولی خدا راه و طریق الهی میباشد پس هر کس بواسطه او بسوی خدا مهاجرت کند خداوند به او بسیاری از مراتب و درجات و کمالاتی عطا میکند که به انبیاء و مرسلین عطا می کرده و مالک اشتر صدها کیلومتر از علی بن ابیطالب(ع) فاصله داشت سپس در پاسی از شب می نشست و گریه میکرد اصحاب از او می پرسند میگوید: گریه میکنم زیرا مناجات علی(ع) را می شنوم و نیز برای مالک اشتر فتحی ملکوتی همانند فتحی که برای انبیاء و مرسلین می شد انجام شده بود
و هر کس از خانه اش خارج شود: خانه یعنی جسم پس هر کس از جسمش خارج شود. و مرگ دو نوع است : 1ـ مرگ مذموم : آن هم قرار دادن جسد تابوتی برای روح که این امر با پیروی از شهوات و عبادت ، غرور و منیت و حب دنیا و دوستی با دشمنان خدا و دشمنی با دوستان او و ولی خدا محقق میشود و در نهایت مقامی که از قبل به او داده شده از او سلب میشود همانند فعل علمای بی عمل .
امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) میفرمایند: ودیگری عالم نامیده میشود در حالیکه اینگونه نیست پس جاهلان از جاهلان دیگر تقلید میکنند و گمراهان از گمراهی، و برای مردم شریکانی از ریسمان های غرور و قول زور قرار میگیرد و کتاب را به نظر و رای خود حمل میکنند و حق را معطوف هوی و هوس خود میکنند به قسمتی از کتاب ایمان می آورد ومیگوید: در هنگام شبهه وقوف میکنم در حالیکه در آن افکنده میشود و فتنه ها و بدعت هایی درمی آورد پس چهره اش چهره انسان و قلبش قلب حیوان ، نه درب هدایت را میشناسد تا از آن پیروی کند و نه درب گمراهی و کوری را میشناسد تا آن را به روی خود ببندد پس به حقیقت او مرده ای زنده نما است پس به کجا میروید و از چه رویگردان میشوید در حالیکه نشانه ها به پا شده و آیات واقع گشته و مناره ها نصب گشته پس در کجا سرگردان میشوید و چگونه کور میشوید در حالیکه عترت پیامبرتان در میان شماست و آنان همراه حق و اعلام دین و راستگویانند پس آنان را بیشتر از قرآن منزلت بردارید و آنان را از عطش سیراب کنید ای مردم این سخن را از زبان خاتم نبیین بشنوید کسی که ما را ترک کرده و مرده است در حالیکه زنده است و هر کس ما را گرفتار کرده به حقیقت خود گرفتار شده گرچه آزاد است پس چیزی نگویید که آن را نمیدانید زیرا حق در آن است که بیشتر شما منکر آن گشته اید از کسی که بر او مجتمع نمیشوید پوزش بطلبید و آن کس من هستم آیا دیده اید که در میان شما به ثقل اکبر عمل کرده و ثقل اصغر را ترک کرده باشم؟!
من پرچم ایمان در میانتان برافراشتم و توفیق شناخت حدود حرام و حلال را به شما دادم از عدل خود لباس عافیت را بر تنتان پوشاندم و سخنان و افعال معروفم را فرش راهتان ساختم و فضایل و کرامت های اخلاقی را خودم به شما نشان دادم پس در مورد آنچه که عقل از درک آن به تنگنا می افتد تفسیر به رای نکنید تا اینکه گمان کننده گمان می برد دنیا بر بنی امیه معقول است ـ " نهج البلاغه (ج1ص153)
2ـمرگ ممدوح: و آن ارتقای روح از جسد میباشد و رسول الله(ص) فرمودند:هر کس میخواهد مرده ای ببیند که در زمین سیر میکند پس به علی بن ابیطالب(ع) نظر کند هنگامیکه فرمودند: "همانا من همسایه ای بودم که چند روزی جسمم با شما همسایگی میکرد" نهج البلاغه ج2ص34
یعنی روح در ملکوت آسمان در حال گردش است پس چنین مرگی شایسته مدح است زنده ای که بدن و جسدش مرده باشد
و در کلام امیرالمومنین(ع) فرموده ی رسول الله(ص) یاد شده که میفرمایند:"ای مردم این سخن را از زبان خاتم نبیین بشنوید هر کس ما را ترک کند مرده است هر چند زنده است و هر کس ما را گرفتار کند در واقع خود را گرفتار کرده کرچه در ظاهر گرفتار نیست پس چیزی نگویید که از حقیقت آن آگاهی ندارید چرا که بیشتر حق در آن است که شما انکارش میکنید و از کسی که حجتی بر او ندارید پوزش بطلبید "
سپس مرگ آنرا درک میکند:"یعنی روحش بسوی خدا مهاجرت کرده و کالبدش را ترک کرده است در زمین پهناور خدا مهاجرت کرده ،در راه خدا مهاجرت کرده و در حقیقت مهاجرت بسوی خدا بواسطه ولی خدا کرده است"
همانا پاداش و جزایش بر خداوند است:"زیرا او بسوی پروردگار مهاجرت کرده پس پاداش و اجرش بر کسی که بسوی او مهاجرت کرده میباشد.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اطیب البیان
محققا کسانى که ملائکه آنها را میگیرند یعنى قبض روح آنها را میکنند در حالى که آنها ظلم بنفس کردند در عدم تشرّف خدمت رسول اللّٰه و عدم مهاجرت بمدینه و عدم قبولى اسلام ملائکة بر سبیل توبیخ یا تقریر از آنها میپرسند که شما در چه حالى بودید آنها بر سبیل اعتذار میگویند ما در چنگال مشرکین گرفتار بودیم و در مقابل آنها ضعیف بودیم و قدرت نداشتیم بشرف اسلام مشرف شویم جواب میدهند مگر زمین خدا وسعت نداشت شما هم میخواستید مثل سایرین هجرت نمائید و از دست مشرکین نجات یابید و این عذر از آنها پذیرفته نیست پس اینها جایگاهشان جهنم است و بد بازگشتى است

