● حبل اللَّه همان قرآن و رسول خدا(ص) است
در این آیه، اعتصام مذکور و سفارش شده در آن آیه(«مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ ...»(آل عمران/101)) را، مبدل کرد به اعتصام بحبل اللَّه. در نتیجه فهماند که اعتصام به خدا و رسولى که قبلا گفتیم، اعتصام بحبل اللَّه است. یعنى آن رابط و واسطهاى که بین عبد و رب را به هم وصل مىکند، و آسمان را به زمین مرتبط مىسازد. چون گفتیم که اعتصام به خدا و رسول، اعتصام به کتاب خدا است که عبارت است از وحیى که از آسمان به زمین مىرسد. و اگر خواستى، مىتوانى اینطور بگویى: حبل اللَّه همان قرآن و رسول خدا(ص) است. چون قبلا هم توجه فرمودى که برگشت همه اینها به یک چیز است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» خداى تعالى در آیات قبل یعنى آیه:« وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ ...»(آل عمران/101) فرموده بود که تمسک به آیات خدا و رسول او (و یا تمسک به کتاب و سنت) تمسک به خدا است و شخص متمسک و معتصم در امان است، و هدایتش ضمانت شده است. کسى که دست به دامن رسول شود، دست به دامن کتاب شده است چون همین کتاب است که در آن آمده:«" وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ...»(الحشر/7).اینک در این آیه، اعتصام مذکور و سفارش شده در آن آیه را، مبدل کرد به اعتصام بحبل اللَّه. در نتیجه فهماند که اعتصام به خدا و رسولى که قبلا گفتیم، اعتصام بحبل اللَّه است. یعنى آن رابط و واسطهاى که بین عبد و رب را به هم وصل مىکند، و آسمان را به زمین مرتبط مىسازد. چون گفتیم که اعتصام به خدا و رسول، اعتصام به کتاب خدا است که عبارت است از وحیى که از آسمان به زمین مىرسد. و اگر خواستى، مىتوانى اینطور بگویى: حبل اللَّه همان قرآن و رسول خدا(ص) است. چون قبلا هم توجه فرمودى که برگشت همه اینها به یک چیز است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 572 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حبل الله |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دستور به جامعه اسلامی بر تمسک بر حبل الهی
قرآن کریم، هر چند که جز به حق تقوا و اسلام ثابت دعوت نمىکند، لیکن غرض این آیه غیر از آن غرضى است که آیه قبلى یعنى: «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ...(آل عمران/102)» داشت، آن آیه متعرض حکم تک تک افراد بود که مراقب باشند حق تقوا را به دست آورده، جز با اسلام نمیرند. ولى این آیه متعرض حکم جماعت مجتمع است. دلیلش این است که مىفرماید: «جمیعا» و نیز مىفرماید: «وَ لا تَفَرَّقُوا». پس این دو آیه همانطور که فرد را بر تمسک به کتاب و سنت سفارش مىکنند به مجتمع اسلامى نیز دستور مىدهند که به کتاب و سنت معتصم شوند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 572 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حبل الله |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قرآن کریم تعلیمات خود را با ذکر علل و اسباب بیان می نماید
اینکه خداى تعالى امر مىکند به یادآورى این نعمت، اساسش رسم و عادتى است که قرآن کریم دارد و آن این است که تعلیمات خود را با ذکر علل و اسباب بیان نموده و از این راه، خلق را به سوى خیر و هدایت دعوت مىکند، بدون اینکه مردم را وادار به تقلید کورکورانه بسازد...