● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
11) کَذَّبَت ثَمُودُ بِطَغواها (11)
کَذَّبَت ثَمُودُ: تکذیب کردند قبیله ثمود، بِطَغواها: به سبب سرکشی و دشمنی مر پیغمبر خود حضرت صالح علیه السّلام را. بیان آیه آنکه سوگند به امور مذکوره هر آینه فرود آورد خدای تعالی عذاب را بر کفار مکه، به جهت تکذیب ایشان رسول خدا را همچنان که عذاب را نازل فرمود بر قوم ثمود، به جهت تکذیب ایشان پیغمبرشان را.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) إِذِ انبَعَثَ أَشقاها (12)
إِذِ انبَعَثَ أَشقاها: زمانی که برخاست شقیترین و بدبختترین قبیله ایشان که آن قدّار بن سالف بود، بر قصد پی کردن ناقه. مراد اشقی جماعتی باشند، یعنی برخاستند به قصد ناقه جماعتی از ایشان که شقیترین آن قبیله بودند، و قدار از جمله آن جماعت بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) فَقالَ لَهُم رَسُولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ وَ سُقیاها (13)
فَقالَ لَهُم: پس گفت مر آن قبیله را با جماعتی از ایشان که قصد پی کردن ناقه را داشتند، رَسُولُ اللّهِ: فرستاده خدا که حضرت صالح علیه السّلام بود، ناقَةَ اللّهِ: دست بدارید ناقة اللّه را.
نکته- اضافه برای تعظیم و اشعار به غرائب آن است، چه اخراج آن از سنگ به کیفیّت خاصه که سرخ مو و شیر دار با بچه، خارق عادت و از آیات عظمت الهی بود. و حضرت آنها را تذکّر داد که حذر کنید از عقر ناقه که خدای تعالی آن را برای شما از سنگ به قدرت خود بیرون آورده.
وَ سُقیاها: و واگذارید شرب او را. یعنی مانع شرب او مشوید، در وقتی که نوبت او است تا عذاب به شما فرود نیاید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَوّاها (14)
فَکَذَّبُوهُ: پس تکذیب کردند حضرت صالح را در آنچه تحذیر ایشان کرده بود از ورود عذاب بعد از پی کردن ایشان ناقه را، فَعَقَرُوها: پس پی کردند شتر را و مجروح ساختند او را به شمشیر و قوایم او را قطع کردند و بکشتند. فَدَمدَمَ عَلَیهِم: پس فرو پوشانید عذاب را بر ایشان، رَبُّهُم بِذَنبِهِم: پروردگار ایشان به سبب گناهان ایشان از مخالفت فرمان پیغمبر و سرکشی از حکم خدا، فَسَوّاها: پس یکسان گردانید عذاب را بر همه ایشان، یعنی صغیر و کبیر ایشان را مستأصل ساخت و یکی از آنها را باقی نگذاشت. یا یکسان ساخت زمین را بر ایشان یعنی سقف و دیوار ایشان را بر سر آنها فرو کوفت و همه را در زیر آن پنهان ساخت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) وَ لا یَخافُ عُقباها (15)
وَ لا یَخافُ عُقباها: و حال آنکه نمیترسد عاقبت و تبعه دمدمه را.
چنانچه ملوک میترسند از آنچه در عقب هلاک واقع شود که آن معارضه دشمن است با آنها و انتقام کشیدن از ایشان و به جهت آن بعضی را باقی میگذارد. مراد آن است که حق تعالی باکی از آن ندارد و حال آنکه هیچ کس بر او غلبه ندارد و ذات یگانه او قاهر بر تمام اشیاء باشد.
تنبیه- راضی بودن یا نبودن در عملی شریک گرداند شخص را در آن عمل.
در نهج البلاغه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: ایّها النّاس انّما یجمع النّاس الرّضا و السّخط و انّما عقر ناقه ثمود رجل واحد فعمّهم اللّه بالعذاب لمّا عمّوه بالرّضا فقال: «فعقروها فاصبحوا نادمین». ای گروه مردمان جز اینکه نیست جمع نماید مردم به جزای اعمال رضا داشتن و غضب نمودن و به درستی که پی نمود ناقه ثمود را یک نفر پس فراگرفت خدای تعالی به عذاب آنها را به جهت- راضی بودن آنان پی کردن شتر را[اینکهما «1».
تتمّه- به روایت صحیحه، عثمان بن صهیب از پدر خود روایت نموده که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امیر المؤمنین علیه السّلام را فرمود: یا علی شقیترین پیشینیان کیست! گفت عاقر ناقه ثمود. حضرت فرمود: راست گفتی «فمن اشقی الاخرین» پس کیست شقیترین آخرین! گفت: نمیدانم یا رسول اللّه. حضرت فرمود: «الّذی یضربک علی هذه»: آن کسی است که شمشیر بر اینکه موضع تو زند، و اشاره فرمود به تارک سر امیر المؤمنین علیه السّلام[اینکهما «2».
شیخ المحدّثین صدوق (رحمه اللّه) در امالی در ذیل حدیث فضیلت ماه مبارک رمضان [نقل نموده]: امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال نماید [از پیامبر که] افضل اعمال در اینکه ماه چیست! حضرت فرمود: یا ابا الحسن افضل اعمال در اینکه ماه پرهیزکاری از محرّمات الهی است. بعد گریه نماید. علی علیه السّلام گوید: چه چیز شما را به گریه واداشت! حضرت فرمود: گریه نمایم برای آنچه حلال دانند نسبت به تو در اینکه ماه. کانی بک و انت تصلّی لربّک و قد انبعث اشقی الاوّلین و الاخرین شقیق عاقر ناقة ثمود فضربک ضربة علی قرنک فخضب منها لحیتک. امیر المؤمنین علیه السّلام گوید: عرض کردم در اینکه حال در سلامت دین باشم! فرمود: در سلامت دین تو.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
11) 11- تکذیب کرد قوم ثمود بطغیان و معصیت خود یعنی طغیان و سرکشی آنها را وادار بتکذیب خدا و رسول نمود (که طغوی اسمی از طغیان باشد).
و بقولی- طغوی اسم عذابی است که بآنها نازل شد یعنی تکذیب کرد قوم ثمود بعذاب خود (از إبن عباس).
چنانکه در جای دیگر فرماید (فَأُهلِکُوا بِالطّاغِیَةِ) و در اینجا یعنی ثمود تکذیب کرد عذاب را و همان که تکذیب کرده بود برای آنها آمد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) 12- (اینکه تکذیب) زمانی بود که شقیترین یعنی بدبختترین قوم ثمودقیام کرد (تا ناقه صالح را پی کرد).
(و پی کننده ناقه صالح بزبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله اشقی الاوّلین یعنی شقیترین پیشینیان تا زمان خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قدار بن سالف بوده است.
