از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(انی ارید ان تبوء باثمی واثمک فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاءالظالمین ):(من از این عمل تو کراهتی ندارم ،چون اگر مرا بکشی ،هم وبال گناهان مرا به دوش می کشی و هم وبال گناهان خودت را، ودر نتیجه ازاهل آتش می شوی و این سزای ستمکاران است )،(تبؤا)یعنی (ترجع )یعنی هابیل به قابیل می گوید: وقتی از قتل من فارغ شوی با گناه من و گناه خودت بر می گردی ، یعنی قاتل گناه مقتول را هم به دوش می کشد و در نتیجه مقتول در حال برائت و بی گناهی خدا را ملاقات می کند و این معنا منافاتی با آیه (ولاتزر وازره وزراخری )(9)،(هیچکس بار گناه دیگری را حمل نمی کند)،ندارد ،چون این مسأله ازاحکام عقل نظری نیست تا عقل حکم به محال بودنش بکند ،بلکه از احکام عقل عملی است که در ثبوت یا تغییرش تابع مصالح جامعه بشری است و در این مورد چون قاتل با کشتن فردی ازجامعه باعث می شود که اجتماع به حقوقش نرسد، لذا جامعه حق دارد تمامی اعمال صالح و خدمات سودمند قاتل را نادیده بگیرد و قاتل با قتل خود گناهان مقتول را هم به دوش می کشد،اما این به آن معنانیست که گفته شود ،هابیل گذاشت برادرش او را بکشد تا او شقی و معذب شود،اما خودش سعید و خوشبخت بماند و یا بگوئیم ،مظلوم اگر بخواهد ظالم بارگناهش را بدوش بکشد، باید فقط صبر کند و از حق خود دفاع نکند، این سخنهااز روی نادانی است ، چون این عمل یاری واعانت بر گناه و ظلم می باشد و این عمل خود گناه و ظلم محسوب می شود و در این صورت مظلوم در گناه ظالم شریک می گردد،کما اینکه خداوند می فرماید:(ولمن انتصر بعد ظلمه ،اولئک ما علیهم من سبیل )(10)،(کسی که بعد از ظلمی که به او شده ، برای انتقام یاری طلبد، براو هیچ طریقی برای مؤاخذه نخواهد بود) . ومسلم است که نتیجه گناه آتش دورخ است و همین سزای ستمکاران است ،کسانی که ظلم کردند، فکر نکنند که به سوی خدا باز نمی گردند . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي - سایت تبیان
تفسیر نور
امام باقرعلیه السلام به دنبال تلاوت آیه «فطوّعت له نفسه» فرمود: ابلیس به قابیل گفت: قربانى تو قبول نشد و قربانى برادرت هابیل قبول شد، اگر او زنده بماند در طول تاریخ نسل او بر نسل تو افتخار خواهند کرد که قربانى پدر ما پذیرفته شد واز پدر شما پذیرفته نشده است، بنابراین بهتر آن است که او را به قتل برسانى تا نسل تو ذلّت نکشد. <64> امام باقر علیه السلام فرمود: «من قتل مؤمناً متعمّداً أثبت اللّه على قاتله جمیع الذنوب وبرء المقتول منها، وذلک قوله تعالى: «انّى ارید أن تبوأ...»» هر که عمداً مؤمنى را بکشد، خداوند همه گناهان را به حساب قاتل ثبت مى‏کند و مقتول را از گناهان پاک مى‏کند. <65> معناى آیه، سکوت در مقابل ظالم به امید بخشش گناهان نیست. در حدیثى از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مى‏خوانیم که محل حادثه، کوه قاسِیون در دمشق است. <66> امام سجادعلیه السلام فرمودند: نحوه‏ى کشتن را ابلیس به قابیل یاد داد. <67> 1- گناهان مقتول، به قاتل منتقل مى‏شود. «تبوء باثمى» 