بعد از آن در رد قول آنها که قرآن را افتراى پیغمبر دانسته و درخواست نزول غیر آن و تبدیل آن را مى نمودند مى فرماید: وَ مٰا کٰانَ هٰذَا اَلْقُرْآنُ :و نباشد و نشاید این قرآن با وجود دلایل و اعجاز
أَنْ یُفْتَرىٰ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ :اینکه بافته و ساخته شود از غیر خدا، یعنى این قرآن با کمال اتقان و استحکام، سزاوار نیست مفتراى بشر باشد، بلکه وحى الهى و کلام سبحانى است یا سزاوار نیست این قرآن براى افتراى بر خدا، یعنى وصف او وصف چیزى نیست که ممکن باشد افترا و به خدا نسبت داده شود، زیرا مفترى، دروغ، و از کلام بشر باشد، و این قرآن معجزه و کلام خالق البشر است، و کلیّۀ عقول عالم از آوردن به مثل آن عاجزند تا روز قیامت و انقراض عالم وَ لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ :و لکن تصدیق کننده است آنچه پیش بوده از کتب آسمانى و موافق و مطابق آن، یعنى با وجود اعجاز، گواه کتب منزله است این شهادتى است از خداى تعالى بر اینکه قرآن صدق و شاهد است آنچه را در تورات و انجیل و زبور و سایر صحف منزله است به حقانیت یا مصدق امورى است که در پیش او باشد از بعث و نشور و حساب و ثواب و عقاب
برهان آیۀ شریفه برهانى است بر راستى و درستى نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و اعجاز قرآن مجید: اما برهان 1 بدین تقریر: کتب منزلۀ سابقۀ غیر محرفه، در آیات متعدده تصریح نموده به بشارت حضرت خاتم محمّد صلّى اللّه علیه و آله و اوصاف خاصۀ آن سرور، چنانچه منصفین احبار و رهبانان معترف و مقر شدند، پس بعثت آن حضرت با قرآن شریف هرآینه اقوى برهانى است بر تصدیق کتب منزله و تحقق اخبار سماویه
اما تقریر برهان 2 آنکه ارباب سیر و تواریخ متفقند بر آنکه نشو و نماى پیغمبر در مکه، و به حسب ظاهر امى، و تمام شهر هم بى سواد الّا چند نفرى آن هم ناقص، و نیز نزد کسى درس نخوانده، و براى تحصیل علوم مسافرت نکرده، و مکه مرکز علمى نبوده، و کتب علمیه نداشته، منتها فصاحت فطرى داشتند؛ در چنین بلدى مبعوث و دعوت به رسالت و آوردن قرآنى که مشتمل بر علوم و معارف و حکمت نظرى و عملى و حاوى قصص و احوال اقوام سلف که در هیچ تاریخى ثبت نشده و قوم هم در کمال شدت عداوت نسبت به آن حضرت؛ بنابراین اگر ذکر قصص، موافق تورات و انجیل نبودى، هرآینه اقدام در قدح و طعن و رد نمودى که این گفته ها مخالف کتب ما مى باشد، پس سکوت آنها ثابت نماید تطابق آن را با کتب منزله با آنکه حضرت ابدا مطالعۀ کتابى ننموده و از کسى هم نیاموخته، در این صورت محقق یابد اخبار بر این واقعات، وحى الهى و اعجاز قرآنى است
وَ تَفْصِیلَ اَلْکِتٰابِ :و بیان کنندۀ آنچه نوشته و فرض شده از اوامر و نواهى و حلال و حرام و احکام شرعیات یا بیان کننده آنچه را که محتاجند از دلایل و براهین در امور دین لاٰ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ :شکى نیست در قرآن که نازل شده از جانب پروردگار عالمیان و معجزۀ باقیه است که عاجزند از آوردن به مثل آن یا قابلیت شک ندارد به سبب متقن و محکم بودن، اگرچه بى قابلیتها شک در آن نمایند، لکن در واقع سزاوار و شایستۀ شک نباشد؛ یا آنکه کتاب طویل جامع علوم اولین و آخرین، لا بد به حسب مجراى طبیعى باید مشتمل باشد بر نوعى از اختلاف و تناقض و چون اختلافى در آن نباشد، در اعجاز آن شکى نخواهد بود که خارق عادت بشر، و منزل از جانب خالق البشر است
تحقیق علماء اعلام وجوه بسیارى در اعجاز قرآن ذکر نموده؛ از جمله نزد بعضى معجزه است به سبب اشتمال بر اخبار به غیب از گذشته و آینده که مفاد آیۀ «تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ » باشد و نزد اکثر از جهت جامعیت علوم معاش و معاد بشر به قسمى که اتم و اکمل از آن متصور نخواهد بود، و اشاره به این است آیۀ «وَ تَفْصِیلَ اَلْکِتٰابِ » و تحقیق مطلب آنکه: حکمت بر دو قسم باشد: حکمت نظریه و حکمت عملیه
