از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ولو اننا نزلنا الیهم الملئکه و کلمهم الموتی و حشرنا علیهم کل شیی ء قبلا ما کانوا لیؤمنوا الا ان یشاء الله و لکن اکثرهم یجهلون ):(و اگر مافرشتگان را بر آنها نازل می کردیم و مردگان با آنان سخن می گفتند و همه چیزهارا در برابر آنان دسته دسته گرد می آ وردیم ، باز هم ایمان نمی آوردند، مگر اینکه خدا بخواهد، ولیکن بیشتر آنها نمی دانند)، یعنی اگر ما خواسته های عجیبی را که آنها می خواستند اجابت می کردیم و معجزات شگفت برایشان می آوردیم وملائک را مشاهده می کردند و یا مردگان را برای آنها زنده می ساختیم تا با آنان سخن بگویند و یا تمام موجودات را گروه گروه با آنها مواجه می کردیم ، تا همه آنها به زبان حال و قال بر صدق دعوت ما شهادت می دادند، باز هم ایشان ایمان آور نبودند و هیچکدام از اینها تأثیری در اجابت دعوت پیامبر از ناحیه ایشان نداشت ، مگر اینکه خدا بخواهد، یعنی ایمان آنها محتاج به علل و اسبابی است که در ذات خود غیر مستقلند و همه وابسته به مشیت الهی می باشند و همه آن اسباب وقتی مؤثرند که خداوند اذن داده باشد،اما چه می توان کرد،چون بیشترمشرکان (به جز علمای ستمکار که از روی علم تکذیب می نمایند)،نسبت به مقام پروردگار خود جاهل هستند وهمه اسباب و علل را مستقل در تأثیرمی پندارند و گمان می کنند اگر خداوند معجزه ای را که سبب ایمان است برایشان بیاورد ایمان می آورند هر چند که خدا نخواهد، اما اشتباه آنها در این است که این اسباب ناقص و نیازمند به مشیت خدا را، مستقل پنداشته اند . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 638
(آیه 111)- چرا افراد لجوج به راه نمى‏آیند؟ این آیه با آیات قبل مربوط است، هدف این چند آیه این است که روشن سازد جمعى از تقاضا کنندگان معجزات عجیب و غریب در تقاضاهاى خود صادق نیستند و هدفشان پذیرش حق نمى‏باشد، لذا بعضى از خواسته‏هاى آنها (مثل آمدن خدا در برابر آنان!) اصولا محال است.
قرآن در این آیه با صراحت مى‏گوید: «اگر ما (آنطور که درخواست کرده بودند) فرشتگان را بر آنها نازل مى‏کردیم و مردگان مى‏آمدند و با آنها سخن مى‏گفتند و خلاصه هر چه مى‏خواستند در برابر آنها گرد مى‏آوردیم، باز ایمان نمى‏آوردند» (وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‏ وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا).
سپس براى تأکید مطلب مى‏فرماید: «تنها در یک صورت ممکن است ایمان بیاورند و آن این که خداوند با مشیت اجبارى خود آنها را وادار به قبول ایمان کند» (إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ). و بدیهى است که این گونه ایمان هیچ فایده تربیتى و اثر تکاملى نخواهد داشت.
و در پایان آیه اضافه مى‏کند که «بیشتر آنها جاهل و بى‏خبرند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » سایت تبیان
تفسیر کشاف
(و لو أننا نزلنا إلیهم الملائکة) کما قالوا (لو لا أنزل علینا الملائکة) ، (و کلمهم الموتی ) کما قالوا : (فأتوا بَبائنا) ، (و حشرنا علیهم کل شی ء قبلا) کما قالوا (أو تأتی بالله و الملائکة قبیلا) قبلا کفلاء بصحة ما بشرنا به و أنذرنا ، أو جماعات . و قیل : (قبلا) مقابلة . و قرئ (قبلا) أی عیانا (ألا أن یشاء الله ) مشیئة إکراه و اضطرار و لکن أکثرهم یجهلون ) فیقسمون بالله جهد أیمانهم علی ما لا یشعرون من حال قلوبهم عند نزول الَیات . أو و لکن أکثر المسلمین یجهلون أن هؤلاء لا یؤمنون إلا أن یضطرهم فیطمعون فی إیمانهم إذا جاءت الَیة المقترحة . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نور
گویا یکى از درخواست‏هاى مشرکان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنکه این مشرکان به قدرى لجوجند که حتّى اگر امور غیبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ایمان نخواهند آورد. سعدى نیز مى‏گوید: چون بود اصل گوهرى قابل‏ تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنى را که بد گهر باشد سگ به دریاى هفتگانه مشوى‏ چون شود تر، پلیدتر باشد خر عیسى گرش به مکّه برى‏ چون بیاید هنوز خر باشد «قُبُل» یا به معناى مقابل است، یا جمع قبیل، به معناى گروه و دسته. در دو آیه‏ى قبل، ادعاى دروغ مشرکان مطرح شد که مى‏گفتند: اگر معجزه بیاید ایمان مى‏آوریم، اینجا نمونه آن معجزات مطرح شده است. شبیه این آیه، در سوره‏ى حجر آیات 14 و 15 آمده است: «ولو فَتَحنا علیهم باباً من السّماء فظلّوا فیه یعرجون لقالوا انّما سُکِّرَت أبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون» اگر از آسمان درى باز شود و کفّار از آن بالا روند، باز هم گویند: چشم ما را جادو کرده‏اند. 1- براى دلهاى لجوج، هیچ آیه و نشانه‏اى زمینه‏ساز ایمان نمى‏گردد. «ما کانوا لیؤمنوا» 2- خدا اگر بخواهد، مى‏تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى این خلاف حکمت اوست. «ما کانوا لیؤمنوا الاّ أن یشاء اللّه» 3- جهالت، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهى است. «ما کانوا لیؤمنوا... و لکنّ اکثرهم یجهلون» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 111)- چرا افراد لجوج به راه نمى‏آیند؟ این آیه با آیات قبل مربوط است، هدف این چند آیه این است که روشن سازد جمعى از تقاضا کنندگان معجزات عجیب و غریب در تقاضاهاى خود صادق نیستند و هدفشان پذیرش حق نمى‏باشد، لذا بعضى از خواسته‏هاى آنها (مثل آمدن خدا در برابر آنان!) اصولا محال است.