2- در درگیرى‏ها مسئول خسارت آغازگر است. «اثمى واثمک» 3- برادرکشى همان و دوزخى شدن همان. «فتکون من اصحاب النّار» 4- ایمان به معاد، جزو عقاید اوّلیه انسان‏هاى روى زمین بوده است. «اصحاب النّار» 5 - قاتل، هم به خود ظلم مى‏کند، هم به مقتول، هم به خانواده‏ى مقتول و هم به جامعه. «الظالمین» 6- نفس انسان، با وسوسه، تلقین و تزیین، انسان را رام و خام مى‏کند و به گناه مى‏کشد. «فطوّعت له نفسه» 7- هواى نفس مى‏تواند عواطف برادرى را نیز سرکوب کند. «فطوّعت له نفسه قتل اخیه» 8 - فطرت پاک انسانى، از آدم کشى بیزار است، ولى نفس، این کار را خوب جلوه داده و انسان را به قتل وامى‏دارد. «فطوّعت» 9- جنگ حقّ و باطل، از آغاز تاریخ زندگى بشر بوده است. «فقتله» 10- مرگ انسان در زمین، با شهادت آغاز شد. «فقتله» 11- پیروى از هواى نفس، خسارت است. «فقتله فأصبح من الخاسرین» 12- قاتل، هم از درون گرفتار عذاب وجدان است و هم از بیرون مورد انتقاد مردم و هم گرفتار قصاص و عدل مى‏شود و کامى نمى‏گیرد. «فقتله فأصبح من الخاسرین» 13- تسلّط وغلبه بر مخالف، همیشه نشانه‏ى سرافرازى نیست. «فقتله فأصبح من الخاسرین» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر المیزان( خلاصه )
(29)(انی ارید ان تبوء باثمی واثمک فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاءالظالمین ):(من از این عمل تو کراهتی ندارم ،چون اگر مرا بکشی ،هم وبال گناهان مرا به دوش می کشی و هم وبال گناهان خودت را، ودر نتیجه ازاهل آتش می شوی و این سزای ستمکاران است )،(تبؤا)یعنی (ترجع )یعنی هابیل به قابیل می گوید: وقتی از قتل من فارغ شوی با گناه من و گناه خودت بر می گردی ، یعنی قاتل گناه مقتول را هم به دوش می کشد و در نتیجه مقتول در حال برائت و بی گناهی خدا را ملاقات می کند و این معنا منافاتی با آیه (ولاتزر وازره وزراخری )(9)،(هیچکس بار گناه دیگری را حمل نمی کند)،ندارد ،چون این مسأله ازاحکام عقل نظری نیست تا عقل حکم به محال بودنش بکند ،بلکه از احکام عقل عملی است که در ثبوت یا تغییرش تابع مصالح جامعه بشری است و در این مورد چون قاتل با کشتن فردی ازجامعه باعث می شود که اجتماع به حقوقش نرسد، لذا جامعه حق دارد تمامی اعمال صالح و خدمات سودمند قاتل را نادیده بگیرد و قاتل با قتل خود گناهان مقتول را هم به دوش می کشد،اما این به آن معنانیست که گفته شود ،هابیل گذاشت برادرش او را بکشد تا او شقی و معذب شود،اما خودش سعید و خوشبخت بماند و یا بگوئیم ،مظلوم اگر بخواهد ظالم بارگناهش را بدوش بکشد، باید فقط صبر کند و از حق خود دفاع نکند، این سخنهااز روی نادانی است ، چون این عمل یاری واعانت بر گناه و ظلم می باشد و این عمل خود گناه و ظلم محسوب می شود و در این صورت مظلوم در گناه ظالم شریک می گردد،کما اینکه خداوند می فرماید:(ولمن انتصر بعد ظلمه ،اولئک ما علیهم من سبیل )(10)،(کسی که بعد از ظلمی که به او شده ، برای انتقام یاری طلبد، براو هیچ طریقی برای مؤاخذه نخواهد بود) . ومسلم است که نتیجه گناه آتش دورخ است و همین سزای ستمکاران است ،کسانی که ظلم کردند، فکر نکنند که به سوی خدا باز نمی گردند . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر کشاف
