پس هدهد درنگی نه طولانی کرده ( بازگشت و ) گفت: من بر چیزی آگاهی یافته ام که تو آگاهی نیافته ای ، و برای تو از شهر سبا ( پایتخت یمن ) خبری مهم و یقینی آورده ام. [ نظرات / امتیازها ]

چندان درنگ نکرد ( که هدهد آمد و ) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آورده ام! [ نظرات / امتیازها ]

چندان درنگ نکرد ( که هدهد آمد و ) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آورده ام! [ نظرات / امتیازها ]

پس از اندک مکثی هدهد حاضر شد و گفت: من به چیزی که تو از آن ( در جهان ) آگاه نشده ای خبر یافتم و از ملک سبا تو را خبری راست و مهم آوردم. [ نظرات / امتیازها ]

پس دیری نپایید که [ هدهد آمد و ] گفت: «از چیزی آگاهی یافتم که از آن آگاهی نیافته ای ، و برای تو از «سبا» گزارشی درست آورده ام. [ نظرات / امتیازها ]

هدهد پس از درنگی نه چندان طولانی به حضور سلیمان رسید . سلیمان سبب غیبتش را پرسید . هدهد گفت : به چیزی آگاهی یافتم که تو از آن بی خبری; برای تو از دیار ( سبا ) خبری مهم و صحیح آورده ام . [ نظرات / امتیازها ]

پس [ هدهد ] زمانی نه چندان دور درنگ کرد [ و با شتاب بازگشت ، ] پس گفت: [ ای سلیمان! ] من به چیزی آگاهی یافته ام که تو به آن آگاهی نیافته ای ، و [ من ] از [ سرزمین ] سبا خبری مهم و یقینی برایت آورده ام. [ نظرات / امتیازها ]

‏چندان طول نکشید ( که هدهد برگشت و ) گفت : من بر چیزی آگاهی یافته‌ام ، که تو از آن آگاه نیستی . من برای تو از سرزمین سبا یک خبر قطعی و مورد اعتماد آورده‌ام .‏

[ نظرات / امتیازها ]

طولی نکشید هدهد حاضر شد و گفت از چیزی اطلاع یافته ام که تو از آن بی خبری و من از شهر سبا خبر صحیح و قابل اعتماد برایت آورده ام, [ نظرات / امتیازها ]

آنگاه [هدهد] مدّتى نه چندان دراز [در غیبت] درنگ کرد، سپس [آمد و] گفت: من به چیزى که تو به آن آگاهى نیافتى، آگاه شدم و برایت از سبا خبر یقینى آورده ام [ نظرات / امتیازها ]

" پس ، [مُدَّتی کَم ، و] نَه چَندان دور گُذَشت ؛ [و «هُدهُد» آمَد و] پس ، گُفت: «[من ، آگاهی و] اِحاطه یافتَم به آنچه تو [نمی دانی و] اِحاطه نَیافتی به آن! ؛ و [من] آوَرده ام برایِ تو از [سَرزمینِ] «سَباء» ، خَبَری قَطعی [و مُتقَن]!» . ". [ نظرات / امتیازها ]