پس خداى تعالى در عین اینکه حقیقت سعادت بشر را به او تعلیم مىدهد، علت آن را هم بیان مىکند تا کورکورانه نپذیرفته باشد، بلکه بفهمد که حقایق دینى، همه به هم ارتباط دارد. و همه از ناحیه منبع توحید افاضه شده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و اینکه خداى تعالى امر مىکند به یادآورى این نعمت، اساسش رسم و عادتى است که قرآن کریم دارد و آن این است که تعلیمات خود را با ذکر علل و اسباب بیان نموده و از این راه، خلق را به سوى خیر و هدایت دعوت مىکند، بدون اینکه مردم را وادار به تقلید کورکورانه بسازد، و حاشا از تعلیم الهى که بشر را به سوى سعادتش یعنى به سوى علم نافع و عمل صالح هدایت نموده، حیرت، تقلید و ظلمت جهل را هم تجویز نماید ولى لازم است که مساله بر اهل علم و تدبر مشتبه نشود (و بدانند که ممنوعیت تقلید در تشخیص راه سعادت، منافاتى با تسلیم شدن براى خدا ندارد. به این معنا که مورد هر یک غیر مورد دیگرى است، آنجا که تقلید ممنوع است، مسائل مربوط به اصول و معارف اصولى دین است. و آنجا که جاى تسلیم است، مسائل فروع و احکام عملى است." مترجم")پس خداى تعالى در عین اینکه حقیقت سعادت بشر را به او تعلیم مىدهد، علت آن را هم بیان مىکند تا کورکورانه نپذیرفته باشد، بلکه بفهمد که حقایق دینى، همه به هم ارتباط دارد. و همه از ناحیه منبع توحید افاضه شده است. در عین حال تسلیم شدن در برابر خداى تعالى را هم واجب مىداند، چون رب العالمین است، و اعتصام به حبل او اعتصام بحبل رب العالمین است. هم چنان که در آخر آیات مىفرماید:« تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ ... وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»(آل عمران/108و109).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 572 و 573 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : صفات قرآن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● از هیچ سخنی نباید تبعیت محض نمود مگر از سخن خدا و رسولش
خداى تعالى بندگان را امر فرموده که هیچ سخنى را نپذیرند و هیچ امرى را اطاعت نکنند، مگر بعد از آنکه وجه آن سخن و فلسفه آن اطاعت را فهمیده باشند و آن گاه از این دستور کلى، دو مورد را استثناء نموده، دستور داده که نسبت به خود او تسلیم مطلق باشند و همین دستور خود را هم توجیه مىفرماید به اینکه خداى تعالى تنها کسى است که مالک على الاطلاق ایشان است.
مورد دوم اینکه، به ایشان امر فرموده که آنچه را رسول او ابلاغ مىکند، بطور مطلق اطاعت کنند و همین دستور را نیز اینطور توجیه مىفرماید، که چون رسول خدا(ص) از پیش خود چیزى نمىگوید، و دستورى نمىدهد، آنچه مىگوید ابلاغ دستورات خداست پس در حقیقت این دو مورد هم استثنا نشده، چون خود این دو دستور و یا به عبارت دیگر آن دو اطاعت بى چون و چرا را هم توجیه کرده و برایش دلیل آورد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آن گاه با بندگان خود در باره حقایق معارف سخن مىگوید، و طرق سعادت را شرح مىدهد. و باز همین را به وجهى عام توجیه مىفرماید، تا بندگانش به روابط معارف و طرق سعادت راه یابند، و از این راه، هم اصل توحید را محقق سازند و هم به این ادب الهى مؤدب شده، بر طریقه تفکر صحیح مسلط شوند، و راه درست حرف زدن را بشناسند و در نتیجه به وسیله علم زنده شده، از قید و بند تقلید رها و آزاد شوند، و نتیجه این آزادى و آزاداندیشى این است که اگر وجه و فلسفه هر یک از معارف ثابته دینى و یا ملحقات و متعلقات آن را بفهمند، آن را أخذ مىکنند و اما اگر نفهمند فورى و عجولانه آن را رد ننموده به امید فهمیدن فلسفهاش به بحث و تدبر مىپردازند و وقتى برایشان ثابت شد بدون رد و اعتراض آن را مىپذیرند.
و این معنا غیر از آن است که کسى بگوید: اساس دین بر این است که انسان هیچ مطلب بىدلیلى را از احدى حتى از خدا و رسولش قبول نکند، براى اینکه این گفتار، سفیهانهترین نظر، و بدترین گفتار است و برگشتش به این است که خداى تعالى از بندگانش خواسته باشد که بعد از آنکه داراى دلیل شدند، باز دلیل بخواهند، و در جستجوى آن باشند، چون ربوبیت و ملک خداى تعالى اصل و مهمترین دلیل است، بر اینکه خلق باید تسلیم او باشند، و حکم او را در خود نافذ دارند، هم چنان که رسالت رسول دلیل قاطع است بر اینکه آنچه آن جناب مىگوید، از پیش خداى تعالى مىگوید. (دقت فرمائید) و یا برگشتش به این است که ربوبیت خداى تعالى را در آنچه بخاطر ربوبیتش تصرف مىکند لغو بداند. و این هم چیزى جز تناقض نیست.