( إنی أرید أن تبوء بإثمی و إثمک ) أن تحتمل إثم قتلی لک لو قتلتک و إثم قتلک لی . فإن قلت : کیف یحمل إثم قتله له و لا تزر و ازرة وزر أخری ؟ قلت : المراد بمثل إثمی علی الاتساع فی الکلام ، کما تقول : قرأت قراءة فلان ، و کتبت کتابته ، ترید المثل و هو اتساع فاش مستفیض لا یکاد یستعمل غیره . و نحوه قوله علیه الصلاة و السلام " المستبان ما قالا فعلی البادی ما لم یعتد المظلوم " علی أن البادی علیه إثم سبه ، و مثل إثم سب صاحبه ، لأنه کان سببا فیه ، إلا أن الإثم محطوط عن صاحبه معفو عنه ، لأنه مکافئ مدافع عن عرضه . ألا تری إلی قوله " مالم یعتد المظلوم " لأنه إذا خرج من حد المکافأة و اعتدی لم یسلم . فإن قلت : فحین کف هابیل قتل أخیه و استسلم و تحرج عما کان محظورا فی شریعتة من الدفع ، فأین الإثم حتی یتحمل أخوه مثله فیجتمع علیه الإثمان ؟ قلت : هو مقدر فهو یتحمل مثل الإثم المقدر ، کأنه قال : إنی أرید أن تبوء بمثل إثمی لو بسطت یدی إلیک . و قیل ( بإثمی ) بإثم قتلی ( و إثمک ) الذی من أجله لم یتقبل قربانک . فإن قلت : فکیف جاز أن یرید شقاوة أخیه و تعذیبه بالنار ؟ قلت : کان ظالما و جزاء الظالم حسن جائز أن یراد . ألا تری إلی قوله تعالی ( و ذلک جزاء الظالمین ) و إذا جاز أن یریده الله ، جاز أن یریده العبد ، لأنه لا یرید إلا ما هو حسن . و المراد بالإثم و بال القتل و ما یجره من استحقاق العقاب . فإن قلت : لم جاء الشرط بلفظ الفعل و الجزاء بلفظ اسم للفاعل و هو قوله ( لئن بسطت .......ما أنا بباسط ) ؟ قلت : لیفید أنه لا یفعل ما یکتسب به هذا الوصف الشنیع . و لذلک أکده بالباء المؤکدة للنفی . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نمونه
نخستین قتل در روى زمین ! در این آیات داستان فرزندان آدم ، و قتل یکى به وسیله دیگرى ، شرح داده شده است و شاید ارتباط آن با آیات سابق که درباره بنى اسرائیل بود این باشد که انگیزه بسیارى از خلافکاریهاى بنى اسرائیل مسئله حسد بود، و خداوند در این آیات به آنها گوشزد مى کند که سرانجام حسد چگونه ناگوار و مرگبار مى باشد که حتى بخاطر آن برادر دست به خون برادر خود مى آلاید! نخست مى فرماید: اى پیامبر! داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان . (و اتل علیهم نبا ابنى آدم بالحق ). ذکر کلمه بالحق ممکن است اشاره به این باشد که سرگذشت مزبور در عهد قدیم (تورات ) با خرافاتى آمیخته شده است ، اما آنچه در قرآن آمده عین واقعیتى است که روى داده است ، شک نیست که منظور از کلمه آدم در اینجا همان آدم معروف پدر نخستین نسلهاى کنونى است و اینکه بعضى احتمال داده اند منظور از آن مردمى به نام آدم از قبیله بنى اسرائیل بوده بى اساس است ، زیرا این کلمه کرارا در قرآن مجید به همین معنى آمده است و اگر در اینجا معنى دیگرى داشت لازم بود قرینه اى ذکر شود، اما آیه من اجل ذلک … که تفسیر آن بزودى خواهد آمد، هرگز نمى تواند قرینهاى بر این معنى بوده باشد چنانکه خواهیم گفت . سپس بشرح داستان