(و اینکه روایت بصحّت پیوسته است باسناد از عثمان بن صهیب از پدرش که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام فرمود: اشقی الاوّلین کیست! علی علیه السّلام عرض کرد پی کننده ناقه، فرمود درست گفتی پس اشقی الاخرین کیست! عرض کرد نمیدانم یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود آنکسیکه ترا بر اینکه جا ضربت وارد کند و اشاره فرمود بمقدّم سر علی علیه السّلام).
(و از عمّار بن یاسر مروی است که گفت من و علی علیه السّلام در غزوه عشیره در سایه درخت خرما و بر روی خاک خفته بودیم و بخدا سوگند ما را کسی جز رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بیدار نکرد که با پای خودش بما حرکت داد و فرمود چرا بخاک خوابیدهاید! سپس فرمود آیا برای شما خبر بدهم بدو مرد که شقیترین مردمند عرض کردیم بلی یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فرمود احیمر ثمود آنکسیکه ناقه را پی نمود و آنکسیکه بر اینجای تو ضربت بزند یا علی (و دست خود را بر پیشانی و جلوی سر علی نهاد) و از خون آن اینکه را رنگین کند (و دست بریش علی گرفت) (انتهی نقل ترجمه از مجمع البیان).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) 15- بنابراین پروردگارشان بسبب گناهشان آنها را بعذاب صیحه نابود کرد و بین آنها تسویه فرمود یعنی تعمیم داد و کوچک و بزرگشان را بالسویه معدوم ساخت و از آنها کسی جان بدر نبرد- و یا ثمود را با زمین مساوی و یکسان ساخت.و نمیترسد از آنچه در عقب و دنبال آن عذاب میباشد (یعنی خداوند از دنبالهای که در هلاک ساختن آنها بشود از احدی بیم ندارد و ترسی ندارد از عقبه عملی که در دمدمه بر آنها فرموده است زیرا کسیرا توانائی و حدّ معارضه و انتقام از او نیست چنانکه فرمود (لا یسئل عمّا یفعل)- و بقولی معنا اینکه است که آنکس که ناقه را پی کرد از دنباله عمل خود نترسید.
یا بقولی صالح از تعقیب قوم خود که او را تهدید بقتل نموده بودند نترسید زیرا اطمینان بنجات خود داشت (فَلَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّینا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحمَةٍ مِنّا)
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
11) - قوم ثمود، پیام هاى الهى را دروغ پنداشته، پیامبر خدا را تکذیب کردند.
کذّبت ثمود
به قرینه «فقال لهم رسول اللّه» (در آیات بعد)، مراد از تکذیب در جمله «کذّبت ثمود»، تکذیب فرستاده الهى و رسالت هاى او است.
2 - قوم ثمود، مردمى طغیانگر و آلوده به گناه بى حد بودند.
بطغویها
«طغوى»، اسم مصدر طغیان (گناه را از حد گذراندن) است. (مفردات)
3 - طغیان گرى قوم ثمود، آنان را به تکذیب پیام هاى الهى کشاند.
کذّبت ثمود بطغویها
حرف «باء» در بطغواها» سببیه است; یعنى، طغیان زمینه ساز تکذیب بود.
4 - اصرار بر گناه و نقض حریم دیگران، زمینه ساز تکذیب آیات الهى است.
کذّبت ثمود بطغویها
از مصادیق «طغیان» (فراتر از حد رفتن «العین»)، تجاوز به حقوق دیگران است.
5 - قوم ثمود، کیفرهاى طغیان را دروغ انگاشته، تهدیدهاى الهى را تکذیب کردند.
کذّبت ثمود بطغویها
کلمه «طغواها»، مى تواند قرینه بر مراد از «کذّبت» باشد; یعنى، ثمودیان هشدارهاى رسول الهى درباره عواقب طغیان را تکذیب مى کردند.
6 - قوم ثمود، محروم سازنده خود از کمالات نفسانى و گرفتار فساد و تباهى بودند.
و قد خاب من دسّیها . کذّبت ثمود بطغویها
این آیه، بیانگر یکى از مصادیق آیه قبل است.
7 - طغیان گرى، اصرار بر گناه و تکذیب پیام هاى الهى، مایه سقوط و تباهى نفس انسان است.
و قد خاب من دسّیها . کذّبت ثمود بطغویها
8 - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «کذّبت ثمود بطغواها» یقول الطغیان حملها على التکذیب;(1)
از امام باقر(ع) درباره قول خدا «کذّبت ثمود بطغواها» روایت شده که [خداوند ]مى فرماید: طغیان و سرکشى، قوم ثمود را به تکذیب [صالح] کشاند».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) 1 - بدبخت ترین فرد قوم ثمود، به طغیان در برابر رسول الهى تحریک شد.
بطغویها . إذ انبعث أشقـیها
«بعث»، به معناى برانگیختن چیزى و جهت دادن به آن است (مفردات). «انبعاث» مطاوعه آن و به معناى تحریک شدن و ارسال و روانه شدن است. «شقاوة» نقطه مقابل «سعادة» است و مانند آن به «اخروى و دنیوى» و «نفسانى و بدنى و خارجى» تقسیم مى شود. (مفردات)
2 - قوم ثمود، گرفتار تیره بختى و شقاوت
إذ انبعث أشقـیها
«أشقى»، اسم تفضیل و نشانه وجود رگه هاى شقاوت در دیگر افراد قوم ثمود است.
3 - قوم ثمود، وادار سازنده شقى ترین فرد خود، به طغیان در برابر فرستاده الهى
انبعث أشقـیها
«انبعاث»، تأثیرپذیرى از «بعث» و ارسال دیگران است و نشان مى دهد که فرد «اشقى»، از سوى دیگران تحریک شده بود. ظرف بودن «إذ انبعث...» براى آیه قبل و نیز ضمیرهاى جمع در «فعقروها» و «بذنبهم» (در آیات بعد) بیانگر این است که قوم ثمود، محرک اصلى بوده اند.
4 - شقاوت، داراى مراتب است.
أشقیها
5 - شقاوت افزون تر، مایه آمادگى بیشتر براى طغیان در برابر رسولان الهى و تکذیب آنان
بطغویها . إذ انبعث أشقیها
6 - آمادگى شقى ترین فرد قوم ثمود، براى مقابله با رسول الهى، نمودار طغیانگرى و مصداق بارز تکذیب گرى آنان بود.
کذّبت ثمود بطغویها . إذ انبعث أشقیها
«إذ»، ظرف براى «کذّبت» و بیانگر زمان تکذیب قوم ثمود است; یعنى، زمانى تکذیب گرى و طغیان گرى قوم ثمود عملى شد که شقى ترین فرد آنان تحریک شد.
