● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
Allah mocks at them and leaves them increasing in their deviation to wander blindly) answers the hypocrites and punishes them for their behavior. Ibn Jarir commented, "Allah mentioned what He will do to them on the Day of Resurrection, when He said,
(Allah mocks at them and leaves them increasing in their deviation to wander blindly). As-Suddi reported that Ibn `Abbas, Ibn Mas`ud and several other Companions of the Messenger of Allah said that,
(in their deviation to wander), "In the misguidance and disbelief that has encompassed them, causing them to be confused and unable to find a way out of it. This is because Allah has stamped their hearts, sealed them, and blinded their vision. Therefore, they do not recognize guidance or find the way out of their deviation.''
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - خداوند با خوار و حقیر ساختن منافقان، آنان را به استهزا خواهد گرفت.
اللّه یستهزئ بهم
«استهزاء» به معناى تمسخر کردن، است و هدف از آن خوار ساختن و حقیر کردن کسى است که مورد استهزا قرار مى گیرد.
2 - استهزاى منافقان از سوى خدا، کیفر تمسخر آنان نسبت به اسلام و جامعه ایمانى است.
إنما نحن مستهزءون. اللّه یستهزئ
آیه مورد بحث، بیانگر سزا و کیفر منافقان استهزا کننده است.
3 - منافقان، مردمانى متحیر و سرگردان در وادى گمراهى و طغیانگرى
یمدّهم فى طغینهم یعمهون
«عَمَه» (مصدر «یعمهون») به معناى تحیر و سرگردانى است. «یعمهون» حال براى «هم» در «یمدّهم» مى باشد. «فى طغیانهم» علاوه بر تعلقش به «یمدّهم» متعلق به «یعمهون» نیز مى تواند باشد. بنابراین جمله چنین معنا مى شود: خداوند بر طغیانگرى منافقان، در حالى که در گمراهى و طغیان سرگردانند مى افزاید.
4 - طغیانگرى و سرگردانى اهل نفاق، همچنان رو به افزایش و فزونى است.
و یمدّهم فى طغینهم یعمهون
«مَدّ» (مصدر «یَمُدّ») به معناى افزودن و نیز به معناى مهلت دادن، آمده است. برداشت فوق با توجّه به معناى اول، استفاده شده است.
5 - افزایش تحیّر و طغیان اهل نفاق، کیفرى است از جانب خدا براى آنان
یمدّهم فى طغینهم یعمهون
6 - همسانى کیفرهاى الهى با گناه گنهکاران
إنما نحن مستهزءون. اللّه یستهزئ بهم
7 - مهلت دادن به منافقان، گمراهان و طغیانگران از سنّتهاى الهى است.
و یمدّهم فى طغینهم یعمهون
برداشت فوق مبتنى بر این است که: «مدّ» (مصدر یمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: «مده فى غیه یعنى، امهله (او را مهلت داد).»
8 - مهلت دادن به منافقان در طغیانگرى و سرگردانى، استهزاى خداوند نسبت به ایشان است.
اللّه یستهزئ بهم و یمدّهم فى طغینهم یعمهون
برداشت فوق بر اساس این احتمال است که: جمله «یمدّهم ...» تفسیر وبیان جمله «اللّه یستهزئ بهم» باشد.
9 - مؤمنان راستین در پیشگاه خدا، بسیار عزیز و محترم هستند.
إنما نحن مستهزءون. اللّه یستهزئ بهم
خداوند در مقام پاسخ، به استهزاگرى منافقان نسبت به مؤمنان خود در مقام پاسخ و دفاع برآمده و با ابتدا به نام جلاله «اللّه» خود را استهزا کننده آنان قرار داده است. این نحوه برخورد گویاى نکاتى از جمله: مقام و عزّت مؤمن در پیشگاه خداوند است.
10 - استهزا و به تمسخر گرفتن آن گاه که سزاى تمسخر و استهزا باشد، ناپسند نیست.
إنما نحن مستهزءون. اللّه یستهزئ بهم
11 - از امام رضا (ع) روایت شده که: ... «إن اللّه تبارک و تعالى ... لایسخر و لایستهزئ ... و لکنه عز و جل یجازیهم جزاء السخریة و جزاء الإستهزاء ...;(1)
... خداى تبارک و تعالى کسى را مسخره و استهزا نمى کند ... بلکه او سزاى مسخره و استهزاى منافقان را مى دهد ...».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
«اللَّه یستهزئُ بهم...»