مى پردازد و میگوید: در آن هنگام که هر کدام کارى براى تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از یکى پذیرفته شد و از دیگر پذیرفته نشد.)) (اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر). و همین موضوع سبب شد برادرى که عملش قبول نشده بود دیگرى را تهدید بقتل کند، و سوگند یاد نماید که تو را خواهم کشت ! (قال لاقتلنک ) اما برادر دوم او را نصیحت کرد و گفت اگر چنین جریانى پیش ‍ آمده گناه من نیست بلکه ایراد متوجه خود تو است که عملت با تقوا و پرهیزگارى همراه نبوده است و ((خدا تنها از پرهیزگاران میپذیرد)). (قال انما یتقبل الله من المتقین ). پس اضافه کرد: حتى اگر تو به تهدیدت جامه عمل بپوشانى و دست به کشتن من دراز کنى ، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به کشتن تو دراز نمى کنم . (لئن بسطت الى یدک لتقتلنى ما انا بباسط یدى لاقتلک ). چرا که من از خدا میترسم و هرگز دست به چنین گناهى نمى آلایم (انى اخاف الله رب العالمین ). به علاوه من نمى خواهم بار گناه دیگرى را بدوش بکشم بلکه میخواهم تو بار گناه من و خویش را بدوش بکشى (زیرا اگر براستى این تهدید را عملى سازى بار گناهان گذشته من نیز بر دوش تو خواهد افتاد چرا که حق حیات را از من سلب نمودى باید غرامت آن را بپردازى و چون عمل صالحى ندارى باید گناهان مرا بدوش بگیرى !) (انى ارید ان تبوء <81> باثمى و اثمک ). و مسلما با قبول این مسئولیت بزرگ از دوزخیان خواهى بود و همین است جزاى ستمکاران . (فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاء الظالمین ). در اینجا به چند نکته باید توجه کرد : 1 - در قرآن مجید نامى از فرزندان آدم نه در اینجا و نه در جاى دیگر برده نشده ، ولى طبق آنچه در روایات اسلامى آمده است نام یکى هابیل و دیگرى قابیل بود، اما در سفر تکوین تورات باب چهارم نام یکى قائن و دیگرى هابیل ذکر شده ، و به طورى که مفسر معروف ابو الفتوح رازى مى گوید: در نام هر کدام چندین لغت است نام اولى هابیل یا هابل یا هابن بوده ، و نام دیگرى قابیل یا قابین یا قابل یا قابن و یا قبن بوده است ، و در هر صورت تفاوت میان روایات اسلامى و متن تورات در مورد نام قابیل بازگشت به اختلاف لغت مى کند و مطلب مهمى نیست . ولى شگفت آور اینکه یکى از دانشمندان مسیحى این موضوع را بعنوان یک ایراد بر قرآن ذکر کرده که چرا قرآن بجاى قائن ، قابیل گفته است !! در حالى که اولا - اینگونه اختلاف در لغت و حتى در ذکر نامها فراوان است مثلا تورات ابراهیم را ابراهام و قرآن او را ابراهیم نامیده . و ثانیا - اساسا اسم هابیل و قابیل در قرآن نیست و تنها در روایات اسلامى آمده است . <82> 2 - مى دانیم که قربان بمعنى چیزى است که باعث تقرب به پروردگار مى شود، اما درباره کارى که آن دو برادر انجام داده اند در قرآن ذکرى به میان نیامده ولى طبق بعضى از روایات اسلامى و آنچه در تورات سفر تکوین باب چهار آمده است هابیل چون دامدارى داشت یکى از بهترین گوسفندان و فراورده هاى آن را براى این کار انتخاب نمود، و قابیل که مردى کشاورز بود از بدترین قسمت زراعت