از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و اذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم فسجدوا):(و زمانی که به ملائکه گفتیم سجده کنید آدم راپس سجده نمودند) ،توضیح آنکه عبادت آنست که عبد خودرا درمقام عبودیت و بندگی قرار دهد و آن رابا اطاعت اثبات کند و عبادت اظهارمولویت مولی در همه امور است و هر زمان این اظهار شدیدتر باشد عبودیت تعین بیشتری می یابد و از واضح ترین مظاهر عبودیت سجده کردن است ،(الاابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین ):(جز ابلیس که ابا کرد و تکبر ورزید واو ازکافران بود)،پس سجده ملائکه برای آدم اطاعت امر خدا بود و اظهارعبودیت به او و اباکردن ابلیس با عبودیت منافات داشت ،پس ابلیس کفر باطنی خودرا ظاهر نمود . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
Qatadah commented on Allah's statement,
No. If I was to command any human to prostrate before another human, I would command the wife to prostrate before her husband because of the enormity of his right on her.)
Ar-Razi agreed with this view. Also, Qatadah said about Allah's statement,
(And they prostrated except Iblis (Shaytan), he refused and was proud and was one of the disbelievers (disobedient to Allah).)


"Iblis, the enemy of Allah, envied Adam because Allah honored Adam. He said, `I was created from fire, and he was created from clay.' Therefore, the first error ever committed was arrogance, for the enemy of Allah was too arrogant to prostrate before Adam.'' I - Ibn Kathir - say, the following is recorded in the Sahih,
(No person who has the weight of a mustard seed of arrogance in his heart shall enter Paradise.)


Iblis had disbelief, arrogance, and rebellion, all of which caused him to be expelled from the holy presence of Allah, and His mercy.



[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر راهنما

1 - خداوند پس از تعلیم حقایق هستى به آدم (ع) و اثبات لیاقت وى براى خلافت، از فرشتگان خواست تا بر او سجده کنند.

و علّم ءادم الأسماء کلها ... و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم

2 - همه فرشتگان پس از فرمان خدا، بر آدم (ع) سجده کردند.

و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا

3 - ابلیس نیز همانند فرشتگان، مأمور به سجده بر آدم (ع) بود.

فسجدوا إلا إبلیس أبى

4 - ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کرد و بر آدم سجده ننمود.

و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبلیس أبى

«اِبا» (مصدر اَبى) به معناى امتناع کردن است.

5 - آدم(ع)، داراى منزلت و مقامى فراتر از فرشتگان

و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم

از آن جایى که فرشتگان مأمور به سجده بر آدم(ع) شدند، فضیلت و برترى او معلوم مى شود.

6 - هدف از طرح خلافت آدم (ع) براى فرشتگان و اثبات فضیلت و برترى او، ایجاد رغبت در فرشتگان براى اجراى فرمان الهى (سجده بر آدم(ع)) بود.

و إذ قال ربک للملئکة إنى جاعل فى الأرض خلیفة ... و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم

7 - ابلیس پیش از تمرد از فرمان خدا، همپایه فرشتگان بود و در منزلت ایشان بسر مى برد.

و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبلیس

از اینکه فرمان و خطاب خداوند به فرشتگان (قلنا للملائکة اسجدوا) شامل ابلیس نیز بود، معلوم است که: او در منزلت و مقام فرشتگان بسر مى برد به گونه اى که از زمره ایشان محسوب مى شد و یا واقعاً خودش نیز فرشته بود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

8 - ابلیس از زمره فرشتگان بود.*

و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبلیس

9 - تکبر و خود بزرگ بینى ابلیس، مایه امتناع او از سجده بر آدم(ع) شد.

فسجدوا إلا إبلیس أبى و استکبر

10 - ابلیس به خاطر خود بزرگ بینى و سرپیچى از فرمان خدا، از زمره کافران شد.

أبى و استکبر و کان من الکفرین

11 - سرپیچى از فرمان خدا، از روى استکبار و خود بزرگ بینى، موجب کفر است.

أبى و استکبر و کان من الکفرین

12 - ابلیس، داراى اختیار تکوینى در انتخاب اطاعت خدا، یا معصیت او

فسجدوا إلا إبلیس أبى و استکبر

13 - وجود کافرانى غیر از ابلیس، در زمان تمردش از فرمان خدا*

و کان من الکفرین

14 - سجده به خودى خود و فى نفسه، حاکى از پرستش مسجود نیست.

و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم

بدیهى است که خداوند هرگز به پرستش کسى، یا چیزى فرمان نداده و نخواهد داد. بنابراین سجده فرشتگان به آدم(ع) پرستش و عبادت او نبوده است.

در نتیجه سجده کردن فى نفسه عبادت و پرستش محسوب نمى شود; بلکه سجده اى عبادت و پرستش محسوب مى شود که سجده کننده مسجود را رب خویش بداند.

15 - خود بزرگ بینى از خصلتهاى نکوهیده و شیطانى

أبى و استکبر

16 - داستان سجده فرشتگان بر آدم(ع) و امتناع ابلیس از آن کار، داستانى آموزنده و شایسته و بایسته همیشه به خاطر داشتن

و إذ قلنا للملئکة ... و کان من الکفرین

«اذ» مفعول براى «اذکر» (فراگیر و همواره به خاطر داشته باش) است.

17 ـ از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «إن اللّه تبارک و تعالى أمر الملائکة بالسجود لآدم ... فقیل له: فکیف وقع الأمر على إبلیس و إنما أمر اللّه الملائکة بالسجود لآدم؟ فقال کان إبلیس منهم بالولاء و لم یکن من جنس الملائکة ...;(1)

خداوند تبارک و تعالى به ملائکه فرمان داد که به آدم(ع) سجده کنند ... به امام عرض شد که چگونه فرمان خدا شامل ابلیس شد در حالى که خداوند ملائکه را مأمور به سجده آدم(ع) نموده بود نه ابلیس را؟ امام فرمود: ابلیس از جنس ملائکه نبود بلکه با ولاء از آنان محسوب مى شد».

18 ـ موسى بن بکر واسطى گفت: «سألت أباالحسن موسى(ع) عن الکفر و الشرک أیهما أقدم ... فقال لى: الکفر أقدم و هو الجحود قال لابلیس «أبى و استکبر و کان من الکافرین»;(2)

از امام کاظم(ع) سؤال کردم: کفرقدیمى تر است یا شرک؟ امام فرمود: کفر قدیمى تر است و آن به معناى انکار است. خداوند درباره ابلیس فرمود: نافرمانى و تکبر کرد و از کافران بود».

19 ـ از امام سجاد(ع) روایت شده: «... فأول ما عصى اللّه بالکبر و هى معصیة إبلیس حین أبى و استکبر و کان من الکافرین ...;(3)

... اولین سبب نافرمانى از خدا کبر بوده و این نافرمانى ابلیس بود به هنگامى که تکبر و نافرمانى کرد و از کافران گشت ...».

