● عبدالله عبداللهي -
أطیب البیان
پس جایگزین شدند از بعد از رفتن آنها از دنیا جاى گزینانى که بمیراث از آنها تورات را ارث بردند و میگرفتند زخارف دنیوى را از هر راهى که بدست آنها میآمد از حلال یا حرام و میگفتند خداوند ما را میآمرزد و اگر باز بدست آنها میآمد از این زخارف و مثل آنچه بدست آورده بودند میگرفتند آیا از آنها عهد و میثاق در تورات گرفته نشده بود که از مال حرام اجتناب کنید و حال آنکه مکررا در تورات خوانده بودند و حال آنکه دار آخرت بهتر است براى کسانى که از حرام اجتناب و پرهیز میکنند آیا پس تعقل نمیکنید
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ یعنى بعد از بنى اسرائیل که بعذاب الهى یا بمرگ هلاک شدند خلف یک دسته دیگر از بنى اسرائیل یعنى قرن بعد از قرن آنها جاى آنها جایگزین شدند و بوجود آمدند و کتاب التوریة از سابقین بلاحقین رسید وَرِثُوا اَلْکِتٰابَ لکن اعتنایى بدستورات آن نکردند و حبّ دنیا چنان چشم و گوش آنها را پر کرده بود که بهر وسیله اى که ممکن بود از راه حرام، رشوه، یا تقلب، غش، سرقت، حیله و تزویر
یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا اَلْأَدْنىٰ تعبیر بعرض براى اینست که گفتند(کلّ ما بالعرض یزول) دنیا و زخارف آن فانى میشود و از دست میرود، و تعبیر بادنى یا دنائت و پستى است یا از دنوّ و پیش است نسبت بآخرت وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنٰا فقط تمنّاى مغفرت دارند بدون آنکه توبه کنند و دست از حرام بکشند چنانچه امروزه قرآن را مکرر میخوانند و احکام آن را مخالفت میکنند و میگویند ما را خدا میآمرزد اگر ما هم جهنم رویم على میماند و حوضش این معاصى ما که چیزى نیست آن معاصى بزرگ باعث جهنم میشود و عذاب وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ که اصرار بر معاصى دارند و ندامت و توبه در کار نیست هر چه باشد و هر کجا باشد مال دنیا را میگیرند و مى بلعند
أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثٰاقُ اَلْکِتٰابِ مخصوصا حتى در همین تورات رائج اهل کتاب لعن کرده هر که را که باحکام آن عمل نکند لذا نصارى در حق عیسى(ع) میگویند(فدانا من لعنه الناموس)
أَنْ لاٰ یَقُولُوا عَلَى اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْحَقَّ کجا دارد و در چه کتابیست که اصرار بر معاصى بالاخص معاصى کبار را خدا میآمرزد وَ دَرَسُوا مٰا فِیهِ مکرر خوانده اند و فراگرفته اند که غیر از حق و واقع نسبت بخدا ندهید وَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ تقواى از معاصى که سعادت و رستگارى از براى مؤمن با تقوى است أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ عقل سلیم البته حکم میکند که اوامر الهى باید امتثال شود و از نواهى او باید اجتناب کرد و بهشت از براى مطیع است و استحقاق عذاب از براى عاصى مگر آنکه بیک وسیله اگر با ایمان از دنیا برود مورد عفو واقع شود لکن نباید مطمئن شد و طغیان در معاصى و گناه کرد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اثنی عشری
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ :پس جانشین شدند بعد از یهود بازماندگان یا خلفى وَرِثُوا اَلْکِتٰابَ :و میراث گرفتند تورات را، یعنى بیاموختند علم آن را از پدران یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا اَلْأَدْنىٰ :اخذ مى کنند عرض متاع این دنیاى پست را مراد اخبار زمان حضرت رسالتند که رشوه مى گرفتند در تحریف احکام تورات
وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنٰا :و مى گویند زود باشد که بیامرزند ما را و این را به اعتقاد فاسد خود گفتند به زعم آنکه گناه روز به شب، و گناه شب به روز آمرزیده شود، وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ :و اگر بیاید بدیشان متاعى و عرضى مثل آن متاع در حرمت و منع، یَأْخُذُوهُ :مى گیرند آن را و هیچ باک ندارند، و با وجود اصرار بر اخذ رشوه و اکل حرام امید مغفرت دارند و اصلا نادم نشوند از ابن عباس و سعید بن جبیر و مجاهد نقل است که سیر نمى کند ایشان را چیزى
أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثٰاقُ اَلْکِتٰابِ :آیا اخذ نشده است بر ایشان عهد تورات، أَنْ لاٰ یَقُولُوا عَلَى اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْحَقَّ :اینکه نگویند بر خدا مگر سخن حق این توبیخ است ایشان را بر قطع و جزم به مغفرت با عدم توبه، و دال است بر افتراى به خداى تعالى و خروج از میثاق کتاب؛ پس در جزم به غفران با عدم توبه، محض افترا، و حق تعالى نفرموده و به این طریق عهد از آنها گرفته نشده
فى الکافى عن الصّادق علیه السّلام: انّ اللّه خصّ عباده به آیتین من کتابه: ان لا یقولوا حتّى یعلموا و لا یردّوا ما لم یعلموا قال عزّ و جلّ : أ لم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب ان لا یقولوا على اللّه الّا الحقّ ، و قال: بل کذّبوا بما لم یحیطوا بعلمه در کافى شریف روایت از حضرت صادق علیه السّلام فرماید: بتحقیق خداى تعالى تخصیص داده بندگان خود را به دو آیه از کتاب خود: یکى اینکه نگویند مگر آنچه مى دانند، و دیگر، رد نکنند آنچه نمى دانند فرموده است خداى عز و جل: آیا اخذ نشده است بر ایشان عهد کتاب اینکه نگویند بر خداى تعالى مگر حق را، و فرمود: بلکه دروغ گفتند به آنچه احاطه نداشت علم آنها
وَ دَرَسُوا مٰا فِیهِ :و به تحقیق اخذ میثاق از ایشان شده و خوانده اند آنچه در کتاب است کأنّه این حکم را در آن ندیده اند، وَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ :و رستگارى آخرت و مغفرت بهتر است از عرض دنیا براى کسانى که بپرهیزند از محرمات و قتل محارم و افتراى حق تعالى، أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ :آیا تعقل نمى کنند و خیر و شر و صلاح و فساد خود را در نمى یابند تا قبح آن را فهمیده، استبدال نکنند نعیم باقى را به عرض فانى، که مؤدى به عقاب الیم است
حفص و نافع به خطاب مى خوانند، یعنى اى پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، بگو به ایشان آیا در نمى یابید که نعمت عقبى بهتر است از عرض دنیا
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ » 170 ابو الفتوح نوشته است: مجاهد گفت: مراد ترسایانند که از پس جهودان بودند، دگر مفسّران گفتند: مراد جماعتى اند از جهود بدسیرت بد طریقت که آمدند از پس گروه اوائل
«یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا اَلْأَدْنىٰ » 170 تفسیر عبده: یعنى آنچه از سرمایه هاى پست مادّى که بچنگ آنها مى آمد مى گرفتند و باک نداشتند، خواه رشوه بود یا دیگر اموال حرام و یا تجارت از راه دین و استفاده ى از حکم و فتوى و بیان احکام