خود خوشه ها یا آردى براى این منظور تهیه کرد. 3 - در اینکه فرزندان آدم از کجا فهمیدند که عمل یکى در پیشگاه پروردگار پذیرفته شده و عمل دیگرى مردود، باز در قرآن توضیحى داده نشده ، تنها در بعضى از روایات اسلامى مى خوانیم که آن دو فراورده هاى خود را به بالاى کوهى بردند، صاعقه اى به نشانه قبولى به فراورده هابیل خورد و آن را سوزاند اما دیگرى به حال خود باقى ماند و این نشانه سابقه نیز داشته است . اما بعضى از مفسران معتقدند که قبولى عمل یکى ، و رد عمل دیگرى ، از طریق وحى به آدم به آنها اعلام گشت و علت آن هم چیزى جز این نبود که هابیل مردى با صفا و فداکار و با گذشت در راه خدا بود ولى قابیل مردى تاریکدل و حسود و لجوج بود، و سخنانى که قرآن در همین آیات بعد از این دو برادر نقل مى کند بخوبى روشنگر چگونگى روحیه آنها است . 4 - از این آیات بخوبى استفاده مى شود که سرچشمه نخستین اختلافات و قتل و تعدى و تجاوز در جهان انسانیت مسئله حسد بوده ، و این موضوع ما را به اهمیت این رذیله اخلاقى و اثر فوق العاده آن در رویداده هاى اجتماعى آشنا مى سازد.
پاورقی :
81-«تبوء» از ماده «بواء» به معنی بازگشت است.
82-علامه فقید شیخ محمد جواد بلاغی رساله ای در این زمینه به نام «الا کاذیب الا عاجیب» (دروغهای شگفت انگیز) نوشته است که در آن دروغهائی همانند دروغ فوق جمع آوری شده. این رساله به فارسی ترجمه و چاپ شده است. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - تفسیر نمونه
(آیه 29)- به علاوه من نمى‏خواهم بار گناه دیگرى را به دوش بکشم «بلکه مى‏خواهم تو بار گناه من و خویش را به دوش بکشى» (إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ). و مسلما با قبول این مسؤولیت بزرگ «از دوزخیان خواهى بود و همین است جزاى ستمکاران» (فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
1- گناهان مقتول، به قاتل منتقل مى‏شود. «تبوء باثمى»
2- در درگیرى‏ها مسئول خسارت آغازگر است. «اثمى واثمک»
3- برادرکشى همان و دوزخى شدن همان. «فتکون من اصحاب النّار»
4- ایمان به معاد، جزو عقاید اوّلیه انسان‏هاى روى زمین بوده است. «اصحاب النّار»
5 - قاتل، هم به خود ظلم مى‏کند، هم به مقتول، هم به خانواده‏ى مقتول و هم به جامعه. «الظالمین»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
732. My sin as well as thine. There are two possible interpretations: (1) The obvious one is that the unjust murderer not only carried on himself the burden of his own sin, but also the burden of his victim's sins. The victim, in suffering a wrong or injustice, is forgiven his own sins, and the wrongdoer, having been warned, aggravates his own sin. (2) "My sin" has also been interpreted as "the sin against me, in that thou slayest me": in that case "thy sin" may mean either "thy crime in committing a murder," or "thy sin against thyself, for the crime causes real loss to thyself in the Hereafter." See the last clause of the next verse.