درمورد این آیه شریفه که خدا آنان را مسخره مى کند، دیدگاهها متفاوت است:
1. کیفر تمسخر آنان
بعضى معتقدند که خدا آنان را به سبب تمسخرشان کیفر مى کند، و از این کیفر، با اصطلاح «استهزا» یاد شده است؛ چرا که در فرهنگ عرب، جزاى هر عملى را به همان نام ذکر مى کنند. در قرآن نیز آمده است که:
«وَ جَزاؤُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلَها ...»(69)
و کیفر بدى، مانند آن، بدى خواهد بود...
این سخن، بى ربط نیست، چراکه کیفر وقتى عادلانه باشد، بد نیست؛ امّا عنوان آن در اینجا مانند خود گناه، واژه «بد» است.
آیه شریفه زیر نیز بسان آیه گذشته، کیفر «عقوبت» را همان «عقوبت» نامیده است:
وَ اِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ...»(70)
اگر عقوبت کردید، همانگونه که عقوبت شده اید، [عنصر متجاوز را] به عقوبت برسانید...
در اشعار عرب نیز نظیر این مورد، بسیار آمده است.
2. نکوهش منافقان
خدا آنان را براى این کارشان نکوهش مى کند. در فرهنگ عرب نیز بسیار اتّفاق مى افتد که واژه اى را بجاى واژه دیگر که از جهت معنى به آن نزدیک است، بکار مى برند.
3. عذاب و نابودى آنان
ابن عبّاس مى گوید:
معناى آیه شریفه این است که خدا به منافقان نعمت مى دهد و آنان مى پندارند که این نعمت و بخشایش، پاداش کردار آنان است؛ درحالیکه خداوند تنها به این جهت به آنان نعمت مى بخشد که در کردار ظالمانه و زشت خود بمانند و درنتیجه به نگونسارى دنیا و عذاب آخرت گرفتار آیند. آرى؛ از این رو به این نعمت دهى تمسخر گفته شده است که ظاهر آن نعمت، و حقیقت آن کشاندن منافقان به نابودى و کیفرى است که با عملکرد زشت خویش درخور آن شده اند.
4. در این جهان بسان مردم باایمان امّا ...
خداوند منافقان را به دلیل اظهار ایمان در این جهان، در مقررّات ارث، نکاح، دفن و مشابه آن، همردیف مسلمانان قرار داده است امّا به سبب نفاق و کفر درونى، در جهان دیگر، آنان را همانند کفرگرایان عذاب خواهد کرد؛ و این دو شیوه برخورد با آنان در دنیا و آخرت بسان تمسخر آنان است.
5. در دوزخ ...
ابن عبّاس مى گوید:
در روز رستاخیز، هنگامى که منافقان وارد دوزخ مى شوند و درمیان شعله هاى سوزان آتش قرار مى گیرند و راه نجاتى نمى یابند، بناگاه درى به سوى بهشت براى آنان گشوده مى شود و آنان بدان سو هجوم مى برند؛ امّا با نزدیک شدن به آن، در بسته مى شود؛ آنگاه در دیگرى نمایان مى شود و باز هم پس از هجوم آنان، بسته مى شود؛ و همینطور خداوند آنان را به مسخره مى گیرد و مردم باایمان به آنان مى خندند. قرآن مى فرماید:
«فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفّارِ یَضْحَکُونَ.»(71)
امّا امروز مؤمنان هستند که به کافران مى خندند.
با ترسیم دیدگاههاى پنجگانه درمورد این آیه شریفه روشن شد که منظور از اینکه خدا آنان را مسخره مى کند، چیست. گفتنى است که تمامى این وجوه را مى توان در تفسیر آیاتى نظیر این آیه شریفه مدّ نظر قرار داد؛ ازجمله در آیاتى چون: «... وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُاللَّهُ ...»(72) و یا «...یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ ...»(73) که هر دو درمورد منافقان نازل شده است.
«و یمدّهم فى طغیانهم یعمهون»
درخصوص این فراز از آیه شریفه که خداوند چگونه آنان را در طغیانشان کمک مى کند، دو دیدگاه ارائه شده است:
1. خدا به آنان قدرت، امکانات و فرصت مى دهد تا شاید به خود آیند و ایمان آورند؛ امّا آنان همچنان با لجاجت و تعصّب، بر کفر خویش پاى مى فشارند و با حق مى ستیزند.
