علیرضا مزروعی
[ همه پیام ها ] پیام های عليرضا مزروعي (14 مورد)
  سوره نساء آیه 128 - علاج واقعه قبل از وقوع
1- علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. در مسائل خانوادگى قبل از آنکه کار به طلاق بکشد باید چارهاى اندیشید. «خافت» 2- گذشت از حقّى براى رسیدن به مصلحت بالاتر وحفظ خانواده، مانعى ندارد و بهتر از پافشارى براى گرفتن حقّ است. «فلا جناح» 3- در مسائل خانواده، مرحله‏ى اوّل اصلاح خود زوجین، بدون دخالت دیگران است. اگر نشد، دیگران دخالت کنند. «ان یصلحا بینهما» 4- بهره‏ى همسر از همسر، حقّى قابل گذشت است. حکمى نیست که قابل تغییر نباشد. «لا جناح علیهما ان یصلحا» 5 - حقّ خانواده بیش از حقّ شخصى زن یا مرد است. به خاطر حفظ خانواده، باید از حقّ شخصى گذشت. «والصلح خیر» 6- صلح، همیشه با پرداخت مال نیست. گاهى گذشت از حقّ، زمینه‏ساز مصالحه و آشتى است. و بخل مانع آن است. «و اُحضرت الانفس الشُح» 7- رمز تزلزل بسیارى از خانواده‏ها، تنگ نظرى و بخل و حرصى است که انسان را احاطه کرده است. «واُحضرت الانفس الشح» 8 - گذشت مرد از تمایلات جنسى و رعایت عدالت میان دو همسر، از نمونه‏هاى تقوا و احسان است. «ان تحسنوا و تتّقوا» 9- نظام حقوقى اسلام با نظام اخلاقى آن آمیخته است. «یُصلحا.... تحسنوا» 10- چه گذشتن از حقّ خود و چه نیکى به همسر، همه در محضر خداوند است. «فان الله کان بما تعملون خبیراً» 11- مرد هوسباز بداند که اگر به خاطر کامیابى خود، همسر قبل را در فشار قرار دهد و او به ناچار مسئله‏اى را بپذیرد، خدا به عملکردش آگاه است. «کان بما تعملون خبیراً»
  سوره احزاب آیه 59 - پوشش

1ـ در امر به معروف ، اوّل از خودى‏ها شروع کنیم سپس دیگران . «قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ»

2ـ در احکام الهى ، تفاوتى میان همسران و دختران پیامبر با دیگر زنان نیست . «لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ»

3ـ پوشیدن لباسى که معرّف شخصیّت زن براى تأمین عفّت و آبرو باشد ، لازم است . «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

4ـ بهانه به دست بیماردلان و مزاحمان عفّت عمومى ندهید . (در آیات قبل هشدار به اذیّت کنندگان بود ، در این آیه تکلیف اذیّت شوندگان را مطرح مى‏کند .) «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

5ـ رفت و آمد زنان در خارج از منزل ، با حفظ عفّت عمومى مانعى ندارد . «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

6ـ در امر به معروف و نهى از منکر، دلیل امر و نهى خود را بیان کنید . «فَلا یُؤْذَیْنَ»

7ـ نوع لباس مردم در جامعه ، مى‏تواند معرّف شخصیّت ، مکتب و هدف آنها باشد . «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

8ـ سرچشمه‏ى بسیارى از مزاحمت‏هاى هوسبازان نسبت به زنان و دختران ، نوع لباس خود آنهاست . «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

9ـ زنان با حجاب باید با حضور خود در صحنه ، جوّ عمومىِ عفاف و پاکدامنى را حفظ کنند و فرصت مانور را از هوسبازان بگیرند . «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

10ـ بد حجابى‏هاى گذشته قابل عفو است . «غَفُوراً رَحِیماً»

