إِنَّمٰا یَسْتَأْذِنُکَ :این است و جز این نیست که استیذان نمایند در تخلف از جهاد و خروج اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ :آنان که ایمان ندارند حقیقتا به خداى تعالى و روز قیامت وَ اِرْتٰابَتْ قُلُوبُهُمْ :و مضطرب و متزلزل شد قلبهاى ایشان
تنبیه فخر رازى گوید: آیۀ شریفه دلالت دارد بر آنکه محل شک و اضطراب، فقط قلب باشد، و چون مکان ریب قلب است، محل معرفت و ایمان هم قلب خواهد بود، زیرا به خلوّ محل یکى از دو ضدین واجب است که محل ضد دیگر باشد، و بدین سبب فرمود «أُولٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ اَلْإِیمٰانَ » و چون محل ایمان و کفر، قلب شد، در مرحلۀ جزا هم مثاب و معاقب، قلب، و باقى اعضا تابع هستند
فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ :پس این جماعت شاکین در شک خود متردد و متحیرند، یعنى منافقین متوقعند اذن را به سبب شک آنها در دین خدا و در آنچه وعده فرموده نسبت به مجاهدین اگر ایشان مخلص و متیقن بودند، هرآینه وثوق داشتند به نصرت و ثواب الهى، پس مبادرت مى کردند در جهاد و استیذان در تخلف نمى نمودند
تبصره معتقدات قلبى یا جازم است یا غیر جازم؛ بنا بر اول هم اگر مطابق واقع نباشد جهل است، و در صورت تطابق اگر از روى یقین باشد علم و الا اعتقاد مقلد خواهد بود و بنا بر ثانى پس اگر یکى از طرفین راجح باشد، طرف راجح را ظن و مرجوح را وهم نامند، و به اعتدال و تساوى طرفین ریب و شک حاصل آید در این هنگام اگر انسان ازالۀ شک ننماید، بلکه متردد بین نفى و اثبات و حاکم و جازم به یکى از نقیضین نباشد، به عبارت اخرى به همان حال شک مشى و در صدد علاج بر نیاید، هرآینه به حصول این حال، تردد در ریب موجود گردد
فى الخصال عن امیر المؤمنین علیه السّلام قال من تردّد فى الرّیب سبقه الاوّلون و ادرکه الآخرون و وطأته سنابک الشّیاطین در خصال صدوق (رحمه الله) فرمود حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام: هرکه ظاهرا توقف و تحیر و تردد نماید در شک، یعنى به مرحلۀ شک باقى ماند و رجوع به عقل نکند، در ازاحۀ شک سبقت گیرند او را اولین، یعنى توقف ننموده از او بگذرند و برسند او را آخرین، و او به همان حال شک باشد و پاى مال اقدام شیاطین گردد
[ نظرات / امتیازها ]
إِنَّمٰا یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ این آیه و آیۀ قبلى از لحاظ مفهوم بر معناى یکدیگر دلالت دارند؛ زیرا معناى این جمله: «شخص باایمان براى خوددارى از شرکت در جهاد، رخصت نمى گیرد» آن است که، «شخص بى ایمان اجازه مى گیرد» و معناى اینکه فرد بى ایمان اجازه مى گیرد آن است که باایمان اجازه نمى گیرد خداوند به سبب تأکید و اثبات این معنا، میان دو آیه جمع کرده است
وَ اِرْتٰابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ ؛ یعنى آنان به اسلام تظاهر مى کنند، امّا در واقع افرادى هستند که تردید دارند؛ نه آن را تصدیق مى کنند و نه تکذیب و معناى نفاق نیز همین است؛ زیرا انسان راستگو و اخلاصمند از عقل خود پیروى مى کند و آنچه را عقلش حکم کند، در حضور همگان اعلام مى دارد؛ خواه شک باشد خواه یقین
[ نظرات / امتیازها ]