قرآن در این آیه با صراحت مى‏گوید: «اگر ما (آنطور که درخواست کرده بودند) فرشتگان را بر آنها نازل مى‏کردیم و مردگان مى‏آمدند و با آنها سخن مى‏گفتند و خلاصه هر چه مى‏خواستند در برابر آنها گرد مى‏آوردیم، باز ایمان نمى‏آوردند» (وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‏ وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا).

سپس براى تأکید مطلب مى‏فرماید: «تنها در یک صورت ممکن است ایمان بیاورند و آن این که خداوند با مشیت اجبارى خود آنها را وادار به قبول ایمان کند» (إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ). و بدیهى است که این گونه ایمان هیچ فایده تربیتى و اثر تکاملى نخواهد داشت.

و در پایان آیه اضافه مى‏کند که «بیشتر آنها جاهل و بى‏خبرند» (وَ لکِنَّ برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 638

أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ)

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
1- براى دلهاى لجوج، هیچ آیه و نشانه‏اى زمینه‏ساز ایمان نمى‏گردد. «ما کانوا لیؤمنوا»
2- خدا اگر بخواهد، مى‏تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى این خلاف حکمت اوست. «ما کانوا لیؤمنوا الاّ أن یشاء اللّه»
3- جهالت، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهى است. «ما کانوا لیؤمنوا... و لکنّ اکثرهم یجهلون»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  احمد يوسفي - تفسیر المیزان
این آیه بیان دیگرى است براى جمله (انما الایات عندالله ) و اینکه ادعاى مشرکین که مى گویند: (لئن جاءتهم آیة لیؤ منن بها) ادعا و وعده دروغ است که جهل به عظمت پروردگار آنان را به چنین دروغ پردازیها وادار کرده، این نابخردان خیال کرده اند که آیه و معجزه، ایمان را در دل آنان ایجاد مى کند و دل آنان را براى قبول ایمان قابل و مستعد مى سازد، و حال آنکه این کار بستگى به مشیت پروردگار دارد.