إِنَّ اَلَّذِینَ تَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ توفى اخذ بقوّت است از ماده وفى که بمعنى اداء است مثل اداء دین اگر دائن باختیار خود اداء نمود میگویند(و فى بدینه) و اگر مدیون از او گرفت میگوید(توفیت دینى) و توفى بنفسه دلالت بر قبض روح ندارد چنانچه در مورد عیسى(ع) از قول او میفرماید فَلَمّٰا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ اَلرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ مائده آیه 17، با اینکه قبض روح او نشده بود بلکه خود او را از چنگال یهود نجات بخشید و بآسمان برد، ولى در اینجا و موارد بسیار دیگر بقرائن داخلیه مراد قبض روح است و این گاهى نسبت بخدا داده میشود اَللّٰهُ یَتَوَفَّى اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهٰا زمر آیه 42، و گاهى نسبت بملک الموت داده میشود قُلْ یَتَوَفّٰاکُمْ مَلَکُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ سجده آیه 11، گاهى نسبت بسایر ملائکه میدهد مثل همین آیه و تمام صحیح است، ملائکه مأمور بامر ملک الموت و او مأمور بامر الهى و نسبت فعل هم بآمر صحیح است و هم بمأمور بخصوص مامورى که قدرت بر تخلف نداشته باشد

( ظٰالِمِی أَنْفُسِهِمْ ) ظالمى جمع ظالم و در اصل ظالمین بوده نون از باب تخفیف ساقط شده مثل هَدْیاً بٰالِغَ اَلْکَعْبَةِ مائده آیه 95، که بالغا بوده و حال است از براى الذین و مراد از ظلم بنفس عدم تشرف باسلام و بقاى بر شرک که إِنَّ اَلشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ لقمان آیه 13

(قالوا) ملائکه قابض ارواح(فیکم کنتم) فیما بوده الف تخفیفا ساقط شده و ما استفهامیه یا توبیخى است که چرا اسلام نیاوردید یا تقریر است که اقرار بشرک کنند و خبر کنتم یعنى کنتم فى اىّ شیئى من الاسلام او الشرک

قٰالُوا کُنّٰا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ ضعیف با مستضعف فرق دارد، ضعیف کسى را گویند که توانایى ندارد، مستضعف کسى را گویند که دیگران او را ضعیف کنند یعنى ما در میانه مشرکین بودیم و آنها بر ما مسلط بودند ملائکه جواب آنها را میدهند که شما قدرت داشتید از بین مشرکین خارج شوید و هجرت نمائید چنانچه دیگران کردند قٰالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِیهٰا و مستضعف کسانى هستند که در آیه بعد بیان میفرماید

و از این جمله استفاده میشود کسانى که در جامعه هستند که نمیتوانند بوظائف دینى خود عمل کنند مثل بسیارى از ممالک خارجه بلکه بسیارى از دهات دور دست بلکه بسیارى از شهرستانها و امثال اینها حرام است توقف آنها و واجب است هجرت بمحل و مرکزى که دست رسى باحکام دین داشته باشند نمایند و بتوانند بوظائف دینى عمل کنند

فَأُولٰئِکَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سٰاءَتْ مَصِیراً تفسیرش واضح است و مکرر گفته شده احتیاج ببیان ندارد
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«اَلَّذِینَ تَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ » 97 ابو الفتوح نوشته است: مفسّران گفتند: آیت در جماعتى آمد از اهل مکّه که بزبان ایمان آوردند و در دل نفاق داشتند، از جمله ى ایشان قیس بن الفاکه بود و قیس بن الولید بن المغیرة و هجرت نکردند با رسول علیه السّلام، چون مشرکان ببدر حاضر آمدند ایشان با مشرکان حاضر آمدند، چون قلت لشکر مسلمانان دیدند گفتند «غَرَّ هٰؤُلاٰءِ دِینُهُمْ » دین ایشان، ایشان را بفریفته است، ایشان در غزاه بدر کشته شدند و فرشتگان بر روى و پشت ایشان مى زدند و مى گفتند «ذُوقُوا عَذٰابَ اَلْحَرِیقِ » (بچشید آزار سوزش آتش را) و گفته اند: مراد به ملائکه ملک الموت است، و گفته اند: مراد اعوانان اویند، و گفته اند: مراد فرشتگانند که روز بدر خداى تعالى ایشان را به یارى رسول علیه السّلام فرستاد

«ظٰالِمِی أَنْفُسِهِمْ » 97 طبرى: یعنى خشم خدا را براى خود کسب کرده اند و به دست آورده اند

مجمع: یعنى در آن حالت که بر خود ستم مى کردند و از ثواب محروم مى شدند، و بواسطه ى کفر و انحراف، آزار آخرت و عذاب براى خود روا مى داشتند

«فِیمَ کُنْتُمْ » 97 مجمع: یعنى در دین خود چگونه بودید؟ «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللّٰهِ وٰاسِعَةً » 97 طبرى: سدّى گفت: چون عبّاس و عقیل، در جنگ بدر اسیر شدند، و حضور پیغمبرشان بردند، فرمود: اى عبّاس براى خودت و برادرزاده ات فدا بده تا آزاد شوى، او گفت: مگر ما «لااله الاّاللّه» نگفته ایم، و به قبله ى مسلمین نماز نخوانده ایم که از ما مثل کافران فدا و جان خرید مطالبه مى کنید ؟ فرمود: شما اظهار دشمنى با مسلمین کردید، پس در شمار دشمنان هستید، آنگاه این آیه را قرائت فرمود: و چون این آیه نازل شد، هرکس مسلمان مى شد موظّف بود بسوى مسلمین مهاجرت کند، و اگر کسى خوددارى مى کرد، کافر بود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عرفانی اشراق
إِنَّ اَلَّذِینَ تَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ ظٰالِمِی أَنْفُسِهِمْ قٰالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ،؟ قٰالُوا: کُنّٰا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ ، قٰالُوا: أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِیهٰا، فَأُولٰئِکَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سٰاءَتْ مَصِیراً

آنان که ظلم به خود روا داشتند، در هنگامى که فرشتگان براى قبض روح آنان مى آیند، فرشتگان از آنان مى پرسند: که به چه کارى مشغول بودید؟ گویند: که ما در روى زمین مردمى ضعیف و ناتوان بودیم باز از آنان مى پرسند: آیا زمین خدا گسترده و پهناور نبود که مهاجرت در آن کنید؟ جایگاه اینان جهنم است، و آن جایگاه بسیار بدى است