7 - «عن عبد اللّه بن زَمعَة قال: خطب رسول اللّه(ص) فذکر الناقة و ذکر الذى عقرها فقال: «إذ انبعث أشقاها» قال: انبعث لها رجل عارم عزیز منیع فى رهطه;(1)
عبداللّه بن زَمعة روایت کرده که رسول خدا(ص) خطبه خواند و از ناقه [ثمود]و کسى که آن را پى کرد، سخن گفت و فرمود: [خداوند فرموده] «إذ انبعث أشقاها» مردى براى پى کردن ناقه [صالح] تحریک شد که زشت خو و مردم آزار و در قبیله خود عزیز و مورد حمایت بود».
رسولان خدا
دشمنان رسولان خدا 6; زمینه تکذیب رسولان خدا 5; طغیان علیه رسولان خدا 3، 5
روایت 7
شقاوت
آثار اصرار بر شقاوت 5; مراتب شقاوت 1، 4، 7
صالح(ع)
دشمنى با صالح(ع) 1; عقر شتر صالح(ع) 7
طغیان
زمینه طغیان 5
قوم ثمود
تاریخ قوم ثمود 1، 3، 6، 7; تحریک شقى ترین فرد قوم ثمود1، 3، 7; حامیان شقى ترین فرد قوم ثمود 7; شقاوت قوم ثمود 2; دشمنى شقى ترین فرد قوم ثمود 6; نشانه هاى تکذیبگرى قوم ثمود 6; نشانه هاى طغیانگرى قوم ثمود 6; نقش قوم ثمود 3
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) 1 - حضرت صالح(ع)، رسول خدا و پیامبر قوم ثمود بود.
فقال لهم رسول اللّه
ذکر وصف «رسالت» به جاى نام صالح(ع) تأکید بر الهى بودن گفته هاى آن حضرت است.
2 - ناقه صالح، معجزه الهى و نشانه رسالت آن حضرت بود.
فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه
اضافه «ناقة» به «اللّه» ـ پس از بیان رسالت صالح(ع) ـ بیانگر معجزه بودن آن براى اثبات رسالت او است.
3 - ناقه صالح، حیوانى با عظمت و داراى حرمتى ویژه در پیشگاه خداوند
ناقة اللّه
استناد «ناقة» به «اللّه» و عنایت ویژه به آزار ندیدن آن و توصیه به دستبرد نزدن مردم به سهمیه آب آن، بیانگر احترام و ارج مندى خاص آن حیوان، در نزد خداوند است.
4 - آفرینش ناقه صالح، به طور غیرعادى و خارج از اسباب و علل طبیعى بود.
ناقة اللّه
از آن جا که همه موجودات، مملوک خدایند، اضافه «ناقة» به نام جلاله «اللّه»، بیانگر ویژگى آن است و از دخالت مستقیم خداوند، در پیدایش آن حکایت دارد.
5 - بهره مند ساختن ناقه صالح از آب آشامیدنى، داراى برنامه اى خاص بود.
و سقیـها
«سَقْى» و «سُقْیا»، به معناى در اختیار نهادن نوشیدنى است (مفردات) و «سُقْیا» اسم مصدر براى «سَقْى» مى باشد (العین). اضافه این کلمه به ضمیر «ناقة» و نیز برحذر داشتن قوم ثمود از بى توجّهى به آن، نشانه آن است که مردم درباره آب آشامیدنى ناقه، وظیفه خاصى داشتند.
6 - حضرت صالح(ع)، قوم ثمود را از بى توجّهى به ناقه و برنامه آب خوردن آن، برحذر داشت.
فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه و سقیـها
عامل نصب «ناقة اللّه»، فعلى است که بر تحذیر دلالت دارد (نظیر «احذروا). کلمه «سقیاها» عطف بر آن است و مراد، برحذر داشتن مردم از آزاررسانى و منع آب است.
7 - لزوم حفاظت از ناقه صالح و رعایت برنامه شرب آن، دستورى از جانب خداوند بود.
فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه و سقیـها
وصف «رسول اللّه»، نشانگر الهى بودن دستور است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) 1 - قوم صالح، رسالت او را تکذیب کرده، فرمان رعایت ناقه و شرب آن را دروغ انگاشتند.
فکذّبوه
2 - قوم ثمود، ناقه صالح را پى کرده، آن را به هلاکت رساندند.
فعقروها
زمانى که با شمشیر بر پاهاى شتر یا اسب، ضربه وارد کنند، گفته مى شود: «عَقَرْتُ» (صحاح اللغة). گاهى فعل «عقر» در موردى به کار مى رود که آن را «نحر» کرده باشند. (مصباح)
3 - حرکت یک فرد جامعه، در صورت رضایت و تشویق دیگران، حرکتى مستند به تمام افراد آن جامعه است.
انبعث أشقیها ... فعقروها
در آیات پیشین، از حرکت شقى ترین فرد قوم ثمود، سخن به میان آمد و این آیه پى کردن را به تمام ثمودیان نسبت داده است. از آن جا که فعل «انبعث»، بیانگر نقش تشویقى دیگران است، باید گفت: استناد «عقروها» به تمام ثمودیان، به جهت رضایت و تحریک آنان بوده است.
4 - قوم ثمود، براى دستیابى به آب اختصاصىِ ناقه صالح، آن را هلاک کردند.
و سقیـها ... فعقروها
بیان هشدار به ثمودیان، در مورد آب شربِ ناقه و آن گاه سخن گفتن از تکذیب و عقر، نشانگر آن است که انگیزه قوم ثمود از پى کردن ناقه، چشم داشت آنان به آب مورد نیاز آن بوده است.
5 - باور نداشتن رسالت صالح(ع) و بى اعتمادى به هشدارهاى او در مورد ناقه و آب شرب آن، مایه اقدام بى پرواى قوم ثمود به از میان بردن ناقه شد.
فکذّبوه فعقروها
6 - پیدایش ناقه صالح، معجزه و باقى ماندن آن، براساس علل و عوامل طبیعى بود.
ناقة اللّه و سقیـها ... فعقروها
7 - کشتن ناقه صالح، جلوه طغیان گرى قوم ثمود
کذّبت ثمود بطغویها ... فکذّبوه فعقروها
8 - خداوند، بر قوم ثمود به جهت کشتن ناقه، عذابى فراگیر نازل کرده، اعضاى بدن آنان را از هم متلاشى ساخت.
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
اطلاق «دمدمة» ـ که بر پوشاندن و فراگیرى دلالت دارد ـ بر هلاکت ثمودیان، به جهت آن بود که خداوند، آنان را با عذاب و هلاکت پوشاند (مقاییس). جمله «دمدمت الشىء» ـ که گاهى با حرف «على» و گاهى بدون آن استعمال مى شود (قاموس) ـ زمانى کار برد دارد که چیزى را به زمین کوبیده و آن را شکسته و قطعه هاى آن را پراکنده سازند. (صحاح اللغة)
9 - کشتن ناقه صالح، گناهى بزرگ و دامنگیر تمام ثمودیان
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
بزرگى گناه قوم ثمود، از کیفر سنگین آنان به دست مى آید.