11ـ مغفرت خداوند همراه با رحمت اوست . «کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»
  سوره نساء آیه 20 - ازدواج مجدّد
1- ازدواج مجدّد از نظر اسلام مجاز است. «استبدال زوج مکان زوج» 2- طلاق، به دست مرد است. «اردتم استبدال زوج» 3- مهریه زیاد، اشکالى ندارد، گرچه سفارش به مهریه کم شده است. «آتیتم احداهنّ قنطاراً» 4- مالکیّت انسان در چهارچوب قوانین الهى محدودیّت ندارد. «قنطاراً» 5 - اسلام، حامى حقوق زن است و ازدواج دوّم را به قیمت ضایع کردن حقّ همسر اوّل منع مى‏کند. «فلا تأخذوا منه شیئاً» 6- زن، حقّ مالکیّت دارد و مهریّه، بى‏کم وکاست باید به او تحویل شود. «فلاتأخذوا منه شیئا» 7- اگر شخصى به حقّ، مالک شد، نمى‏توان مالش را اگرچه زیاد باشد از او گرفت. «لاتأخذوا...» 8 - یکى از بدترین انواع ظلم، گرفتن مال مردم، همراه با توجیه کردن و تهمت زدن و بردن آبروى آنان است. «أتأخذونه بهتاناً واِثماً»
[ همه نکته ها ] نکته های عليرضا مزروعي (14 مورد)
  سوره نساء آیه 52 - پیمان شکنی
بعد از حادثه "اُحد" یکى از بزرگان یهود به نام "کعب بن اشرف" به اتفاق هفتاد نفر از یهودیان به سوى مکه آمدند، تا با مشرکان مکه بر ضد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هم پیمان شوند و پیمانى را که با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) داشتند بشکنند. "کعب" به منزل ابوسفیان وارد شد و ابو سفیان او را گرامى داشت و یهود در خانه‏هاى قریش بطور پراکنده میهمان شدند. یکى از اهل مکه به کعب گفت: شما اهل کتابید و محمد نیز داراى کتاب است، حقیقت این است که ما احتمال مى‏دهیم این کار توطئه‏اى باشد که براى از بین بردن ما چیده شده است، اگر مى‏خواهید با شما هم پیمان شویم، نخستین شرط آن این است که در برابر این دو بت (اشاره به دو بت بزرگ کردند)، سجده کنید و به آنها ایمان بیاورید! و آنها پذیرفتند و چنین کردند. سپس" کعب" به اهل مکه پیشنهاد کرد که سى نفر از شما و سى نفر از ما به کنار خانه کعبه برویم و شکم‏هاى خود را بر دیوار خانه کعبه بگذاریم و سوگند بخوریم که در نبرد با محمد کوتاهى نکنیم. مشرکان نیز این برنامه را پذیرفتند و همگی چنین کردند. پس از پایان آن، ابو سفیان رو به کعب کرده، گفت: تو مرد دانشمندى هستى و ما بی سواد و درس نخوانده! به عقیده تو، "ما" و"محمد" کدام به حق نزدیکتریم؟! کعب گفت: آئین خود را براى من کاملا تشریح کن. ابو سفیان گفت: ما براى حاجیان، شتران بزرگ قربانى مى‏کنیم، به آنها آب مى‏دهیم، میهمان را گرامى میداریم، اسیران را آزاد کرده، صله رحم بجا مى‏آوریم، خانه پروردگار خود را آباد نگه مى‏داریم، بر گرد آن طواف مى‏کنیم و ما اهل حرم خدا سرزمین مکه‏ایم، ولى محمد از دین نیاکان خود دست برداشته و قطع پیوند خویشاوندى کرده، از حرم خدا و آئین کهن ما بیرون رفته و آئین محمد آئینى است تازه و نوپا. کعب گفت: به خدا سوگند آئین شما از آئین محمد بهتر است! در این هنگام آیات 49 و 50 نازل شد.
  سوره نساء آیه 52 - هر اتّحادى علیه حقّ ملعون
1- هر اتّحادى علیه حقّ ملعون است. همسویى اهل کتاب با مشرکان علیه اسلام سبب لعنت آنان شد. «لعنهم اللّه»
2- پیمان‏هاى نامقدّس دشمنان علیه حقّ، هرگز به نتیجه‏ى مطلوب نمى‏رسد و در برابر اراده‏ى خدا سودى ندارد. «فلن تجد له نصیراً»
3- منفور خدا، همیشه مغلوب خواهد بود. «و من یلعن اللّه فلن تجدله نصیراً»
  سوره نساء آیه 69 - اطاعت