از آنجا که روح انسانى شایستۀ اوج گرفتن بر فراز ارزشهاى خدایى را دارد، و روح بسان نوزادى است که از دنیاى تاریک رَحِم به دنیاى ما گام مى گذارد و خود را از چنگال تاریکى به دنیایى از نور رسانده، و احساس آرامش مى کند پس عارف باید خود را به ارض اللّٰه، که همان عالم وحدت حقیقى، که فوق عالم مادّه است برساند، و در آنجا با اُنس با یار حقیقى از کثرت و منیّت ها جدا گردد اندکى جنبش بکن همچون جنین تا ببخشندت حواسّ نور بین وز جهان چون رَحِم بیرون روى از زمین در عرصۀ واسع شوى آن که اَرْضُ اللّٰه واسِع گفته اند عرصه اى دان کانبیا در رفته اند دل نگردد تنگ زآن عرصۀ فراخ نخل تر آنجا نگردد خشک شاخ حاملى تو مر حواست را کنون کُند و مانده مى شوىّ و سرنگون چون که محمولى نه حامل وقت خواب ماندگى رفت و شدى بى پیچ و تاب آه، سرّى هست اینجا، بس نهان که سوى خضرى شود موسى دوان همچو مُستسقى کز آبش سیر نیست بر هر آنچه یافتى، باللَّه مایست بى نهایت حضرت است این بارگاه صدر را بگذار، صدرِ تُست راه از کلیمِ حق بیاموز، اى کریم بین چه مى گوید ز مشتاقى، کلیم با چنین جاه و چنین پیغمبرى طالبِ خضرم، ز خودبینى، بَرى آن که یک دیدن کند اِدراکِ آن سالها نتوان نمودن از زبان آن که یک دم بیندش ادراکِ هوش سال ها نتوان شنودن آن به گوش چون که پایانى ندارد، رَو إلَیک زآن که لاٰ أُحْصىٖ ثَنٰاءً مٰا عَلَیْک ز انبُهىِّ برگ پیدا نیست شاخ برگ هم گُم گشته از میوۀ فراخ هر درختى شاخ بر سِدْرة زده سِدره چَه بْوَد؟ از خلا بیرون شده بیخِ هر یک رفته در قعرِ زمین زیرتر از گاو و ماهى، بُد یقین بیخشان از شاخ خندان روى تر عقل از آن اَشکالشان زیر و زبر میوه اى که بر شِکافیدى ز زور همچو آب از میوه جَستى برقِ نور این عجب تر که بر ایشان مى گذشت صد هزارن خلق از صحرا و دشت ز آرزوى سایه جان مى باختند از گلیمى سایه بان مى ساختند سایۀ آن را نمى دیدند هیچ صد تُفو بر دیده هاى پیچ پیچ ختم کرده قهرِ حق بر دیدها که نبیند ماه را، بیند سُها حافظان را گر نبینى اى عَیار اختیارت را ببین بى اختیار اختیارى مى کنى و دست و پا بر گشادستت، چرا حبسى ؟ چرا؟ روى در انکارِ حافظ بُرده اى نام تهدیداتِ نفسش کرده اى ؟
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
إِنَّ اَلَّذِینَ تَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ ظٰالِمِی أَنْفُسِهِمْ آنان به جان خود ستم کردند؛ زیرا جهاد و هجرت به سوى دار الاسلام را ترک نمودند و به ماندن در خانۀ کفر، ذلت، اخلال به تکالیف دینى، افزایش کافران و کم کردن مؤمنان راضى شدند قٰالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ؛ یعنى فرشتگان مرگ به تارکان هجرت گفتند: در چه کارى بودید؟ البته، این پرسش، واقعى نیست؛ بلکه نوعى سرزنش است و روشن است که سرزنش به چیزى واقعى و معلوم مى باشد و آن عبارت از این است که آنها از همراهى با برادران مهاجر خود، که در به اجرا درآوردن نقشۀ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى نابودى شرک و اعتلاى کلمة اللّه از او اطاعت کرده بودند، تخلّف ورزیدند

اگر سؤال کننده اى بپرسد: آیا این سرزنش فرشتگان مرگ در هنگام احتضار متخلفان بوده و یا پس از مرگ آنان ؟ در پاسخ مى گوییم: جواب این سؤال را تنها خدا مى داند و چون خدا دراین باره سکوت اختیار کرده است، ما نیز دربارۀ آن سکوت مى کنیم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «خدا دربارۀ چیزهایى سکوت کرده و سکوت او به سبب فراموشى نبوده است پس شما نیز خود را به زحمت میندازید»

قٰالُوا کُنّٰا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ این جمله یک نوع علت تراشى و عذرخواهى متخلّفان است و معناى آن این است: متخلّفان به فرشتگانى که آنان را به سبب کوتاهى در امر دین سرزنش کرده بودند، چنین پاسخ دادند: ما در دار الکفر نمى توانستیم تکالیف دینى خود را انجام دهیم؛ زیرا مشرکان ما را شکنجه مى کردند و از انجام دادن آنچه بدان اعتقاد داشتیم منع مى نمودند فرشتگان این عذرخواهى را ردّ کرده و از روى سرزنش به آنان گفتند: قٰالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِیهٰا؛ آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟

بدین معنا که شما بر هجرت به سوى دار الاسلام قادر بودید و در آنجا از ذلّت رهایى پیدا مى کردید و تکالیف دین را به سان سایر مسلمانان با کمال آزادى مى توانستید انجام دهید این گفتگو نشان دهندۀ آن است که خداوند هیچ کس را جز پس از اتمام حجت، عذاب نمى کند، بلکه جز پس از تراکم حجت ها بر او به قسمى که براى گناهکار هیچ پناهگاهى جز آمرزش و رحمت پروردگار که همه چیز را در بر مى گیرد باقى نمى ماند پروردگارا! من هم چیزى هستم، پس رحمتت را شامل حال من نیز بگردان [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن
قوله: إِنَّ اَلَّذِینَ تَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ ،مفسّران گفتند:آیت در جماعتى آمد از اهل مکّه به زبان ایمان آوردند و در دل نفاق داشتند،از جملۀ ایشان قیس بن الفاکه بود و قیس بن الولید بن المغیره،و هجرت نکردند با رسول علیه السّلام چون مشرکان به بدر حاضر آمدند،ایشان با مشرکان حاضر آمدند،چون قلّت لشکر مسلمانان دیدند گفتند:غرّ هؤلاء دینهم ،دین ایشان اینان را بفریفته است ایشان در غزات بدر کشته شدند،فرشتگان بر روى و پشت ایشان مى زدند و مى گفتند: ذُوقُوا عَذٰابَ اَلْحَرِیقِ

ابو الجارود روایت کرد از باقر علیه السّلام که اینان پنج کس بودند:حارث بن زمعة بن الأسود،و ابو العاص بن منبّه بن الحجّاج،و علىّ بن امیّة بن خلف،و قیس بن الولید بن المغیره،و قیس بن الفاکه بن المغیره،هر پنج در بدر کشته شدند حق تعالى گفت:آنان که فرشتگان جانهاى ایشان برداشتند،و ایشان ظالم نفس خود بودند و نصب او بر حال است از مفعول به،یعنى در آن حال که ایشان چنین بودند و «توفّى»و«استیفاء»تمام بستدن باشد و«توفیة»تمام به دادن باشد،و مراد قبض روح است،و قبض و استیفاء و توفّی در یک طریق باشد جز که توفّی بلیغتر است از قبض و مرده را متوفى براى آن گویند که مقبوض الرّوح باشد،قال اللّٰه تعالى : یَتَوَفَّى اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهٰا ،و مراد به ظلم نفس کفر است،و اصل او نقصان حظّ نفس باشد،یقال:ظلمته حقّه اذا بخسته حقّه،و شاید که مراد ادخال الضّرر علیها بالعقاب باشد و گفته اند :مراد به ملائکه ملک الموت است،و گفته اند:مراد اعوان اویند،و گفته اند:مراد فرشتگانند که روز بدر خداى تعالى ایشان را به یارى رسول علیه السّلام فرستاد فی قوله: یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاٰفٍ مِنَ اَلْمَلاٰئِکَةِ مُسَوِّمِینَ

قٰالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ،گفتند ایشان را،یعنى فرشتگان گفتند این کافران را: فِیمَ کُنْتُمْ ،در چه بودى شما ؟سؤال توبیخ و تعنیف است،و بیان کردیم که حرف جرّ چون در«ما»ى[336 ر]استفهامى شود«الف»از او بیفگنند و به فتحه اکتفا کنند،چنان که«فیم»و«لم»و«بم»و«علام»و«حتّام»

قٰالُوا کُنّٰا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ ،جواب دادند که:ما در زمین مکّه ضعیفان بودیم،و مستضعف آن باشد که او را ضعیف دارند،یعنى ضعف ما پوشیده نبود بر مردمان که مشرکان ما را ضعیف کردند فرشتگان ایشان را جواب دادند : أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِیهٰا ،نه زمین خداى فراخ بود!گفتند:زمین مدینه خواست،و قوله: فَتُهٰاجِرُوا ،در محلّ نصب است براى آن که جواب استفهام است به «فا»و علامت نصبش سقوط «نون»است،چنان که گفت: فَهَلْ لَنٰا مِنْ شُفَعٰاءَ فَیَشْفَعُوا لَنٰا ،نه زمین فراخ بود تا هجرت کردیتان در زمین آنگه حق تعالى بیان کرد که:اینان دروغ[مى] گویند و این تعلّل باطل است،و آنچه گفتند بنفاق گفتند و انّما مأواى و مرجع ایشان دوزخ است و«مأوى»مفعل باشد من أوى الیه إذا ذهب الیه

وَ سٰاءَتْ مَصِیراً ،یعنى و ساءت النّار مصیرا،و«مصیر»مرجع باشد،یقال: صار الیه اذا رجع الیه،و نصب او بر تمیز است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.