10 - گناه، هرچه بزرگ تر باشد، کیفر آن سنگین تر خواهد بود.
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
حرف «باء» در «بذنبهم» بیانگر علت عقوبت سنگین ثمودیان و نشانگر آن است که اگر کیفر آنان شدید بود، به جهت گناهى بود که از آنان سرزد. بنابراین ویژگى هاى کیفر، براساس خصوصیات گناه تعیین مى شود.
11 - تکذیب کنندگان رسولان الهى و معجزات آنان، در معرض گرفتارى به عذاب استیصال
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
تعبیر «بذنبهم» ـ ضمن بیان علت هلاکت ثمودیان ـ تهدید تمام کسانى است که، به گناه آلوده اند.
12 - رضایت و تشویق دیگران به گناه، معصیت و زمینه ساز عذاب است.
إذ انبعث أشقیها ... بذنبهم
13 - عذاب جامعه هاى گنه کار، به تدبیر خداوند و جلوه ربوبیت او بر آنان است.
ربّهم
14 - خداوند، عذاب ثمودیان را براى همه آنان یکسان قرار داد.
فسوّیها
ضمیر مفعولى در «فسوّاها» به «دمدمة» ـ که از «فدمدم علیهم» انتزاع مى شود ـ برمى گردد. «تسویه هلاکت»; یعنى، نجات نیافتن هیچ کس از ثمودیان و تفاوت نداشتن عذاب آنان با یکدیگر. احتمال رجوع ضمیر به «ثمود» نیز منتفى نیست و در مفاد آیه، تغییرى ایجاد نمى کند; زیرا برابرى ثمودیان با یکدیگر، در عذاب، همان برابرى عذاب آنان با هم است.
15 - خداوند، سرزمین ثمودیان را با خاک یکسان کرد.
فسوّیها
ضمیر «فسوّاها» ممکن است به «زمین» برگردانده شود که از سیاق آیه به دست مى آید. «تسویه سرزمین»; یعنى، ویران کردن بناها و هموار ساختن پستى و بلندى هاى آن. در احتمالى دیگر ضمیر به «ثمود» برمى گردد; ولى مفاد آیه، برابرى ثمودیان در عذاب نبوده; بلکه یعنى، «سوّاهم بالأرض» (آنها را با زمین مساوى ساخت).
16 - بدن هاى قوم ثمود در اثر عذاب فراگیر الهى، متلاشى گشت و جنازه هاى آنان، مدفون و با خاک یکسان شد.
فدمدم علیهم ... فسوّیها
حرف «فاء» در «فسوّاها»، ممکن است جمله بعد را مفسّر جمله قبل قرار داده باشد. هم چنین مى تواند بر ترتیب دلالت کند. در صورت دوم ـ که برداشت یاد شده ناظر به آن است ـ قوم ثمود نخست با عذاب «دمدمة» قطعه قطعه شدند; آن گاه مدفون و با خاک یکسان شدند. جمله «فسوّاها» در این برداشت، به معناى «فسوّاهم بالأرض» گرفته شده است.
17 - «عن ابن نُباتة قال: سمعت أمیرالمؤمنین(ع) على منبر الکوفة یقول: ...أیّها الناس إنّما عَقَر ناقةَ صالح واحد فأصابهم اللّه بعذابه بالرضا و آیة ذلک قوله عزّوجلّ «...فعقروها فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم فسوّیها...»;(1)
اَصْبَغ بن نُباتَة گوید: شنیدم از امیرالمؤمنین(ع) که بر منبر کوفه مى فرمود: «...اى مردم! همانا ناقه صالح را یک نفر [از قوم ثمود ]پى کرد; ولى خداوند همه آن قوم را به عذاب خود دچار کرد; چون به کار آن شخص راضى بودند و دلیل این مطلب سخن خداوند ـ عزّوجلّ ـ است «...فعقروها فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم فسوّاها...»».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) 1 - برچیدن ثمودیان از زمین، حادثه اى ناچیز در برابر قدرت خداوند و خالى از هرگونه پیامد نامطلوب
و لایخاف عقبیها
ضمیر «عقباها»، به «دَمْدَمة» و یا به «ثمود» برمى گردد. در صورت دوم مراد «عقبى هلاکتهم» خواهد بود.
2 - خداوند، از آثار هلاکت ثمودیان پروایى نداشته و ترسى از پیامدهاى آن ندارد.
و لایخاف عقبیها
3 - خداوند، بر همه حوادث هستى، مسلّط است و از هیچ پیشامدى نمى هراسد.
و لایخاف عقبیها
4 - خداوند، از نابود ساختن جامعه هاى بزرگ آلوده به گناه، نمى هراسد و بر آثار و پیامدهاى آن سلطه کامل دارد.
و لایخاف عقبیها
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
11) (11)- کَذَّبَت ثَمُودُ تکذیب کردند قبیله ثمود بِطَغواها بسبب طغیان و عدوان خود مر صالح علیه السّلام را یعنی طغیان ایشان را بر تکذیب داشت کما تقول ظلمنی بجرأته علی اللّه، و طغوی اسم طغیان است چون دعوی که اسم دعا است و اصل آن طغیا بوده است یای او را قلب بواو کردهاند تا فرق باشد میان اسم و صفت کما قال صاحب الکشاف فصلوا بین الاسم و الصفة فی- فعلی من بنات الیاء بآن قلبوا الیاء واوا فی الاسم و ترکوا القلب فی الصفة فقالوا امرأة خزیا و صدیا و گویند طغوی اسم عذابست که بر ایشان نازل شدهای کذبت ثمود بما اوعدت به من عذابها ذی الطغوی یعنی تکذیب کردند ثمود بآنچه ترسانیده شده بودند بآن از عذابی که صاحب طغوی بود کقوله فَأُهلِکُوا بِالطّاغِیَةِ پس نازل شد بر ایشان آنچه تکذیب آن کردند و قوله:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) (12)- إِذِ انبَعَثَ ظرف کَذَّبَت است یا طغوی یعنی تکذیب ایشان در وقتی بود که بر خاست أَشقاها بدبختترین قبیله ایشان«1» که آن قدار بن سالف بود بر قصد عقر ناقه و می- تواند بود که مراد باشقی جماعتی باشند چه افعل تفضیل چون مضاف واقع شود جایز است که در واحد و جمع و تذکیر و تأنیث مساوی باشد و فضل شقاوت بجهت قصد عقر است یعنی برخاستند بقصد ناقه جماعتی از ایشان که شقیترین آن قبیله بودند و قدار از جمله آن جماعت بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) (14)- فَکَذَّبُوهُ پس تکذیب کردند صالح علیه السّلام را در آنچه تحذیر ایشان کرده بود از حلول عذاب بعد از عقر ایشان فَعَقَرُوها پس پی کردند و مجروح ساختند و بشمشیر قوایم او را قطع کردند و بکشتند.
