آغاز گوساله پرستى یهود
در این آیات ، یکى از حوادث اسفناک و در عین حال تعجب آورى که بعد از رفتن موسى (علیه السلام ) به میقات در میان بنى اسرائیل رخ داد، بازگو شده است و آن جریان گوساله پرستى آنها است که به دست شخصى به نام سامرى و با استفاده از زیورآلات بنى اسرائیل ، انجام گرفت .
اهمیت این داستان به اندازه اى است که قرآن در چهار سوره به آن اشاره کرده است ، در سوره بقره آیه 51 و 54 و 92 و 93 و در نساء آیه 153 و در اعراف آیات مورد بحث ، و در طه آیه 88 به بعد.
البته این حادثه ، همانند سایر پدیده هاى اجتماعى بدون زمینه و بدون مقدمه نبوده است ، زیرا از یکسو بنى اسرائیل سالیان دراز در مصر شاهد گاوپرستى یا گوساله پرستى مصریان بودند، و از سوى دیگر به هنگامى که از رود نیل عبور کردند صحنه بت پرستى (گاوپرستى ) قومى که در آن سوى نیل زندگى میکردند، توجه آنها را جلب کرد، و چنانکه در آیات قبل گذشت ، از موسى (علیه السلام ) تقاضاى بتى همانند آنها کردند، که موسى شدیدا آنانرا ملامت و سرزنش کرد.
تمدید میقات موسى (علیه السلام ) از سى شب به چهل شب ، نیز سبب شد که شایعه مرگ موسى (علیه السلام ) آنچنان که در بعضى از تفاسیر آمده بوسیله بعضى از منافقان ، در میان بنى اسرائیل نشر شود.
جهل و نادانى بسیارى از این جمعیت و مهارت و زبردستى سامرى در پیاده کردن نقشه خود نیز به این موضوعات کمک کرد و مجموعا سبب شد در مدت
کوتاهى اکثریت بنى اسرائیل به بت پرستى روى آورند و غوغائى اطراف گوساله به راه اندازند.
در آیه فوق ، نخست چنین میگوید: قوم موسى (علیه السلام ) بعد از رفتن او به میقات ، از زینت آلات خود گوساله اى که تنها جسد بیجانى بود با صداى مخصوص گاو براى خود انتخاب کردند (و اتخذ قوم موسى من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار).
با این که این کار از سامرى سرزد (چنانکه آیات سوره طه گواهى مى دهد) ولى این عمل به قوم موسى (علیه السلام ) نسبت داده شده است ، به خاطر اینکه عده زیادى از آنها سامرى را در این کار یارى کردند، و در واقع شریک جرم او بودند، و عده بیشترى به عمل او راضى شدند
گرچه ظاهر آیه در بدو نظر این است که همه قوم موسى (علیه السلام ) در این کار شرکت داشتند، ولى با توجه به آیه 159 همین سوره که میگوید و من قوم موسى امة یهدون بالحق و به یعدلون (از قوم موسى ، جمعیتى بودند که به سوى حق هدایت میکردند، و به آن توجه داشتند) استفاده مى شود که منظور از آیه مورد بحث همه آنها نیست ، بلکه اکثریت عظیمى از آنها، این راه را تعقیب کردند، به گواهى آیات آینده که ناتوانى هارون را از مقابله با آنها منعکس ساخته است .
چگونه گوساله طلائى صدا کرد
کلمه خوار به معنى صداى مخصوصى است که از گاو یا گوساله برمیخیزد، جمعى از مفسران معتقدند که سامرى با اطلاعاتى که داشت ، لوله هاى مخصوصى در درون سینه گوساله طلائى کار گذاشته بود که هواى
فشرده از آن خارج می شد و از دهان گوساله ، صدائى شبیه صداى گاو بیرون مى آمد!
بعضى دیگر مى گویند: گوساله را آنچنان در مسیر باد گذارده بود که بر اثر وزش باد به دهان او که به شکل مخصوصى ساخته شده بود، صدائى به گوش میرسید.
اما اینکه جمعى از مفسران گفته اند گوساله سامرى به خاطر مقدارى خاک که از زیر پاى جبرئیل برداشت و در آن ریخته بود، به صورت گوساله زنده اى درآمد و صداى طبیعى سرداد، شاهدى در آیات قرآن ندارد، چنانکه به خواست خدا در تفسیر آیات سوره طه خواهد آمد، و کلمه جسدا گواه بر این است که حیوان زنده اى نبود، زیرا در تمام مواردى که این کلمه در قرآن به کار رفته است به معنى جسم بیجان آمده است .
از همه اینها گذشته ، بعید به نظر میرسد که خداوند چنین قدرتى به مرد منافقى همچون سامرى بدهد که بتواند کارى همانند معجزه موسى (علیه السلام ) انجام دهد و جسم بیجانى را جاندار سازد، کارى که براى توده مردم مسلما گمراه کننده است و دلائل بطلان آن در نظرشان روشن نیست ، ولى اگر گوساله به شکل یک مجسمه طلائى بوده باشد دلائل بطلان آن روشن است و تنها وسیله اى براى آزمایش افراد بوده باشد، نه چیز دیگر.
نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که سامرى از آنجا که می دانست قوم موسى (علیه السلام ) سالها در محرومیت به سر میبردند و به علاوه روح مادیگرى چنانکه در بسیارى از نسلهاى امروز آنها نیز مى بینیم بر آنها غلبه داشت و براى زر و زیور احترام خاصى قائل بودند، لذا او گوساله خود را از طلا ساخت ، تا توجه شیفتگان و بردگان را به سوى آن جلب کند.
اما این که : این ملت فقیر و محروم در آن روز آنهمه زر و زیورها را از کجا آورده بودند؟ در روایات چنین آمده که زنان بنى اسرائیل براى بزرگداشت یکى از اعیاد خود، مقدار قابل ملاحظه اى از زیورآلات فرعونیان را به عاریت گرفته بودند و این جریان مقارن غرق و نابودى آنها واقع شد، و زیورآلات مزبور در دست بنى اسرائیل باقى ماند.
سپس قرآن به عنوان سرزنش آنها میگوید: آیا اینها نمى دیدند که آن گوساله با آنان سخن نمى گوید و راهنمائیشان نمی کند؟! (الم یروا انه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا).
یعنى یک معبود واقعى حداقل باید نیک و بد را بفهمد و توانائى بر راهنمائى و هدایت پیروان خود داشته باشد، با عبادت کنندگان خویش ، سخن بگوید و آنها را به راه راست هدایت کند و طریقه عبادت را به آنها بیاموزد.
اصولا چگونه عقل انسان اجازه مى دهد که معبود بیجانى را که ساخته و پرداخته خود او است ، بپرستد، حتى اگر فرضا آن زیورآلات تبدیل به گوساله واقعى هم شده باشد به هیچ وجه شایسته پرستش نیست ، گوساله اى که هیچ نمى فهمد و در نفهمى ضرب المثل است .
آنها در حقیقت به خودشان ظلم و ستم کردند، لذا در پایان آیه میفرماید: گوساله را معبود خود انتخاب کردند و ظالم و ستمگر بودند (اتخذوه و کانوا ظالمین ).
[ نظرات / امتیازها ]