20 ـ «عن على بن الحسین(ع) فى قوله: «اسجدوا لآدم فسجدوا» ... إنها کانت عصابة من الملائکة و هم الذین کانوا حول العرش ... و هم الذین أمروا بالسجود ...;(4)

از امام سجاد (ع) درباره سخن خداوند «اسجدوا لآدم فسجدوا» روایت شده که فرمود: آنان (مأموران به سجده) گروهى از ملائکه بودند که در اطراف عرش الهى بودند ... و همانها بودند که مأمور به سجده شدند ...».

پی نوشت ها :

1. تفسیر قمى، ج 1، ص 35; نورالثقلین، ج 1، ص 55، ح 93.

2. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 34، ح 19; نورالثقلین، ج 1، ص 57، ح 99.

3. کافى، ج 2، ص 130، ح 11; نورالثقلین، ج 1، ص 60، ح 111.

4. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 30، ح 7; تفسیر برهان، ج 1، ص 74، ح 6.

21 ـ أمیر المؤمنین (ع) فرموده اند: «أول بقعة عبداللّه علیها ظهر الکوفة لما أمر اللّه أن یسجدوا لآدم، سجدوا على ظهر الکوفة;(1)

اولین مکان مقدسى که در آن عبادت خداوند واقع شد سرزمین کوفه بود، آن هنگام که خداوند ملائکه را مأمور سجده بر آدم کرد آنها بر آدم(ع) در سرزمین کوفه سجده کردند».

22 ـ پیامبر خدا(ص) فرموده اند: «... ان اللّه تبارک و تعالى خلق آدم فأودعنا صلبه، و أمر الملائکة بالسجود له تعظیماً لنا و اکراماً، و کان سجودهم للّه عز و جل عبودیة و لآدم اکراماً و طاعة لکوننا فى صلبه ...;(2)

خداوند تبارک و تعالى آدم را آفرید پس ما را در صلب او قرار داد و امر نمود به ملائکه که به خاطر بزرگداشت و کرامت ما به آدم سجده کنند و سجود ملائکه عبادت بود براى خداوند و احترام و اطاعت بود نسبت به آدم(ع); زیرا، ما در صلب او بودیم ...».
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مجمع البیان
در این آیه و چند آیه دیگر که ازپى آن خواهد آمد، مقام و شکوه آدم به تصویر کشیده مى شود و خداوند عظمت او را بیان مى کند.

روى سخن این آیه شریفه در وهله اوّل پیامبر گرامى (ص) است؛ که: هان اى محمّد! بیاد آر هنگامى را که به فرشتگان گفتیم براى آدم خضوع و سجده کنند: «و اذ قلنا للملائکة...».

آیه شریفه بیانگر آن است که فرمان خدا، فرمان به همه فرشتگان است. با این برداشت، فرشتگان گرانقدرى چون فرشته وحى نیز درمیان آنان قرار مى گیرند؛ چرا که هیچکدام استثنا نشده اند.

این نکته از آیات دیگر نیز دریافت مى شود؛ ازجمله: «فَسَجَدَالْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ اَجْمَعُونَ اِلّا اِبْلیسَ...»(114).

امّا برخى براین باورند که فرمان خدا به سوى گروهى از فرشتگان، که شیطان نیز از آنان بود، صادر شده است.

چگونگى این سجده

سجده فرشتگان براى آدم، چگونه و به چه ترتیب انجام پذیرفت؟

دربرابر این پرسش، دو دیدگاه ارائه شده است:

1. در روایات آمده است که منظور از این سجده، گرامیداشت آدم و خضوع فرشتگان درمقابل او بود؛ تا بدینوسیله برترى انسان - در صورتیکه راه توحید و تقوا را درپیش گیرد و به دانش و ارزشهاى والاى انسانى آراسته گردد - روشن شود.

این بیان، علاوه بر روایات، دیدگاه گروهى ازجمله قتاده و على بن عیسى رمّانى نیز است.

2. گروهى برآنند که به دستور خدا، آدم قبله فرشتگان شد و فرمان رسید که همه بدان سو سجده کنند.

با این بیان، آدم به مثابه قبله بود و سجده براى خدا و نوعى گرامیداشت و شکوه و خضوع دربرابر آدم.

با تعمّق در این آیه و آیات دیگر در این مورد، و نیز انگیزه سرپیچى و سرکشى ابلیس در سجده به آدم که مى گفت: «انا خیرمنه...»، این حقیقت دریافت مى شود که دیدگاه دوّم سست است؛ چرا که علاوه بر دلالت آیه مورد بحث، اگر براستى آدم به منزله قبله بود، سرباززدن شیطان معنا نداشت. پس، دیدگاه نخست درست تر بنظر مى رسد.

ابلیس فرشته بود یا جن؟

گروهى ازجمله ابن مسعود و ابن عبّاس براین باورند که شیطان فرشته بود و در میان فرشتگان قرار داشت. مرحوم شیخ طوسى نیز این دیدگاه را برگزیده است. و افزون بر ظاهر تفاسیر، از ششمین امام نور (ع) نیز همین نکته روایت شده است.

امّا شیخ مفید معتقد است که: ابلیس از جن بود، نه از فرشتگان. روایات بسیارى نیز، علاوه بر مذهب اهل بیت، این دیدگاه را تأیید مى کنند.

طرفداران این دیدگاه مى گویند:

1. خدا در قرآن مى فرماید: «... فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ...»(115) (پس همه جز ابلیس که از [گروه ] جن بود، سجده کردند).

و روشن است که منظور از واژه «جن» در هر آیه اى از قرآن که بکار رفته باشد، همان «جنّ» مشهور و معروف است.

2. قرآن در ترسیم شخصیت و هویت فرشتگان، آنان را فرمانبردارانى معرّفى مى کند که هرگز از آنچه خدا به آنان فرمان مى دهد، سرپیچى نمى کنند، و هر آنچه را فرمان یافته اند، انجام مى دهند: «... لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما اَمَرَهُمْ...»(116).

با این بیان، ابلیس نمى تواند از فرشتگان باشد، چرا که نافرمانى خدا کرد.

3. به گفته قرآن شریف، ابلیس داراى نسل و تبار است؛ و قرآن به انسانها هشدار مى دهد که از نسل و تبارش، دوست و سررشته دار امور خویش نگیرند: «... اَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونى وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ...»(117).

و برخى از قرآن پژوهان اظهار نظر کرده اند که ابلیس پدر جن است و آدم پدر انسانها؛ درحالیکه فرشتگان روحانى هستند و معنوى، و نسل و تبار و تولید مثل و خور و خواب ندارند. مطابق این عقیده، ابلیس از فرشتگان نبود.