2. خداوند منافقان را از همه نعمتهاى معنوى - ازقبیل بینش درونى، روشنایى، صفاى دل و وسعت نظر، که به ایمان آوردگان ارزانى داشته - محروم مى سازد تا همچنان در دریاى سهمگین سرگردانى و حیرت غوطه ور باشند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
فإن قلت : کیف ابتدی ء قوله : (الله یستهزی ء بهم ) ولم یعطف علی الکلام قبله . قلت : هو استئناف فی غایة الجزالة و الفخامة. وفیه أن الله عز و جل هو الذی یستهزی ء بهم الاستهزاء الابلغ ، الذی لیس استهزاؤهم إلیه باستهزاء و لا یؤبه له فی مقابلته ، لما ینزل بهم من النکال و یحل بهم من الهوان و الذل . و فیه أن الله هو الذی یتولی الاستهزاء بهم انتقاما للمؤمنین ، و لا یحوج المؤمنین أن یعارضوهم باستهزاء مثله . فان قلت : فهلا قیل الله مستهزی بهم لیکون طبقا لقوله (إنما نحن مستهزئون ) قلت : لان (یستهزی ) یفید حدوث الاستهزاء و تجدده وقتا بعد وقت ، و هکذا کانت نکایات الله فیهم و بلایاه النازلة بهم (أولا یرون أنهم یفتنون فی کل عام مرة أو مرتین ) و ما کانوا یخلون فی أکثر أوقاتهم من تهتک أستار و تکشف أسرار، و نزول فی شأنهم و استشعار حذر من أن ینزل فیهم (یحذر المنافقون أن تنزل علیهم سورة تنبئهم بما فی قلوبهم )، (قل استهزئوا إن الله مخرج ما تحذرون ). (و یمدهم فی طغیانهم ) من مد الجیش و أمده إذا زاده و ألحق به ما یقویه و یکثره . و کذلک مد الداوة و أمدها: زادها ما یصلحها. و مددت السرج و الارض : إذا استصلحتهما بالزیت و السماد. و مده الشیطان فی الغی و أمده : إذا واصله بالوساوس حتی یتلا حق غیه و یزداد انهماکا فیه . فإن قلت : لم زعمت أنه من المدد دون المد فی العمر و الاملاء و الامهال ؟ قلت : کفاک دلیلا علی أنه من المدد دون المد قراءة ابن کثیر و ابن محیصن : (و یمدهم )، و قراءة نافع : (و إخوانهم یمدونهم ) علی أن الذی بمعنی أمهله إنما هو مد له مع اللام کأملی له . فان قلت : فکیف جاز أن یولیهم الله مددا فی الطغیان و هو فعل الشیاطین ؟ ألا تری إلی قوله تعالی : (و إخوانهم یمدونهم فی الغی )؟ قلت : إما أن یحمل علی أنهم لما منعهم الله ألطافه التی یمنحها المؤمنین ، و خذلهم بسبب کفرهم و إصرار هم علیه ، بقیت قلوبهم بتزاید الرین و الظلمة فیها، تزاید الانشراح و النور فی قولب المؤمنین فسمی ذلک التزاید مددا. و أسند إلی الله سبحانه لانه مسبب عن فعله بهم بسبب کفرهم . و إما علی منع القسر و الالجاء و إما علی أن یسند فعل الشیطان إلی الله لانه بتمکینه و إقداره و التخلیة بینه و بین إغواء عباده .فإن قلت : فما حملهم علی تفسیر المد فی الطغیان بالامهال و موضوع اللغة کما ذکرت لا یطاوع علیه ؟ قلت : استجرهم إلی ذلک خوف الاقدام علی أن یسندوا إلی الله ما أسندوا إلی الشیاطین ولکن المعنی الصحیح ما طابقه اللفظ و شهد لصحته ، و إلا کان منه بمنزلة الاروی من النعام . و من حق مفسر کتاب الله الباهر و کلامه المعجز، أن یتعاهد فی مذاهبه بقاء النظم علی حسنه و البلاغة علی کمالها و ما وقع به التحدی سلیما من القادح ، فاذا لم یتعاهد أوضاع اللغة فهو من تعاهد النظم و البلاغة علی مراحل . و یعضد ما قلناه قول الحسن فی تفسیره : فی ضلالتهم یتمادون ، و أن هؤلاء من أهل الطبع . و الطغیان : الغلو فی الکفر، و مجاوزة الحد فی العتو. و قرأ زیدبن علی رضی الله عنه : (فی طغیانهم ) بالکسر و هما لغتان ، کلقیان و لقیان ، و غنیان و غنیان . فان قلت : أی نکتة فی إضافته الیهم ؟ قلت : فیها أن الطغیان و التمادی فی الضلالة مما اقترفته أنفسهم واجترحته أیدیهم ، و أن الله بری ء منه ردا لاعتقاد الکفرة القائلین : لو شاء الله ما أشرکنا، و نفیا لوهم من عسی یتوهم عند إسناد المد إلی ذاته لو لم یضف الطغیان الیهم لیمیط الشبه و یقلعها و یدفع فی صدر من یلحد فی صفاته . و مصداق ذلک أنه حین أسند المد إلی الشیاطین ، أطلق الغی ولم یقیده بالاضافة فی قوله : (و إخوانهم یمدونهم فی الغی ). و العمه : مثل العمی ، إلا أن العمی عام فی البصر و الرأی ، و العمه فی الرأی خاصة، وهو التحیر و التردد، لا یدری أین یتوجه . و منه قوله : بالجاهلین العمه ، أی الذین لا رأی لهم و لا درایة بالطرق . و سلک أرضا عمهاء: لا منار بها
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ «15»
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ: خدا جزاى سخریه و استهزاء را به آنها دهد در روز قیامت.