بنابراین، سیاق آیه دلالت دارد بر اینکه به منظور اختصار در کلام چیزى حذف شده، و تقدیر آن این است که : اگر ما پیشنهاد مشرکین را میپذیرفتیم و آیات عجیب و غریب براى آنان نازل مى کردیم، حتى اگر ملائکه را به چشم آنان در مى آوردیم و یا مرده ها را برایشان زنده مى کردیم و آنان با مرده هاى خود حرف میزدند، و مرده ها به صدق دعوت ما شهادت میدادند و یا تمام موجودات را طائفه طائفه جمع نموده و یا مواجه با آنان مى کردیم و همه به زبان حال و یا به زبان قال شهادت میدادند، باز ایشان ایمان آور نبودند، و هیچ یک از این کارها در آنان تاءثیر نمى کرد، مگر اینکه خدا خواسته باشد.

پس این مردم جز به مشیت خدا ایمان نمى آورند. آرى، گر چه نظام عالم خلقت با همه عرض عریضى که دارد محکوم به قانون علت و معلول است و بر طبق این قانون جریان دارد، لیکن این علل و اسباب خود محتاج به خداى تعالى هستند، و از ناحیه خود استقلال ندارند. و خلاصه خداوند با اجراى این نظام دست بند به دست خود نزده، علل و اسباب وقتى مؤ ثرند که خداوند خواسته و اذن داده باشد.

اما چه باید کرد که بیشتر مشرکین - که شاید عوام و غیر علماى اهل بغى و ستم آنان باشند - به مقام پروردگار خود جاهلند، و همه علل و اسباب را مستقل در تاثیر مى پندارند، و خیال مى کنند اگر خداوند معجزه را که سبب ایمان است برایشان بیاورد ایمان مى آورند و حق را پیرو مى شوند هر چند خداوند نخواسته باشد، و اشتباهشان از این جهت است که این اسباب ناقص را اسباب مستقل پنداشته اند.

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » محسن قرائتی تفسیر نور
گویا یکى از درخواست‏هاى مشرکان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنکه این مشرکان به قدرى لجوجند که حتّى اگر امور غیبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ایمان نخواهند آورد. سعدى نیز مى‏گوید:
چون بود اصل گوهرى قابل‏ تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنى را که بد گهر باشد
سگ به دریاى هفتگانه مشوى‏ چون شود تر، پلیدتر باشد
خر عیسى گرش به مکّه برى‏ چون بیاید هنوز خر باشد
«قُبُل» یا به معناى مقابل است، یا جمع قبیل، به معناى گروه و دسته.
در دو آیه‏ى قبل، ادعاى دروغ مشرکان مطرح شد که مى‏گفتند: اگر معجزه بیاید ایمان مى‏آوریم، اینجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.
شبیه این آیه، در سوره‏ى حجر آیات 14 و 15 آمده است: «ولو فَتَحنا علیهم باباً من السّماء فظلّوا فیه یعرجون لقالوا انّما سُکِّرَت أبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون» اگر از آسمان درى باز شود و کفّار از آن بالا روند، باز هم گویند: چشم ما را جادو کرده‏اند.

پیام ها

1- براى دلهاى لجوج، هیچ آیه و نشانه‏اى زمینه‏ساز ایمان نمى‏گردد. «ما کانوا لیؤمنوا»
2- خدا اگر بخواهد، مى‏تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى این خلاف حکمت اوست. «ما کانوا لیؤمنوا الاّ أن یشاء اللّه»
3- جهالت، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهى است. «ما کانوا لیؤمنوا... و لکنّ اکثرهم یجهلون» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
گویا یکى از درخواست‏هاى مشرکان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنکه این مشرکان به قدرى لجوجند که حتّى اگر امور غیبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ایمان نخواهند آورد. سعدى نیز مى‏گوید:
چون بود اصل گوهرى قابل‏ تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنى را که بد گهر باشد
سگ به دریاى هفتگانه مشوى‏ چون شود تر، پلیدتر باشد
خر عیسى گرش به مکّه برى‏ چون بیاید هنوز خر باشد
«قُبُل» یا به معناى مقابل است، یا جمع قبیل، به معناى گروه و دسته.
در دو آیه‏ى قبل، ادعاى دروغ مشرکان مطرح شد که مى‏گفتند: اگر معجزه بیاید ایمان مى‏آوریم، اینجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.
شبیه این آیه، در سوره‏ى حجر آیات 14 و 15 آمده است: «ولو فَتَحنا علیهم باباً من السّماء فظلّوا فیه یعرجون لقالوا انّما سُکِّرَت أبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون» اگر از آسمان درى باز شود و کفّار از آن بالا روند، باز هم گویند: چشم ما را جادو کرده‏اند.