4. قرآن درمورد فرشتگان مى فرماید: «... جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلَاً...»(118) (...فرشتگان را پیام آورنده قرار داد...).

روشن است که کفرگرایى و شرک و تبهکارى از فرستاده و پیام آورنده خدا، سخنى دور و بیگانه است؛ چرا که اگر کفر و تبهکارى را درمورد آنان بپذیریم، باید دروغپردازى را نیز ازجانب آنها قبول کنیم؛ در اینصورت چنین پیام و پیام آورنده اى چگونه خواهد بود؟!

با این بیان، ابلیس از فرشتگان نبود؛ چرا که به کفر گرایید و از فرمان حق خارج شد.

بیان طرفداران دیدگاه نخست

طرفداران دیدگاه نخست، به این آیه شریفه استناد مى کنند که مى فرماید:

«فَسَجَدَالْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ اَجْمَعُونَ اِلّا اِبْلیسَ اَبى اَنْ تَکُونَ مَعَ السّاجِدینَ»(119).

پس فرشتگان همگى سجده کردند، جز ابلیس که خوددارى کرد از اینکه با سجده کنندگان باشد.

و به این آیه شریفه که مى فرماید:

«فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ اَبى وَاسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»(120).

پس جز ابلیس که سرباز زد و کبر ورزید و از کافران شد، [همه ] سجده کردند.

از این دو آیه روشن مى شود که او جزو فرشتگان بوده که استثنا شده است؛ و نیز او هم بسان همه فرشتگان فرمان یافته بود که سجده کند.

در پاسخ این دیدگاه گفته اند که: استثناى ابلیس از فرشتگان در این آیه شریفه، هرگز دلیلى بر قراردادن آن جزو فرشتگان نیست؛ چرا که ممکن است فرمان خدا هم به گروهى از فرشتگان صادر شده باشد و هم به دسته اى از جنّ؛ امّا آنان فرمانبردارى کنند و این نافرمانى. درست بسان این سخن که گفته شود: به همه مردم بصره فرمان دادند که به مسجد جامع بروند؛ همه رفتند جز یک مرد «کوفى». از این استثنا مشخّص مى شود که مردم کوفه نیز همانند مردم بصره مشمول فرمان بودند، امّا علّت اینکه تنها از مردم بصره نام برده شده، بسیارى گروه آنان و شمار اندک کوفیان بوده است.

و نیز ممکن است این استثنا، استثناى منقطع باشد و آنچه پس از حرف استثنا آمده، غیر آن چیزى باشد که پیش از آن آمده است؛ بسان این آیه: «... ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ...»(121) (... و هیچ دانشى بدان ندارند، جز آنکه از پندار پیروى مى کنند...).

افزون برآنچه آمد، از ششمین امام نور (ع) نقل کرده اند که در پاسخ جمیل بن درّاج که پرسید: «ابلیس فرشته بود یا جنّ؟ و آیا به انجام کارى در آسمانها گمارده شده بود؟»، فرمود: «او نه فرشته بود و نه به کارى گمارده شده بود؛ بلکه از جنّ بود؛ امّا فرشتگان مى پنداشتند از آنان است؛ چرا که هماره با آنان بود؛ لیکن هنگامى که فرمان سجده به آدم آمد و او سرباز زد، ماهیتش براى فرشتگان آشکار شد».

گروهى که ابلیس را از فرشتگان مى دانند، علاوه بر تمسّک به ظاهر آیات و برخى روایات، چهار دلیل دیدگاه دوّم را - که شیطان را از جنّ مى شمارد - بدینصورت پاسخ مى گویند:

1. درمورد آیه شریفه «اِلّا اِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنّ ِ» مى گویند: واژه «جنّ» به معناى پوشیده و نهان است، و از آنجا که گروهى از فرشتگان از چشمها پوشیده اند، این واژه درمورد آنها بکار رفته است.

2. درمورد آیه شریفه «لایَعْصُونَ اللَّهَ ما اَمَرَهُمْ...» مى گویند: این آیه بیانگر وصف گروهى از فرشتگان است که دربانان بهشت پرطراوت و زیبا هستند، نه وصف همه آنان.

3. درمورد «تولید مثل ابلیس و داشتن نسل و تبار» مى گویند: ممکن است خدا در ابلیس که فرشته بود، چنین نیرویى قرار داده باشد؛ ما از کجا مى توانیم این موضوع را نفى کنیم؟!

4. و درمورد آیه شریفه «وَ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلَاً...» مى گویند: خداوند تنها برخى از فرشتگان را بعنوان پیام آورنده برمى گزیند، نه همه آنان را؛ از این رو، به استناد آن، نمى توان استدلال کرد که گناهکار و نافرمان نمى تواند بعنوان فرستاده خدا برگزیده شود و چنین نتیجه گرفت که: پس شیطان از فرشتگان نبود. نه، اینطور نیست؛ چرا که بعضى از آنان فرستاده و پیام آورنده خدا بودند، همانند برخى از انسانها. قرآن مى فرماید: «اَللَّهُ یَصْطَفى مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلَاً وَ مِنَ النّاس ِ...»(122) (خدا از میان فرشتگان، فرستادگانى برمى گزیند، و نیز از میان مردم...). روشن است که «من» به معناى «از» و بیانگر این است که عدّه اى از فرشتگان و گروهى از مردم را برمى گزیند، نه همه را. با این توضیح، مى توان گفت که ابلیس از فرشتگان بود.

«و کان من الکافرین»

و از کافران شد

مفسّران درباره کفر شیطان، سخنان مختلفى دارند:

الف - درمورد «و کان من الکافرین» مى گویند: او کافر شد، نه آنکه از کافران بود. درست بسان این آیه که درخصوص فرزند نوح (ع) مى فرماید: «... فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ.»(123) (پس، از غرق شدگان گردید).

ب - کفر و شرک، مفهومى مربوط به قلب و اندیشه و عقیده است یا عملکرد؟ کدامیک؟

برخى آن را، هم به دل منسوب دانسته اند و هم به رفتار و عملکرد؛ چرا که شیطان ازنظر عقیدتى گویى مشکل نداشت، ولى در عملکرد که سجده کردن به فرمان خدا بود، از دستور سرباز زد، و همان هم سبب کفرش شد.

امّا بعضى معتقدند که این سخن بى اساس است؛ زیرا عملکرد آگاهانه و آزادانه و حساب شده انسان، نشانگر اندیشه و عقیده اوست. براى نمونه: شاید درمورد فردى که دربرابر بت سجده مى کند، بتوان گفت خود این کار کفر نیست ولى از آنجا که نشانگر اندیشه بى اساس و منحطّ اوست که به خدایى بت عقیده دارد، کار او کفر محسوب مى شود؛ و شیطان نیز چنین بود؛ و با تصریح قرآن به کفر وى درمى یابیم که او از اصل به خدا ایمان نداشت و گرنه از او نافرمانى نمى کرد و به سرکشى و خودکامگى و شرارت روى نمى آورد.