733. Abel's speech is full of meaning. He is innocent and God-fearing. To the threat of death held out by the other, he returns a calm reply, aimed at reforming the other. "Surely," he pleads, "if your sacrifice was not accepted, there was something wrong in you, for Allah is just and accepts the sacrifice of the righteous. If this does not deter you, I am not going to retaliate, though there is as much power in me against you as you have against me. I fear my Maker, for I know He cherishes all His Creation. Let me warn you that you are doing wrong. I do not intend even to resist, but do you know what the consequences will be to you? You will be in spiritual torment." [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
بعد از آن تعلیل امتناع از معارضه و مقاومه، هابیل گفت: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ :به درستى که من مى خواهم آنکه بازگردى به گناه من و گناه خود، یعنى به گناه کشتن من اگر متحمل شوى و گناه خود که پیش من کرده اى، چه آن سبب رد قربانى بوده، و این اراده از هابیل موافق حکم خدا بود یا معنى آنکه: من مى خواهم بازگردى به گناه من و گناه خود که قتل جمیع مردمان است به جهت اقتداى ایشان به تو، چه این سنت سنیه از تو ناشى خواهد شد، و مؤید این است فرمایش نبوى صلى اللّه علیه و آله: هرکه تأسیس کند عمل بدى را، پس بر او باشد گناه آن و گناه هرکه به آن عمل نماید یا معنى آنکه: اگر فى الواقع قتل میان من و تو واقع شود، من مى خواهم از من ناشى نگردد، بلکه از تو صدور یابد غرض هابیل آن بود که قتل از من بالذات واقع نشود، نه آنکه مقصود اصلى آنکه از قابیل البته قتل به فعل آید طبرسى فرماید معنى «تبوأ باثمى: تبوأ بعقاب اثمى» باشد، زیرا جایز نیست براى کسى اراده کند نافرمانى خدا را از غیر خود به اینکه خواهش نماید از غیر، مناهى الهى را مرتکب شود، لکن جایز است بخواهد از خدا عقاب غیر را بر عملى که مستحق است عقاب بر او را پس معنى آیه بر این تقدیر چنین است: من مى خواهم برگردى از حالتى که ملتبس باشى به عقاب کشتن من اگر از تو واقع شود فَتَکُونَ مِنْ أَصْحٰابِ اَلنّٰارِ :باشى تو بعد از صدور این امر قبیح، از ملازمان آتش جهنم وَ ذٰلِکَ جَزٰاءُ اَلظّٰالِمِینَ :و این است جزا و پاداش ستمکاران که قتل ناحق کنند

در ثواب الاعمال عن الباقر: من قتل مؤمنا متعمّدا اثبت اللّه تعالى علیه جمیع الذّنوب و برئ المقتول منها و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ انّى ارید ان تبوأ باثمى و اثمک فتکون من اصحاب النّار فرمود حضرت باقر علیه السّلام: هرکه بکشد مؤمنى را، ثابت فرماید خدا بر قاتل او جمیع گناهان مقتول را و برى کند مقتول را از آن، و این است قول خداوند عزّ و جلّ «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ » [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر گازر