و حاصل کلام این است که: مسلک و مرام اسلامى و طریق نبوى جز به علم و اجتناب از تقلید دعوت نمىکند، و این هایى که پیروى از کتاب و سنت را تقلید دانسته، از آن انتقاد مىکنند، خود مقلدند، و همین گفته خود را بدون دلیل از دیگران پذیرفتهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 573 و 274 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقلید کورکورانه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رد این سخن که تبعیت محض از خدا و رسولش تقلید کورکورانه است
کسى بگوید: اساس دین بر این است که انسان هیچ مطلب بىدلیلى را از احدى حتى از خدا و رسولش قبول نکند، این گفتار، سفیهانهترین نظر، و بدترین گفتار است و برگشتش به این است که خداى تعالى از بندگانش خواسته باشد که بعد از آنکه داراى دلیل شدند، باز دلیل بخواهند، و در جستجوى آن باشند، چون ربوبیت و ملک خداى تعالى اصل و مهمترین دلیل است، بر اینکه خلق باید تسلیم او باشند، و حکم او را در خود نافذ دارند، هم چنان که رسالت رسول دلیل قاطع است بر اینکه آنچه آن جناب مىگوید، از پیش خداى تعالى مىگوید. (دقت فرمائید) و یا برگشتش به این است که ربوبیت خداى تعالى را در آنچه بخاطر ربوبیتش تصرف مىکند لغو بداند. و این هم چیزى جز تناقض نیست.و حاصل کلام این است که: مسلک و مرام اسلامى و طریق نبوى جز به علم و اجتناب از تقلید دعوت نمىکند، و این هایى که پیروى از کتاب و سنت را تقلید دانسته، از آن انتقاد مىکنند، خود مقلدند، و همین گفته خود را بدون دلیل از دیگران پذیرفتهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 574 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقلید کورکورانه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وجه اینکه خداوند اعتصام به حبل الله را نعمت دانسته است
شاید وجه اینکه اعتصام بحبل اللَّه و متفرق نشدن را نعمت خدا خوانده، و فرمود: «اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» اشاره به همین معنایى باشد که ما خاطرنشان ساختیم یعنى خواسته باشد بفرماید، اگر شما را به اعتصام و عدم تفرقه مىخوانیم بىدلیل نیست. دلیل بر اینکه شما را بدان دعوت کردهایم، همین است که خود به چشم خود ثمرات اتحاد و اجتماع و تلخى عداوت و حلاوت محبت و الفت و برادرى را چشیدید و در اثر تفرقه در لبه پرتگاه آتش رفتید و در اثر اتحاد و الفت از آتش نجات یافتید، و اگر ما این دلیل را به رخ شما مىکشیم، نه از این باب است که بر خود واجب مىدانیم هر چه مىگوئیم، دلیلش را هم ذکر بکنیم... بلکه از این باب است که بدانید این تمسک به حبل اللَّه و اتحاد شما نعمتى است از ناحیه ما و در نتیجه متوجه شوید که تمامى دستوراتى که ما به شما مىدهیم، همهاش مثل این دستور به نفع شما است و سعادت و راحت و رستگارى شما را تامین مىکند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 575 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حبل الله |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دلایل عقلی و تجربی بر لزوم اعتصام بر حبل الهی و عدم تفرقه
خداى تعالى در آیه شریفه، دو دلیل بر لزوم اعتصام به حبل اللَّه و عدم تفرقه آورده یکى در جمله «إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً ...» و دوم در جمله «وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ ...»دلیل اول مبتنى است بر اصل تجربه، و اینکه خود شما در سابق با یکدیگر دشمن بودید، و تلخىهاى دشمنى را چشیدید، و خدا شما را از آن نجات داد، و دلیل دوم مبتنى است بر بیانى عقلى که بزودى خواهد آمد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 575 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حبل الله |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت تکرار کلمه «نعمت» در آیه
و اگر در جمله «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً ...» دوباره کلمه «نعمت» را ذکر کرد، براى این بود که به امتنانى اشاره کرده باشد که جمله «اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ ...» بر آن دلالت داشت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 575 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نعمت الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «نعمت» و «اخوت» در آیه
و مراد از «نعمت» همان الفتى است که نام برد پس مراد به اخوتى هم که این نعمت آن را محقق ساخته نیز همان تالف قلوب است. پس اخوت در اینجا حقیقتى ادعایى است نه واقعى، چون برادرى واقعى عبارت است از شرکت دو نفر یا بیشتر در پدر و مادر واحد.(و یا پدر واحد یا مادر واحد). و نیز ممکن است اشاره باشد به اخوتى که در آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»(الحجرات/10) که حقیقتى است اعتبارى، زیرا در این آیه، خداى تعالى برادرى را در میان مؤمنین تشریع کرده و آثار و حقوق مهمى بر آن مترتب کرده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 575 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اخوّت- برادری |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای شفاى «حفره»
شفاى «حفره»، به معناى لبه آن است، البته لبهاى که هر کس قدم بر آن بگذارد، مشرف بر سقوط در آن شود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 575 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «من النار» یا آتش آخرت است و یا آتش جنگ
و مراد از کلمه «من النار» یا آتش آخرت است و یا آتش جنگ. اگر منظور آتش آخرت باشد، در اینصورت منظور از شفاى حفره آن این خواهد بود که شما کافر بودید، و بین شما و افتادن در آتش دوزخ، بیش از یک قدم فاصله نبود و آن یک قدم همان مردن شما بود که از سیاهى چشم آدمى به سفیدى آن به آدمى نزدیکتر است و خداى تعالى شما را با ایمان آوردنتان نجات داد.