ج - درمورد چگونگى فرمان سجده، دیدگاهها متفاوت است:

1. عدّه اى معتقدند که دستور سجده دربرابر آدم بدانگونه بود که فرشتگان و شیطان خطاب قرار گرفتند و فرمان سجده یافتند.

2. برخى دیگر مى گویند: خداوند پیام رسانى به سوى آنان گسیل داشت تا فرمان او را به آنان برساند.

3. و پاره اى نیز بر این باورند که خدا کارى انجام داد که ازطریق آن، به آنان فهمانید باید دربرابر آدم سجده کنند.

د - آیا ترک سجده براى آدم - همانگونه که در قرآن آمده - کفر و کفرگرایى است؟

در پاسخ به این پرسش باید خاطرنشان ساخت که کفر شیطان تنها به دلیل ترک سجده نبود؛ بلکه ترک سجده، گناهان دیگرى را نیز به همراه داشت که بسیار سهمگین بود؛ بدینصورت:

1. او به این نتیجه رسید که آفریدگار هستى وى را به کار بیهوده اى فرمان داده؛ چرا که به باور او، در این سجده سود و مصلحتى نبود.

2. او از سر خودبزرگ بینى و تکبّر، از انجام دادن فرمان خدا و سجده براى آدم سرباز زد. اکنون نیز اگر کسى با این پندار زشت از نماز و سجده سرباز زند، کافر مى شود.

3. او افزون بر ترک سجده، پیام آور خدا را به باد استهزا گرفت؛ و این کار زشت نیز نشانگر باطن آلوده به کفر او بود.

یک نکته دیگر

از فرازهاى این آیه شریفه، این نکته ظریف دریافت مى شود که جبر و جبرگرایى بى اساس است و طرفداران آن نسنجیده سخن مى گویند؛ چرا که در این آیه، نخست مى فرماید: «أبى » یعنى «شیطان سرباز زد»؛ و بدیهى است که مى توانست از فرمان خدا سرباز نزند. و اینکه مى فرماید: «فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ...»، به این معناست که سجده و فرمانبردارى، کار فرشتگان است. و دیگر اینکه قرآن در همین آیه، فرشتگان سجده کننده را مى ستاید و شیطان سرکش را نکوهش مى کند؛ و این نیز نشانگر سستى و بى پایگى جبر است، چرا که فقط کارهاى ارادى و اختیارى قابل ستایش و حق شناسى است، نه کارهاى جبرى. و اینکه برخى گفته اند شیطان نمى توانست جز آن عمل کند، سخنى پوچ است.