پیام ها

1- براى دلهاى لجوج، هیچ آیه و نشانه‏اى زمینه‏ساز ایمان نمى‏گردد. «ما کانوا لیؤمنوا»
2- خدا اگر بخواهد، مى‏تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى این خلاف حکمت اوست. «ما کانوا لیؤمنوا الاّ أن یشاء اللّه»
3- جهالت، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهى است. «ما کانوا لیؤمنوا... و لکنّ اکثرهم یجهلون»



[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - أطیب البیان
و اگر محققا ما بفرستیم بسوى آنها ملائکه را که شهادت بتوحید و رسالت دهند و مرده ها با آنها تکلم کنند و شهادت دهند و جمع کنیم با آنها هر چیزى را از آیات روبرو که مشاهده کنند اینها کسانى هستند که هرگز ایمان نمیآورند مگر اینکه خدا بخواهد و لکن اکثر آنها در جهالت میافتند

وَ لَوْ أَنَّنٰا لو امتناعیه است و قضیه فرضیه که بر فرض محال نَزَّلْنٰا إِلَیْهِمُ اَلْمَلاٰئِکَةَ میگویند از کجا اینها ملک باشند شاید شیطان باشند وَ کَلَّمَهُمُ اَلْمَوْتىٰ میگویند این سحر است و الاّ تکلم موتى با تکلم سوسمار و تکلم سنگ ریزه و تکلم ستون حنّانه چه تفاوتى دارد

وَ حَشَرْنٰا عَلَیْهِمْ حشر محشور شدن جمعیت با یکدیگر است یعنى اجتماع کنند نزد آنها کُلَّ شَیْ ءٍ یعنى کل آیة و معجزة قبلا مقابل آنها که عیانا مشاهده کنند مٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا زیرا قابلیت از اینها سلب شده و قساوت قلوب آنها را فروگرفته مثل اینها مثل یزید بن معاویه است که موقعى که سر مطهر حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام تکلم کند بتلاوت قرآن و کلمه حوقله با چوب خیزران بر لب و دندان بزند، و مثل پسر مرجانه است که موقعى که قطره خون ران نحس او را سوراخ کند با شمشیر و تازیانه رفتار کند، و امثال اینها در هر عصر و زمانى بسیار هستند نعوذ باللّه

إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ خداوند مقلب القلوب است و اینها هم سلب اختیار از آنها نشده که نتوانند ایمان آورند و الاّ تکلیف نداشتند اگر بخواهند و میخواستند ایمان بیاورند البته مشیّت الهى هم با آنها موافقت میکرد و بشرف ایمان مشرف میشدند و این موضوع هیچ مربوط بجبر نیست که توهم شود که چون خدا مشیتش تعلق نگرفته اینها ایمان نمیآورند اگر تعلق گرفته بود ایمان میآوردند بلکه قضیه بر عکس است چون ایمان نمیآورند مشیت تعلق نگرفته اگر میخواستند خدا هم آنها را اعانت میفرمود وَ اَلَّذِینَ جٰاهَدُوا فِینٰا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنٰا عنکبوت آیه 69، اگر یک قدم رو باو بروى ده قدم رو بتو میآید

وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ ظلمت و تاریکى جهل مانع از این است که چشم قلب مشاهده حقایق دینى را بکند، مکرر گفته ایم که انسان سبب ندیدن او یا کورى است یا آفتى در چشم پیدا شده یا بخواب رفته یا درب چشم بسته شده یا در ظلمت و تاریکى افتاده، و چشم قلب هم همین موانع را دارد و نیز علم نور قلب است (العلم نور یقذفه اللّٰه فى قلب من یشاء) جهل تاریک میکند قلب را و لذا دعات باطله همیشه در مقام عوام فریبى هستند نزدیک علماء نمیآیند و تمام سرکار با جهّال دارند (اللهم نوّر قلوبنا بنور معرفتک تا آخر دعاء) إِنَّمٰا یَخْشَى اَللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ اَلْعُلَمٰاءُ فاطر آیه 25، و از این جهت علم را وزیر عقل شمردند و جهل هم دو قسم است جهل بسیط که ملتفت و دانا است به اینکه جاهل است امید است در مقام رفع آن برآید و جهل مرکب که خیال میکند عالم است و جاهل بجهل خود است که علاج این جهل بسیار مشکل است حتى از حضرت عیسى علیه السّلام است که من مرده را زنده میکنم ولى جاهل مرکب را نمیتوانم هدایت کنم آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » اثنی عشری
بعد از ذکر تخلیه و خذلان اهل کفر و طغیان و توغل آنان در انکار و عناد که سبب تخلیه آنها است مى فرماید: وَ لَوْ أَنَّنٰا نَزَّلْنٰا إِلَیْهِمُ اَلْمَلاٰئِکَةَ :و اگر چنانچه نازل فرمائیم بسوى کافران ملائکه را چنانکه گویند لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْنَا اَلْمَلاٰئِکَةُ وَ کَلَّمَهُمُ اَلْمَوْتىٰ :و اگر تکلم مى کردند با ایشان مردگان، چنانچه اقتراح مى کنند که فَأْتُوا بِآبٰائِنٰا وَ حَشَرْنٰا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلاً :و اگر جمع مى کردیم و محشور مى ساختیم براى ایشان هر چیزى را امم سالفه دسته دسته یا کفیلان یکدیگر در تقبل بشارت و انذار شهادت بر وحدانیت ما و رسالت پیغمبر ما صلى اللّه علیه و آله و ایشان معاینه مى دیدند و گواهى ایشان را بر وحدانیت مى شنیدند، و یا اگر همۀ آیات را براى آنها جمع مى نمودیم که مقابل و مواجه ایشان باشد مٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ :نبودند که ایمان آرند مگر آنکه خداى خواهد بر وجه قهر و جبر، و ایشان هرگز به اختیار ایمان نیاورند مگر آنکه مجبور و مقهورشان سازند؛ و آن نقض غرض الهى و با تکلیف منافات دارد وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ :و لکن بیشتر کفار نمى دانند که اگر همۀ معجزات به ایشان نمایند، به طوع و رغبت ایمان نیارند؛ پس سوگندهاى غلاظ ایشان بر چیزى است که شعور به آن ندارند

یا آن که اگر مسلمانان جاهلند از ایمان نیاوردن کفار، و لذا تمناى نزول آیه کنند براى طمع ایمان ایشان [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ لَوْ أَنَّنٰا نَزَّلْنٰا إِلَیْهِمُ اَلْمَلاٰئِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ اَلْمَوْتىٰ وَ حَشَرْنٰا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلاً مٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ در تفسیر آیات پیشین گفتیم: گروهى از مشرکان از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خواستند که معجزۀ مشخّصى را برایشان بیاورد مؤمنان هم آرزو مى کردند که کاش خداوند تقاضاى این مشرکان را برآورده مى ساخت! خدا در پاسخ مؤمنان گفت: « شما از کجا مى دانید که اگر معجزه اى نازل شود ایمان مى آورند؟» پس از این اشاره، به پیامبرش توضیح مى دهد که، اى محمّد! همین مشرکانى که تقاضاى آوردن معجزاتى را کرده اند، به هیچ روى به تو ایمان نمى آورند، حتّى اگر ما فرشتگان را از آسمان بر آنها فروبفرستیم و مردگان را زنده کنیم و آنان همگى با زبان رساى عربى گواهى دهند که تو پیامبر خدایى و حتّى اگر جهان با آسمان و زمین خود به راستگویى تو شهادت دهد، باز هم این کافران، نه تصدیقت مى کنند و نه از تو پیروى.
إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ؛ مگر آن‏که خدا آنها را مجبور کند تا ایمان بیاورند.

سؤال: آیا این فرض درست است و آیا ممکن است به‏‌طور معمول، این نوع انسان‏ها یافت شوند؟ چگونه مى‏‌شود که یک گروه اندک جهان هستى و آنچه را در آن است تکذیب کنند؟ آیا مى‏توان تصور کرد که انسان، گوش و چشمش را تکذیب کند.
به‌‏عنوان مثال: مردگان را ببیند که زنده مى‏شوند و از گورهایى که هزاران سال پیش از بین رفته‏‌اند، برمى‏خیزند و مى‏گویند: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه» و نیز فرشتگان را بنگرد که دسته‏‌دسته از آسمان فرود مى‏‌آیند و به رسالت محمّد صلّى اللّه علیه و آله گواهى مى‏دهند و همچنین، به حیوانات، پرندگان، ماهى‏‌ها، درخت‏ها، سنگ‏ها و تمام ستارگان، گوش فرادهد که با صداى بلند فریاد مى‏زنند: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أن محمّدا رسول اللّه»؛ امّا بااین‏حال، همه این معجزات و پدیده‏‌هاى خارق‏‌العاده ‌را تکذیب کند؟ این یک چیز بسیار شگفت‌‏آور است!