تبصره: این مطلب ثابت شده که حق تعالى از افعال قبیح منزه و مبرّى مىباشد. بنابراین آیه شریفه به یکى از وجوه مؤوّل باشد:
اول در تفسیر برهان- حسن بن فضال از پدرش نقل نموده که از حضرت رضا علیه السلام سؤال نمودم از این آیه، فرمود: به درستى که خدا استهزاء نفرماید و لکن جزا دهد ایشان را جزاى استهزاء «1».
دوم آنکه از باب صنعت مقابله و مشاکله باشد که متکلم لفظ دوم را مثل لفظ اول بیان کند، مانند آیه جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها.
سوم آنکه از باب تسمیه لازم به اسم ملزوم باشد، یعنى خدا وارد مىسازد حقارت و خوارى استهزا را برایشان.
چهارم از باب تسمیه سبب که استهزاء است به اسم مسبّب که وبال استهزاء باشد. یعنى خدا راجع سازد و بال استهزاء را بر آنها.
در تفسیر ابو الفتوح رازى عدى بن حاتم روایت نموده که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: روز قیامت جماعت منافقان را تمکین دهد تا در عقب مؤمنان بروند و به نور ایشان عقبات صراط را روند تا به در بهشت رسند، کمال و جمال و حور و قصور و اشجار و انهار را مشاهده کنند، بوى بهشت به مشام آنها رسد، پاى برداشته تا در بهشت گذارند، مأموران زبانیه رسیده آنها را به طرف جهنم سوق دهند و در آتش اندازند.
گویند: خدایا چون مىدانستى که اهل آتش هستیم، چرا ما را تمکیندادى تا به در آن آئیم و جمال آن را ببینیم؟ خداوند فرماید: تا دانید کجا آمدهاید و از چه واماندهاید و حسرت شما زیاد شود. این جزاى استهزائى است که در دنیا با مؤمنان نمودهاید.
وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ: و فرو مىگذارد ایشان را در سرکشى و از حد گذشتن در کفر و نفاق، یَعْمَهُونَ: در حالتى که حیران و سرگردانند از طریق حق و منهج صواب؛ یعنى به جهت تفکر و تدبر ننمودن آنها در آیات بینه و حجج هادیه، حق تعالى آنها را در گمراهى وا مىگذارد و لطف خاصه خود را در باره آنان منظور نفرماید، و این نهایت خذلان و شقاوت بنده مىباشد که پس از ارائه طریق هدایت و مذاکرات پى در پى، شخص متنبه نگردد و از گمراهى باز نایستد و بعد از اتمام حجت، خداوند او را به حال خود در گمراهى وامىگذارد که عاقبت خسران و نکال و عذاب پاداش یابد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
استهزاء خداوند بآنستکه جزا میدهد آنان را بهمان نحو که جزا میدهند عقلا کسانیرا که استهزاء میکنند ایشان را چنانچه در دنیا ظاهرا اجراء احکام اسلام بر آنها نموده و پیغمبر (ص) را امر فرموده که آنها را بمردم بصفت نفاق و کفر باطنى معرفى نماید و در آخرت باز میشود بروى آنها درى از بهشت و چون آنها بسرعت
مىآیند رو بآن در و نزدیک میشوند بآن بسته میشود و اهل بهشت بآنها میخندند و کشاندن خداوند آنان را در طغیان خودشان بآنستکه مهلت میدهد و مدارا میفرماید و دعوت بتوبه مینماید و وعده قبول میدهد ولى آنها دست از سرکشى و تعدى خودشان برنمىدارند و از قبائح اعمال خود صرف نظر نمىکنند و بایذاء و آزار خاندان نبوت ادامه میدهند و در نتیجه بکورى باقى میمانند و معرفت بامام (ع) پیدا نمىکنند پس در بیابان جهل و ضلالت سرگشته و حیران و واله و سرگردان خواهند ماند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.