از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(یا ایها الذین امنوا اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین وان کنتم جنبا فاطهروا وان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط اولمستم النساءفلم تجدواماء فتیمموا صعیداطیبا فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه ):(ای کسانی که ایمان آورده اید چون خواستید به نماز بایستید، صورت و دستهایتان را از آرنجهابشوئید وسر و پای خویش را تا غوزک مسح کنید و اگر جنب بودید با غسل کردن خود را طاهر سازید و اگر بیمار یا در حال سفر بودید و یا یکی از شما ازگودال تخلی بیامد و یا با زنان عمل جنسی انجام دادید و آبی نیافتید تا غسل کنیدو یا وضو بگیرید، با خاک پاک تیمم کنید، دست به خاک زده به صورت و پشت دستها بکشید...) کلمه (قیام )وقتی با حرف (الی )متعدی شود به معنای خواستن واراده چیزی است ، یعنی هنگامی که خواستید نماز بخوانید، وضو بگیرید وکیفیت وضو را بیان می کند و منظور از غسل ،شستن و جاری کردن آب بر عضومورد شستشو است به منظور تنظیف و پاک کردن و (وجه ) به معنای روی و ظاهرو سمت مقابل هر چیز است ، ولی اغلب در چهره آدمی استعمال می شود و حدشستن وجه طبق روایات عبارت است از طرف طول بین ابتدای موی سر به پایین تا آخر چانه ، و از طرف عرض آن مقدار از صورت که میان دو انگشت شست و ابهام یا میانه قرار می گیرد، منتها به نسبت دست متعارف و وجه متعارف و معمولی ،و(ید)دست انسان است که حد شستن آن از آرنج تا سر انگشتان است که به قرینه عبارت (الی المرافق )می فهمیم که منظور از شستن دست ، شستن ازمرفق تا نوک انگشتان می باشد و شستن طبیعی همواره از بالا به پایین است که باعث زدودن کثافات می گردد و امت اسلام اجماع دارد که وضوی کسی که از بالابه پایین دست خود را می شوید صحیح است ، چون (الی المرافق )قید برای موضوع یعنی (ایدیکم )است نه برای حکم یعنی (فاغسلوا)و مسح ، کشیدن دست ویا هر عضو دیگر لامس است بر شی ء ملموس ، بدون آنکه حائلی بین لامس وملموس باشد، این فعل اگر بدون (باء) استعمال شود استیعاب و شمول رامی رساند و اگر با حرف (باء)مفعول بگیرد دلالت می کند بر اینکه بعضی ازملموس لمس شده نه همه آن و به اقتضای روایت مسح سر فی الجمله واجب است و مقدار آن قسمتی از سمت جلو سر و بالای پیشانی است . و اما مسح پاها (ارجلکم )عطف به (علی رؤوسکم )می باشد و علت نصب لام درآن این است که (ارجلکم )عطف به محل (علی رؤوسکم ) شده است که موضع مفعولی و نصب می باشد و مراد از مسح پا کشیدن دست از نوک انگشتان تا برآمدگی پا است ، اما اهل سنت به استناد بعضی اخبار می گویند مراد از مسح شستن خفیف است و لذا در وضو پای خود را می شویند اما این معنا علاوه بر مخالفت با سنت ائمه اهل بیت با ظاهر عبارت در قرآن نیز منافات دارد، و مراد از(کعبین )استخوان بر آمده در پشت پای آدمی است و بعضی گفته اند به معنای غوزک پا یعنی استخوان بر آمده نقطه اتصال قدم به ساق آدمی است که در این صورت در هر یک از پاهای انسان دو کعب وجود دارد،و عبارت (ان کنتم جنبافاطهروا)معطوف به عبارت (فاغسلوا وجوهکم )است ،چون آیه در صدد بیان مشروط بودن صحت نماز به طهارت است ، یعنی تقدیر کلام این است که ای مؤمنان زمانی که خواستید نماز بخوانید، صورت و دستهای خود را بشویید وسر و پای خود را مسح کنید،البته در صورتی که جنب نباشید، اما اگر جنب بودیدباید طهارت کسب کنید، به وسیله غسل جنابت و در نتیجه از عبارت استفاده می شود که تشریع وضو مخصوص حالتی است که انسان جنب نباشد، اما درصورت جنابت فقط غسل کفایت می کند ،و در ادامه می فرماید: اگر مریض بودیدو استعمال آب برایتان ضرر داشت و یا در سفر بودید که دسترسی به آب نداشتید باید تیمم کنید، یعنی اگر به حدث اصغر (نجاست و رفتن برای تخلی ) ویا حدث اکبر(مثل جنابت )محدث بشوید باید وضو یا غسل یا تیمم کنید، پس دو شق آخری یعنی مسأله غائط و تماس با زنان در مقابل دو شق اول نیستند،بلکه دو شق دوم تقسیم می شوند، یعنی مسافر و بیمار دو حالت دارند ،یا محدث به حدث اصغرند و یا حدث اکبر. به هر حال در همه موارد، اگر آب یافت نشود حکم تیمم است و (تیمم )به معنای (قصد) می باشد و (صعید)به معنای وجه و روی زمین است که خاک پاکیزه و طاهر باشد و چنین خاکی مانند آب طاهر کننده است و تیمم در واقع همان وضو است ، با این تفاوت که در وضو مسح سر و پاها واجب است ، اما در تیمم مسح سر و پا نیست ،همچنینی شستن صورت و دستها که در وضو بود در تیمم از باب تخفیف ساقط شده و به مسح آنها اکتفا شده است ، آنهم مسح بعضی ازآنها، یعنی صورت از پیشانی تا زیر بینی و دستها از مچ تا سر انگشتان ،(ما یریدالله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون ):(خدا نمی خواهد شما دچار مشقت شوید ،ولیکن می خواهد پاکتان کند و نعمت خود را بر شما تمام سازد،باشد که شکر به جای آورید)،خداوند(خواستن حرج )را نفی کرده نه خود(حرج )را پس در واقع خدا نمی خواهد هیچ دشواری را بر بندگان تحمیل کند و حرج دو نوع است ،یکی :حرجی که در ملاک حکم و مصلحت مطلوب از آن حکم پیدا می شود که در این صورت حکم ذاتاحرجی صادر می شود و صاحب حکم دشواری و حرج را هم می خواهد، چون حکم تابع ملاک و معیار است ،دوم :حرجی که در ملاک حکم نیست و قهرا خودحکم هم در اصل حرجی نبوده ولی دشوار بودن از خارج و به علل اتفاقی بر آن عارض شده و لذا برای بعضی از افراد حرجی شده است که در این صورت آن حکم در خصوص چنین افرادی ساقط میشود و در غیر آن افراد به اعتبار خودباقی است . و خداوند می فرماید:احکام الهی حرجی نیست ، یعنی به منظور دشوار کردن زندگی شما تشریع نشده ، بلکه به این منظور تشریع شده که شما را پاک کند ونعمت بر شما تمام شود و این ملاک احکام است ، نه دشوار کردن زندگی بربندگان ، پس به همین جهت هرجا آب نیافتید یا برایتان مضر بود در آنجا تکلیف وضو و غسل ساقط می شود و تیمم که در وسع شماست برشما واجب می گردد،اما حکم طهارت که غرض اصلی است به کلی از بین نمی رود، چون خدا طهارت و اتمام نعمت بندگانش را می خواهد تا شاید شکر گزار شوند. و مراد از طهارت هم تنها طهارت از نجاست ظاهری نیست ، بلکه مرادطهارت باطنی است که از هر یک از (وضو، غسل و تیمم ) حاصل می شود. و مراد از نعمت هم نعمت دین است ،البته نه از حیث اجزای آن ،بلکه ازحیث اینکه دین عبارت است از تسلیم خدا شدن در همه شئون و این همان ولایت خدا وبر بندگان و حکمرانی بین ایشان است و این ولایت وقتی کامل می شود که همه احکام دینی من جمله طهارات سه گانه را تشریع بفرماید. پس در جمله (لیطهرکم )غرض و غایت تشریع حکم (وضو، غسل و تیمم )رابیان می کند و جمله (لیتم نعمته )نتیجه و غرض تشریع همه احکام را بیان می نمایدتا شاید شما تشکر کنید و شکر این نعمت را به جای آورید. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - تفسیر نمونه
پاک سازى جسم و جان
در آیات سابق ، بحثهاى گوناگونى درباره (طیبات جسمى و مواهب مادى ) مطرح شد، در این آیه به (طیبات روح ) و آنچه باعث پاکیزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظهاى از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است ، تشریح گردیده ، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده ، احکام وضو را به این ترتیب بیان مى کند:
(اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئید و قسمتى از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید.
(یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤ وسکم و ارجلکم الى الکعبین ).
در آیه حدود صورت ، که باید در وضو شسته شود توضیح داده نشده ولى در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) که وضوى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مشروحا بیان کرده اند.
1 - حد صورت از طرف طول از رستانگاه مو تا چانه و از طرف عرض آنچه در میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شست ) قرار مى گیرد، ذکر شده و این در حقیقت توضیح همان معنائى است که از کلمه (وجه ) در عرف فهمیده مى شود، زیرا وجه همان قسمتى است که انسان به هنگام برخورد بر دیگرى با آن مواجه مى شود.
2 - حد دست که باید در وضو شسته شود، تا آرنج ذکر شده ، زیرا مرافق جمع (مرفق ) به معنى (آرنج ) است ، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئید ممکن است به ذهن چنین برسد که دستها را تا مچ بشوئید، زیرا غالبا این مقدار شسته میشود، براى رفع این توهم مى فرماید: تا آرنج بشوئید
(الى المرافق ).
و با این توضیح روشن مى شود، کلمه (الى ) در آیه فوق تنها براى بیان حد شستن است نه کیفیت شستن ، که بعضى توهم کرده اند و چنین پنداشته اند که آیه مى گوید: باید دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئید (آن چنان که در میان جمعى از اهل تسنن رائج است ).
توضیح اینکه این درست به آن میماند که انسان به کارگرى سفارش میکند دیوار اطاق را از کف تا یک متر، رنگ کند، بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پائین به بالا رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود نه بیشتر و نه کمتر.
بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده ، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که بوسیله اهلبیت به ما رسیده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان .
باید توجه داشت که (مرفق ) هم باید در وضو شسته شود، زیرا در این گونه موارد به اصطلاح غایت داخل در مغیا است یعنى حد نیز داخل در حکم (محدود) است .
3 - کلمه (ب‍) که در (برؤ وسکم ) مى باشد طبق صریح بعضى از روایات و تصریح بعضى از اهل لغت به معنى (تبعیض ) مى باشد، یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که در روایات ما محل آن به یکچهارم پیش سر، محدود شده و باید قسمتى از این یکچهارم هر چند کم باشد با دست مسح کرد - بنابراین آنچه در میان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است که تمام سر و حتى گوشها را مسح مى کنند، با مفهوم آیه سازگار نمى باشد.
4 - قرار گرفتن (ارجلکم ) در کنار (رؤ وسکم ) گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود نه اینکه آن را بشویند (و اگر ملاحظه مى کنیم (ارجلکم ) بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است که عطف بر محل (برؤ وسکم ) است نه عطف بر (وجوهکم )).
5 - کعب در لغت بمعنى برآمدگى پشت پاها و هم بمعنى مفصل یعنى نقطه اى که استخوان ساق پا با استخوان کف پا مربوط میشود آمده است .
سپس به توضیح حکم غسل پرداخته و چنین مى فرماید: (و اگر جنب باشید غسل کنید).
(و ان کنتم جنبا فاطهروا).
روشن است که مراد از جمله (فاطهروا) شستن تمام بدن مى باشد، زیرا اگر شستن عضو خاصى لازم بود مى بایست نام آن برده شود، بنابراین هنگامى که مى گوید خود را شستشو دهید، مفهومش شستشوى تمام بدن است ، نظیر این در سوره نساء آیه 43 نیز آمده است که میگوید: حتى تغتسلوا.
(جنب ) - همانطور که در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 43 سوره نساء اشاره کرده ایم - مصدرى است که بمعنى (اسم فاعل ) آمده ، و در اصل بمعنى (دور شونده ) است زیرا ریشه اصلى آن که (جنابت ) بمعنى (بعد) و دورى است ، و اگر شخص (جنب ) به این عنوان نامیده مى شود بخاطر آن است که باید در آن حال ، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دورى کند، و این کلمه (جنب ) هم بر مفرد، هم بر جمع و هم بر مذکر و هم بر مؤ نث اطلاق میشود، اطلاق (جار جنب ) بر همسایه دور بهمین مناسبت است . ممکن است ضمنا از اینکه قرآن در آیه فوق مى گوید بهنگام نماز اگر جنب هستید غسل کنید استفاده شود که غسل جنابت جانشین وضو نیز مى شود.
سپس به بیان حکم تیمم پرداخته و میگوید: (و اگر از خواب برخاسته اید و قصد نماز دارید و بیمار یا مسافر باشید و یا اگر از قضاى حاجت برگشته اید و یا آمیزش جنسى با زنان کرده اید و دسترسى به آب ندارید با خاک پاکى تیمم کنید).
(و ان کنتم مرضى او على سفر او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا).
نکته اى که باید به آن توجه داشت آن است که جمله - او جاء احد منکم
من الغائط و جمله او لامستم النساء - همانطور که قبلا هم اشاره کردیم - عطف بر آغاز آیه یعنى جمله اذا قمتم الى الصلوة است ، در حقیقت در آغاز آیه اشاره به مساله خواب شده و در ذیل آیه اشاره به دو قسمت دیگر از موجبات وضو یا غسل گردیده است .
و اگر این دو جمله را عطف به (على سفر) بگیریم دو اشکال در آیه تولید خواهد شد، نخست اینکه از قضاى حاجت برگشتن نمى تواند نقطه مقابل مرض یا مسافرت باشد و لذا مجبوریم (او) را به معنى (واو) بگیریم (همانطور که جمعى از مفسرین گفته اند) و این کاملا بر خلاف ظاهر است ، به علاوه ذکر خصوص قضاء حاجت از میان موجبات وضو، بدون دلیل خواهد بود - اما اگر آنطور که گفتیم آیه را تفسیر کنیم هیچیک از این دو اشکال متوجه نخواهد شد (دقت کنید) (اگر چه ما هم مانند بسیارى از مفسران در جلد سوم ذیل آیه 43 نساء (او) را به معنى (واو) ذکر کردیم ولى آنچه در اینجا گفته شد به نظر نزدیکتر مى باشد).
موضوع دیگر اینکه در این آیه مساله جنابت دو بار ذکر شده و ممکن است براى تاکید باشد و نیز ممکن است کلمه جنب بمعنى جنابت و احتلام در خواب و او لامستم النساء کنایه از جنابت بوسیله آمیزش جنسى باشد، و اگر قیام در آیه را بمعنى برخاستن از خواب تفسیر کنیم (همانطور که در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) وارد شده و در خود آیه نیز قرینه اى بر آن وجود دارد) گواهى بر این معنى خواهد بود (دقت کنید).
سپس طرز تیمم را اجمالا بیان کرده ، میگوید: (بوسیله آن صورت و دستهاى خود را مسح کنید).
(فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه ).
روشن است که منظور این نیست که چیزى از خاک بر دارند و به صورت و دست بکشند، بلکه منظور این است پس از زدن دست بر خاک پاک ، صورت و دستها را مسح کنند، ولى بعضى از فقها بخاطر همین کلمه (منه ) گفته اند
باید حداقل غبارى هر چند مختصر باشد بدست بچسبد.
تنها چیزى که در اینجا باقى مى ماند معنى صعیدا طیبا است : بسیارى از دانشمندان لغت براى صعید دو معنى ذکر کرده اند، یکى خاک و دیگرى تمام چیزهائى که سطح کره زمین را پوشانیده ، اعم از خاک ، ریگ ، سنگ و غیره ، و همین موضوع باعث اختلاف نظر فقهاء در چیزى که تیمم بر آن جایز است شده که آیا فقط تیمم بر خاک جایز است و یا سنگ و شن و مانند آن نیز کفایت مى کند، ولى با توجه به ریشه لغوى کلمه (صعید) که همان (صعود و بالا قرار گرفتن ) مى باشد، معنى دوم به ذهن نزدیکتر است .
طیب به چیزهائى گفته مى شود که با طبع آدمى موافق باشد و در قرآن به بسیارى از موضوعات اطلاق شده است (البلد الطیب - مساکن طیبة - ریح طیب - حیاة طیبة و...) و هر چیز پاکیزه را نیز (طیب ) مى گویند زیرا طبع آدمى ذاتا از اشیاء ناپاک متنفر است . و از اینجا روشن میشود که خاک تیمم باید کاملا پاک و پاکیزه باشد.

