از اینکه فرمود: «آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ» استفاده مىشود آیاتى که به سوى قوم فرعون فرستاده مىشده یک جا و یک دفعه نبوده، بلکه هر کدام جداى از ما بقى فرستاده مىشده، و این خود دلیل بر این است که این آیات آیاتى است الهى که هر کدام در موقع مناسبش نازل مىشود، چون اگر یک جا نازل مىشد ممکن بود خیال کنند یک امر اتفاقى و جزافى بوده و ربطى به موسى و نفرین او نداشته است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آیه بعدى شاهد بر این است که معناى «مفصلات «همان معنایى است که ما کردیم، براى اینکه از آن آیه استفاده مىشود: هر کدام از آیات که فرستاده مىشده قبلا موسى از آمدن آن آیه و آن عذاب خبر مىداده، لذا وقتى به آن برخورد مىکردند دست به دامن موسى مىشدند تا بلکه دعائى کند و آن عذاب را از ایشان برگرداند، و با موسى عهد مىبستند که اگر این عذاب را از آنان بر دارد به وى ایمان مىآورند و دست از بنى اسرائیل برداشته و ایشان را به موسى مىسپارند، ولى وقتى به دعاى موسى عذاب برداشته مىشد عهد خود را مىشکستند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
در مجمع البیان (ج 4 ص 468) است که ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده و محمد بن اسحاق بن بشار مطلبى را گفتهاند، و على بن ابراهیم (تفسیر قمى ج 1 ص 237) هم همان مطلب را به سند خود از ابى جعفر و ابى عبد اللَّه (علیه السّلام) روایت کرده، و آن مطلب که از مجموع روایات گرفته شده این است که: بعد از ایمان ساحران به موسى و شکست خوردن فرعون و اصرار بر کفر خود، هامان به فرعون گفت: مردم بطورى که مىبینى یکى پس از دیگرى به موسى ایمان مىآورند، باید فکرى کرد، من فکر مىکنم صلاح در این باشد که مامور بگذارى تا هر کس را که به دین موسى در آمده زندانیش کنند.
پس فرعون هر کس را که به موسى ایمان آورده بود حبس نمود. خداوند هم فرعونیان را به عذابهاى گوناگونى از قبیل کمبود زراعت و امثال آن مبتلا نمود، و در آخر طوفانى بر آنان مسلط کرد تا تمامى خانههاى آنان را در هم فرو ریخت، فرعونیان ناگزیر به بیابان گریختند، و خیمهها به پا کردند، و اما خانههاى بنى اسرائیل یک قطره از آب سیل به آنها نرسید، و زمینهاى زراعتى آنان نیز آسیبى ندید، بر عکس براى فرعونیان هیچ زمین زراعتى نماند، لذا به موسى گفتند: از خدایت بخواه این بارندگى هولناک را از ما قطع کند، که اگر چنین کنى ما به تو ایمان آورده و بنى اسرائیل را از زندانها رها کرده با تو روانه مىسازیم.
موسى (علیه السّلام) از خدا خواست و خداوند هم عذاب را از آنان برداشت، و لیکن متاسفانه به وعده خود وفا ننموده و ایمان نیاوردند. این بار هامان به فرعون گفت: اگر بنى اسرائیل را آزاد کنى به دست خود، موسى را بر خود غلبه دادهاى، و او بطور مسلم سلطنت تو را از بین خواهد برد، لذا فرعون بنى اسرائیل را رها ننمود و در باره بارانهاى خطرناک گفت:
بارانى که آمد عذاب نبود، بلکه نعمتى بود براى ما زیرا دشت و صحراى ما را پس از خشکى و مردگى زنده و سر سبز و خرم نمود، و چون چنین کردند خداوند هم- به روایت على بن ابراهیم (تفسیر قمى ج 1 ص 237) در سال دوم و به روایت دیگران (تفسیر ابو الفتوح رازى ج 5 ص 261) در ماه دوم ملخ را بر زراعتها و اشجار ایشان مسلط کرد، بطورى که از زراعت و درختان چیزى باقى نگذاشت بلکه موى سر و ریش آنان و لباس و فرش و زندگىشان را هر چه بود خوردند، و حال آنکه همین ملخها به خانههاى بنى اسرائیل داخل نمىشدند و هیچگونه آزارى نمىرساندند.