یـکـى از صـحـابه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به نام ((ثوبان )) که نسبت بـه حـضـرت مـحـبـت و عـلاقـه شـدیـدى داشـت ، روزى بـا حـال پـریشان خدمتش رسید، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از سبب ناراحتى او سؤ ال نـمـود، در جـواب عـرض کرد: زمانى که از شما دور مى شوم و شما را نمى بینم ناراحت مـى شـوم ، امـروز در ایـن فـکـر فـرو رفـتـه بـودم کـه فـرداى قـیـامـت اگـر مـن اهـل بـهـشـت بـاشـم ، مـسـلما در مقام و جایگاه شما نخواهم بود، و بنابر این شما را هرگز نـخـواهـم دیـد، و اگـر اهـل بـهـشـت نـبـاشـم کـه تـکـلیـفـم روشن است ، و بنابر این در هر حـال از درک حـضـور شـمـا مـحـروم خـواهـم شـد، بـا ایـن حال چرا افسرده نباشم ؟! دو آیـه فوق نازل شد و به اینگونه اشخاص بشارت داد که افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز همنشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبر (صلى الله علیه و آله و سـلم ) فـرمـود: بـه خـدا سـوگـنـد، ایـمـان مـسـلمـانـى کامل نمى شود مگر اینکه مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیشتر دوست دارد، و در برابر گفتار من تسلیم باشد. دوستان بهشتى در این آیه یکى دیگر از افتخارات کسانى که مطیع فرمان خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سـلم ) بـاشـنـد بـیـان شـده ، و در حـقـیـقـت ، امـتـیـازاتـى را کـه در آیـات قـبـل گذشت ، تکمیل مى کند، و آن همنشینى با کسانى است که خداوند، نعمت خود را بر آنها تمام کرده است (و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم ). و هـمـانـطـور کـه در سـوره حـمـد، بـیـان شـده اسـت کـسـانـى کـه مـشـمول این نعمتند، همواره در جاده مستقیم گام برمى دارند و کوچکترین انحراف و گمراهى ندارند. سـپـس در تـوضـیـح این جمله و بیان کسانى که خداوند نعمت خویش را بر آنها اتمام کرده است اشاره به چهار طایفه مى کند که در واقع ارکان چهارگانه این موضوع هستند: 1 - ((انـبـیـا)) و فـرسـتـادگـان مـخصوص پروردگار که نخستین گام را براى هدایت و رهبرى مردم و دعوت به صراط مستقیم برمى دارند (من النبیین ). 2 - ((راسـتـگـویـان ))، کـسـانـى کـه هـم در سـخـن راسـت مـى گـویـنـد و هـم بـا عـمـل و کـردار صـدق گـفـتـار خـود را اثبات مى کنند و نشان مى دهند که مدعى ایمان نیستند بلکه به راستى به فرمانهاى الهى ایمان دارند (و الصدیقین ). از ایـن تـعـبـیر روشن مى شود که بعد از مقام نبوت ، مقامى بالاتر از مقام صدق و راستى نـیـسـت ، نـه تـنـهـا راسـتـى در گـفـتـار بـلکـه راسـتـى در عـمـل و کـردار کـه شـامـل امـانـت و اخـلاص نـیـز مـى گـردد، زیـرا امـانـت هـمـان صـداقـت در عـمـل اسـت هـمـانـطـور کـه ((راسـتـگـویـى )) امـانـت در گـفـتـار اسـت ، و در مـقـابـل آن ، هـیـچ صـفـت زشـتـى بـعـد از کـفـر بـدتـر از دروغ و نـفـاق و خـیانت در سخن و عمل نیست (باید توجه داشت که صدیق صیغه مبالغه است و به معنى کسى است که سر تا پا راستى و درستى است ). در بـعـضـى از روایـات ((صـدیـق )) بـه عـلى (عـلیـه السـلام ) و امـامـان اهـل البـیـت (عـلیـهـم السـلام ) تفسیر شده است و همان طور که بارها گفته ایم این گونه تفسیرها بیان مصداق روشن و عالى آیات است و معنى انحصار را نمى رساند. 