مخصوصا در روایاتى که از پیشوایان اسلام به ما رسیده روى این موضوع کرارا تکیه شده است ، در روایتى چنین مى خوانیم :
نهى امیر المؤ منین ان یتیمم الرجل بتراب من اثر الطریق :
على (علیه السلام ) از تیمم کردن به روى خاکهاى آلوده که در جاده ها است نهى فرمود قابل توجه اینکه تیمم اگر چه در قرآن و حدیث بمعنى همین وظیفه مخصوص اسلامى است ولى در لغت بمعنى قصد کردن است ، در حقیقت قرآن مى گوید: به هنگامى که مى خواهید تیمم کنید باید تصمیم بگیرید قطعه زمین پاکى را از
میان قطعات مختلف زمین انتخاب نموده و بر آن تیمم کنید، قطعه اى که طبق مفهوم (صعید) که از ماده صعود است روى زمین قرار گرفته ، و در معرض ریزش بارانها و تابش آفتاب و وزش باد باشد، روشن است چنین خاکى که زیر دست و پا نبوده و داراى این صفات است نه تنها استفاده از آن بر خلاف بهداشت نیست بلکه همانطور که در جلد سوم ذیل آیه 43 سوره نساء شرح دادیم طبق گواهى دانشمندان اثر میکرب کشى قابل ملاحظه اى دارد!.
فلسفه وضو و تیمم
درباره فلسفه (تیمم ) در جلد سوم به اندازه کافى بحث شد، اما درباره فلسفه (وضو)، شک نیست که وضو داراى دو فایده روشن است : فایده بهداشتى و فایده اخلاقى و معنوى ، از نظر بهداشتى شستن صورت و دستها آن هم پنج بار و یا لااقل سه بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه اى در نظافت بدن دارد، مسح کردن بر سر و پشت پاها که شرط آن رسیدن آب به موها یا پوست تن است ، سبب میشود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم ، و همانطور که در فلسفه غسل اشاره خواهیم کرد تماس آب با پوست بدن اثر خاصى در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک دارد.
و از نظر اخلاقى و معنوى چون با قصد قربت و براى خدا انجام مى شود اثر تربیتى دارد مخصوصا چون مفهوم کنائى آن این است که از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام بر مى دارم مؤ ید این فلسفه اخلاقى و معنوى است .
در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) میخوانیم :
انما امر بالوضوء و بدء به لان یکون العبد طاهرا اذا قام بین یدى الجبار، عند مناجاته ایاه ، مطیعا له فیماامره ، نقیا من الادناس و النجاسة ، مع ما فیه من ذهاب الکسل ، و طرد النعاس و تزکیة الفؤ اد للقیام بین یدى
الجبار :
(براى این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامى که در پیشگاه خدا مى ایستند و با او مناجات مى کنند پاک باشند، و دستورات او را بکار بندند، از آلودگیها و نجاستها بر کنار شوند، علاوه بر این وضو سبب مى شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب براى قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد.)
از توضیحاتى که درباره فلسفه غسل خواهیم گفت نیز فلسفه وضو روشنتر مى شود.
فلسفه غسل
بعضى مى پرسند: چرا اسلام دستور مى دهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشویند در حالى که فقط عضو معینى آلوده مى شود، و آیا میان بول کردن و خارج شدن منى تفاوتى هست که در یکى فقط محل را باید شست و در دیگرى تمام بدن را؟
این سؤ ال یک پاسخ اجمالى دارد و یک پاسخ مشروح :
پاسخ اجمالى آن این است که خارج شدن منى از انسان ، یک عمل موضعى نیست (مانند بول و سایر زوائد) بدلیل اینکه اثر آن در تمام بدن آشکار مى گردد، و تمام سلولهاى تن بدنبال خروج آن در یک حالت سستى مخصوص فرو میروند و این خود نشانه تاثیر آن روى تمام اجزاء بدن است توضیح اینکه : طبق تحقیقات دانشمندان در بدن انسان دو سلسله اعصاب نباتى وجود دارد که تمام فعالیتهاى بدن را کنترل مى کنند (اعصاب سمپاتیک ) و (اعصاب پاراسمپاتیک ) این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاهها و جهازات
داخلى و خارجى گسترده اند، وظیفه اعصاب سمپاتیک (تند کردن ) و به فعالیت واداشتن دستگاههاى مختلف بدن است ، و وظیفه اعصاب (پاراسمپاتیک ) (کند کردن ) فعالیت آنهاست ، در واقع یکى نقش (گاز) اتومبیل و دیگرى نقش (ترمز) را دارد، و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتى ، دستگاههاى بدن بطور متعادل کار مى کند.
گاهى جریانهائى در بدن رخ میدهد که این تعادل را بهم میزند، از جمله این جریانها مسئله (ارگاسم ) (اوج لذت جنسى ) است که معمولا مقارن خروج منى صورت مى گیرد.
در این موقع سلسله اعصاب پاراسمپاتیک (اعصاب ترمز کننده ) بر اعصاب سمپاتیک (اعصاب محرک ) پیشى مى گیرد و تعادل به شکل منفى بهم مى خورد.
این موضوع نیز ثابت شده است که از جمله امورى که مى تواند اعصاب سمپاتیک را بکار وادارد و تعادل از دست رفته را تامین کند تماس آب با بدن است و از آن جا که تاثیر (ارگاسم ) روى تمام اعضاى بدن بطور محسوس دیده مى شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن بهم مى خورد دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسى ، یا خروج منى ، تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیات بخش آن تعادل کامل در میان این دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد.
البته فایده غسل منحصر به این نیست بلکه غسل کردن علاوه بر این یک نوع عبادت و پرستش نیز مى باشد که اثرات اخلاقى آن قابل انکار نیست و به همین دلیل اگر بدن را بدون نیت و قصد قربت و اطاعت فرمان خدا بشویند غسل صحیح
نیست در حقیقت به هنگام خروج منى یا آمیزش جنسى ، هم روح متاثر مى شود و هم جسم ، روح به سوى شهوات مادى کشیده مى شود، و جسم به سوى سستى و رکود، غسل جنابت که هم شستشوى جسم است و هم به علت اینکه به قصد قربت انجام مى یابد شستشوى جان است ، اثر دوگانه اى در آن واحد روى جسم و روح مى گذارد تا روح را به سوى خدا و معنویت سوق مى دهد، و جسم را بسوى پاکى و نشاط و فعالیت .
از همه اینها گذشته ، وجوب غسل جنابت یک الزام اسلامى براى پاک نگه داشتن بدن و رعایت بهداشت ، در طول زندگى است زیرا بسیارند کسانى که از نظافت خود غافل مى شوند ولى این حکم اسلامى آنها را وادار مى کند که در فواصل مختلفى خود را شستشو دهند و بدن را پاک نگاهدارند، این موضوع اختصاصى به مردم اعصار گذشته ندارد، در عصر و زمان ما نیز بسیارند کسانى که به علل مختلفى از نظافت و بهداشت تن غافلند. (البته این حکم بصورت یک قانون کلى و عمومى است حتى کسى را که تازه بدن خود را شسته شامل مى شود).
مجموع جهات سه گانه فوق روشن مى سازد که چرا باید به هنگام خروج منى (در خواب یا بیدارى ) و همچنین آمیزش جنسى (اگر چه منى خارج نشود) غسل کرد و تمام بدن را شست .
در پایان آیه ، براى اینکه روشن شود هیچگونه سختگیرى در دستورات گذشته در کار نبوده بلکه همه آنها بخاطر مصالح قابل توجهى تشریع شده است ، مى فرماید: خداوند نمى خواهد شما را به زحمت بیفکند، بلکه مى خواهد شما را پاکیزه سازد و نعمت خود را بر شما تمام کند تا سپاس نعمتهاى او را بگوئید.
(ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون ).
در حقیقت جمله هاى فوق بار دیگر این واقعیت را تاکید مى کند که تمام
دستورهاى الهى و برنامه هاى اسلامى بخاطر مردم و براى حفظ منافع آنها قرار داده شده و به هیچوجه هدف دیگرى در کار نبوده است ، خداوند مى خواهد با این دستورها هم طهارت معنوى و هم جسمانى براى مردم فراهم شود.
ضمنا باید توجه داشت که جمله ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج : خداوند نمى خواهد تکلیف طاقت فرسائى بر دوش شما بگذارد گرچه در ذیل احکام مربوط به غسل و وضو و تیمم ذکر شده ، اما یک قانون کلى را بیان مى کند، که احکام الهى در هیچ مورد به صورت تکلیف شاق و طاقت فرسا نیست بنابراین اگر مشاهده کنیم که پاره اى از تکالیف در مورد بعضى از اشخاص صورت مشقت بارى بخود بگیرد و غیر قابل تحمل مى شود آن حکم در مورد آنها - بدلیل همین آیه - استثناء مى خورد و ساقط مى شود، مثلا اگر روزه براى افرادى همچون پیرمردان و پیره زنان ناتوان و امثال آنها مشقت بار گردد، بدلیل همین آیه روزه بر آنها واجب نیست .
البته نباید فراموش کرد که پاره اى از دستورات که ذاتا مشکل است ، و باید بخاطر مصالح مهمى که در کار است آن مشکلات را تحمل کرد همانند حکم جهاد با دشمنان حق .
این قانون کلى در فقه اسلامى تحت عنوان قاعده لا حرج بعنوان یک اصل اساسى در ابواب مختلف مورد استناد فقها مى باشد و احکام زیادى را از آن استنباط کرده اند.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » خلاصه المیزان