و اگر مراد از آن "آتش" جنگ باشد، منظور این خواهد بود که حال آنان را در مجتمع فاسدشان بیان نموده، بفرماید شما قبل از ایمان آوردنتان در لبه آتش جنگهایى قرار داشتید که هر لحظه ممکن بود برپا گردد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و این تعبیر یعنى آتش خواندن جنگ، استعمالى شایع دارد. البته استعمالى مجازى و بطور استعاره.پس در این صورت، مقصود این است که بفرماید: مجتمعى که با اجتماع دلهایى مختلف و هدفهایى گوناگون و هوا و هوسهاى مختلف تشکیل شود. با در نظر گرفتن اینکه راهنماى چنین مجتمعى واحد نیست، تا به هدفى واحد سوقش دهد، بلکه راهنماها بخاطر اختلاف امیال شخصى و تحکمات بیهوده فردى متعدد است. و به سوى هدفهاى مختلف دعوت مىکند و شدیدترین خلاف و اختلاف را پدید مىآورد. خلاف و اختلاف کارشان را به تنازع مىکشاند، و دائما به قتال و بانزال و فناء و زوال تهدیدشان مىکند. و این همان آتشى است که در حفره جهالت مىافتد، و همه چیز را مىسوزاند. و کسى که در آن حفره بیفتد، مخلص و راه نجاتى ندارد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 575 و 576 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : آتش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ظهور حلاوت نعمتهاى الهى بعد از ایمان
معلوم مىشود قبل از نزول این آیه، طایفهاى از مسلمانان بعد از کفرشان ایمان آورده بودند، طایفهاى خاص بودهاند که در خطاب این آیات، از سایر طوائف نزدیکتر بودهاند چون در طول زندگى قبل از اسلامشان لحظهاى فارغ از دلواپسى نبودند، دلواپسى از جنگها و مقاتلاتى که هر آن تهدیدشان مىکرده. نه امنیتى داشتهاند و نه راحتى و فراغت و اصلا به حقیقت امنیت عمومى(امنیتى که تمام جامعه و جمیع جهاتش را فرا گیرد، آبرو و مال و عرض و جان و سایر شؤون زندگى عمومى را تامین کند) پى نبرده و طعم آن را نچشیده بودند.
و بعد از آنکه دسته جمعى به حبل خدا متمسک شدند و آثار سعادت زندگى برایشان نمودار شده، چیزى از حلاوت نعمتهاى الهى را چشیدند، آن وقت فهمیدند که تذکرات الهى راست بوده، و خداى تعالى چه نعمت و چه سعادت لذیذى به ایشان ارزانى داشته است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : پس خطاب در این آیات، در نفوس چنین مردمى جاىگیرتر و مؤثرتر از نفوس اقوام دیگر است.
و به همین جهت مبناى کلام و اساس دعوت بر مشاهده و دریافت قرار گرفته، نه صرف فرض و تئورى. چون هیچوقت بیان اثر عیان و تجربه را کاربرد فرض و تئورى ندارد. و به همین جهت بود که تحذیر آینده یعنى در آیه «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا ...»(آل عمران/105) به حال پیشینیان اشاره کرد. چون مال حال آنان را همه دیده بودند، تجربهاى بود براى مؤمنین. پس این مؤمنین باید از سرانجام کار آنان عبرت گیرند و راهى را که آنها رفتند نروند تا به سرنوشت آنان مبتلا نگردند.آن گاه آنان را به خصوصیتى که در این بیان هست، تنبه داده، مىفرماید: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 576 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مسلمانان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اساس دعوت در این آیه بر مشاهده و دریافت قرار گرفته است
(در این آیه) مبناى کلام و اساس دعوت بر مشاهده و دریافت قرار گرفته، نه صرف فرض و تئورى. چون هیچوقت بیان اثر عیان و تجربه را کاربرد فرض و تئورى ندارد. و به همین جهت بود که تحذیر آینده یعنى در آیه «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا ...»(آل عمران/105) به حال پیشینیان اشاره کرد. چون مال حال آنان را همه دیده بودند، تجربهاى بود براى مؤمنین. پس این مؤمنین باید از سرانجام کار آنان عبرت گیرند و راهى را که آنها رفتند نروند تا به سرنوشت آنان مبتلا نگردند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 576 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مومنین |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حبل الله همان کتاب خداست
1- رسول خدا(ص) در تفسیر آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً» فرمود: حبل اللَّه که از آسمان به زمین کشیده شده، همان کتاب خدا است.