[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نمونه

آدم در بهشت قرآن در تعقیب بحثهاى گذشته پیرامون مقام و عظمت انسان به فصل دیگرى از این بحث پرداخته ، نخست چنین مى گوید: ((بخاطر بیاورید هنگامى را که به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده و خضوع کنید)) (و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم ). ((آنها همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید)) (فسجدوا الا ابلیس ابى و استکبر). آرى او استکبار کرد و بخاطر همین استکبار و نافرمانى از کافران شد (و کان من الکافرین ). گر چه در آغاز چنین به نظر مى آید که مساءله سجده بر آدم بعد از آزمایش فرشتگان و تعلیم اسماء بوده ، ولى دقت در آیات دیگر قرآن نشان مى دهد که این موضوع بلافاصله بعد از آفرینش انسان و تکامل خلقت او و قبل از آزمایش فرشتگان بوده است . در سوره حجر آیه 29 مى خوانیم ((فاذا سویته و نفخت فیه من روحى فقعوا له ساجدین )) ((هنگامى که آفرینش آدم را نظام بخشیدم و از روح خودم (روح شایسته اى که مخلوق من بود) در آن دمیدم براى او سجده کنید)). همین معنى در سوره ص آیه 72 نیز آمده است . <60> گواه دیگر این موضوع این است که اگر دستور سجده بعد از روشن شدن مقام آدم بود چندان افتخارى براى ملائکه محسوب نمى شد، زیرا در آن هنگام مقام آدم بر همه آشکار شده بود. بهر حال آیه فوق سند زنده و گواه روشنى بر شرافت انسان و عظمت مقام او است که پس از تکمیل خلقتش ، تمام فرشتگان ماءمور مى شوند در برابر این آفرینش بزرگ سر تعظیم فرود آورند، به راستى کسى که لایق مقام خلافت الهى و نمایندگى او در زمین است و استعداد آن همه تکامل و پرورش فرزندان بلند مقامى همچون پیامبران به خصوص پیامبر اسلام و جانشینانش دارد شایسته هر نوع احترامى است . ما در برابر انسانى که چند فرمول علمى را مى داند چه اندازه کرنش مى کنیم پس چگونه است حال نخستین انسان با آن معلومات سرشار از جهان هستى !. 1- چرا ابلیس مخالفت کرد ؟ مى دانیم ((شیطان )) اسم جنس است شامل نخستین شیطان و همه شیطانها ولى ((ابلیس )) اسم خاص است و اشاره به همان شیطانى است که اغواگر آدم شد، او طبق صریح آیات قرآن از جنس فرشتگان نبود، بلکه در صف آنها قرار داشت او از طائفه جن بود که مخلوق مادى است ، در سوره کهف آیه 50 مى خوانیم ((فسجدوا الا ابلیس کان من الجن )): ((همگى سجده کردند جز ابلیس که از طائفه جن بود)). انگیزه او در این مخالفت کبر و غرور و تعصب خاصى بود که بر فکر او چیره شد، او چنین مى پنداشت که از آدم برتر است ، و نمى بایست دستور سجده بر آدم بر او داده شود، بلکه او باید مسجود باشد و آدم بر او سجده کند، که شرح این معنى در ذیل آیه 12 سوره اعراف خواهد آمد. <61> و علت کفر او نیز همین بود که فرمان حکیمانه پروردگار را نادرست شمرد نه تنها عملا عصیان کرد از نظر اعتقاد نیز معترض بود، و به این ترتیب خودبینى و خودخواهى ، محصول یک عمر ایمان و عبادت او را بر باد داد، و آتش به خرمن هستى او افکند، و کبر و غرور از این آثار بسیار دارد!. تعبیر ((کان من الکافرین )) نشان مى دهد که او قبل از این فرمان نیز حساب خود را از مسیر فرشتگان و اطاعت فرمان خدا جدا کرده بود و در سر فکر استکبار مى پروراند، و شاید به خود مى گفت اگر دستور خضوع و سجده به من داده شود قطعا اطاعت نخواهم کرد، ممکن است جمله ما کنتم تکتمون آنچه را کتمان مى کردید اشاره اى به این معنى باشد. در حدیثى که در تفسیر قمى از امام عسکرى (علیه السلام ) نقل شده نیز همین معنى آمده است . <62> 2- آیا سجده براى خدا بود یا آدم ؟ شک نیست که ((سجده )) به معنى پرستش براى خدا است ، چرا که در جهان هیچ معبودى جز خدا نیست ، و معنى توحید عبادت همین است که غیر از خدا را پرستش ‍ نکنیم . بنابراین جاى تردید نخواهد بود که فرشتگان براى آدم سجده پرستش نکردند، بلکه سجده براى خدا بود ولى بخاطر آفرینش چنین موجود شگرفى ، و یا اینکه سجده براى آدم کردند اما سجده به معنى خضوع نه پرستش . در کتاب عیون الاخبار از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) چنین مى خوانیم : ((کان سجودهم لله تعالى عبودیة ، و لادم اکراما و طاعة ، لکوننا فى صلبه )) ((سجده فرشتگان پرستش خداوند از یک سو، و اکرام و احترام آدم از سوى دیگر بود، چرا که ما در صلب آدم بودیم ))!. <63> بهر حال بعد از این ماجرا و ماجراى آزمایش فرشتگان به آدم دستور داده شد او و همسرش در بهشت سکنى گزیند، چنانکه قرآن مى گوید: به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هر چه مى خواهید از نعمتهاى آن گوارا بخورید! (و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة و کلا منها رغدا حیث شئتما). <64> ((ولى به این درخت مخصوص نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید شد)) (و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین ). از آیات قرآن استفاده مى شود که آدم براى زندگى در روى زمین ، همین زمین معمولى آفریده شده بود، ولى در آغاز خداوند او را ساکن بهشت که یکى از باغهاى سرسبز پر نعمت این جهان بود ساخت ، محیطى که در آن براى آدم هیچ گونه ناراحتى وجود نداشت . شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگى کردن روى زمین هیچگونه آشنائى نداشت ، و تحمل زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشکل بود، و از چگونگى کردار و رفتار در زمین باید اطلاعات بیشترى پیدا کند، بنابراین مى بایست مدتى کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگى روى زمین تواءم با برنامه ها و تکالیف و مسئولیتها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاى نعمت است ، و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى . و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده ، اما این آزادى بطور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد او مى بایست از پاره اى از اشیاء روى زمین چشم بپوشد. و نیز لازم بود بداند چنان نیست که اگر خطا و لغزشى دامنگیرش شود درهاى سعادت براى همى شه به روى او بسته مى شود، نه مى تواند بازگشت کند و پیمان به بندد که بر خلاف دستور خدا عملى انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمتهاى الهى باز گردد. او در این محیط مى بایست تا حدى پخته شود، دوست و دشمن خویش را بشناسد، چگونگى زندگى در زمین را یاد گیرد، آرى این خود یک سلسله تعلیمات لازم بود که مى بایست فرا گیرد، و با داشتن این آمادگى به روى زمین قدم بگذارد اینها مطالبى بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آینده خود به آن احتیاج داشتند، بنابراین شاید علت اینکه آدم در عین اینکه براى خلافت زمین آفریده شده بود مدتى در بهشت درنگ مى کند و دستورهائى به او داده مى شود جنبه تمرین و آموزش داشته باشد. در اینجا ((آدم )) خود را در برابر فرمان الهى درباره خوددارى از درخت ممنوع دید، ولى شیطان اغواگر که سوگند یاد کرده بود که دست از گمراه کردن آدم و فرزندانش بر ندارد به وسوسه گرى مشغول شد، و چنانکه از سایر آیات قرآن استفاده مى شود به آدم اطمینان داد که اگر از این درخت بخورد او و همسرش فرشتگانى خواهند شد و جاویدان در بهشت زندگى مى کنند، حتى قسم یاد کرد که من خیر خواه شما هستم (سوره اعراف آیه 20 و 21). ((سرانجام شیطان آن دو را به لغزش واداشت و از آنچه در آن بودند (بهشت ) بیرون کرد)) (فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه ). <65> آرى از بهشتى که کانون آرامش و آسایش و دور از درد و رنج بود بر اثر فریب شیطان اخراج شدند. و چنانکه قرآن مى گوید: ((ما به آنها دستور دادیم که به زمین فرود آئید در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود)) آدم و حوا از یکسو و شیطان از سوى دیگر (و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو). و براى شما تا مدت معینى در زمین قرارگاه و وسیله بهره بردارى است (و لکم فى الارض مستقر و متاع الى حین ). اینجا بود که آدم متوجه شد راستى به خویشتن ستم کرده و از محیط آرام و پر نعمت بهشت بخاطر تسلیم شدن در برابر وسوسه هاى شیطان بیرون رانده شده و در محیط پر زحمت و مملو از مشقتى قرار خواهد گرفت ، درست است که آدم پیامبر بود و معصوم از گناه ولى چنانکه خواهیم گفت هر گاه ترک اولى از پیامبر سر زند خداوند نسبت به او سخت مى گیرد، همانند گناهى که از افراد عادى سر بزند و این جریمه سنگینى بود که آدم در برابر آن نافرمانى پرداخت . 1- بهشت آدم کدام بهشت بود؟ در پاسخ این پرسش باید به این نکته توجه داشت که گرچه بعضى آنرا بهشت موعود نیکان و پاکان مى دانند، ولى ظاهر این است که آن بهشت نبود. بلکه یکى از باغهاى پر نعمت و روح افزاى یکى از مناطق سر سبز زمین بوده است . زیرا اولا بهشت موعود قیامت ، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانگى بودنش اشاره شده ، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست و ثانیا ابلیس آلوده و بى ایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود، نه وسوسه هاى شیطانى است و نه نافرمانى خدا. ثالثا در روایاتى که از طرق اهل بیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده این موضوع صریحا آمده است . یکى از راویان حدیث مى گوید از امام صادق (علیه السلام ) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (علیه السلام ) در جواب فرمود: باغى از باغهاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى شد (جنة من جنات الدنیا یطلع فیها الشمس و القمر و لو کان من جنان الاخرة ما خرج منها ابدا). <66> و از اینجا روشن مى شود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است نه مکانى یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائین آمد. این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده است هر چند بهشت جاویدان نبوده ، در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است ولى ممکن است کلمه سماء (آسمان ) در این گونه روایات اشاره به مقام بالا باشد نه ((مکان بالا)). ولى بهر حال شواهد فراوانى نشان مى دهد که این بهشت غیر از بهشت سراى دیگر است چرا که آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود، این مقدمه اعمال و برنامه هاى او است و آن نتیجه اعمال و برنامه هایش . 2- گناه آدم چه بود ؟ روشن است آدم با آن مقامى که خدا در آیات گذشته براى او بیان کرد مقام والائى از نظر معرفت و تقوا داشت ، او نماینده خدا در زمین بود او معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلما گناه نمى کند، بعلاوه مى دانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است . لذا این سؤ ال مطرح مى شود آنچه از آدم سر زد چه بود. در اینجا سه تفسیر وجود دارد که مکمل یکدیگرند: 1 آنچه آدم مرتکب شد ترک اولى و یا به عبارت دیگر گناه نسبى بود نه گناه مطلق . گناه مطلق گناهانى است که از هر کس سر زند گناه است و درخور مجازات (مانند شرک و کفر و ظلم و تجاوز) و گناه نسبى آن است که گاه بعضى اعمال مباح و یا حتى مستحب درخور مقام افراد بزرگ نیست ، آنها باید از این اعمال چشم بپوشند، و به کار مهمتر پردازند، در غیر این صورت ترک اولى کرده اند، فى المثل نمازى را که ما مى خوانیم قسمتى از آن با حضور قلب و قسمتى بى حضور قلب مى گذرد درخور شاءن ما است ، این نماز هرگز درخور مقام شخصى همچون پیامبر و على (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) نیست ، او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد، و اگر غیر این کند حرامى مرتکب نشده اما ترک اولى کرده است . آدم نیز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلکه مکروه بود. 2 نهى خداوند در اینجا نهى ارشادى است ، یعنى همانند دستور طبیب که مى گوید: فلان غذا را نخور که بیمار مى شوى خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت ، و به درد و رنج خواهى افتاد، بنابراین آدم مخالفت فرمان خدا نکرد، بلکه مخالفت نهى ارشادى کرد. 3 اساسا بهشت جاى تکلیف نبود بلکه دورانى بود براى آزمایش و آمادگى آدم براى آمدن در روى زمین و این نهى تنها جنبه آزمایشى داشت . <67> 3- مقایسه معارف قرآن با تورات طبق آیات فوق بزرگترین افتخار و نقطه قوت ، در وجود آدم ، که او را به عنوان یک برگزیده آفرینش مى توان معرفى نمود، و به همین دلیل مسجود فرشتگان شد همان آگاهى او از ((علم الاسماء)) و اطلاع از ((حقائق و اسرار آفرینش و جهان هستى )) بود. پیدا است آدم بخاطر این علوم آفریده شد، و فرزندان آدم اگر بخواهند تکامل پیدا کنند باید هر چه بیشتر از این علوم بهره گیرند، تکامل بیشتر هر کدام از آنها نسبت مستقیم با معلومات آنها از اسرار آفرینش دارد. آرى قرآن با صراحت تمام عظمت مقام آدم را در اینها مى داند، ولى در تورات چنانکه مى خوانیم ، سر بیرون رانده شدن آدم از بهشت و گناه بزرگ او را توجه به علم و دانش و دانستن نیک و بد مى داند!. در فصل دوم ((سفر تکوین )) از تورات آمده است : ((پس خداوند خدا، آدم را از خاک زمینى صورت داد و نسیم حیات را بر دماغش دمید، و آدم جان زنده شد. و خداوند خدا، هر درخت خوشنما و بخوردن نیکو، از زمین رویانید، و هم درخت ((حیات )) در وسط باغ و درخت دانستن نیک و بد را … و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت که از تمامى درختان باغ مختارى که بخورى ، اما از درخت ((دانستن نیک و بد)) مخور چه در روز خوردنت از آن مستوجب مرگ مى شوى ! …)) و در فصل سوم چنین آمده است : ((و آواز خداوند خدا را شنیدند که به هنگام نسیم روز در باغ مى خرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا، در میان درختان باغ پنهان کردند))!! و خداوند خدا آدم را آواز کرده ، وى را گفت که کجائى ؟ او دیگر جواب گفت که آواز تو را در باغ شنیدم و ترسیدم ، زیرا که برهنه ام ! به جهت آن پنهان شدم ! و خدا به او گفت که تو را که گفت که برهنه اى ؟ آیا از درختى که تو را امر کردم که نخورى خوردى ؟!. و آدم گفت زنى که از براى بودن با من دادى او از آن درخت به من داد که خوردم ! … و خداوند خدا گفت که اینک آدم نظر به دانستن نیک و بد چون یکى از ما شده است ، پس حال مبادا که دست خود را دراز کرده و هم از ((درخت حیات )) بگیرد و خورده دائما زنده ماند! پس از آن سبب خداوند خدا او را از باغ عدن راند، تا آنکه در زمینى که از آن گرفته شده بود فلاحت نماید! …)) همانطور که مشاهده فرمودید این افسانه زننده که در تورات کنونى به عنوان یک واقعیت تاریخى آمده است علت اصلى اخراج آدم را از بهشت ، و گناه بزرگ او را توجه به علم و دانش و دانستن نیک و بد مى داند. و چنانچه آدم دست به شجره نیک و بد دراز نمى کرد تا ابد در جهل باقى مى ماند تا آنجا که حتى نداند برهنه بودن زشت و ناپسند است ، و براى همى شه در بهشت باقى مى ماند. به این ترتیب مسلما آدم نباید از کار خود پشیمان شده باشد زیرا از دست دادن بهشتى که شرط بقاى در آن ندانستن نیک و بد است ، در برابر بدست آوردن علم و دانش تجارت پر سودى محسوب مى گردد، چرا آدم از این تجارت نگران و پشیمان باشد؟ بنابراین افسانه تورات درست در نقطه مقابل قرآن که ارزش مقام انسان و سر آفرینش او را در علم الاسماء معرفى کرده قرار دارد. از این گذشته در افسانه مزبور مطالب زننده عجیبى درباره خداوند و یا مخلوقات او دیده مى شود که هر یک از دیگرى حیرت انگیزتر است و آن عبارت است از: 1 نسبت دادن دروغ به خدا (چنانکه در جمله شماره 17 فصل دوم مى گوید: خداوند گفت از آن درخت نخورید که مى میرید در حالى که نمى مردند بلکه دانا مى شدند). 2 نسبت بخل به خداوند ( چنانکه در جمله 22 فصل سوم مى گوید: که خدا نمى خواست آدم و حوا از درخت علم و حیات بخورند و دانا شوند و زندگى جاویدان پیدا کنند ). 3 امکان وجود شریک براى خداوند (چنانکه در همان جمله مى گوید: آدم پس از خوردن از درخت نیک و بد همچون یکى از ما خدایان شده است ). 4 نسبت حسد به خداوند (چنانکه از همان جمله استفاده مى شود که خداوند بر این علم و دانشى که براى آدم پیدا شده بود رشک برد!). 5 نسبت جسم به خداوند (چنانکه از فصل سوم استفاده مى شود که خداوند به هنگام صبح در خیابانهاى بهشت مى خرامید)! 6 خداوند از حوادثى که در نزدیکى او مى گذرد بى خبر است ! (چنانکه در جمله 9 مى گوید صدا زد آدم کجائى و آنها در لابلاى درختان خود را از چشم خداوند پنهان کرده بودند). <68> (البته نباید فراموش کرد که این افسانه هاى دروغین از نخست در تورات نبوده و بعدا به آن افزوده شده است ). 4- مقصود از شیطان در قرآن چیست ؟ کلمه ((شیطان )) از ماده ((شطن )) گرفته شده ، و ((شاطن )) به معنى ((خبیث و پست )) آمده است و شیطان به موجود سرکش و متمرد اطلاق مى شود، اعم از انسان و یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنى روح شریر و دور از حق ، نیز آمده است ، که در حقیقت همه اینها به یک قدر مشترک بازگشت مى کنند. باید دانست که ((شیطان )) اسم عام (اسم جنس ) است ، در حالى که ابلیس اسم خاص (علم ) مى باشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش ، خواه انسانى یا غیر انسانى مى گویند، و ابلیس نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است . از موارد استعمال این کلمه در قرآن نیز بر مى آید که شیطان به موجود موذى و مضر گفته مى شود، موجودى که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است ، موجودى که سعى مى کند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنانکه مى خوانیم : ((انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء، ..)) ((شیطان مى خواهد بین شما دشمنى و بغض و کینه ایجاد کند …. )). <69> با توجه به اینکه کلمه یرید فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاکى از این معنى است که این اراده ، اراده همى شگى شیطان است . و از طرفى مى بینیم که در قرآن نیز شیطان به موجود خاصى اطلاق نشده ، بلکه حتى به انسانهاى شرور و مفسد نیز اطلاق گردیده است . آنجا که مى خوانیم : ((و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شیاطین الانس و الجن )) ((بدینگونه ما براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انسانى و یا جن قرار دادیم )). <70> و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است که در او وجود دارد. علاوه بر اینها گاهى کلمه شیطان بر ((میکروبها)) نیز اطلاق شده : به عنوان نمونه امیر مؤ منان (علیه السلام ) مى فرماید، ((لا تشربوا الماء من ثلمة الاناء و لا من عروته ، فان الشیطان یقعد على العروة و الثلمة )): ((از قسمت شکسته و طرف دستگیره ظرف ، آب نخورید، زیرا شیطان بر روى دستگیره و قسمت شکسته شده ظرف مى نشیند)). <71> و نیز امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: ((و لا یشرب من اذن الکوز، و لا من کسره ان کان فیه فانه مشرب الشیاطین )) <72> از دستگیره و قسمت شکسته کوزه آب مخورید که جایگاه آشامیدن شیطانها است . از قول پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مى خوانیم : ((موهاى شارب (سبیل ) خویش را بلند مگذارید، زیرا شیطان آنرا محیط امن براى زندگى خویش قرار مى دهد و در آنجا پنهان مى گردد))! <73> به این ترتیب روشن شد که یکى از معانى شیطان میکروبهاى زیانبخش و مضر است . ولى بدیهى است منظور این نیست که : شیطان در همه جا به این معنى باشد، بلکه منظور این است که شیطان معانى مختلفى دارد، که یکى از مصداقهاى روشن آن ابلیس و لشکریان و اعوان او است : و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف کننده ، و احیانا در پاره اى از موارد به معنى میکروبهاى موذى آمده است (دقت کنید). 5- خدا چرا شیطان را آفرید؟ بسیارى مى پرسند شیطان که موجود اغواگرى است اصلا چرا آفریده شد و فلسفه وجود او چیست ؟! در پاسخ مى گوئیم : اولا: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده کرد و بناى طغیان و سرکشى گذارد، پس او در آغاز پاک آفریده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بود. ثانیا: از نظر سازمان آفرینش وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که مى خواهند راه حق را بپویند زیانبخش نیست ، بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است ، چه اینکه پیشرفت و ترقى و تکامل ، همواره در میان تضادها صورت مى گیرد. به عبارت روشنتر: انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمى کند و بکار نمى اندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرک و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تکامل او مى شود. یکى از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر ((تواین بى )) مى گوید: ((هیچ تمدن درخشانى در جهان پیدا نشد، مگر این که ، ملتى مورد هجوم یک نیروى خارجى قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را بکار انداخت و آنچنان تمدن درخشانى را پى ریزى کرد)).
پاورقی :
60-«آلوسی» در تفسیر «روح المعانی» و «فخر رازی» در «تفسیر کبیر» نیز به این معنی اشاره کرده اند.
61-به تفسیر نمونهه جلد 6 صفحه 98 به بعد مراجعه فرمائید.
62-تفسیر المیزان جلد اول صفحه 126.
63-نورالثقلین جلد اول صفحه 58.
64-«رغد» بر وزن «صمد» به معنی فراوان و گسترده و گوارا است ، جمله «حیث شئتما» اشاره به این است که از هر جای بهشت که خواستید ، یا از هر نوع از انواع میوه ها که مایل بودید استفاده کنید.
65-در مرجع ضمیر «عنها» دو احتمال داده شده است : نخست اینکه به «جنت» بازگردد ، و در این صورت جمله مما کانا فیه به معنی مقام و مرتبه می آید ، و به این ترتیب مجموعا چنین معنی می دهد : شیطان آن دو را از بهشت به لغزش واداشت و از مقامی که داشتند بیرون کرد. احتمال دیگر اینکه به «شجره» بازگردد ، یعنی شیطان آنها را به وسیله آن درخت ممنوع به لغزش واداشت و از بهشتی که در آن بودند بیرون کرد.
66-کتاب کافی (طبق نقل تفسیر نورالثقلین جلد 1 صفحه 62).
67-برای توضیح بیشتر در این زمینه به جلد 6 تفسیر نمونه صفحه 122 ذیل آیات 19 تا 22 سوره اعراف و به جلد 13 ذیل آیات 121 سوره طه به بعد مراجعه فرمائید.
68- - قسمت مقایسه معارف قرآن و تورات از کتاب قرآن و آخرین پیامبر از صفحه 127 - 132 اقتباس شده است.
69-مائده : 91.
70-انعام : 112.
71-کافی جلد 6 کتاب الاطعمة و الاشربة ، باب الاوانی.
72-کافی جلد 6 کتاب الاطعمة و الاشربة ، باب الاوانی.
73-کافی جلد 6 کتاب الاطعمة و الاشربة ، باب الاوانی [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشاف

السجود لله تعالی علی سبیل العبادة، و لغیره علی وجه التکرمة کما سجدت الملائکة لادم ، و أبو یوسف و إخوته له ؟ و یجوز أن تختلف الاحوال و الاوقات فیه . و قرأ أبو جعفر (للملائکة اسجدوا) بضم التاء للاتباع . و لا یجوز استهلاک الحرکة الاعرابیة بحرکة الاتباع إلا فی لغة ضعیفة، کقولهم : (الحمدلله ). (إلا إبلیس ) استثناء متصل ، لانه کان جنیا واحدا بین أظهر الالوف من الملائکة مغمورا بهم ، فغلبوا علیه فی قوله (فسجدوا) ثم استثنی منهم استثناء واحد منهم . و یجوز أن یجعل منقطعا (أبی ) امتنع مما أمر به (و استکبر) عنه (و کان من الکافرین ) من جنس کفرة الجن و شیاطینهم ، فکذلک أبی و استکبر کقوله : (کان من الجن ففسق عن أمر ربه [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - روان جاوید
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبى‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ (34)
ترجمه‌
و هنگامیکه گفتیم بفرشتگان سجده کنید مر آدم را پس سجده کردند مگر ابلیس که ابا و تکبر نمود و بود از کافران..
تفسیر