کلمه (قیام )وقتی با حرف (الی )متعدی شود به معنای خواستن واراده چیزی است ، یعنی هنگامی که خواستید نماز بخوانید، وضو بگیرید وکیفیت وضو را بیان می کند و منظور از غسل ،شستن و جاری کردن آب بر عضومورد شستشو است به منظور تنظیف و پاک کردن و (وجه ) به معنای روی و ظاهرو سمت مقابل هر چیز است ، ولی اغلب در چهره آدمی استعمال می شود و حدشستن وجه طبق روایات عبارت است از طرف طول بین ابتدای موی سر به پایین تا آخر چانه ، و از طرف عرض آن مقدار از صورت که میان دو انگشت شست و ابهام یا میانه قرار می گیرد، منتها به نسبت دست متعارف و وجه متعارف و معمولی ،و(ید)دست انسان است که حد شستن آن از آرنج تا سر انگشتان است که به قرینه عبارت (الی المرافق )می فهمیم که منظور از شستن دست ، شستن ازمرفق تا نوک انگشتان می باشد و شستن طبیعی همواره از بالا به پایین است که باعث زدودن کثافات می گردد و امت اسلام اجماع دارد که وضوی کسی که از بالابه پایین دست خود را می شوید صحیح است ، چون (الی المرافق )قید برای موضوع یعنی (ایدیکم )است نه برای حکم یعنی (فاغسلوا)و مسح ، کشیدن دست ویا هر عضو دیگر لامس است بر شی ء ملموس ، بدون آنکه حائلی بین لامس وملموس باشد، این فعل اگر بدون (باء) استعمال شود استیعاب و شمول رامی رساند و اگر با حرف (باء)مفعول بگیرد دلالت می کند بر اینکه بعضی ازملموس لمس شده نه همه آن و به اقتضای روایت مسح سر فی الجمله واجب است و مقدار آن قسمتی از سمت جلو سر و بالای پیشانی است . و اما مسح پاها (ارجلکم )عطف به (علی رؤوسکم )می باشد و علت نصب لام درآن این است که (ارجلکم )عطف به محل (علی رؤوسکم ) شده است که موضع مفعولی و نصب می باشد و مراد از مسح پا کشیدن دست از نوک انگشتان تا برآمدگی پا است ، اما اهل سنت به استناد بعضی اخبار می گویند مراد از مسح شستن خفیف است و لذا در وضو پای خود را می شویند اما این معنا علاوه بر مخالفت با سنت ائمه اهل بیت با ظاهر عبارت در قرآن نیز منافات دارد، و مراد از(کعبین )استخوان بر آمده در پشت پای آدمی است و بعضی گفته اند به معنای غوزک پا یعنی استخوان بر آمده نقطه اتصال قدم به ساق آدمی است که در این صورت در هر یک از پاهای انسان دو کعب وجود دارد،و عبارت (ان کنتم جنبافاطهروا)معطوف به عبارت (فاغسلوا وجوهکم )است ،چون آیه در صدد بیان مشروط بودن صحت نماز به طهارت است ، یعنی تقدیر کلام این است که ای مؤمنان زمانی که خواستید نماز بخوانید، صورت و دستهای خود را بشویید وسر و پای خود را مسح کنید،البته در صورتی که جنب نباشید، اما اگر جنب بودیدباید طهارت کسب کنید، به وسیله غسل جنابت و در نتیجه از عبارت استفاده می شود که تشریع وضو مخصوص حالتی است که انسان جنب نباشد، اما درصورت جنابت فقط غسل کفایت می کند ،و در ادامه می فرماید: اگر مریض بودیدو استعمال آب برایتان ضرر داشت و یا در سفر بودید که دسترسی به آب نداشتید باید تیمم کنید، یعنی اگر به حدث اصغر (نجاست و رفتن برای تخلی ) ویا حدث اکبر(مثل جنابت )محدث بشوید باید وضو یا غسل یا تیمم کنید، پس دو شق آخری یعنی مسأله غائط و تماس با زنان در مقابل دو شق اول نیستند،بلکه دو شق دوم تقسیم می شوند، یعنی مسافر و بیمار دو حالت دارند ،یا محدث به حدث اصغرند و یا حدث اکبر. به هر حال در همه موارد، اگر آب یافت نشود حکم تیمم است و (تیمم )به معنای (قصد) می باشد و (صعید)به معنای وجه و روی زمین است که خاک پاکیزه و طاهر باشد و چنین خاکی مانند آب طاهر کننده است و تیمم در واقع همان وضو است ، با این تفاوت که در وضو مسح سر و پاها واجب است ، اما در تیمم مسح سر و پا نیست ،همچنینی شستن صورت و دستها که در وضو بود در تیمم از باب تخفیف ساقط شده و به مسح آنها اکتفا شده است ، آنهم مسح بعضی ازآنها، یعنی صورت از پیشانی تا زیر بینی و دستها از مچ تا سر انگشتان ،(ما یریدالله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون ):(خدا نمی خواهد شما دچار مشقت شوید ،ولیکن می خواهد پاکتان کند و نعمت خود را بر شما تمام سازد،باشد که شکر به جای آورید)،خداوند(خواستن حرج )را نفی کرده نه خود(حرج )را پس در واقع خدا نمی خواهد هیچ دشواری را بر بندگان تحمیل کند و حرج دو نوع است ،یکی :حرجی که در ملاک حکم و مصلحت مطلوب از آن حکم پیدا می شود که در این صورت حکم ذاتاحرجی صادر می شود و صاحب حکم دشواری و حرج را هم می خواهد، چون حکم تابع ملاک و معیار است ،دوم :حرجی که در ملاک حکم نیست و قهرا خودحکم هم در اصل حرجی نبوده ولی دشوار بودن از خارج و به علل اتفاقی بر آن عارض شده و لذا برای بعضی از افراد حرجی شده است که در این صورت آن حکم در خصوص چنین افرادی ساقط میشود و در غیر آن افراد به اعتبار خودباقی است . و خداوند می فرماید:احکام الهی حرجی نیست ، یعنی به منظور دشوار کردن زندگی شما تشریع نشده ، بلکه به این منظور تشریع شده که شما را پاک کند ونعمت بر شما تمام شود و این ملاک احکام است ، نه دشوار کردن زندگی بربندگان ، پس به همین جهت هرجا آب نیافتید یا برایتان مضر بود در آنجا تکلیف وضو و غسل ساقط می شود و تیمم که در وسع شماست برشما واجب می گردد،اما حکم طهارت که غرض اصلی است به کلی از بین نمی رود، چون خدا طهارت و اتمام نعمت بندگانش را می خواهد تا شاید شکر گزار شوند. و مراد از طهارت هم تنها طهارت از نجاست ظاهری نیست ، بلکه مرادطهارت باطنی است که از هر یک از (وضو، غسل و تیمم ) حاصل می شود. و مراد از نعمت هم نعمت دین است ،البته نه از حیث اجزای آن ،بلکه ازحیث اینکه دین عبارت است از تسلیم خدا شدن در همه شئون و این همان ولایت خدا وبر بندگان و حکمرانی بین ایشان است و این ولایت وقتی کامل می شود که همه احکام دینی من جمله طهارات سه گانه را تشریع بفرماید. پس در جمله (لیطهرکم )غرض و غایت تشریع حکم (وضو، غسل و تیمم )رابیان می کند و جمله (لیتم نعمته )نتیجه و غرض تشریع همه احکام را بیان می نمایدتا شاید شما تشکر کنید و شکر این نعمت را به جای آورید. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : این تفسیر مربوط به تفسیر المیزان است و تفسیر اطیب البیان نمی باشد.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي - سایت تبیان
تفسیر کشاف
( إذا قمتم إلی الصلاة ) کقوله " فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله " و کقولک : إذا ضربت غلامک فهون علیه ، فی أن المراد إرادة الفعل . فإن قلت : لم جاز أن یعبر عن إرادة الفعل بالفعل ؟ قلت : لأن الفعل یوجد بقدرة الفاعل علیه و إرادته له و هو قصده إلیه و میله و خلوص داعیه ، فکما عبر عن القدرة علی الفعل بالفعل فی قولهم : الإنسان لا یطیر ، والأعمی لا یبصر ، أی لا یقدران علی الطیران و الإبصار . و منه قوله تعالی ( نعیده وعدا علینا إنا کنا فاعلین ) یعنی إنا کنا قادرین علی الإعادة ، کذلک عبر عن إرادة الفعل بالفعل ، و ذلک لأن الفعل مسبب عن القدرة و الإرادة ، فأقیم المسبب مقام السبب للملابسة بینهما ، و لایجاز الکلام و نحوه من إقامة المسبب مقام السبب قولهم : کما تدین تدان ، عبر عن الفعل المبتدأ الذی هو سبب الجزاء بلفظ الجزاء الذی هو مسبب عنه . و قیل : معنی قمتم إلی الصلاة قصدتموها ، لأن من توجه إلی شی ء و قام إلیه کان قاصدا له لا محالة ، فعبر عن القصد له بالقیام إلیه . فإن قلت : ظاهر الَیة یوجب الوضوء علی کل قائم إلی الصلاة محدث و غیر محدث ، فما وجهه ؟ قلت : یحتمل أن یکون الأمر للوجوب ، فیکون الخطاب للمحدثین خاصة ، و أن یکون للندب . و عن رسول الله صلی الله علیه و سلم و الخلفاء بعده ، أنهم کانوا یتوضؤن لکل صلاة . و عن النبی صلی الله علیه و سلم " من توضا علی طهر کتب الله له عشر حسنات . و عنه علیه السلام : أنه کان یتوضا لکل صلاة . فلما کان یوم الفتح مسح علی خفیه و صلی الصلوات الخمس بوضوء واحد ، فقال له عمر : صنعت شیئا لم تکن تصنعه . فقال : " عمدا فعلته یا عمر " یعنی بیانا للجواز ؟ فإن قلت : هل یجوز أن یکون الأمر شاملا للمحدثین و غیرهم ، لهؤلاء علی وجه الإیجاب ، و لهؤلاء علی وجه الندب . قلت : لا ، لأن تناول الکلمة لمعنیین مختلفین من باب الإلغاز و التعمیة . و قیل : کان الوضوء لکل صلاة واجبا أول ما فرض ، ثم نسخ . ( إلی ) تفید معنی الغایة مطلقا . فأما دخولها فی الحکم و خروجها ، فأمر یدور مع الدلیل ، فما فیه دلیل علی الخروج قوله ( فنظرة إلی میسرة ) لأن الإعسار علة الإنذار . و بوجود المیسرة تزول العلة ، و لو دخلت المیسرة فیه لکان منظرا فی کلتا الحالتین معسرا و موسرا . و کذلک ( ثم أتموا الصیام إلی اللیل ) لو دخل اللیل لوجب الوصال . و مما فیه دلیل علی الدخول قولک : حفظت القرآن من أوله إلی آخره لأن الکلام مسوق لحفظ القرآن کله . و منه قوله تعالی ( من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی ) لوقوع العلم بأنه لا یسری به إلی بیت المقدس من غیر أن یدخله . و قوله ( إلی المرافق ) و ( إلی الکعبین ) لا دلیل فیه علی أحد الأمرین ، فأخذ کافة العلماء بالاحتیاط فحکموا بدخولها فی الغسل . و أخذ زفر و داود بالمتقین فلم یدخلاها . و عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم أنه کان یدیر الماء علی مرفقیه . ( و امسحوا برءوسکم ) المراد إلصاق المسح بالرأس . و ماسح بعضه و مستوعبه بالمسح ، کلاهما ملصق للمسح برأسه . فقد أخذ مالک بالاحتیاط فأوجب الاستیعاب أو أکثره علی اختلاف الروایة ، و أخذ الشافعی بالیقین فأوجب أقل ما یقع علیه اسم المسح و أخذ أبو حنیفة ببیان رسول الله صلی الله علیه و سلم و هو ما روی : أنه مسح علی ناصیته . و قدر الناصیة بربع الرأس . قرأ جماعة ( و أرجلکم ) بالنصب ، فدل علی أن الأرجل مغسولة فإن قلت : فما تصنع بقراءة الجر و دخولها فی حکم المسح ؟ قلت : الأرجل من بین الأعضاء الثلاثة المغسولة تغسل بصب الماء علیها ، فکانت مظنة الإسراف المذموم المنهی عنه ، فعطفت علی الثالث الممسوح لا لتمسح ، و لکن لینبه علی وجوب الاقتصاد فی صب الماء علیها . و قیل ( إلی الکعبین ) فجی ء بالغایة إماطة لظن ظان یحسبها ممسوحة ، لأن المسح لم تضرب له غایة فی الشریعة . و عن علی رضی الله عنه : أنه إشرف علی فتیة من قریش فرأی فی وضوئهم تجوزا ، فقال : ویل للأعقاب من النار ، فلما سمعوا جعلوا یغسلونها غسلا و یدلکونها دلکا . و عن ابن عمر : کنا مع رسول الله صلی الله علیه و سلم فتوضأ قوم و أعقابهم بیض تلوح فقال : " ویل للأعقاب من النار " و فی روایة جابر " ویل للعراقیب " و عن عمر أنه رأی رجلا یتوضا فترک باطن قدمیه ، فأمره أن یعید الوضوء ، و ذلک للتغلیظ علیه . و عن عائشة رضی الله عنها لأن تقطعا أحب إلی من أن أمسح علی القدمین بغیر خفین . و عن عطاء : و الله ما علمت أن أحدا من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم مسح علی القدمین . و قد ذهب بعض الناس إلی ظاهر العطف فأوجب المسح . و عن الحسن : أنه جمع بین الأمرین . و عن الشعبی : نزل القرآن بالمسح و الغسل سنة . و قرأالحسن : و أرجلکم ، بالرفع بمعنی و أرجلکم مغسولة أو ممسوحة إلی الکعبین . و قرئ ( فاطهروا ) أی فطهروا أبدانکم ، و کذلک لیطهرکم . و فی قراءة عبد الله : فأموا صعیدا ( ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ) فی باب الطهارة ، حتی لا یرخص لکم فی التیمم ( و لکن یرید لیطهرکم ) بالتراب إذا أعوزکم التطهر بالماء ( و لیتم نعمته علیکم ) و لیتم برخصه إنعامه علیکم بعزائمه ( لعلکم تشکرون ) نعمته فیثیبکم . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نور
در آیه‏ى 43 سوره نساء، به موضوع غسل و تیمّم اشاره شد، در اینجا علاوه بر آن دو، به مسأله‏ى وضو هم اشاره شده است. واژه‏ى «قیام»، هرگاه با حرف «الى» همراه شود، به معناى اراده کردن است. «اذا قُمتم الى الصّلاة» یعنى هرگاه تصمیم به نماز خواندن گرفتید. کلمه‏ى «جُنب»، به زن و مرد، مفرد و جمع، بطور یکسان اطلاق مى‏شود. شاید در این آیه، مراد از جنب شدن، تنها احتلام باشد و منظور از لمس زنان، آمیزش جنسى. مراد از فرمان «فاطّهروا» انجام غسل است. به قرینه اینکه در آیه‏ى 43 نساء به جاى «فاطّهّروا»، «تغتسلوا» فرموده است. قید «الى المرافق»، براى بیان محدوده‏ى شستن است، نه جهت شستن. از آنجا که کلمه‏ى «یَد» در زبان عربى، هم به دست، از انگشتان تا مچ و هم به دست، از انگشتان تا آرنج و هم به دست، از انگشتان تا کتف، اطلاق مى‏شود این آیه مى‏فرماید: در وضو، دست تا آرنج را بشویید، نه کمتر و نه بیشتر. در تیمّم، روح بندگى نهفته است، چون دست به خاک زدن ومالیدن آن به پیشانى که بلندترین عضو بدن است همراه با قصد قربت، نوعى تواضع وخاکسارى در برابر خداست. آن گونه که آب آلودگى را برطرف مى‏کند، خاک پاک هم خاصیّت میکرب کشى دارد. چون در معرض تابش آفتاب و ریزش باران است. «صَعید»، از «صعود» به معناى زمین بلند است. امام صادق‏علیه السلام در تفسیر «صعیداً طیّباً» فرمودند: زمین بلندى که آب از آن سرازیر شود. <25> آرى، زمین گودى که آب آلوده در آن جمع مى‏شود، براى تیمّم مناسب نیست، زیرا شرط تیمّم، خاک پاک است. در حدیث مى‏خوانیم: «لا صلاة الاّ بطهور» <26> ، نماز جز با طهارت (وضو یا غسل یا تیمم) صحیح نیست. در حدیث مى‏خوانیم: «اِبدأ بما بدء اللّه» <27> از همانجا آغاز کن که خداوند در قرآن آغاز نموده است. همان گونه که در قرآن اوّل شستن صورت، بعد دست‏ها وبعد مسح سر وبعد مسح پا آمده است، ترتیب وضو نیز همین گونه است. از امام سؤال شد که چرا در وضو بخشى از سر مسح مى‏شود؟ فرمودند: «لمکان الباء» به خاطر حرف «باء» در کلمه‏ى «برؤسکم» زیرا معناى آن قسمتى از سر است واگر آیه «وامسحوا رؤسکم» بود در آن صورت باید همه‏ى سر را مسح مى‏کردیم. <28> امام صادق‏علیه السلام فرمود: مراد از «لامستم»، آمیزش جنسى است، ولى خداوند آن را پوشانده و پوشاندن امورى را دوست دارد، لذا آن گونه که شما نام مى‏برید، نام نبرده است. <29> امام رضا علیه السلام درباره‏ى فلسفه وضو مى‏فرماید: * «یکون العبد طاهراً اذا قام بین یدى الجبّار»، زمینه پاکى هنگام ایستادن در برابر خداست. * «مطیعاً له فیما أمره»، نشانه‏ى بندگى و اطاعت است. * «نقیّاً من الادناس و النّجاسة»، عامل دورى از آلودگى‏ها و نجاست است. * «ذهاب الکسل و طرد النّعاس»، مایه‏ى دورى از کسالت و خواب آلودگى است. * «وتزکیة الفؤاد للقیام»، آماده سازى و رشد روحى براى نماز است. <30> 1- نظافت و طهارت، لازمه‏ى ایمان است. «یا ایّها الّذین آمنوا... فاغسلوا... فاطّهروا» 2- طهارت، شرط نماز است. «فاغسلوا» 3- همچنان که تماس با قرآن مخصوص پاکان است، <31> ارتباط با خدا هم نیاز به طهارت دارد.«فاغسلوا» 4- آلودگى جسم، مانع قرب به خداست. «اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا» 5 - اصل در کلام، رعایت حیا و عفّت و ادب است، خصوصاً در مسائل زناشویى. «لامستم النساء» البتّه در مسائل حقوقى، براى این که حقّى ضایع نشود، قانون روشن و بى‏پرده بیان مى‏شود. مثل آیه «دخلتم بهنّ» <32> که در مورد مهریّه است، یا جمله‏ى «احصنت فرجها» <33> که در مورد رفع اتهام از حضرت مریم است. 6- شرایط و مقدّمات نماز، تخفیف بردار هست، ولى تعطیل بردار نیست. «فلم تجدوا ماءً فتیمموا» 7- براى پیدا کردن آبِ وضو و غسل باید تلاش کرد، اگر پیدا نشد آنگاه نوبت به تیمّم مى‏رسد. («فلم تجدوا» در جایى است که انسان تلاش کند ولى نیابد.) 8 - با آب یا خاک آلوده، نمى‏توان با خداى پاک، ارتباط برقرار کرد. «صعیداً طیّباً» 9- هم خوردنى‏ها باید طیّب باشد، که در دو آیه قبل به آن اشاره شد، هم تیمّم باید به خاک طیّب باشد. «صعیداً طیّباً» 10- در احکام دین، حرج و دشوارى نیست. «ما یرید اللّه... من حرج» 11- هدف از وضو و غسل و تیمم، طهارت معنوى و آمادگى براى ارتباط با خداوند است. « لیطهّرکم» 12- تکالیف الهى، براى انسان نعمت است. «لیتمّ نعمته علیکم» 13- انجام تکلیف، یکى از مصادیق شکر خداست. «لعلّکم تشکرون» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : مرسی از راهنماییتون ولی کاش واضح تر توضیح می دادید . سنی ها این ترجمه رو قبول ندارن و میگن باید از مچ دست رو شست تا آرنج چطوری میشه الی دوم منظورش همونه ولی اولی نه؟
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - تفسیر نمونه
(آیه 6)- پاک سازى جسم و جان! در آیات سابق، بحثهاى گوناگونى در باره «طیبات جسمى و مواهب مادى» مطرح شد، در این آیه به «طیبات روح» و آنچه باعث پاکیزگى جان انسان مى‏گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظه‏اى از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است، تشریح گردیده، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده، احکام وضو را به این ترتیب بیان مى‏کند: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که براى نماز بپا خاستید صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشویید و قسمتى از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ).