پاسخ: این فرض نادرست است و حتّى در مورد کسانى که تحت تأثیر حق و دلایل آن قرار مى‏گیرند و بر طبق منطق عقل و فطرتى که خدا مردم را بر آن آفریده است، حرکت مى‏کنند محال است؛ زیرا این پدیده‌‏هاى غیرعادى، دلایلى قطعى است که‏ مجال تردید براى انسان باقى نمى‏‌گذارد. امّا این فرض در حقّ کسانى که منافع خاصّى بر تمام احساسات و عواطف آنها حاکم است و معتقدند که همین منافع، عین عقل، فطرت، حقّ و عدالت مى‏‌باشد، درست است و این‏گونه مردم در زمان حاضر نیز وجود دارند؛ همچون: استعمارگران، احتکارگران و کسانى که زندگى‏شان بر پایه غارت و فساد استوار است.
کسانى که این فرض را بعید مى‌‏شمارند، به واقعیت این گروه از مردم توجه نکرده‌‏اند و نتوانسته‌‏اند منطق عقل را از منطق توجیه‏‌کننده اعمال سودجویان و فرصت‌‏طلبان، جدا سازند ...؛ زیرا عقل تنها راهنمایى است که امر و نهى مى‌‏کند و جز افرادى که حقّ را براى حقّ مى‏‌خواهند، کسى به فرمان عقل گوش فرانمى‏‌دهد. امّا منطق توجیه‏‌کننده و راهنماى سودجویان، منفعت شخصى است و تنها همین راهنماست که آنان را در کارها و رفتارهایشان راهنمایى مى‌‏کند. منفعت شخصى، دین و عقل آنها و حتّى موجودیت و زندگى آنها محسوب مى‌‏شود. ازاین‏رو، هیچ منطقى به حال آنان سودى ندارد، جز منطق زور که خدا بدان اشاره کرده است: إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ. بسیارى از مردم توجّه ندارند که اینها گروهى هستند تجاوزگر که نه منطق عقل به حال ایشان سودى دارد و نه منطق انسانیت و دین و نه هیچ‌‏چیز دیگر، جز زور و قدرت. بنابراین، با زبان دانش و انسانیت با آنها سخن گفتن، کارى است اشتباه و بیهوده. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
کفار جهول علاوه بر تقاضاى طلا شدن کوه صفا که ذکر شد تقاضاهاى دیگرى هم مى نمودند مانند آنکه العیاذ باللّه خداوند با ملائکه فوج فوج از آسمان نزول نمایند و در مقابل آنها قرار گیرند و پدران آنها زنده شوند و با ایشان صحبت کنند خداوند این دو تقاضا را ذکر فرمود ولى از ذکر اسم جلاله براى وضوح فساد این تقاضا و تعظیم مقام ربوبیّت خوددارى فرموده است و بجاى آن اضافه فرموده است بطریق فرض حشر و جمع تمام اشیاء و موجودات را در مقابل چشم آنها بنا بر آنکه قبلا بمعنى عیانا باشد چنانچه قمى ره فرموده و بعضى آن را جمع قبیل دانسته اند و بنابراین بمعنى دسته دسته است و بعضى قبلا بکسر قاف و فتح باء قرائت نموده اند و معنى همان است و مراد از حشر تمام اشیاء شاید به پاشدن نمونۀ از قیامت باشد در مقابل آنها و شاید جمع تمام معجزات باشد یا آن معجزاتى که طلب نمودند در مقابلشان و در هر حال برفرض وقوع همه اینها فرموده است که نخواهند ایمان آورد مگر آنکه خدا بخواهد که مجبور فرماید آنها را بایمان چنانچه در مجمع از اهل بیت ع نقل نموده است حقیر عرض مى کنم چنانچه خواست و کرد و آنها هم کردند آنچه خواستند با اهل بیت پیغمبر او ولى بیشتر آنها نمى دانند که خداوند قادر است برآن یا نمى دانند که در هر حال ایمان نمى آورند لذا قسم مؤکّد یاد نمودند که ایمان مى آوریم یا بیشتر مسلمانان نمى دانند که کفار در هر حال ایمان نمى آورند لذا مشتاق بظهور معجزه شدند براى شوق بایمان آنها چنانچه در آیه و اقسموا باللّه جهد ایمانهم گذشت [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.