مردم همه سر و صدایشان بلند شد، و فرعون شدیدا به جزع و فزع در آمد، و به موسى (علیه السّلام) گفت: این بار هم از پروردگارت بخواه این بلا را از ما بگرداند، و بطور قطع من نیز دست از بنى اسرائیل بر مىدارم. موسى (علیه السّلام) دعا کرد و ملخ بعد از آنکه یک هفته یعنى از شنبه تا شنبه دیگر بر ایشان مسلط بود از آنان بر طرف گردید.
بعضىها (تفسیر جرجانى ج 3 ص 234) در کیفیت دعاى موسى (علیه السّلام) گفتهاند که وى نگاهى به آسمان نمود و سپس عصاى خود را به طرف مشرق و مغرب به حرکت در آورد، و بدون درنگ ملخها از همان طرف که آمده بودند برگشتند، تو گویى اصلا ملخى نیامده بوده. این بار هم هامان نگذاشت فرعون به وعده خود وفا کند و بنى اسرائیل را آزاد سازد، لذا در سال سوم- به روایت على بن ابراهیم (تفسیر قمى ج 1 ص 238 و الصافى ج 1 ص 606)- و در ماه سوم (الدر المنثور ج 3 ص 111 و تفسیر قرطبى ج 7 ص 271)- به روایت دیگران- خداوند «قمل «را که عبارت است از ملخ ریز و بدون بال و خیلى خبیثتر و خطرناکتر از سایر انواع ملخ بر همه زراعت آنان مسلط نمود، به این معنى که این بار ملخ ساقه و ریشهها را هم خورد، و خلاصه زمین را لیسید.
بعضى (تفسیر قرطبى ج 7 ص 270 و تفسیر ابو الفتوح رازى ج 5 ص 260) دیگر گفتهاند: موسى (علیه السّلام) مامور شد تا به تلى خاکى که در دهى از دهات مصر معروف به عین شمس قرار داشت برود، موسى بدانجا رفت و عصاى خود را به آن تل خاک زد و بلافاصله ملخهاى نام برده سراسر مصر را پر کرده حتى به جامههاى فرعونیان در آمده و آنان را گزیدند، و اگر کسى مشغول غذا خوردن بود قمل در غذایش شده و ظرف غذایش از آن پر مىشد.
سعید بن جبیر (تفسیر ابو الفتوح رازى ج 5 ص 261) گفته است: «قمل «همان شپشهاى است که به حبوبات مىافتد، و نیز گفته است: اگر کسى ده جراب (مشک) گندم به آسیاب مىبرد از آن ده مشک بیش از سه قفیز (پیمانه) عایدش نمىشد، و این بلا شدیدترین بلائى بود که فرعونیان بدان دچار شدند، زیرا نه تنها حبوبات آنان به خطر افتاد بلکه موى بدن و حدقه و پلک چشم و ابروهاى آنان نیز دستخوش این بلا شد. وقتى به بدنهایشان حمله مىکرد هر که میدید خیال مىکرد پوست بدنهاى آنان مبتلا به گرى شده. خلاصه خواب و آرامش از آنان سلب شد، همه به ناله و فریاد در آمدند. ناچار فرعون موسى را طلبید و گفت: اگر این بار از خدایت بخواهى تا عذاب را از ما بردارد بطور قطع و مسلم دست از بنى اسرائیل بر مىدارم. موسى این بار نیز پذیرفت و دعا کرد، و به دعاى او قمل که هفت روز تمام یعنى از روز شنبهاى تا شنبه بعد مسلط بر آنان شده بود بر طرف گردید. و این بار هم عهد خود را شکسته خداوند در سال چهارم (تفسیر ابو الفتوح رازى ج 5 ص 259) و به آن روایت دیگر در ماه چهارم (الدر المنثور ج 3 ص 111) ضفدع (قورباغه) را بر آنان مسلط کرد.
تمام زندگى آنان مالامال از ضفدع شد، لباس و یا ظرف و یا طعام و یا آبى نماند مگر اینکه پر از ضفدع بود، غذا مىپختند چیزى نمىگذشت که مىدیدند پر از ضفدع شده، مىخواستند با یکدیگر صحبت کنند تا دهن باز مىکردند ضفدع به دهانشان مىافتاد، لقمه بر مىداشتند تا دهانشان باز مىشد ضفدع قبل از لقمه دهانشان را پر کرده بود. این بار به گریه در آمده به شکایت نزد موسى آمدند، و گفتند اینبار توبه کرده و دیگر به کردار زشت خود بر نمىگردیم، از خدا بخواه تا ما را از شر قورباغهها رهایى دهد، موسى دعا کرد و خداوند ضفدع را پس از آنکه هفت روز یعنى از روز شنبه تا شنبه دیگر بر ایشان مسلط بود از آنان بر داشت.