3 - ((شهدا)) و کشته شدگان در راه هدف و عقیده پاک الهى ، و یا افراد برجسته اى که روز قیامت شاهد و گواه اعمال انسانها هستند (و الشهداء). <112> 4 - ((صـالحـان )) و افـراد شایسته و برجسته اى که با انجام کارهاى مثبت و سازنده و مـفـیـد و پـیـروى از اوامـر انـبـیـاء بـه مـقـامـات بـرجـسـتـهـاى نایل شده اند (و الصالحین ). و به همین جهت در روایات ما ((صالحین )) تفسیر به یاران برگزیده ائمه شده است ، و ایـن نـیـز هـمـانـنـد آنـچـه در بـاره ((صـدیـقـیـن )) گـذشـت از قبیل بیان فرد شاخص است . نـکـتـه اى کـه در ایـنـجـا یـادآورى آن لازم اسـت ایـن اسـت کـه ذکـر ایـن مـراحـل چـهـارگـانه ممکن است اشاره به این معنى باشد که براى ساختن یک جامعه انسانى سـالم و شـایـسـتـه نـخـسـت بـایـد رهـبـران بـه حـق و انـبـیـاء وارد مـیـدان شـونـد، و بـه دنـبـال آنـها مبلغان صدیق که قول و عمل آنها با یکدیگر هماهنگ است و اهداف آنها را در همه جا پخش کنند، و به دنبال این دوران سازندگى فکرى ، جمعى در برابر عناصر آلوده و آنـهـایـى کـه مـوانـع راه حـقـنـد وارد شـونـد و قـربـانـى دهـنـد و شـهـیـد گـردنـد و محصول این کوششها و تلاشها به وجود آمدن ((صالحان )) و ((اجتماعى پاک و شایسته )) اسـت ، و روشـن اسـت کـه صـالحـان نـیـز بـراى روشـن نـگـاه داشـتـن مـشـعـل حـق نسبت به نسلهاى آینده همین وظایف سه گانه را انجام خواهند داد، رهبرى مى کنند، تبلیغ مى نمایند، و قربانى مى دهند. ضـمـنـا از آیات فوق این حقیقت به روشنى استفاده مى شود که موضوع معاشران خوب ، و هـمـنـشـیـنـهـاى بـا ارزش بـه قـدرى اهـمـیـت دارد کـه حـتـى در عـالم آخـرت بـراى تکمیل نعمتهاى بهشتى این نعمت بزرگ به مطیعان ارزانى مى گردد، و آنها علاوه بر همه افتخارات ، همنشینانى همچون پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان خواهند داشت . شـایـد نیاز به تذکر نداشته باشد که معاشرت مطیعان با این طوایف چهارگانه مفهومش ایـن نـیـسـت کـه آنها در مقام و مرتبه از هر جهت برابر و مساویند بلکه در عین معاشرت با یـکـدیـگـر هر کدام سهم خاصى (طبق مقام خود) از مواهب و الطاف خداوند دارند، همانطور که فـى المـثـل درخـتان و گلها و گیاهان یک باغ در عین اینکه گرد هم هستند و از نور آفتاب و باران بهره مى برند، بهره هاى آنها همانند ارزش هاى آنها یکسان نیست . سـپـس در آیـه بـعـد بـراى بـیـان اهمیت این امتیاز بزرگ (همنشینى با برگزیدگان ) مى فـرمـایـد: ((ایـن مـوهـبـتـى اسـت از نـاحـیـه خـدا، و او از حـال بـنـدگـان و نـیـات و شـایـسـتـگـیـهـاى آنـهـا آگـاه اسـت )) (ذلک الفضل من الله و کفى بالله علیما). البـتـه ((ذلک )) کـه اسم اشاره بعید است در این گونه موارد براى اهمیت و علو مقام به کار مى رود. و مـا هـم از آیـه فـوق الهـام گـرفـتـه و مـى گـویـیم سپاس پروردگار را که با آن همه عـوائقـى کـه در راه انـجـام کـارهـاى مـثـبـت وجـود دارد، بـه فـضـل الهـى جـلد سـوم تـفـسـیـر نـمـونـه در اینجا به طرز شایسته اى پایان یافت ذلک الفضل من الله و کفى بالله علیما! بـارالهـا! نـیـات مـا را پـاک و اعـمـال مـا را پـرثـمـر و خـالص بـراى ذات پاکت گردان
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های عليرضا مزروعي (15 مورد)
  سوره نساء آیه 128 - ترجمه مجتبوی
و اگر زنى از شوى خویش بیم ناسازگارى یا رویگردانى داشته باشد باکى بر آنها نیست که میان خود به گونه‏اى آشتى و سازش کنند و آشتى و سازش بهتر است. و جانها را بخیلى و آزمندى فراآمده، و اگر نیکى و پرهیزگارى کنید خدا به آنچه مى‏کنید آگاه است.