فَدَمدَمَ عَلَیهِم هو من تکریر قولهم ناقة مدمومة اذا البسها الشحم یعنی چون عقر ناقه کردند پس فرو پوشانید عذاب را بر ایشان رَبُّهُم پروردگار ایشان بِذَنبِهِم بسبب گناهان ایشان فَسَوّاها پس یکسان گردانید دمدمه را بر همه ایشان یعنی صغیر و کبیر ایشان را مستأصل ساخت و یکی را باقی نگذاشت اما کبار زیرا که همه بعقر راضی بودند و در تکذیب مشارکت یکدیگر و اما صغار بجهت علم الهی بکفر و طغیان ایشان بعد از بلوغ ایشان، و میتواند بود که ضمیر مؤنث راجع بثمود باشد یا بارض یعنی تسویه فرمود همه قبیله ثمود را بعذاب استیصال یا یکسان ساخت زمین را بر ایشان یعنی سقف و حیطان ایشان را بر سر ایشان انداخت و همه را در زیر آن پنهان ساخت کقوله فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقفُ مِن فَوقِهِم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) (15)- وَ لا یَخافُ عُقباها و حال آنکه نمیترسد عاقبت و تبعه دمدمه را هم چنان که ملوک میترسند از آنچه در عقب اهلاک واقع شود که آن معارضه خصم است با ایشان و انتقام کشیدن از ایشان و بجهت آن بعضی را باقی میگذارند مراد آنست که حق سبحانه باکی از آن ندارد و حال آنکه هیچکس را بر او دست نیست و تبعات را بر او راه نه و میتواند بود که ضمیر راجع بثمود باشد بر طبق سابق یعنی نترسید خدای از عاقبت هلاک ثمود، و نزد ضحاک و سدی و کلبی ضمیر مستتر راجع بعاقر است یعنی نترسید آن کسی که عقر ناقه نمود از عاقبت آنچه بجای آورد در عقر و قتل زیرا که او مکذب صالح بود در وعید عذاب و بجهت اینکه در عقر جسارت نمود و گویند ضمیر راجع است بصالح یعنی صالح نمیترسید از عاقبت آنچه تخویف مینمود بایشان از عقر زیرا که واثق بود بنجات خود، طبرسی آورده که بروایات صحیحه و اسانید وثیقه آمده بود که عثمان بن صهیب از پدر خود روایت کرده که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امیر المؤمنین علیه السّلام را گفت
یا علی من اشقی الاولین
! ای علی شقیترین پیشینیان کیست آن حضرت گفت
عاقر الناقة
حضرت فرمود راست گفتی
فمن اشقی الاخرین
! پس بدبختترین پسینیان کیست آن حضرت فرمود که
لا أعلم یا رسول اللّه
نمیدانم آن کیست رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود
ألذی یضربک علی هذه
آن کسی است که شمشیر بر اینکه موضع تو زند و اشاره کرد بتارک سر امیر المؤمنین علیه السّلام و از عمار بن یاسر روایتست که گفت من و امیر المؤمنین در غزوه عشیره در خواب بودیم در جایی که درختان بسیار نشانده بودند و خاک بسیار داشت بخدا سوگند که ما را هیچکس بیدار نساخت مگر حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که پای مبارک خود را بر ما زد و ما را بیدار گردانید و بجهت بسیاری گرد و خاک اعضای ما خاک آلوده شده بود آن حضرت فرمود که
أ لا اخبر کما باشقی النّاس رجلین
شما را خبر کنم بدو مردی که بدبخت ترین مردمانند گفتم
بلی یا رسول اللّه قال حمیر ثمود الذی عقر الناقة و الذی یضربک یا علی علی هذه و وضع یده علی قرنه حتی تبل منها هذه و اخذ بلحیة
یکی سرخک قبیله ثمود است که ناقه صالح را پی کرد و دیگر آن کسیست که تیغ زند بر اینکه موضع تو ای علی و اشاره فرمود بر فرق او تا آنکه تر سازد از خون اینکه موضع را و لحیه مبارک او بگرفت، و در روایت ثابت شده که قدار اشقر موی بود و ازرق چشم و کوتاه بالا و ملتزق الخلق لعنة اللّه علیه و علی اتباعه.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
11) فرجام عبرتانگیز استبدادگران
در آیات پیش سخن از یازده سوگند بیدارگر و ترسیم راز نجات و رستگارى انسان و رمز سرافکندگى و عقب ماندگى و تیرهبختى جامعهها بود، اینک در اشاره به فرجام مرگبار برخى از جامعههاى استبدادزده و بیدادپیشه مىفرماید:
کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها
«ثمودیان» بر اثر سرکشى و تجاوز کارى خویش آیات و نشانههاى قدرت حق را دروغ شمردند.
به باور «مجاهد» و «ابن زید» منظور این است که: قوم ثمود بر اثر طغیانگرى و نافرمانى خدا پیامبرشان، «صالح» را تکذیب کردند.
واژه «طغوى» اسم از «طغیان» است بسان واژه «دعوى» که اسم از «دعا» مىباشد.
اما به باور «ابن عباس» واژه «طغوى» نام عذابى است که بر «ثمودیان» فرود آمد. با این بیان منظور این است که: قوم ثمود عذاب و کیفر عملکرد تجاوزکارانه خود را دروغ شمرد و هشدار نپذیرفت تا بر سرش فرود آمد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) آنگاه در اشاره به یکى از نمونههاى روشن طغیانگرى و تجاوزکارى آنان مىفرماید:
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها
آنگاه که تیرهبختترین آنها براى جنایت به پا خاست.
آرى سردمداران خود کامه آن قوم، پادوهاى خود را به شرارت و تجاوز وسوسه کردند، و شقىترین آنان وسوسه پذیرفت و براى انجام جنایت و پى کردن «ناقه صالح» به پاخاست.
نام این تیرهبختترین قوم، «قدار» بود که پیامبر گرامى او را تیرهبختترین جامعههاى پیشین لقب داد.
از آن حضرت آوردهاند که به امیرمؤمنان فرمود: مَن اشقى الاولین؟ على جان! تیره بختترین و سنگدلترین فرد جامعههاى پیشین که بود؟
على (ع) پاسخ داد: آن کسى که «ناقه صالح» را پى کرد و کشت قال: عاقر الناقة.