بنابراین، فقط مقدارى از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر که بوسیله اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان. برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 496

سپس به توضیح حکم غسل پرداخته، مى‏فرماید: «و اگر جنب باشید غسل کنید» (وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا).

روشن است که مراد از جمله «فاطّهّروا» شستن تمام بدن مى‏باشد.

«جنب» همان طور که در ذیل آیه 43 سوره نساء گذشت به معنى «دور شونده» است، و اگر شخص «جنب» به این عنوان نامیده مى‏شود به خاطر آن است که باید در آن حال، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دورى کند.

ضمنا از این که قرآن در آیه فوق مى‏گوید به هنگام نماز اگر جنب هستید غسل کنید استفاده مى‏شود که غسل جنابت جانشین وضو نیز مى‏گردد.

سپس به بیان حکم تیمم پرداخته و مى‏گوید: «و اگر از خواب برخاسته‏اید و قصد نماز دارید و بیمار یا مسافر باشید و یا اگر از قضاى حاجت برگشته‏اید و یا آمیزش جنسى با زنان کرده‏اید و دسترسى به آب ندارید با خاک پاکى تیمم کنید» (وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً).

سپس طرز تیمم را اجمالا بیان کرده، مى‏گوید: «بوسیله آن صورت و دستهاى خود را مسح کنید» (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ) «1».