چون در صلب آدم (ع) انوار طیبه پیغمبر و آل اطهار او بود و آنان اشرف موجودات بودند و براى رضاى خدا تحمل مصائب و ناملائمات و اذیت خلق را نمودند و دین حق را رواج دادند که ناسخ ادیان است خداوند براى تعظیم ایشان و اطاعت از آدم (ع) و عبادت خدا امر فرمود بملائکه که آدم را قبله خود قرار دهند و در مقابل او براى خداوند سجده نمایند چون پیغمبر (ص) فرموده جائز نیست از براى کسى سجده نمایند جز خدا آنطوریکه براى خدا سجده مینمایند و حضرت سجاد (ع) بتوسط پدر و جد بزرگوار خود از پیغمبر (ص) روایت نموده است که خداوند اشباح ما را منتقل نموده بود از فوق عرش بصلب آدم (ع) و او دید نور ما را که از صلبش ساطع است و ندید اشباح را پس عرض کرد پروردگارا این انوار چیست خداوند فرمود انوار اشباحى است که از اشرف بقاع عرش بصلب تو نقل نمودم و براى آنکه تو ظرف ایشان بودى امر نمودم ملائکه را بسجودتو آدم (ع) عرض کرد پروردگارا آرزو دارم ببینم آن ذوات مقدسه را پس خداوند فرمود نظر کن ببالاى عرش و نظر نمود آدم و واقع شد نور اشباح ما از پشت آدم بر فوق عرش و نقش بست چنانچه نقش مى‌بندد صورت انسان در آینه صافى پس او دید اشباح ما را و عرض کرد اینها کیانند خداوند فرمود اینانند افضل مخلوقات من این محمد است و من حمیدم که در افعال خود محمودم مشتق نمودم اسم او را از اسم خودم و این على است و من على عظیم هستم مشتق نمودم براى او اسمى از اسم خودم و این فاطمه است و من فاطرم یعنى آفریننده آسمانها و زمینم و فاطمم یعنى بازدارنده دشمنان خود هستم از رحمتم در روز که حکم مخصوص بمن است و بازدارنده دوستان خویشم از هر عیب و زشتى پس مشتق نمودم براى او اسمى از اسم خودم و این دو حسن و حسین هستند و من محسن و مجملم مشتق نمودم نام آن دو را از نام خودم اینها بهترین بندگان و اشرف مخلوقات منند براى اینها عقاب میکنم و براى اینها ثواب میدهم متوسل شو بولاى ایشان بدرگاه من و هر وقت بلاى بزرگى بتو روى داد ایشانرا شفعاء خود قرار بده نزد من همانا قسم یاد نمودم من بخودم قسم حقیکه محروم نگردانم امیدوار بآنان را و رد ننمایم سائل بوسیله ایشانرا پس براى این بود که آدم وقتى مرتکب آن خطا شد خواند خداوند را بوسیله خمسه طیبه و خداوند توبه او را قبول نمود و از گناه او درگذشت و قمى از حضرت صادق (ع) روایت نموده که ابلیس در میان ملائکه عبادت خداوند را مینمود و در آسمان بود ملائکه تصور میکردند که او هم از جنس آنها است ولى نبود و این که مأمور بسجود شد در ضمن مأموریت ملائکه براى همکارى با آنها بود و چون حسد نمود و تکبر کرد ملائکه دانستند که از جنس آنها نیست، و عیاشى از آنحضرت نقل نموده که پرسیدند آیا ابلیس از ملائکه بود و در امورات آسمانى اختیارى داشت فرمود از ملائکه نبود و اختیارى هم نداشت بلکه از جن بود ولى چون مدتى با ملائکه بود آنها او را از جنس خود مى‌پنداشتند و خدا میدانست ناجنس بودن او را و چون مأمور بسجود شدند جنس خود را اظهار نمود، و در معانى از حضرت رضا (ع) نقل نموده که ابلیس نامش حارث بود و چون ناامید از رحمت خدا شد نام او ابلیس گردید، و بنظر حقیر از این روایت میتوان استفاده نمود که امتیاز ملک از جن باطاعت و معصیت است و بنابراین ابلیس از ملائکه در این آیه شریفه استثنا شده است و بنا بر دو روایت سابقه وجه استثناء
همان مشابهت صورى است، و در عیون از امیر المؤمنین (ع) نقل نموده که ابلیس اول کسى است که کافر شد و تخم کفر را در زمین کاشت، و قمى از حضرت صادق (ع) نقل نموده که تکبر اول عصیانى است که بآن معصیت خدا شده و ابلیس عرض کرد پروردگارا مرا از سجود آدم معاف بدار من عبادت میکنم تو را بطوریکه هیچ ملک مقرب و نبى مرسل تو را عبادت نکرده باشد و خدا فرمود مرا بعبادت تو حاجت نیست عبادت آنستکه من میخواهم نه آنستکه تو میخواهى و از اینجا معلوم میشود که عبادت باید از شرع برسد و خودسرانه نمیشود عبادت کرد و حسد و تکبر و خودسرى از اوصافى است که انسان را مظهر ابلیس مینماید و باید حتى الامکان شخص نگذارد این صفات در او رسوخ پیدا کند که اگر خداى نکرده رسوخ پیدا کرد و خلق شد همانستکه فرموده‌اند اگر گفتند کوه از جاى خود حرکت کرد قبول کن و اگر گفتند خلق کسى تغییر نمود باور منما خداوند توفیق کرامت فرماید که ما بتوانیم بوسیله توسل بخمسه طیبه خود را از آفات روحى و جسمى و شر شیطان و نفس اماره محفوظ نمائیم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.