«وَ دَرَسُوا» 171 مجمع: سلمى «ادّارسوا» خوانده است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا اَلْکِتٰابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا اَلْأَدْنىٰ (خلف)بفتح لام جانشینان صالح را گویند،و(خلف)بسکون لام جانشینان فاسد را نامند پس از امّت موسى وارثین و اعقاب آنها اولادان و اولاد آنها کسانى بودند که تورات را بارث بردند و تورات در دست جانشینان سوء و بد آنها ماند آنها تورات را مى خواندند و تدریس مى کردند و عمل باحکام آن نمى کردند و مقصود آنها بدست آوردن متاع و منافع این دنیاى دنى بود، و قوله تعالى (هٰذَا اَلْأَدْنىٰ ) اشاره بتحقیر و بى اعتبارى این عالم طبیعت است اگر ادنى را بمعنى دنائت و پستى بگیریم و یا بمعنى دنوّ و نزدیکى است که این عالم نزدیک تر بما است،و (یَأْخُذُوهُ ) یعنى غرضشان از این قرائت تورات تحریف آیات و بدست آوردن عملى بوده که از مردم رشوه بگیرند و چنین کارى براى آنها آسان گردد
وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنٰا وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ یعنى علماء یهود چنین عمل مى کردند و مى گفتند خدا ما را مى آمرزد و از این عمل ما را مؤاخذه نمى کند و هرگاه ازاین قبیل منافع دیگرى از متاع و منافع دنیا بدست آنها آید مى گیرند
أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثٰاقُ اَلْکِتٰابِ أَنْ لاٰ یَقُولُوا عَلَى اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْحَقَّ وَ دَرَسُوا مٰا فِیهِ آیه در مقام سرزنش آنها است که آیا خداى تعالى از اینها در تورات عهد و میثاق نگرفته که نگویند بر خدا مگر حق و آیات تورات را تکذیب ننمایند و نگویند و نخوانند مگر آنچه را که نازل گردیده و نسبت ندهند مگر آنچه را که در آن نوشته شده
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
در آیات گذشته سخن از نیاکان آنها بود،ولى در آیه فوق،بحث از فرزندان و اخلاف آنها به میان آمده است نخست یادآور مى شود که فرزندانى جانشینشان شدند که کتاب آسمانى یعنى تورات را از پیشینیان خود به ارث بردند،اما با این حال فریفته متاع بى ارزش این جهان ماده شدند،حق و هدایت را با منافع مادى خویش معاوضه مى کردند ( فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا اَلْکِتٰابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا اَلْأَدْنىٰ ) خلف (بر وزن حرف)چنان که بعضى از مفسران گفته اند غالبا به معنى فرزندان ناصالح است در حالى که خلف(بر وزن شرف)به معنى فرزند صالح مى آید سپس اضافه مى کند:هنگامى که آنها در کشمکش و جدان از یک سو،و منافع مادى از سوى دیگر قرار مى گیرند،دست به دامن امیدهاى کاذب زده، مى گویند ما این منفعت نقد را مشروع یا نامشروع به چنگ مى آوریم،خداوند رحیم و مهربان است و بزودى ما را خواهد بخشید ( وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنٰا ) این جمله نشان مى دهد که آنها بعد از انجام چنین کارى یک نوع پشیمانى زودگذر و حالت توبه ظاهرى به خود مى گرفتند،ولى بطورى که قرآن مى گوید: این ندامت و پشیمانى آنها به هیچوجه ریشه نداشت به همین دلیل اگر سود مادى دیگرى همانند آن به دستشان مى آمد،آن را مى گرفتند ( وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ ) عرض (بر وزن غرض)به معنى موجود عارضى و کم دوام و ناپایدار است،و به متاع جهان ماده از اینرو عرض گفته اند که معمولا ناپایدار است، روزى به سراغ انسان مى آید،آن چنان که حسابش از دست مى رود،و روزى آن چنان از دسترس انسان دور مى شود که در انتظار ذره اى از آن،آه مى کشد، بعلاوه اصولا همه نعمتهاى این جهان ناپایدار و فناپذیر است در هر حال این جمله اشاره به رشوه خواریهاى جمعى از یهود،و تحریف آیات آسمانى به خاطر آن،و فراموش کردن احکام پروردگار به خاطر تضاد با منافع آنها مى کند لذا به دنبال آن مى فرماید: آیا اینها به وسیله کتاب آسمانیشان تورات پیمان نبسته بودند که بر