و در پایان آیه، براى این که روشن شود هیچ گونه سختگیرى در دستورات گذشته در کار نبوده بلکه همه آنها به خاطر مصالح قابل توجهى تشریع شده است، مى‏فرماید: «خداوند نمى‏خواهد شما را به زحمت بیفکند، بلکه مى‏خواهد شما را پاکیزه سازد و نعمت خود را بر شما تمام کند تا سپاس نعمتهاى او را بگویید» (ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).

در حقیقت جمله‏هاى فوق بار دیگر این واقعیت را تأکید مى‏کند که تمام دستورهاى الهى و برنامه‏هاى اسلامى به خاطر مردم و براى حفظ منافع آنها قرار

__________________________________________________

(1) پیرامون «فلسفه وضو، تیمم و غسل» بحث جالبى که در «تفسیر نمونه» ذیل همین آیه آمده، مطالعه فرمایید.

برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 497

داده شده و به هیچ وجه هدف دیگرى در کار نبوده است، خداوند مى‏خواهد با این دستورها هم طهارت معنوى و هم جسمانى براى مردم فراهم شود.

جمله ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج این قانون کلى را بیان مى‏کند، که احکام الهى در هیچ مورد به صورت تکلیف شاق و طاقت فرسا نیست.

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
1- نظافت و طهارت، لازمه‏ى ایمان است. «یا ایّها الّذین آمنوا... فاغسلوا... فاطّهروا»
2- طهارت، شرط نماز است. «فاغسلوا»
3- همچنان که تماس با قرآن مخصوص پاکان است، [31] ارتباط با خدا هم نیاز به طهارت دارد.«فاغسلوا»
4- آلودگى جسم، مانع قرب به خداست. «اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا»
5 - اصل در کلام، رعایت حیا و عفّت و ادب است، خصوصاً در مسائل زناشویى. «لامستم النساء» البتّه در مسائل حقوقى، براى این که حقّى ضایع نشود، قانون روشن و بى‏پرده بیان مى‏شود. مثل آیه «دخلتم بهنّ» [32] که در مورد مهریّه است، یا جمله‏ى «احصنت فرجها» [33] که در مورد رفع اتهام از حضرت مریم است.
6- شرایط و مقدّمات نماز، تخفیف بردار هست، ولى تعطیل بردار نیست. «فلم تجدوا ماءً فتیمموا»
7- براى پیدا کردن آبِ وضو و غسل باید تلاش کرد، اگر پیدا نشد آنگاه نوبت به تیمّم مى‏رسد. («فلم تجدوا» در جایى است که انسان تلاش کند ولى نیابد.)
8 - با آب یا خاک آلوده، نمى‏توان با خداى پاک، ارتباط برقرار کرد. «صعیداً طیّباً»
9- هم خوردنى‏ها باید طیّب باشد، که در دو آیه قبل به آن اشاره شد، هم تیمّم باید به خاک طیّب باشد. «صعیداً طیّباً»
10- در احکام دین، حرج و دشوارى نیست. «ما یرید اللّه... من حرج»
11- هدف از وضو و غسل و تیمم، طهارت معنوى و آمادگى براى ارتباط با خداوند است. « لیطهّرکم»
12- تکالیف الهى، براى انسان نعمت است. «لیتمّ نعمته علیکم»
13- انجام تکلیف، یکى از مصادیق شکر خداست. «لعلّکم تشکرون»