پیامبر فرمود: صدقت، فمن اشقى الاخرین؟
درست مىگویى، اینگ بگو تیربختترین و خشنترین فرد جامعههاى پسین کیست؟
على (ع) پاسخ داد: لا اعلم یا رسول اللَّه! اى پیامبر خدا نمىدانم.
پیامبر فرمود: او کسى است که شمشیر را بر فرق تو فرود مىآورد؛ و آنگاه به بالاى پیشانى على (ع) اشاره کرد الذى یضربک على هذه، و اشار الى یافوخه.(177)
در روایتى «عمار» آورده است که: من به همراه امیرمؤمنان در پیکار «عسرت» در کنار دیوارى از نخلستان و بر تلى از خاک خفته بودیم، که پیامبر گرامى ما را خسته و خاک آلود بیدار کرد و فرمود: آیا شما را از دو شقاوت پیشهترین روزگاران آگاه نسازم؟
پاسخ دادیم: چرا اى پیامبر خدا!
فرمود: یکى از آن دو، مرد کوتاهقامت و سرخ چهرهاى بود که «ناقهصالح» را پى کرد و کشت، و دیگرى آن تجاوزکارى است که فرق تو را هدف شمشیرش قرار مىدهد و محاسن تو را از خون سرت رنگین مىسازد والذى یضربک بالسیف یاعلى!...
از دیدگاه پارهاى «قدار» قامتى کوتاه و چشمانى کبود و پوستى سپید داشت و از راه گدایى روزگار مىگذرانید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) سپس در بیان گوشهاى از شرارت و تجاوزکارى آنان مىافزاید:
فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها
پس پیامبر خدا به آنان گفت: ناقه خدا را با آبشخورش واگذارید و دست تجاوز به سوى آن دراز نکنید.
منظور از «پیامبر خدا» در آیه «صالح» مىباشد، که آنان را از تجاوز و گناه هشدار داد.
از دیدگاه «فرّاء» آن پیامبر خدا به آنان هشدار داد و اعلام خطر کرد که مانع آب خوردن «ناقه» نشوید.
این مطلب در آیه دیگرى این گونه آمده است: قال هذه ناقة لهاشرب و لکم شرب یوم معلوم(178)
پیامبرشان گفت: این ماده شترى است که نوبتى از آب، از آن اوست و روزى معلوم نوبت آب از آن شماست.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) در ادامه سخن در این مورد مىافزاید:
فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها
اما ثمودیان پیامبرشان را دروغگو شمردند و به هشدار او در مورد یورش به «ناقه» و اعلام خطر او از فرود عذاب خدا توجه نکردند و دست به جنایت زدند و ناقه را پى کردند.
فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها
از این رو پروردگارشان به کیفر گناهشان، همه آنان را در هم کوبید و نابود ساخت و آنان را با خاک یکسان کرد.
به باور برخى از جمله «مقاتل» منظور این است که: پس پروردگارشان خانههاى آنان را بر سرشان ویران ساخت.
اما به باور برخى دیگر، پس پروردگارشان به کیفر بیدادشان عذاب را بر آنان فرستاد و نابودشان ساخت.
در آیه، تنها از نابودى وسوسهگران و عامل جنایت سخن نرفته، بلکه از نابودى همه آنان سخن رفته است؛ چرا که آنان مردمى بودند که خود، آن نشان درستى دعوت «صالح» و آن معجزه را از او خواستند، اما به جاى ایمان و حق پذیرى، یا وسوسهگران را یارى کردند و یا به جنایت رضایت دادند! و بدین سان در خور کیفرى سخت شدند که نتیجه شوم سرکشى و تجاوزکارى آنان بود! و مرگ و نابودى همه را در بر گرفت و کوچک و بزرگ، پیر و جوان، سردمدار و فرمانبردار را نابود ساخت و کسى نتوانست نجات یابد.(179)
در مورد «فسویها» دیدگاهها یکسان نیست:
به باور پارهاى منظور این است که: و نابودى و مرگ را بر همه آنان فروفرستاد و کسى را رها نساخت.
اما به باور «فرّاء» همه را به صورت یکسان و همانند زیر تازیانه عذاب گرفت و نابود ساخت.
از دیدگاه پارهاى همه را به صورت یکنواخت بر زمین چسبانید و در هم نوردید.
و از دیدگاه پارهاى دیگر همه آنان را با زمین لرزهاى سخت و کوبنده در دل زمین مدفون ساخت و نابود کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) و در آخرین آیه مورد بحث مىفرماید:
وَ لا یَخافُ عُقْباها
و از فرجام این کار نهراسید.
به باور گروهى از جمله «قتاده»، «جبایى»، «ابن عباس» و «حسن» منظور این است که: و خدا هرگز از فرجام کار و نابودى آن جامعه تجاوزکار نمىهراسد، که مورد تعقیب و بازخواست قرار گیرد؛ چرا که او قدرتى بى همتاست و کارهایش بر اساس عدل و داد است و از کسى نمىترسد.
پیام ایه مورد بحث بسان این آیه است که مىفرماید: لا یُسئل عما یفعل و هم یُسئلون(180) در آنچه خدا انجام مىدهد چون و چرا راه ندارد، اما آنان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
از دیدگاه گروهى منظور این است که: پى کننده ناقه صالح دست به جنایت زد و از فرجام کار زشت و ظالمانه خود نهراسید.
و پارهاى نیز برآنند که: پیامبر خدا، صالح از فرجام کار آن جامعه و عذابى که گریبان آنان را مىگرفت نترسید، چرا که کار خود را انجام داده بود، و بر نجات و رستگارى خود ایمان داشت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
11) کَذَّبَت ثَمُودُ بِطَغواها
شاید مؤنث بودن کلمه (کَذَّبَت) به مناسبت اینکه است که کلمه (ثَمُودُ) به معنای قبیله باشد. مفعول کلمه (کَذَّبَت) که کلمه (نبیها) بوده حذف شده است. کلمه (طغوا) به معنای طغیان و (یاء) آن به (واو) مبدل شده. یعنی قبیله ثمود طغیان و سرکشی نمودند و پیامبر خود را که حضرت صالح علیه السّلام بود تکذیب کردند. از جمله طغیانهای آنان اینکه بود که در آیه بعد خواهد آمد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) - إِذِ انبَعَثَ أَشقاها- طغیان و سرکشی قوم ثمود هنگامی صورت گرفت که شقیترین افراد خود را برای پی کردن ناقه صالح علیه السّلام فرستادند، و نام او: قدار بن سالف بود. وی بود که ناقه را پی کرد. همین قدار است که در شوم بودن به زبان عربی مورد ضرب المثل قرار میگیرد، و گفته میشود: اشأم من قدار- یعنی فلان شخص، یا فلان چیز از قدارشومتر است. اینکه قدار مردی: سرخ و سفید و کبود چشم و کوتاه قامت بود. وی اشقی الاولین بود. کما اینکه قاتل علی بن أبی طالب علیه السّلام هم چنانکه در مجمع- البیان از پیامبر اسلام روایت میکند اشقی الاخرین بود-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) فَقالَ لَهُم رَسُولُ اللّهِ
منظور از اینکه رسول اللّه: حضرت صالح علیه السّلام بود که قوم ثمود را از پی کردن ناقة اللّه و قطع آب آن برحذر میداشت.