  سوره نساء آیه 64 - ترجمه مجتبوی
و هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر براى آنکه به فرمان خدا فرمانش برند. و اگر آنان هنگامى که بر خود ستم کردند نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏ خواستند و پیامبر براى آنان آمرزش مى‏خواست هر آینه خداى را توبه‏پذیر و مهربان مى‏یافتند.
  سوره نساء آیه 63 - ترجمه مجتبوی
اینان کسانى‏اند که خدا آنچه را در دلهاشان هست مى‏داند، پس از آنها روى بگردان و پندشان ده و به آنان گفتارى رسا که در جانشان بنشیند بگو.
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های عليرضا مزروعي (6 مورد)
  سوره نساء آیه 64 - تفسیرنور
سیماى یک جامعه و مدیریّت سالم آن است که مردمش با ایمان، رهبرش آسمانى، فرمان‏برى و اطاعت مردم قوى، منحرفانش پشیمان و اهل استغفار و رهبرش پذیرا و مهربان باشد. چنانکه دعاى پیامبر در حقّ مؤمنان مستجاب است، «استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه» دعاى نیکان و فرشتگان نیز در حقّ آنان اثر دارد. در یک جا استغفار فرشتگان براى مردم مطرح است. «و یستغفرون لمن فى‏الارض» <320> و در جاى دیگر براى مؤمنان. «و یستغفرون للذین آمنوا» <321>
  سوره نساء آیه 69 - تفسیرنور
در سوره‏ى حمد در کنار صراط مستقیم، گروه «انعمت علیهم» آمده بود، و این بار دوّم است که در کنار آیه‏ى صراط مستقیم، گروه «انعم‏اللّه علیهم» مطرح است. گویا غیر از انبیا و شهدا و صدّیقان و صالحان، دیگران بیراهه مى‏روند و راه مسقیم، منحصراً راه یکى از این چهار گروه است. در روایات، بهترین نمونه‏ى صدّیقان، امامان معصوم‏علیهم السلام، و صدیقه، فاطمه‏ى زهراعلیها السلام معرّفى شده است. مراد از «شهدا» هم، یا کشتگان میدان جهادند، یا گواهان اعمال در قیامت. همنشینى با انبیا در دنیا براى همه‏ى پیروان واقعى امکان ندارد، بنابراین مراد آیه همنشینى در آخرت است.
  سوره نساء آیه 45 - تفسیرنمونه
در نـخـسـتـیـن آیـه از آیـات فـوق اشـاره بـه گـروهـى از کـفـار اهـل کتاب مى کند، که خریدار ضلالت و گمراهى بودند و با تعبیرى که حاکى از تعجب اسـت پـیـامـبر را مخاطب ساخته ، مى فرماید: ((آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب (خدا) به آنها داده شده بود (به جاى اینکه از آن ، براى هدایت خود و دیگران استفاده کنند، بـراى خـویـش ) گـمـراهـى مى خرند، و مى خواهند شما نیز گمراه شوید))؟ (الم تر الى الذیـن اوتـوا نـصـیـبـا مـن الکـتـاب یـشـتـرون الضـلالة و یـریـدون ان تـضـلوا السبیل ). و بـه ایـن تـرتـیـب آنـچـه وسـیـله هـدایـت خـود و دیـگـران بـود بـر اثـر سـوء نـیاتشان تـبـدیـل بـه وسـیـله گـمـراه شـدن و گـمـراه کـردن گـشـت ، چـرا کـه آنـهـا هـیـچ گـاه دنبال حقیقت نبودند، بلکه به همه چیز با عینک سیاه نفاق و حسد و مادیگرى مى نگریستند. ضمنا از جمله ((اوتوا نصیبا من الکتاب ))؛ بخشى از کتاب در اختیار آنها قرار داده شد)) اسـتـفـاده مى شود که آنچه در اختیار داشتند، تمام کتاب آسمانى تورات نبود، بلکه تنها بخشى از آن بوده است و این حقایق مسلم تاریخى نیز کاملا سازگار است که قسمتهایى از تورات و انجیل واقعى با گذشت زمان تحریف شده و یا از بین رفته است . در آیـه بـعـد مـى فـرمـاید: ((اینها اگر چه در لباس دوست خود را جلوه مى دهند، دشمنان واقعى شما هستند، و خداوند از دشمنان شما آگاهتر است )) (والله اعلم باعدائکم ). ولى شـمـا هـرگـز از عـداوت آنها وحشت نکنید، شما تنها نیستید ((همین قدر کافى است که خـداونـد رهـبـر و ولى شـما و یار و یاور شما باشد)) (و کفى بالله ولیا و کفى بالله نصیرا). زیـرا از آنـهـا کـارى ساخته نیست و اگر گفته هاى آنها را زیر پا بگذارید جاى ترس و نگرانى نخواهد بود.
[ همه لغت ها ] لغت های عليرضا مزروعي (10 مورد)
  سوره نساء آیه 128 - تفسیرنور
نُشوز : طغیان
 توضيح : «نُشوز»، از ریشه‏ى «نشز» - زمین بلند - و معناى آن طغیان است
  سوره نساء آیه 20 - تفسیرنور
«قِنطار» : مال زیاد
  سوره نساء آیه 10 - تفسیرنمونه
سیصلى : داخل شدن در آتش و سوختن
 توضيح : ((سیصلى )) در اصل از ماده ((صلى )) (بر وزن درد) به معنى داخل شدن در آتش و سوختن است