حکمت نظریه: عبارت است از علم به افعال و اعمالى که وجود آنها تحت قدرت و اختیار ما نباشد، و آن بر سه قسم است: 1 علم به احوال چیزهائى که محتاج نباشد در وجود و تعقل به ماده، مثل آلت و آن را علم اعلى و علم الهى و فلسفۀ اولى گویند 2 علم به احوال چیزهائى که محتاج باشد به ماده در وجود خارجى نه تعقل مثل کره آن را علم وسط و ریاضى دانند 3 علم به احوال چیزهائى که محتاج به ماده دارد در وجود خارجى و تعقل، مثل انسان آن را علم ادنى و علم طبیعى نامند
حکمت عملیّه عبارت است از علم به احوال چیزهائى که وجود آنها به قدرت و اختیار ما باشد؛ و آن نیز بر سه قسم است: 1 علم اخلاق: عبارت است از علم به مصالح شخصى و انفرادى از تخلیه رذائل و تحلیۀ به فضائل 2 علم تدبیر منزل: عبارت است از علم به مصالح اجتماعى نسبت به یک خانواده مثل پدر و اولاد و احفاد و مالک و مملوک 3 علم سیاست مدن: عبارت است از علم به مصالح نوعیه و نظام جامعۀ بشریه
و به دقت نظر و تأمل، شخص عاقل دریابد که قرآن مجید جامع علوم مذکوره است به نحو اتم و اکمل، خصوصا نسبت به مصالح شخصى و نوعى که تمام جزئیات فروعات احکام را بیان فرموده، و البته چنین کتاب جامعى از عهدۀ بشر خارج و معجزه خواهد بود وجوه دیگر هم در اعجاز قرآن ذکر نموده که شمه اى از آنها در مقدمات همین تفسیر عنوان شده
[ نظرات / امتیازها ]
«وَ لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ اَلْکِتٰابِ » 37 طبرى: یعنى این قرآن از جانب خدا فرستاده شده است بااینکه کتابهاى آسمانى سابق را هم قبول دارد و درست و راست مى شمارد و هم روشن مى کند کتاب نوشته شده و وظائف معین شدۀ براى امت محمد
مجمع: بعضى گفته اند: یعنى راست مى شمارد آنچه در جلو دارد به آینده که قیامت و حسابى و پاداش باشد و وسیله است براى توضیح معانى در قرآن مربوط باحکام حلال و حرام و بعضى گفته اند: یعنى وسیله ى توضیح و استدلال امور دینى است
[ نظرات / امتیازها ]
پیام ها:
1 جامعیّت قرآن و محتواى آن به گونه اى است که افترا و انتساب آن به غیر خدا به آن نمى چسبد «أَنْ یُفْتَرىٰ »
2 کتاب هاى آسمانى مؤیّد یکدیگرند تفاوت در اجمال و تفصیلِ محتواى آنهاست «تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ »
3 قرآن وسیله ى رشد و تربیت است هٰذَا اَلْقُرْآنُ مِنْ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ
[ نظرات / امتیازها ]
وَ مٰا کٰانَ هٰذَا اَلْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرىٰ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ ؛ این قرآن نباید به غیر خدا نسبت داده شود، به این دلایل:
1 اعجازش در اسلوب و روش بیانى است؛
2 داراى علوم و شریعت انسانى است؛
3 مشتمل بر آداب اجتماعى است؛
4 از غیب خبر مى دهد و دلایل دیگر که باوجود این دلایل، محال است قرآن از سوى غیر خدا باشد وَ لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ ؛ لکن کتاب هاى آسمانى قبلى را تصدیق مى کند وَ تَفْصِیلَ اَلْکِتٰابِ مراد از کتاب در اینجا تمام قوانینى است که خداوند آن را به منظور تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع کرده است لاٰ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ ؛ یعنى براى هیچ خردمندى سزاوار نیست که درباره کتاب خدا تردید کند، در حالى که این کتاب، دربردارنده معجزات و آیاتى است که فطرت پاک و عقل سالم نسبت به آنها یقین دارد
[ نظرات / امتیازها ]