چنانکه میفرماید: ناقَةَ اللّهِ وَ سُقیاها-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) 14- فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها- ضمیر کلمه (فکذبوه) به حضرت صالح و ضمیر کلمه (فَعَقَرُوها) به ناقه برمیگردد. یعنی قوم ثمود حضرت صالح را تکذیب و ناقه آن بزرگوار را پی کردند- فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَوّاها- ضمیرهای اینکه قسمت از آیه به قوم ثمود برمیگردد. ولی ضمیر کلمه (فَسَوّاها) بدین لحاظ مؤنث است که کلمه ثمود به معنای قبیله باشد.
یعنی بعد از اینکه جنایت بود که پروردگار قوم ثمود بر آنان غضب و به وسیله عذاب با خاکشان یکسان نمود-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) - وَ لا یَخافُ عُقباها- بعضی از مفسرین گفتهاند: ضمیر کلمه (عُقباها) به کلمه (دمدمه و تسویه) برمیگردد و اقوال دیگری نیز هست. گرچه خدا میداند. ولی آنچه از ظاهر لفظ استفاده میشود اینکه است که ضمیر (عُقباها) هم مثل ضمائر آیات قبل به قبیله ثمود برمیگردد!
یعنی خدای توانا از قوم ثمود خوفی ندارد که چون آنانرا مورد خشم و عذاب قرار داده است مبادا ایشان در آینده در صدد انتقام برآیند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
11) [11] و دسّ و پنهان کردن از هیچ به وجود نمیآید، بلکه برخاسته از سلسلهای از علتها است، و با طغیان آغاز میشود که صفتی ملازم با انسان است، طغیان نتیجه کبر و غرور ذاتی، و اینکه یک ملازم با جهل است و شادمان بودن به آنچه نفس مالک آن است بدون توجه به اینکه که از چه چیزها محروم است؟ و ازطغیان دروغ شمردن آیات خدا نتیجه میشود و در به روی خود بستن از آژیر و انذار، و نتیجه تکذیب کردن حرمان و ناکامی، اگر در حال گرسنگی دوستت تو را به یک مهمانی دعوت کند و تو سخن او را دروغ شماری چگونه خود را از چیزی لازم برای خود محروم ساختهای!؟ کار پیامبران نیز چنین است که مردمان را به رحمت خدا خواندند و گروهی به تکذیب آنان پرداختند، و به همان گونه گرفتار خیبت و نومیدی شدند که قوم ثمود تکذیب کننده آیات خدا شده بودند:
«کَذَّبَت ثَمُودُ بِطَغواها- ثمودیان (صالح پیامبر را) به سبب طغیان خویش تکذیب کردند.»
گفتند: «بطغویها» یعنی «بطغیانها»، یعنی طغیان سبب تکذیب بوده است، و در روایت مأثور از امام باقر- علیه السلام- آمده است که در تفسیر اینکه آیه گفت: «و طغیان او را بر آن داشت که تکذیب کند».«4»
بعضی گفتند که طغوی به معنی عذاب طاغی و شدیدی است که آن را دروغ میشمردند، و گفته اول درستتر است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) [12] تکذیب صفتی مشترک در میان همه ثمودیان بود، ولی در یکی از آنان به صورتی خاص تجلی داشت و آن کسی بود که پس از رسیدن ناقه صالح همچون آیتی الاهی به آن قوم، اینکه شتر را پی کرد.
«إِذِ انبَعَثَ أَشقاها- که شقیترین ایشان (به کشتن شتر صالح) بر پا خاست.»
بدین گونه یک کس یا کسانی معدود جریمهای را مرتکب میشوند، ولی دیگران به آن رضا میدهند، زیرا چنین کاری در صورتی ممکن است که روش اجتماعی اینکه اجازه را به مجرمان بدهد: ساکت ماندن نیکان و اهل صلاح، به بانک بلند تکذیب کردن مکذّبان، و خودستایی مجرمان و گناهکاران. و به همین سبب از امام علی- علیه السلام- چنین روایت شده است: «ای مردم؟ خشنودی و خشم (از چیزی) همگان را (در پیامد آن) شریک میسازد، چنان که ماده شتر ثمود را یک تن پی کرد و خدا همه آنان را عذاب فرمود، چون همگی آن کار را پسندیدند و خدای سبحان گفت: «ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند» و دیری نپایید که زمینشان بانگی کرد و فرو رفت چنان که در زمین سست آهن تفت».«5»
معنی «انبعث» به پا خاست است، و پی کننده ماده شتر از آن روی شقیترین (اشقی) فرد از قوم ثمود خوانده شده که به انجام دادن کاری پرداخت که هیچ کس جز او جرأت انجام دادن آن را نداشت، و در حدیث مأثور از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- آمده است که پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- به او گفت:
«آیا میدانی که در میان گذشتگان شقیترین کیست! گفتم: خدا و فرستادهاش داناترند، گفت: پی کننده ماده شتر. آن گاه گفت: آیا میدانی که شقیترین در پسینیان کیست! گفتم: خدا و رسولش داناترند، گفت: کشنده تو».«6»
از عمّار بن یاسر روایت شده است که گفت: من و علی بن ابی طالب در غزوة العسرة در نهالستانی از خرما بر زمینی خاکی خفته بودیم، و سوگند به خدا که کسی جز رسول اللّه ما را با حرکت دادن به وسیله پایش بیدار نکرد، با آن خاک ما را آلوده ساخت، پس گفت: «میخواهید از دو شقیترین مرد به شما خبر دهم!» و ما گفتیم: آری، یا رسول اللّه، گفت: «أحیمر ثمود که ماده شتر صالح را پی کرد، و دیگری آن که تو را، ای علی، بر اینکه جا ضربه میزند- و دست خود را بر گوشه سرش بالای پیشانی نهاد- و تا اینکه جا از آن تر میشود- و ریشش را به دست گرفت-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) [13] در آن صورت که گناه ایستادن در مقابل سلطنت حق باشد، مرتکب آن هر چه زودتر به عذاب میرسد، چنان که در قوم ثمود چنین شد، چه ایشان ازپیامبر خود صالح خواستند که آیتی از خدا بر ایشان نازل شود که بتوانند آن را ببینند، و پیشنهاد کردند که آن ماده شتری باشد که از دل کوه بیرون آید، و پیمان سپردند که با دیدن اینکه آیت خدا به او ایمان آورند، ولی او را تکذیب و ماده شتر را پی کردند، پس عذاب خدا بر ایشان نازل شد.