خدا دروغ نبندند و احکام او را تحریف نکنند و جز حق چیزى نگویند؟! ( أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثٰاقُ اَلْکِتٰابِ أَنْ لاٰ یَقُولُوا عَلَى اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْحَقَّ ) سپس مى گوید:اگر آنها از آیات الهى آگاهى نداشتند و دست به این اعمال خلاف مى زدند ممکن بود براى خودشان عذرى بسازند،ولى اشکال کار این است که آنها کرارا محتویات تورات را دیده و فهمیده بودند در عین حال آن را ضایع ساختند و فرمانش را پشت سر انداختند( وَ دَرَسُوا مٰا فِیهِ ) درس در لغت به معنى تکرار چیزى است و از آنجا که به هنگام مطالعه و فرا گرفتن چیزى از استاد و معلم،مطالب تکرار مى گردد به آن،درس گفته شده است،و نیز اگر مى بینیم کهنگى و فرسودگى را درس و اندراس مى گویند به خاطر آن است که باد و باران و حوادث دیگر پى در پى بر بناهاى کهنه گذشته و آنها را فرسوده ساخته است سرانجام مى فرماید:اینها اشتباه مى کنند،و این اعمال و متاعها سودى براى آنها نخواهد داشت،بلکه سراى دیگر براى پرهیزکاران بهتر است ( وَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ ) آیا شما حقایقى را به این روشنى درک نمى کنید ( أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ )
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
نکته ها:
«خلف»، اغلب به فرزند ناصالح گفته مى شود و «خلف» به فرزند صالح
«عرض»، به معناى هرگونه سرمایه است، ولى «عرض»، تنها پول نقد مى باشد، همچنین به موجود عارضى و کم دوام و ناپایدار «عَرَض» مى گویند، لذا چون دنیا ناپایدار است، به آن عرض گفته مى شود فیض کاشانى مى گوید: مراد از «عَرَض» در آیه، رشوه است
«درس»، به معناى تکرار است و از آنجا که به هنگام مطالعه و فراگرفتن چیزى از استاد، مطالب تکرار مى شود به آن درس گفته شده و به چیزهایى که مکرّر استفاده و کهنه شده اند نیز مندرس مى گویند
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند سفارش نموده، مردم چیزى را که نمى دانند نگویند، سپس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثٰاقُ اَلْکِتٰابِ أَنْ لاٰ یَقُولُوا عَلَى اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْحَقَّ »
امام حسن علیه السلام فرمود: «عجب لمن یتفکّر فى مأکوله کیف لا یتفکّر فى معقوله فیجنب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یرویه» ، تعجّب از کسى است که در غذا و خوراک جسمى خود تفکّر و تأمّل مى کند، امّا در انتخاب غذاى فکرى خود هیچ اندیشه اى ندارد و هر چیزى را در دل و عقیده ى خود جاى مى دهد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
و یاد آور اى پیغمبر وقتى را که اعلام فرمود خدا یا عزم فرمود و قسم یاد کرد که هرآینه مبعوث فرماید بر یهود تا روز قیامت کسیرا که بچشاند و برساند بعنف بر آنها عذاب شدید را بکشتن و ذلیل نمودن و جزیه گرفتن و در مجمع فرموده مراد از مبعوث امّت محمّد (ص) مى باشند نزد جمیع مفسرین و آن مروىّ از امام باقر (ع) است و این دلالت دارد بر آنکه یهود تا روز قیامت داراى سلطنت و عزت نمى شوند و مراد از بعث در اینجا امر و رخصت و کمک است و نیز گفته شده است خداوند مبعوث فرمود بر آنها بعد از حضرت سلیمان بخت نصّر را که دیار آنان را خراب نمود و مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را اسیر کرد و وضع نمود بر بقیّه آنها جزیه را که بعد از آن بمجوس مى دادند تا خداوند پیغمبر آخر الزمان را مبعوث فرمود که کرد با آنها آنچه کرد و براى آنها