و چون این بار نیز عهد خود را شکستند خداوند در سال پنجم (نور الثقلین ج 2 ص 59) خون را روانه بسوى ایشان کرد، به این معنا که آب نیل را براى ایشان خون گردانید، بنى اسرائیل آن را آب و قبطىها آن را خون مىدیدند، حتى قبطىها به بنى اسرائیل التماس مىکردند که ایشان آب را در دهان خود ریخته و از دهان خود به دهان قبطىها بریزند، با این حال تا در دهن اسرائیلىها بود آب بود و به محضى که به دهان قبطىها منتقل مىشد خون مىگردید. فرعون که دید از عطش هلاک مىشود، ناچار شد برگ درختان را بجود ولى مع الوصف رطوبت برگ درختان هم در دهانش خون مىشد، هفت روز هم به این عذاب دچار بودند، هیچ آب و غذایى نمىخوردند مگر آنکه خون بود. زید بن اسلم گفته است خونى که خداوند مسلط بر فرعونیان کرد عبارت از خون دماغ (رعاف) بود. بهر حال به نزد موسى آمدند که از خدایت رفع این پریشانى و عذاب را بخواه تا به تو ایمان آورده دست از بنى اسرائیل برداشته و با تو روانهشان کنیم، موسى این بار نیز دعا کرد و عذاب از ایشان برداشته شد مع ذلک دست از بنى اسرائیل بر نداشتند.
[ نظرات / امتیازها ]
1 «طُوفان» در اصل به معناى موجودى است که مى گردد و طواف مى کند، سپس به هر حادثه اى که انسان را احاطه کند، طوفان گفته شد در لغت عرب بیشتر به سیل ها و امواج کوبنده طوفان مى گویند، که خانه ها را ویران و درختان را ریشه کن مى کند
2 وقتى ملخ ها زیاد شوند، زراعت و درختان را مى خورند و گاهى خسارت هایى جبران ناپذیر به مردم مى زنند هنوز هم گاهى در برخى نقاط جهان این بلا ظاهر مى شود
3 مقصود از «قُمّل» یک نوع آفت گیاهى بود که همه ى غلّات را فاسد مى کرد؛ و برخى آن را نوعى کنه، شپش مورچه یا نوعى حشره دانسته اند
4 قورباغه هاى بزرگ و کوچک، در خانه ها و ظروف و همه جاى زندگى ظاهر مى شدند و به حدى زیاد بودند که زندگى را بر فرعونیان تنگ کرده بلاى جان آنها مى شدند
5 مقصود از مسلّط شدن «خون» بر فرعونیان یا آن است که خون دماغ شدن همگانى شد، و یا این که رودخانه ى عظیم نیل به رنگ خون درآمد، به طورى که قابل استفاده نبود برخى معتقدند که این مسئله یک پدیده ى زیست محیطى بود و گاهى در اثر تکثیر موجودات ریز در آب، به طور ناگهانى، بخشى از دریا یا رودخانه قرمز مى شد هم اکنون نیز گاهى این اتفاق در دریاى سرخ و رود نیل مى افتد
6 فرعونیان در کشور مصر، که در کنار شط عظیم نیل بود، قصرها و باغ هاى زیبایى، در زمین هاى آباد، ساخته بودند و طبعاً زمین هاى دورافتاده و کم آب را به بنى اسرائیل داده بودند؛ ازاین رو بیشترین خسارت سیلاب ها و امواج متوجه فرعونیان شد البته عذاب هاى دیگر نیز بیشتر متوجه آنان شده بود
7 این عذاب ها در فواصل مختلف (یک ساله یا یک ماهه) صورت مى گرفت، تا در این فرصت ها فرعونیان بیندیشند و بیدار شوند، ولى آنان فقط هنگامى که بلا مى آمد اظهار پشیمانى مى کردند و سپس عهدشکنى مى نمودند و دوباره بلا نازل مى شد
[ نظرات / امتیازها ]