«فَقالَ لَهُم رَسُولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ وَ سُقیاها- پس رسول خدا به ایشان گفت که اینکه ناقه خدا است و بگذارید سهم آب خود را بنوشد.»
گفتند: معنی آن چنین است که از ناقه پرهیز کنید، چنان که گفته شود، شیر، شیر، یعنی شیر است و از او دوری جویید، و بچه، بچه، یعنی مواظب باشید که بچه، مثلا، در چاه نیفتد. و برای بزرگداشت ناقه آن را به خدا نسبت داد و ناقة اللّه گفت از آن روی که آیتی خدایی بود، پس بر ایشان واجب بود که از خدا بترسند و به آن حیوان کاری نداشته باشند، اما کلمه «سقیاها» یعنی اینکه که بگذارید سهمیه آب خود را بنوشد، که یک روز آب به او اختصاص داشت و یک روز به ایشان.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) [14] ولی آنان رسول خدا را تکذیب و ناقه را پی کردند و از فرمان و بیم دادن خدا سرپیچی کردند، پس گرفتار عذاب شدند و از روستاهای ایشان چیزی بر جای نماند.
«فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم- پس (صالح) را تکذیب و ناقه را پی کردند و پروردگارشان عذاب بر ایشان نازل کرد.»
گفتهاند: دمدم علی الشیء یعنی چیزی بر آن قرار داد، و «دمدمت علی المیت التراب» یعنی بر مرده خاک ریختم تا قبر با زمین یکسان شد، و ظاهرا دمدمة به معنی عمل تدریجی و تکرار شده است.
«بِذَنبِهِم- به سبب گناهشان.»
پس برانداختن آن قوم ستم نبود، بلکه کیفر اعمالشان بود، و هر که گناه کند، باید خود را برای چنین دمدمهای آماده سازد.
«فَسَوّاها- پس آنان را با خاک یکسان کرد.»
بدان گونه که گور پس از طبقه طبقه خاک بر آن افشاندن همسطح با زمین میشود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) [15] و آیا کسی از خدا پرسید که چرا آنان را هلاک کرد!؟ هرگز ...
«وَ لا یَخافُ عُقباها- و از عاقبت آن بیم نداشت.»
سبحان اللّه و تعالی، چگونه خدایی که جبار آسمانها و زمین است از عاقبت و نتیجه دمدمة بترسد!؟ بدین گونه شریکان خدا برای ایشان سودی نداشتند و عذرها و بهانهها برای ایشان سودمند نیفتاد، پس چرا پند نگیریم و از پرداختن به کارهایی نظیر کارهای آنان خودداری نکنیم! اینکه بود پایان کار گروهی که خود را پنهان کردند و به سختترین نومیدی گرفتار شدند، و هر کس خود را ضایع کند و نفس خود را پنهان سازد، پایانی آکنده از پشیمانی و نومیدی دارد که امیدواریم خدا ما را از آنها حفظ کند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
11) کَذَّبَت ثَمُودُ بِطَغواها:
بیان مثالی است از قومی که در اثر طغیان و مبارزه با ساحت کبریائی و کشتن شتری سرخ مو که خواسته بودند و صالح پیامبر علیه السّلام از مقام کبریائی درخواست نمود و آفریده شد بالاخره قوم صالح بنام ثمود شتر را بقتل رسانیدند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) إِذِ انبَعَثَ أَشقاها:
نظر به اینکه که قوم ثمود بطور دسته جمعی در مقام مبارزه با ساحت پروردگار برآمده شخصی را بنام قدار بن سالف ترغیب نمودند او اقدام بقتل شتر نمود پروردگار نیز قتل شتر را بهمه افراد آن قوم نسبت داده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) فَقالَ لَهُم رَسُولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ وَ سُقیاها:
صالح رسول علیه السّلام که بر قوم ثمود مبعوث بود و به درخواست او از آفریدگار شتر سرخ موئی از کوه آفریده شد بقوم خود ثمود فرمود رعایت آسایش شتر را بنمایند و آنرا از آشامیدن از آب نهر باز ندارند و نیز آنرا بقتل نرسانند.
و بر حسب آیه (یا قَومِ هذِهِ ناقَةُ اللّهِ لَکُم آیَةً فَذَرُوها تَأکُل فِی أَرضِ اللّهِ) قوم صالح علیه السّلام برای تصدیق دعوت او معجزهای از وی درخواست نمودند به اینکه که شتری با اوصاف مخصوصی از کوه پدید آورد.
صالح علیه السّلام از ساحت پروردگار درخواست نمود پروردگار خواسته آنان را پذیرفت شتر بسیار بزرگی بهمان اوصاف با نوزاد آن از کوه آفرید.
صالح علیه السّلام بقوم خود فرمود اینکه معجزهای است که بدرخواست همه شما پروردگار آفریده و با حضور همه شما از کوه پدید آمد با اینکه دلیل آشکار و معجزه دعوت رسالت مرا از جانب پروردگار بپذیرید و شتر را باز دارید که بهر سو رو آورد چرا کند آنرا منع ننمائید و از کشتن آن خودداری نمائید و چنانچه بآن آزار رسانید و آنرا پی کنید بدون مهلت عقوبت پروردگار همه شما را فرا خواهد گرفت قوم صالح علیه السّلام شتر را پی کردند صالح علیه السّلام بدستور پروردگار بآنها فرمود سه روز دیگر در منازل خود خواهید بسر برد آنگاه عقوبت الهی همه شما را فرا خواهد گرفت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَوّاها:
ثمود قوم صالح علیه السّلام در مقام مبارزه با ساحت پروردگار و تکذیب دعوی صالح پیامبر علیه السّلام برآمدند و شتر را کشتند ساحت پروردگار نیز عذاب و عقوبت را بر آنان مسلط فرمود و همه افراد قوم صالح علیه السّلام را بهلاکت افکند و با خاک یکسان نمود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) وَ لا یَخافُ عُقباها:
پروردگار از هلاکت آنان هرگز بیم و هراسی نداشت و ساحت پروردگار منزه از حالت خوف و عوارض است و اجرای عقوبت بر متمرد آن با التزام خود آنان بقبول دعوت رسول هم چه صالح علیه السّلام بر وفق حکمت و نظام است بدین جهت همه افراد آن قوم را کمترین لحظهای بهلاکت افکند پس از اینکه پس از قتل شتر نیز سه روز آنان را مهلت داد و عقوبت آنان را بتأخیر افکند شاید در مقام توبه و رجوع برآیند و دعوت رسول را بپذیرند چون هیچیک از افراد آن قوم در مقام پشیمانی و عذر خواهی برنیامدند عقوبت بر آنان اجراء شد.
و الحمد للّه زنة عرشه.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.