(آیه 122)
شأن نزول:
نقل شده است: «أبو جهل» که از دشمنان سرسخت اسلام و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود روزى سخت آن حضرت را آزاد داد، «حمزه» عموى شجاع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که تا آن روز اسلام را نپذیرفته بود و همچنان در باره آیین او مطالعه و اندیشه مىکرد، و در آن روز از جریان کار أبو جهل و برادرزاده خویش باخبر شد، سخت برآشفت و یکسره به سراغ أبو جهل رفت و چنان بر سر- یا بینى او- کوفت که خون جارى شد، ولى أبو جهل با تمام نفوذى که داشت، به ملاحظه شجاعت برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 643
فوق العاده حمزه از نشان دادن عکس العمل خوددارى کرد.
سپس حمزه به سراغ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد و اسلام را پذیرفت و تا واپسین دم عمر، از این آیین آسمانى دفاع مىکرد.
آیه در باره این حادثه نازل گردید و وضع ایمان حمزه و پافشارى أبو جهل را در کفر و فساد مشخص ساخت.
از بعضى روایات نیز استفاده مىشود که آیه در مورد ایمان آوردن عمار یاسر و اصرار أبو جهل در کفر نازل گردیده است.
تفسیر:
ایمان و روشن بینى- ارتباط این آیه و آیه بعد با آیات قبل از این نظر است که در آیات گذشته اشاره به دو دسته مؤمن خالص و کافر لجوج شده بود، در اینجا نیز با ذکر دو مثال جالب و روشن وضع این دو طایفه مجسم گردیده است.
نخست این که افرادى را که در گمراهى بودند، سپس با پذیرش حق و ایمان تغییر مسیر دادهاند تشبیه به مردهاى مىکند که به اراده و فرمان خدا زنده شده است (أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ).
ایمان افراد را دگرگون مىسازد و در سراسر زندگى آنها اثر مىگذارد و آثار حیات را در تمام شؤون آنها آشکار مىنماید.
سپس مىگوید: «ما براى چنین افراد نورى قرار دادیم که با آن در میان مردم راه بروند» (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ).
منظور از این «نور» تنها قرآن و تعلیمات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیست، بلکه علاوه بر این، ایمان به خدا، بینش و درک تازهاى به انسان مىبخشد افق دید او را از زندگى محدود مادى و چهار دیوار عالم ماده فراتر برده و در عالمى فوق العاده وسیع فرو مىبرد.
در پرتو این نور مىتواند راه زندگى خود را در میان مردم پیدا کند، و از بسیارى اشتباهات که دیگران به خاطر آز و طمع، و به علت تفکر محدود مادى، و یا غلبه خودخواهى و هوى و هوس، گرفتار آن مىشوند مصون و محفوظ بماند.
و این که در روایات اسلامى مىخوانیم: المؤمن ینظر بنور اللّه «انسان برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 644
با ایمان با نور خدا نگاه مىکند» اشاره به همین حقیقت است.
سپس چنین فرد زنده و فعال و نورانى و مؤثرى را با افراد بىایمان لجوج مقایسه کرده، مىگوید: «آیا چنین کسى همانند شخصى است که در امواج ظلمتها و تاریکیها فرو رفته و هرگز از آن خارج نمىگردد»؟! (کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها).
از هستى و وجود این گونه افراد در حقیقت چیزى جز یک شبح، یک قالب، یک مثال و یک مجسمه باقى مانده است، هیکلى دارند بىروح و مغز و فکرى از کار افتاده! و در پایان آیه اشاره به علت این سرنوشت شوم کرده، مىگوید: «این چنین اعمال کافران در نظرشان جلوه داده شده است» (کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
[ نظرات / امتیازها ]
1- حیات و مرگ واقعى انسان، ایمان و کفر اوست. «میتاً فأحییناه»
2- ارشاد و هدایت، کار خداست، هر چند خود انسان زمینهى هدایت را فراهم مىکند. «فأحییناه»
3- استفاده از تمثیل، سؤال و مقایسه، در تبلیغ و تربیت مؤثّر است. «أومن کان... کمن مثله...»
4- مؤمن، هرگز به بن بست نمىرسد. او در جامعه هم بینش دارد و هم حرکت. «نوراً یمشى به فى النّاس»
5 - وقتى نور نباشد، ظلمتها انسان را فرامىگیرد. «فىالظلمات لیس بخارج منها»
6- حقّ، یکى وباطل بسیار است. (کلمهى «نور» مفرد آمده، ولى کلمهى «ظلمات» جمع آمده است)
7- جز نور ایمان وهدایت الهى، براى بشر نجاتبخشى نیست. «لیس بخارج منها»
8 - زیبا پنداشتن اعمال، مانع رشد و خروج انسان از تاریکى است. «لیس بخارج منها کذلک زیّن للکافرین»
9- کارهاى انسان بى ایمان، در دید و تفکّر او مؤثّر است. «کذلک زیّن لکافرین ما کانوا یعملون»
10- کارهاى پر جاذبه، کفّار (مثل ابتکارات و اختراعات و تکنولوژى و تمدّن)، چنان براى آنان جلوه کرده که نمىگذارد انحرافات و سقوط انسانیّت خود را درک کنند. «زیّن للکافرین ما کانوا یعملون»
[ نظرات / امتیازها ]