علامه طباطبایی: و در این معنا روایاتى دیگر از طریق شیعه و سنى وارد شده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را در المنثور(ج 2 ص 60) از ابن ابى شیبه، و ابن جریر، از ابى سعید خدرى روایت کرده است.
2-در در المنثور(ج 2 ص 60) است که ابن ابى شیبه از ابى شریح خزاعى روایت کرده که گفت: رسول خدا ص فرمود: این قرآن سبب و رابطهاى است که یک طرفش به دست خدا و سر دیگرش به دست شما است، پس به آن تمسک کنید که اگر تمسک کنید نه هرگز از بین مىروید و نه هرگز تا ابد گمراه مىشوید.
3-در کتاب معانى الأخبار(ص 132 ح 1) از امام سجاد ع روایت آورده که در حدیثى فرموده: حبل اللَّه همان قرآن است.
علامه طباطبایی: و در این معنا روایاتى دیگر از طریق شیعه و سنى وارد شده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 586 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : حبل الله |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حبل اللَّه، آل محمد علیهم السلامند
امام باقر (ع) فرمود: حبل اللَّه که خداى تعالى مردم را امر فرموده که به آن تمسک کنند و فرموده: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» آل محمد علیهم السلامند.
علامه طباطبایی: در این معنا نیز روایاتى دیگر هست، و در بیان قبلى ما مطالبى گذشت که معناى اینگونه احادیث را تایید مىکند. البته روایاتى دیگر که به زودى مىآید، نیز آن روایات را تایید مىنماید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى(ج 1 ص 194 ح 122) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 586 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اهل بیت (علیهم السلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حبل الله همان ثقلین است
رسول خدا(ص) فرمود: من پیشرو شمایم، و قبل از شما از دنیا مىروم و شما بعدا بر لبه حوض بر من وارد مىشوید. پس مراقب باشید بعد از من چگونه با ثقلین رفتار کنید. شخصى پرسید: یا رسول اللَّه ثقلین کدامند؟ فرمود: ثقل بزرگتر کتاب خداى عز و جل است که یک سرش به دست خدا و سر دیگرش به دست شما است، پس بعد از من به آن تمسک جویید که اگر تمسک کنید نه از بین مىروید و نه گمراه مىشوید و ثقل کوچکتر عترت من است. و این دو ثقل هرگز از یکدیگر جدا نمىشوند تا در کنار حوض بر من درآیند و من این معنا را براى آن دو از پروردگارم درخواست کردهام، پس مبادا از آن دو جلو بیفتید، که اگر چنین کنید هلاک خواهید شد و مبادا به آن دو چیزى تعلیم بدهید که آن دو از شما عالمترند.
علامه طباطبایی: حدیث (شریف) ثقلین از اخبار متواترى است که شیعه و سنى در نقل و روایت آن اتفاق دارند، و ما در اول سوره گفتیم که بعضى از علماى حدیث عدد راویان آن را از میان صحابه تا سى و پنج راوى- چه از مردان و چه از زنان- رسانده و جمعیت کثیرى از راویان و اهل حدیث آن را روایت کردهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را در المنثور(ج 2 ص 60) از طبرانى از زید بن ارقم روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 586 و 587 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : حبل الله |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پیش بینی بوجود آمدن اختلاف در بین مسلمان
1-در الدر المنثور است که رسول خدا(ص) فرمود: بنى اسرائیل هفتاد و یک گروه شدند و به زودى امت من به هفتاد و دو دسته متفرق خواهند شد که همه آنان در آتشند به جز یک فرقه اصحاب پرسیدند: آن یک فرقه کدام است؟ فرمود: جماعت است. آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً ...»