چون خداى تعالى حدیث بنى اسرائیل کرد و وصف ایشان بنقض عهد عقیب آن ذکر فرزند آدم کرد که در حقّ برادر نقض عهد و بى حرمتى پیش گرفت و او را بکشت آنگه رسول را فرمود تا بر قوم خواند خبر فرزندان آدم را و این بر سبیل تسلّى بود رسول را و توبیخ جهودان؛گفت که:برخوان بر ایشان خبر دو پسر آدم یکى هابیل و دوّم قابیل چون ایشان قربانى کردند از یکى پذیرفته شد و از آن دیگر پذیرفته نشد آن کس که ازو پذیرفته نشد از سر حسد مر او را گفت که:ترا بکشم،او گفت که:خداى قربانى از متّقیان و پرهیزگاران پذیرد و این چنان بود که آدم و حوّا ایشان را بهر شکمى دو فرزند آمدى یکى پسر و یکى دختر و آن دختر که از بطنى بودى به پسرى از بطنى دیگر دادى و اختلاف بطون جارى مجراى اختلاف نسب بود و ایشان را هر بطن که بود همه توأم بود مگر شیث که او تنها زاده بود گفتند که:اوّلین فرزند قابیل بود و توأمش اقلیما و آخرشان عبد المغیث و خداى تعالى بر نسل آدم برکت کرد تا آدم از دنیا بیرون نشد تا که فرزند و فرزندزادگان او بچهل هزار رسیدند و هم شکم هابیل لبودا نام بود و او از خواهر قابیل بجمال کمتر بود خداى تعالى فرمود که خواهر قابیل را به هابیل ده و خواهر هابیل را به قابیل ده قابیل گفت:من راضى نباشم خواهر من نیکوتر است و خواهر او زشت است آدم گفت:خداى چنین مى فرماید و حکم چنین کرده است گفت:من رضا ندهم و این حکم خداى نکرده است و تو براى دل هابیل مى کنى آدم گفت:اگر باورت نیست هریکى از شما قربانى کنید هرکس که قربان او پذیرفته شود و آتش او را ببرد مراد او حاصل بود و اقلیما او را باشد معاویة بن عمار از جعفر صادق روایت کرد که:چون او را ازین حدیث پرسیدند گفت:خلاف آنست که روایت مى کنند و اگر خواهر به برادر دادن روا بودى در شرع ما نیز هم روا بودى و لکن حوّا دخترى بزاد عناق نام او کرد او در زمین بغى کرد و اوّلین کسى که در زمین بغى کرد او بود خداى تعالى چیزى برو مسلّط کرد تا او را بکشت براثر او قابیل بزاد و از پس او هابیل را چون قابیل بالغ شد خداى تعالى براى او زنى جنّى فرستاد و نام او جمانه در صورت انسى و فرمود که او را به قابیل ده آدم او را به قابیل داد چون هابیل بالغ شد خداى تعالى او را حورى بفرستاد بر صورت انسى نام او نزله و وحى کرد که:او را به هابیل ده به هابیل داد چون قابیل او را بدید گفت:اى پدر نه من برادر مهترم و باین کرامت اولى ترم گفت که:این بفرمان خداى کردم نه به هواى خویش گفت:بلکه به هواى خود کردى و او را به محبّت بمن اختیار کردى آدم گفت:خلاف اینست که تو مى پندارى و اگر خواهى که بدانى که این فضل خداى نهاد او را بروید و هریکى قربانى کنید آن کس که قربان او مقبول باشد فضل او را بود علامت قبول قربان در آن عهد آن بودى که آتشى بیامدى سفید از آسمان آن را بخوردى و چون مقبول نبودى بر جاى بماندى و سباع و طیور و هوام بخوردندى برفتند تا قربان کنند قابیل صاحب زرع بود بیامد و دستۀ گندم بیاورد که از آن بدتر نبود در دل گرفت که اگر قربان من قبول باشد و اگر نه من آن کنم که خواهم و هابیل صاحب گوسفند بود و گوسفندى از میان گوسفندان بگزید که از آن بهتر نبود اسماعیل بن رافع گوید که: هابیل را برّۀ بود به غایت نیکو و او را دوست داشتى و از دوستى رها نکردى که به پاى خود رود جز که او را بر دوش گرفته بودى چون به گلّه رفت تا گوسفند قربان آرد آن برّه پیش او آمد با خود گفت:اگرچه من این را به غایت دوست دارم و لکن ضایع نخواهد بود آن را برگرفت براى رضاى خداى و بیاورد و به قربانگاه بنهاد حقّ تعالى از آنجا که صدق هابیل و نفاق قابیل شناخت قربان هابیل قبول کرد و قربان قابیل ردّ کرد آتش بیامد و این برّه را بسوخت و گندم قابیل رها کرد قابیل چون آن بدید حقد و حسد زیاده کرد