--------------------------------------------------------------------------------
31) لایمسّه الاّ المطهّرون». واقعه، 79.
32) نساء، 23.
33) انبیاء، 91.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر کشاف
( إذا قمتم إلی الصلاة ) کقوله " فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله " و کقولک : إذا ضربت غلامک فهون علیه ، فی أن المراد إرادة الفعل . فإن قلت : لم جاز أن یعبر عن إرادة الفعل بالفعل ؟ قلت : لأن الفعل یوجد بقدرة الفاعل علیه و إرادته له و هو قصده إلیه و میله و خلوص داعیه ، فکما عبر عن القدرة علی الفعل بالفعل فی قولهم : الإنسان لا یطیر ، والأعمی لا یبصر ، أی لا یقدران علی الطیران و الإبصار . و منه قوله تعالی ( نعیده وعدا علینا إنا کنا فاعلین ) یعنی إنا کنا قادرین علی الإعادة ، کذلک عبر عن إرادة الفعل بالفعل ، و ذلک لأن الفعل مسبب عن القدرة و الإرادة ، فأقیم المسبب مقام السبب للملابسة بینهما ، و لایجاز الکلام و نحوه من إقامة المسبب مقام السبب قولهم : کما تدین تدان ، عبر عن الفعل المبتدأ الذی هو سبب الجزاء بلفظ الجزاء الذی هو مسبب عنه . و قیل : معنی قمتم إلی الصلاة قصدتموها ، لأن من توجه إلی شی ء و قام إلیه کان قاصدا له لا محالة ، فعبر عن القصد له بالقیام إلیه . فإن قلت : ظاهر الَیة یوجب الوضوء علی کل قائم إلی الصلاة محدث و غیر محدث ، فما وجهه ؟ قلت : یحتمل أن یکون الأمر للوجوب ، فیکون الخطاب للمحدثین خاصة ، و أن یکون للندب . و عن رسول الله صلی الله علیه و سلم و الخلفاء بعده ، أنهم کانوا یتوضؤن لکل صلاة . و عن النبی صلی الله علیه و سلم " من توضا علی طهر کتب الله له عشر حسنات . و عنه علیه السلام : أنه کان یتوضا لکل صلاة . فلما کان یوم الفتح مسح علی خفیه و صلی الصلوات الخمس بوضوء واحد ، فقال له عمر : صنعت شیئا لم تکن تصنعه . فقال : " عمدا فعلته یا عمر " یعنی بیانا للجواز ؟ فإن قلت : هل یجوز أن یکون الأمر شاملا للمحدثین و غیرهم ، لهؤلاء علی وجه الإیجاب ، و لهؤلاء علی وجه الندب . قلت : لا ، لأن تناول الکلمة لمعنیین مختلفین من باب الإلغاز و التعمیة . و قیل : کان الوضوء لکل صلاة واجبا أول ما فرض ، ثم نسخ . ( إلی ) تفید معنی الغایة مطلقا . فأما دخولها فی الحکم و خروجها ، فأمر یدور مع الدلیل ، فما فیه دلیل علی الخروج قوله ( فنظرة إلی میسرة ) لأن الإعسار علة الإنذار . و بوجود المیسرة تزول العلة ، و لو دخلت المیسرة فیه لکان منظرا فی کلتا الحالتین معسرا و موسرا . و کذلک ( ثم أتموا الصیام إلی اللیل ) لو دخل اللیل لوجب الوصال . و مما فیه دلیل علی الدخول قولک : حفظت القرآن من أوله إلی آخره لأن الکلام مسوق لحفظ القرآن کله . و منه قوله تعالی ( من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی ) لوقوع العلم بأنه لا یسری به إلی بیت المقدس من غیر أن یدخله . و قوله ( إلی المرافق ) و ( إلی الکعبین ) لا دلیل فیه علی أحد الأمرین ، فأخذ کافة العلماء بالاحتیاط فحکموا بدخولها فی الغسل . و أخذ زفر و داود بالمتقین فلم یدخلاها . و عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم أنه کان یدیر الماء علی مرفقیه . ( و امسحوا برءوسکم ) المراد إلصاق المسح بالرأس . و ماسح بعضه و مستوعبه بالمسح ، کلاهما ملصق للمسح برأسه . فقد أخذ مالک بالاحتیاط فأوجب الاستیعاب أو أکثره علی اختلاف الروایة ، و أخذ الشافعی بالیقین فأوجب أقل ما یقع علیه اسم المسح و أخذ أبو حنیفة ببیان رسول الله صلی الله علیه و سلم و هو ما روی : أنه مسح علی ناصیته . و قدر الناصیة بربع الرأس . قرأ جماعة ( و أرجلکم ) بالنصب ، فدل علی أن الأرجل مغسولة فإن قلت : فما تصنع بقراءة الجر و دخولها فی حکم المسح ؟ قلت : الأرجل من بین الأعضاء الثلاثة المغسولة تغسل بصب الماء علیها ، فکانت مظنة الإسراف المذموم المنهی عنه ، فعطفت علی الثالث الممسوح لا لتمسح ، و لکن لینبه علی وجوب الاقتصاد فی صب الماء علیها . و قیل ( إلی الکعبین ) فجی ء بالغایة إماطة لظن ظان یحسبها ممسوحة ، لأن المسح لم تضرب له غایة فی الشریعة . و عن علی رضی الله عنه : أنه إشرف علی فتیة من قریش فرأی فی وضوئهم تجوزا ، فقال : ویل للأعقاب من النار ، فلما سمعوا جعلوا یغسلونها غسلا و یدلکونها دلکا . و عن ابن عمر : کنا مع رسول الله صلی الله علیه و سلم فتوضأ قوم و أعقابهم بیض تلوح فقال : " ویل للأعقاب من النار " و فی روایة جابر " ویل للعراقیب " و عن عمر أنه رأی رجلا یتوضا فترک باطن قدمیه ، فأمره أن یعید الوضوء ، و ذلک للتغلیظ علیه . و عن عائشة رضی الله عنها لأن تقطعا أحب إلی من أن أمسح علی القدمین بغیر خفین . و عن عطاء : و الله ما علمت أن أحدا من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم مسح علی القدمین . و قد ذهب بعض الناس إلی ظاهر العطف فأوجب المسح . و عن الحسن : أنه جمع بین الأمرین . و عن الشعبی : نزل القرآن بالمسح و الغسل سنة . و قرأالحسن : و أرجلکم ، بالرفع بمعنی و أرجلکم مغسولة أو ممسوحة إلی الکعبین . و قرئ ( فاطهروا ) أی فطهروا أبدانکم ، و کذلک لیطهرکم . و فی قراءة عبد الله : فأموا صعیدا ( ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ) فی باب الطهارة ، حتی لا یرخص لکم فی التیمم ( و لکن یرید لیطهرکم ) بالتراب إذا أعوزکم التطهر بالماء ( و لیتم نعمته علیکم ) و لیتم برخصه إنعامه علیکم بعزائمه ( لعلکم تشکرون ) نعمته فیثیبکم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » TEBYAN
تفسیر نور
در آیه‏ى 43 سوره نساء، به موضوع غسل و تیمّم اشاره شد، در اینجا علاوه بر آن دو، به مسأله‏ى وضو هم اشاره شده است. واژه‏ى «قیام»، هرگاه با حرف «الى» همراه شود، به معناى اراده کردن است. «اذا قُمتم الى الصّلاة» یعنى هرگاه تصمیم به نماز خواندن گرفتید. کلمه‏ى «جُنب»، به زن و مرد، مفرد و جمع، بطور یکسان اطلاق مى‏شود. شاید در این آیه، مراد از جنب شدن، تنها احتلام باشد و منظور از لمس زنان، آمیزش جنسى. مراد از فرمان «فاطّهروا» انجام غسل است. به قرینه اینکه در آیه‏ى 43 نساء به جاى «فاطّهّروا»، «تغتسلوا» فرموده است. قید «الى المرافق»، براى بیان محدوده‏ى شستن است، نه جهت شستن. از آنجا که کلمه‏ى «یَد» در زبان عربى، هم به دست، از انگشتان تا مچ و هم به دست، از انگشتان تا آرنج و هم به دست، از انگشتان تا کتف، اطلاق مى‏شود این آیه مى‏فرماید: در وضو، دست تا آرنج را بشویید، نه کمتر و نه بیشتر. در تیمّم، روح بندگى نهفته است، چون دست به خاک زدن ومالیدن آن به پیشانى که بلندترین عضو بدن است همراه با قصد قربت، نوعى تواضع وخاکسارى در برابر خداست. آن گونه که آب آلودگى را برطرف مى‏کند، خاک پاک هم خاصیّت میکرب کشى دارد. چون در معرض تابش آفتاب و ریزش باران است. «صَعید»، از «صعود» به معناى زمین بلند است. امام صادق‏علیه السلام در تفسیر «صعیداً طیّباً» فرمودند: زمین بلندى که آب از آن سرازیر شود. <25> آرى، زمین گودى که آب آلوده در آن جمع مى‏شود، براى تیمّم مناسب نیست، زیرا شرط تیمّم، خاک پاک است. در حدیث مى‏خوانیم: «لا صلاة الاّ بطهور» <26> ، نماز جز با طهارت (وضو یا غسل یا تیمم) صحیح نیست. در حدیث مى‏خوانیم: «اِبدأ بما بدء اللّه» <27> از همانجا آغاز کن که خداوند در قرآن آغاز نموده است. همان گونه که در قرآن اوّل شستن صورت، بعد دست‏ها وبعد مسح سر وبعد مسح پا آمده است، ترتیب وضو نیز همین گونه است. از امام سؤال شد که چرا در وضو بخشى از سر مسح مى‏شود؟ فرمودند: «لمکان الباء» به خاطر حرف «باء» در کلمه‏ى «برؤسکم» زیرا معناى آن قسمتى از سر است واگر آیه «وامسحوا رؤسکم» بود در آن صورت باید همه‏ى سر را مسح مى‏کردیم. <28> امام صادق‏علیه السلام فرمود: مراد از «لامستم»، آمیزش جنسى است، ولى خداوند آن را پوشانده و پوشاندن امورى را دوست دارد، لذا آن گونه که شما نام مى‏برید، نام نبرده است. <29> امام رضا علیه السلام درباره‏ى فلسفه وضو مى‏فرماید: * «یکون العبد طاهراً اذا قام بین یدى الجبّار»، زمینه پاکى هنگام ایستادن در برابر خداست. * «مطیعاً له فیما أمره»، نشانه‏ى بندگى و اطاعت است. * «نقیّاً من الادناس و النّجاسة»، عامل دورى از آلودگى‏ها و نجاست است. * «ذهاب الکسل و طرد النّعاس»، مایه‏ى دورى از کسالت و خواب آلودگى است. * «وتزکیة الفؤاد للقیام»، آماده سازى و رشد روحى براى نماز است. <30> 1- نظافت و طهارت، لازمه‏ى ایمان است. «یا ایّها الّذین آمنوا... فاغسلوا... فاطّهروا» 2- طهارت، شرط نماز است. «فاغسلوا» 3- همچنان که تماس با قرآن مخصوص پاکان است، <31> ارتباط با خدا هم نیاز به طهارت دارد.«فاغسلوا» 4- آلودگى جسم، مانع قرب به خداست. «اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا» 5 - اصل در کلام، رعایت حیا و عفّت و ادب است، خصوصاً در مسائل زناشویى. «لامستم النساء» البتّه در مسائل حقوقى، براى این که حقّى ضایع نشود، قانون روشن و بى‏پرده بیان مى‏شود. مثل آیه «دخلتم بهنّ» <32> که در مورد مهریّه است، یا جمله‏ى «احصنت فرجها» <33> که در مورد رفع اتهام از حضرت مریم است. 6- شرایط و مقدّمات نماز، تخفیف بردار هست، ولى تعطیل بردار نیست. «فلم تجدوا ماءً فتیمموا» 7- براى پیدا کردن آبِ وضو و غسل باید تلاش کرد، اگر پیدا نشد آنگاه نوبت به تیمّم مى‏رسد. («فلم تجدوا» در جایى است که انسان تلاش کند ولى نیابد.) 8 - با آب یا خاک آلوده، نمى‏توان با خداى پاک، ارتباط برقرار کرد. «صعیداً طیّباً» 9- هم خوردنى‏ها باید طیّب باشد، که در دو آیه قبل به آن اشاره شد، هم تیمّم باید به خاک طیّب باشد. «صعیداً طیّباً» 10- در احکام دین، حرج و دشوارى نیست. «ما یرید اللّه... من حرج» 11- هدف از وضو و غسل و تیمم، طهارت معنوى و آمادگى براى ارتباط با خداوند است. « لیطهّرکم» 12- تکالیف الهى، براى انسان نعمت است. «لیتمّ نعمته علیکم» 13- انجام تکلیف، یکى از مصادیق شکر خداست. «لعلّکم تشکرون [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.