علامه طباطبایی: این روایت هم از احادیث مشهور است، ولى شیعه آن را طورى دیگر روایت کرده است. هم چنان که مىبینیم در خصال(خصال الصدوق ص 585 ح 11)، و معانى(معانى الأخبار ص 323 ح 1)، و احتجاج(ج 1 ص 391- 92.)، و امالى و کتاب سلیم بن قیس(کتاب سلیم بن قیس ص 214) و تفسیر عیاشى(ج 1 ص 331 ط تهران) نقل شده و اینک عبارت آن به نقل خصال از نظر خوانندگان مىگذرد.(ادامه متن در توضیحات آمده است)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را در المنثور(ج 2 ص 60- 61.) ازابن ماجه، و ابن جریر و ابن ابى حاتم، از انس روایت کرده است.
2- مرحوم صدوق در خصال(خصال الصدوق، ص 585 ح 11) به سند خود از سلمان بن مهران، از جعفر بن محمد (ع) از پدران بزرگوارش، از امیر المؤمنین (ع) روایت آورده که فرمود: من از رسول خدا (ص) شنیدم که مىفرمود: امت موسى بعد از آن جناب به هفتاد و یک فرقه متفرق شدند، یک فرقه از آنها اهل نجاتند، و هفتاد فرقه در آتشند، و امت عیسى بعد از آن جناب به هفتاد و دو فرقه متفرق شدند یک فرقه از آنها اهل نجاتند و هفتاد و یک فرقه در آتشند. و امت من به زودى به هفتاد و سه فرقه متفرق مىشوند یک فرقه از آنها اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند.
3-الدر المنثور(ج 2 ص 62) مىگوید: ابو داود و ترمذى و ابن ماجه و حاکم (وى حدیث را صحیح دانسته) از ابى هریره روایت کردهاند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: یهود بر هفتاد و یک فرقه متفرق شدند، و نصارا به هفتاد و دو فرقه متفرق شدند و امت من به هفتاد و سه فرقه متفرق مىشوند.
علامه طباطبایی: این معنا به طرقى دیگر از معاویه و غیر او نقل شده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 587 و 588 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اختلاف و تفرقه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مسلمانان نیز مانند بنی اسرائیل دچار تفرقه و اختلاف خواهند شد
1-رسول خدا(ص) فرمود: بر سر امت من خواهد آمد آنچه بر سر بنى اسرائیل آمد، طابق النعل بالنعل، حتى اگر در بنى اسرائیل کسى پیدا شده باشد که در انظار مردم با مادرش زنا کرده باشد در امت من نیز مثل او پیدا خواهد شد، بنى اسرائیل به هفتاد و یک ملت متفرق شدند امت من به هفتاد و سه ملت متفرق مىشوند. که به جز یک ملت همه در آتشند شخصى پرسید: آن یک ملت کدام است؟ فرمود: همان ملت و مذهبى که من و اصحابم امروز بر آنیم.
علامه طباطبایی: و از جامع الاصول(ج 10 ص 408 ح 7470) نوشته ابن اثیر حکایت شده که از ترمذى، از پسر عمرو بن العاص، از رسول خدا(ص) نظیر این حدیث را نقل کرده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را در المنثور(ج 2 ص 62) از حاکم از عبد اللَّه بن عمر روایت کرده است.
2-در کتاب کمال الدین(ص 576)، به سند خود از غیاث بن ابراهیم از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش(ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص) فرمود:هر چه در امتهاى گذشته بوده نظیرش در این امت نیز خواهد بود (مو به مو و طابق النعل بالنعل).
3-در تفسیر قمى(ج 2 ص 413) از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: شما امت اسلام روش پیشینیان خود را (مو به مو) پیش خواهید گرفت و در طریقه، تفاوتى با آنها نخواهید داشت، وجب به وجب و ذراع به ذراع و باع به باع (ذراع فاصله بین مرفق و سر انگشتان و باع فاصله بین سر انگشتان دو دست است، وقتى که انسان دستهاى خود را به دو طرف چپ و راست باز کند) مىخواهد بفرماید: کارهاى بزرگ و کوچک و کوچکترى که پیشینیان کردهاند شما نیز خواهید کرد، حتى در آنان کسى پیدا شد که با مادرش زنا کند در شما نیز پیدا خواهد شد و نمىدانم آیا شما هم گوساله مىپرستید یا نه؟
علامه طباطبایی: این روایت هم از روایات مشهور است، و اهل سنت آن را در صحاح و سایر کتب خود نقل کردهاند. و همچنین شیعه آن را در جوامع خود آوردهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 588 و 589 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اختلاف و تفرقه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عذاب افرادی که وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص) را بوجود آوردند
1-رسول خدا(ص) فرمود: به زودى مردانى از همینهایى که مصاحب من هستند، در کنار حوض بر من وارد مىشوند و همین که نزدیک مىشوند، از ناحیه خداى تعالى دستگیرشان نموده و به سرعت مىبرند. من در آن حال مىگویم: اى پروردگار من، اینها اصحاب من هستند و بطور قطع جواب گفته مىشود: مگر نمىدانى که اینها بعد از رحلت تو چه حادثهها پدید آوردند.