در خبر آورده اند که خداى تعالى در بهشت آن برّه را مى پرورد تا به فداى اسماعیل کرد فى قوله: «وَ فَدَیْنٰاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ » آدم خواست که بحجّ خانۀ خدا رود و بر هابیل مى ترسید از قابیل خواست تا او را به کسى سپارد بر اهل آسمان عرضه کرد و بر اهل زمین و بر ساکنان کوهها او را نپذیرفتند و گفتند:کار امانت کارى عظیم است و ما را قوّت نباشد بقبول آن قیام کردن آدم قابیل را بخواند و هابیل را به زینهار به قابیل سپرد او هابیل را بپذیرفت ازو؛و ذلک قوله تعالى «إِنّٰا عَرَضْنَا اَلْأَمٰانَةَ عَلَى اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبٰالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهٰا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهٰا وَ حَمَلَهَا اَلْإِنْسٰانُ » یعنى حین حمل الامانة و خان فیها چون آدم برفت قابیل برخاست و به نزد هابیل آمد او بر کوهى گوسفند مى چرانید او را گفت که:من ترا بخواهم کشتن، گفت چرا؟ گفت:براى آنکه قربان تو قبول کردند و قربان من قبول نکردند گفت: مرا چه جرم ؟ گفت:من برین اغضا نکنم که مردمان گویند که:تو بهترى از من بهر حال ترا بخواهم کشت،گفت:مرا درین تاوان نیست خداى قربان از متّقیان قبول کند گفت:اگر تو که قابیلى دست بکشتن من دراز کنى من بکشتن تو دست دراز نکنم اگرچه من از تو قوى ترم و بر کشتن تو قادرترم که من از خداى مى ترسم که او پروردگار جهانیان است

مجاهد گفت:تکلیف در آن روزگار و آن شرع آن بود که اگر کسى به خون کسى قصد کردى او امتناع نکردى و دفع نکردى کار او با خداى گذاشتى آنگه گفت: [إِنِّی أُرِیدُ] من مى خواهم که تو بازگردى از من به گناه من و به گناه خود یعنى گناه کشتن من و گناه تو که براى آن از تو قربان قبول نکردند و آن نفاق و مخالفت فرمان خداى بود و ترک رضا بحکم او و بازگشتن بعقاب گناه و آن جزا و پاداشت بیدادگرانست [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
بوء بفتح باء بمعنى رجوع و بازگشت است و مراد باثمى جمعى از مفسرین گفته اند اثم قتلى است یعنى گناه کشتن من علاوه بر گناهان خودت در عهده تو خواهد بود و این معنى علاوه بر آنکه محتاج بتقدیر مضاف و خلاف ظاهر است خالى از رکاکت نیست زیرا در این صورت حاصل کلام آن مى شود که هابیل خواسته است گناه برادرش زیاد شود و این اراده از کسى که لایق مقام وصایت انبیا باشد صورت پذیر نیست بلکه اشخاص صالح هم از این تمنّیات مبرّى هستند و در ثواب الاعمال از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که کسى که مؤمنى را بکشد خداوند تمام گناهان او را براى قاتلش اثبات مى فرماید و مقتول از آنها برى مى شود و این معنى مراد از این آیه است حقیر عرض مى کنم بنابراین احتیاج بحذف مضاف و تقدیر در آیه نیست و کلام در نهایت رزانت و متانت است زیراکه معلوم است هابیل دلخوش بوده که اگر کشته شود از گناه پاک مى شود و شهید یا در حکم شهید از دنیا مى رود نه آنکه گناه برادرش زیاد مى شود و آثار این عمل شنیع و عاقبت امر مرتکب را بیان فرموده شاید برادر را ردع نماید و اشکال نشود که چگونه خداوند گناه کسى را بر دیگرى تحمیل مى نماید زیرا معلوم است مراد آنست که عقاب گناهان مقتول را بقاتل مى نمایند یعنى گناهان او را عفو و بهمان مقدار یا زیادتر قاتل را عقاب مى نمایند و این در صورتى است که مقتول گناهى داشته باشد و الا گناه قتل بجاى خود ثابت بلکه زیادتر خواهد بود و اللّه اعلم
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.