جزیه مقرر فرمود که باقى است حکم او تا آخر دنیا و بنظر حقیر ظاهر آیه شریفه آنست که خداوند یک نفر را مبعوث مى فرماید که این معاملات را با آنها بنماید چون لفظ من اگرچه در مفرد و جمع استعمال مى شود ولى اگر مراد جمع باشد ضمیر راجع به آن را معمولا جمع مى آورند و در اینجا یسومهم فرموده که داراى ضمیر مستتر مفرد است و اگر مراد جمع بود مناسب بود یسومونهم بفرماید و دلالت ندارد بر آنکه این عذاب باید تا روز قیامت براى آنها باقى باشد بلکه دلالت دارد بر آنکه چنین عذابى تا روز قیامت بر آنها واقع خواهد شد اگرچه یک مرتبه باشد چون ظاهر آیه آنست که الى یوم القیامه ظرف است براى بعث نه عذاب و باین جهت مقدّم شده است برآن و الّا باید مؤخر شود و ما نباید چیزى را بقرآن نسبت دهیم که اگر خلافش ظاهر شود مورد اشکال گردد اگر مراد آن بود که فرمودند باید بفرماید لیبعثنّ علیهم من یسومونهم سوء العذاب الى یوم القیامه و مراد از آن کس ظاهرا همان حضرت ختمى مرتبت است چون مناسب با بعث مأموریّت الهى است که آن حضرت داشته نه مجرد جلوگیرى نکردن اگرچه بنحو معصیت واقع شود چنانچه بعضى گفته اند بلى کسانى که به تبع قانون اسلام این سلوک را با یهود نموده اند ممکن است گفته شود مبعوث باین امر بودند و شاید تصدیق امام باقر (ع) از این قول هم باین ملاحظه باشد و شاید به ملاحظه تمامیّت آن بدست امام زمان (ع) باشد در هر حال مناسب با سرعت عقوبت خدا آن است که این امر قبل از روز قیامت در دنیا واقع شود چنانچه مناسب با رحمت و مغفرت الهى قبول توبه و اسلام آنها است که در دنیا است و این معانى مناسبت با دوام عقوبت ندارد و خداوند آنها را متفرّق در بلاد نمود به طورى که کمتر بلدى است که از آنها خالى باشد و بعضى از ایشان مردمان خوبى بودند که بعد از حضرت موسى بانبیاء هر عصرى ایمان آوردند و در آخر الزمان به امّت خاتم النبیّین (ص) ملحق شدند و بعضى برخلاف آنها بودند که بکفر و عصیان خودشان ادامه دادند و در عناد و لجاج باقى ماندند و خداوند بانواع مختلفه از نعمت و نقمت و عزّت و ذلّت و دولت و مکنت آنها را امتحان فرمود براى آنکه متنبّه شوند و بحق بازگشت نمایند و ننمودند بلکه بجاى خودشان قومى را به یادگار گذاشتند که بدتر از خودشان بودند چون خلف بسکون لام غالبا در جانشین بد استعمال مى شود و آنها کسانى بودند که در عصر پیغمبر ما بودند که توریة از پدرانشان به آنها ارث رسیده بود و پول مى گرفتند احکام آن را مطابق دلخواه مردم تغییر مى دادند یا معنى مى کردند و مى گفتند خدا مى آمرزد ما را و معلوم بود که در این اظهار طلب مغفرت هم تدلیس مى کردند و پشیمان نبودند چون بار دیگر هم که به آنها رشوه مى دادند قبول مى کردند و مقصود رشوه دهنده را انجام مى دادند با آنکه خداوند از آنها در توریة عهد گرفته بود که بخدا افترا نبندند و از توریة چیزى کم و برآن زیاد ننمایند و آنها با علم و عمد این عمل را مى نمودند چون توریة را خوانده بودند و معنى آن را فهمیده بودند و در کافى از امام صادق (ع) نقل نموده که خداوند دو الزام بر بندگان در کتاب خود نموده است یکى آنکه نگویند مگر بدانند دیگر آنکه ردّ نکنند چیزى را که نمى دانند دلیل اول این آیه است دلیل دوم آنست که فرموده بل کذّبوا بما لم یحیطوا بعلمه یعنى بلکه تکذیب نمودند چیزى را که نمى دانستند در مقام ملامت آنها و عیّاشى از آن حضرت و امام کاظم (ع) قریب باین مضمون را نقل نموده است و دار آخرت که نعیم آن باقى است بهتر است براى کسانى که پرهیز مى کنند از رشوه و سایر اموال حرام و استفادات کثیف موقت آیا اینان رجوع بعقل خودشان نمى کنند تا بدانند صحّت گفتار ما را اگر یعقلون بصیغه مغایب قرائت شود و اگر بصیغه مخاطب باشد معنى واضح است و مراد آنست که پیغمبر (ص) به آنها بفرماید آیا تعقل نمى کنید تا بدانید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن
قوله: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ ،حق تعالى گفت:از پس ایشان جماعتى بماندند ناخلف،یعنى فرزندان ایشان و عوض را خلف گویند و آن که از پس کسى از او بازماند از فرزند و جز او او را خلف گویند چون صالح باشد و خلف گویند چون طالح باشد،یقال:فلان خلف صدق من ابیه و خلف سوء و الخلف الّذی یبقى فى السّقاء من اللّبن الفاسد،و منه خلوف فم الصّائم،قال لبید 3 «2» : ذهب الّذین یعاش فی اکنافهم و بقیت فی خلف کجلد الأجرب و خلف در مدح اندک باشد از جملۀ آن قول حسّان ثابت است : لنا القدم الاولى الیک و خلفنا لأوّلنا فى طاعة اللّه تابع مجاهد گفت:مراد ترسایانند که از پس جهودان بودند دیگر مفسّران گفتند:مراد جماعتى جهودان اند بد[209 پ]سیرت بد طریقت که آیند از پس آن گروه اوایل وَرِثُوا اَلْکِتٰابَ ،به میراث برداشتند کتاب را یعنى تورات را
یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا اَلْأَدْنىٰ ،فرامى گرفتند مال دنیا را به رشوت بر احکام و حکم به خلاف راستى مى کردند و مال دنیا براى آن عرض خواند که مانندۀ ناپاینده باشد و براى آن این جا«ادنى»گفت و دیگر جایها دنیا که آنجا به صفت سراى کرد و آن مؤنّث بود و این جا به صفت مذکّرى کرد،اى المنزل الادنى و المحلّ الادنى آنگه بازنمود که این که مى کنند تمنّاى مغفرت و آمرزش مى کنند و مى گویند: سَیُغْفَرُ لَنٰا ،بیامرزند ما را،یعنى خداى با ما این مناقشه نکند و ما را بیامرزد
آنگه بیان کرد که مصرّاند و پشیمان نه اند،گفت:اگر عرضى دیگر از این جنس یعنى از متاع دنیا به ایشان آید و ایشان از آن متمکّن آیند بستانند و مبالات نکنند و مراد از این عرض رشوت بر احکام است بر قول عبد اللّه عبّاس و حسن و سعید جبیر و مجاهد و قتاده و سدّى و حسن بصرى گفت:لا یشبعهم شىء،معنى آن است که ایشان به هیچ چیز سیر نمى شوند أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثٰاقُ اَلْکِتٰابِ أَنْ لاٰ یَقُولُوا عَلَى اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْحَقَّ ،نه میثاق و عهد تورات بر ایشان گرفته اند که بر خداى تعالى الّا حق نگویند یعنى آن که گفتند: سَیُغْفَرُ لَنٰا ،به ناحق بى علم گفتند،و براى آن میثاق کتاب گفت و ادلّۀ عقل نگفت تا اعلام کند ما را که در کتاب ایشان بر ایشان حجّت گرفته است
وَ دَرَسُوا مٰا فِیهِ ،و نیز عهد گرفته ایم بر ایشان که درس کنند آن را که در کتاب است یعنى در تورات تا در حال مجدّد باشد ایشان را و اوامر و نواهى بر یاد ایشان بود و درس تکرار چیز باشد یک بار پس از دیگر تا بر خواننده مندرس شود ،و منه:دروس الرّسم و المنزل،لأنّه یندرس بمرور الأیّام علیه،و هو تکرّرها
آنگه گفت:ایشان خیر و صلاح خود نمى شناسند
وَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ خَیْرٌ ،و سراى بازپسین بهتر است آنان را که از خداى بترسند و پرهیزکار باشند اگر عقل کار بندند و اندیشه کنند بدانند که ثواب آخرت و نعیم ابد ایشان را به باشد از این حطام و عرض فانى که آن را ثباتى و بقایى نباشد و باز آن را وبالى و عقابى به دنبال باشد
أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ ،اینان خرد کار نمى بندند؟
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.