علامه طباطبایی: این حدیث هم از احادیث مشهور است، و هر دو فریق یعنى شیعه و سنى آن را در صحاح و جوامع خود از عدهاى از صحابه از قبیل ابن مسعود، و انس، و سهل بن ساعد و ابى هریره و ابى سعید خدرى و عایشه وام سلمه، و اسماء دختر ابى بکر و غیر ایشان نقل کردهاند و شیعه هم آن را از بعضى از ائمه اهل بیت(ع) روایت کردهاند.
با در نظر داشتن زیادى و تفنن این روایت که مطلب را با عباراتى گوناگون اداء کردهاند، خود شاهد و مصدق نظریهاى است که ما آن را از ظاهر آیات کریمه استفاده کردیم، حوادثى هم که بعد از رحلت رسول خدا(ص) و حتى قبل از آن یکى پس از دیگرى رخ داد، و فتنههایى که بپا شد، همه مصدق این روایت است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را صحیح بخارى(ج 8 ص 149) و صحیح مسلم به شرح نووى(ج 15 ص 64) روایت کردهاند.
2-باز در آن دو صحیح(صحیح بخارى(ج 9 ص 58) و صحیح مسلم به شرح نووى(ج 3 ص 136)) از ابى هریره روایت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: روز قیامت جمعى از اصحاب من بر من وارد مىشوند- و یا فرمود جمعى از امتم- و از ناحیه خداى تعالى طرد مىشوند، من عرضه مىدارم: پروردگارا اینها اصحاب منند. خداى عز و جل مىفرماید: مگر اطلاع ندارى که بعد از رحلتت چه حادثهها پدید آوردند، اینها بطور قهقرا به عقب برگشتند و همین باعث شد که امروز طرد شوند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 589 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اصحاب پیامبر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مرگ در حالت اختلاف مرگ جاهلیت است
رسول خدا(ص) فرمود: کسى که یک وجب از جماعت خارج شود، قلاده اسلام را از گردن خود باز کرده مگر آنکه دو باره به جماعت برگردد و کسى که از دنیا برود در حالى که در تحت رهبرى کسى که جامعه را رهبرى کند نباشد به مرگ جاهلیت مرده است (مرگ او مرگ جاهلیت است.)
علامه طباطبایی: این روایت هم از حیث مضمون از روایات مشهور است، شیعه و سنى هر دو طایفه از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرمود: کسى که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را در المنثور(ج 2 ص 6) ازحاکم- وى حدیث را صحیح دانسته- از پسر عمر روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 590 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اختلاف و تفرقه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بر حق بودن طایفه ای از مسلمین
منبع : ترجمه المیزان: ج3، ص: 590 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : مسلمانان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حبل اللّه -
علي موحدي
روایتی در تفسیر نورالثقلین آمده است: علىّبن ابىطالبعلیهما السلام حبل اللّه است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نورالثقلین |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : امیر المومنین علی (علیهالسلام) |
گوینده : علی موحدی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● چگونگی تمسّک به حبل الله -
سيد علي بهبهاني
حبل الله، مانند صراط الهی وجود خارجی دارد. قرآن کریم که حقیقتی خارجی است همه درجات آن، از مرحله وجود لفظی و عربی مبین تا مرحله امّالکتاب، حبل الله است و اعتصام به آن در هر مرحلهای اثری خاص دارد. بهبیان دیگر، در قوس نزول از ﴿اَلَستُ بِرَبِّکُم﴾ تا ﴿قالوا بَلی) 3 یعنی از ربوبیّت حقّ تا عبودیّت عبد، و نیز در قوس صعود از ﴿قالوا بَلی﴾ تا ﴿اَلَستُ بِرَبِّکُم﴾، یعنی از عبودیّت بنده تا لقای ربوبیّت حق، همه صراط الهی و حبل خداست.
