زندگی نیست جز همین زندگانی دنیایی ما که می میریم و زنده می شویم ( گروهی می میرند و گروهی دیگر زنده می شوند ، یا گروهی می میرند و ارواح آنها در قالب گروه های دیگر زنده می شوند ) و هرگز برانگیخته شدنی نیستیم. [ نظرات / امتیازها ]

مسلّماً غیر از این زندگی دنیای ما ، چیزی در کار نیست پیوسته گروهی از ما می میریم ، و نسل دیگری جای ما را می گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد! [ نظرات / امتیازها ]

زندگی جز این حیات چند روزه نیست که زنده می شویم و می میریم و دیگر هرگز از خاک برانگیخته نخواهیم شد . [ نظرات / امتیازها ]

زندگانی جز این چند روزه حیات دنیایمان بیش نیست که زنده شده و خواهیم مرد و دیگر هرگز برانگیخته نخواهیم شد. [ نظرات / امتیازها ]

جز این زندگانی دنیای ما چیزی نیست. می میریم و زندگی می کنیم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد. [ نظرات / امتیازها ]

] بدانید که [ زندگی جز این زندگی ما در دنیا نیست که پیوسته نسلی از ما می میرد و نسلی دیگر پدید می آید ، و ما برانگیخته نمی شویم . [ نظرات / امتیازها ]

جز این زندگی دنیای ما [ زندگی دیگری ] وجود ندارد ، همواره [ گروهی ] می میریم و [ گروهی دیگر ] به دنیا می آییم ، و ما پس از مرگ برانگیخته نخواهیم شد. [ نظرات / امتیازها ]

این جز زندگانى دنیاى ما نیست که [بعضى‏] مى‏میریم و [بعضى‏] زندگى مى‏کنیم، و ما [هرگز] برانگیختنى نیستیم‏ [ نظرات / امتیازها ]

‏حیاتی جز حیات این جهان وجود ندارد که ( گروهی از ما ) می‌میریم ( و گروه دیگری جای آنان را می‌گیریم ) و زندگی می‌کنیم ، و ما هرگز ( پس از مرگ ) برانگیخته نمی‌شویم .‏
[ نظرات / امتیازها ]

زندگی این دنیا همین است زنده شده و بمیریم و هرگز بر انگیخته نمیشویم, [ نظرات / امتیازها ]

حیاتى جز همین زندگى دنیویمان در کار نیست که [بعضى] مى میریم و [بعضى] زندگى مى کنیم، ما [هرگز] برانگیختنى نیستیم [ نظرات / امتیازها ]

" «[هیچ زندگیِ دیگری] نیست جُز زندگیِ دنیایِ ما! ؛ می میریم و زِنده می شَویم و ما [بعد از این زندگیِ دنیا] بَرانگیخته نمی شَویم!» ". [ نظرات / امتیازها ]