تار و پود این حبل الله، آیات و روایات و احکام و حِکَماند و اعتصام به آن در محدوده جان انسان است؛ نه بیرون از آن تا کسی بخواهد از دور با آن ربط یابد و بدان تمسّک جوید. انسان حُکم خدا را میفهمد و آن را باور، و براساس آن متخلق میشود و عمل میکند و شیطان نیز در طرف مقابل میکوشد که این رشته را از هم بگسلد تا قابل اعتصام نباشد، زیرا به حبل گسیخته نمیتوان تمسّک کرد. وقتی مستمسکی نبود تا همگان به آن روی آورند، امّت اسلام گروه گروه خواهند شد و نتیجه تفرقه فتنه خواهد بود، پس مسلمان باید در درون نهاد خود حبلی پدید آورَد و بدان اعتصام جوید و از باز شدن این حبل به دست شیطان پیشگیری کند. وقتی اعتصام در درون است، باید حبل هم در درون باشد؛ یعنی قرآن در درون جا داشته باشد تا انسان به آن چنگ بزند؛ نظیر اینکه طی صراط مستقیم، طی صراط درون انسان است.
حضرت امیرمؤمنان(علیهالسلام) میفرماید: شیطان میخواهد این پیوند درونی بین انسان و دین خدا گسسته شود: ... و یرید أن یحلّ دینکم عقدة عقدة .. 1. ودرنتیجه انسان از نظر اعتقادی در حدّ شک یا ایمان تقلیدی تنزّل کند. آری وقتی انسان نتواند بین موضوع و محمول قضایای اعتقادی پیوند علمی برقرار کند، شک و تردید هجوم میآورد و در این گیرودار اگر انسان به دستاویز مستحکم قرآن و عترت پناه نبرد به لغزش مبتلا خواهد شد، بنابراین لغزش از عدم وجود اعتصام حکایت میکند، زیرا معتصم اهل هدایت است: ﴿...ومَن یَعتَصِم بِاللهِ فَقَد هُدِی اِلی صِرطٍ مُستَقیم) 2 ﴿... فَمَن یَکفُر بِالطّغوتِ ویُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروةِ الوُثقی لاَانفِصامَ لَها... ) 3
باید در پاسداری و بهرهمندی از اعتصام به ثقلین که عروهوثقای الهی است و در حقیقت همان اعتصام به خداست، کوشا بوده و حافظ پیوندهای اعتقادی باشیم: ﴿ولاتکونوا کالَّتی نَقَضَت غَزلَها مِنبَعدِ قُوَّةٍ اَنکثاً... )
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ایمان |
گوینده : سید علی بهبهانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دستاورد اعتصام جمعی -
سيد علي بهبهاني
دین تدوینی در صورتی عینی میشود که اعتصام جمعی آن را همراهی کند، چنانکه خود حَبْل متین الهی وقتی از تدوین به تکوین میآید که پشتوانه آن اعتصام جمعی باشد. پس مرحلهای از آن دستاویز مُعتصِمان و مرتبه برتر آن دستاورد اعتصام جمعی و عزم ملّی است که میتوان از آن به «عزم الامور» یاد کرد؛ یعنی از اموری است که بدون عزم ملّی و اراده جمعی حاصل نخواهد شد.
اعتصام جمعی که همان اتحاد، هماهنگی و انسجام بر محوریّت «ثقلین» است، سبب میشود همگان در برداشتن بار سنگین مسئولیت با نشاطی فزاینده مشارکت کنند و براساس ید الله مع الجماعة 3 با قدرتی افزونتر رسالت الهی خویش را به انجام برسانند.
نکته: بحثی درباره وجود جامعه به طور مستقل از وجود فرد مطرح است که آیا جامعه چنین وجودی دارد یا وجود آن اعتباری است نه حقیقی، و بحثی دیگر در این است که اجتماعی بودن بشر فطری است یا طبیعی؛ یعنی انسان ذاتاً خواهان زندگی جمعی است و آن را به عنوان کمال وجودی میطلبد یا نیازهای طبیعی او را وامیدارد تا به زندگی جمعی رضا دهد. ما چه قائل شویم که جامعه وجود مستقل دارد چه نشویم و چه بگوییم انسان اجتماعی بالفطره است یا برای رفع ضرورت، در این جهت اختلافی نیست که هر فردی دو حیثیت دارد: فردی و اجتماعی و همانطور که انسان براساس حیثیت فردیاش مکلف است، براساس حیثیت اجتماعیاش نیز مکلف است و فرمان ﴿واعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا ولاتَفَرَّقوا﴾ درباره حیثیت اجتماعی انسان است.
نهی از تفرّق
حبل الهی به طور شفاف معلوم شد: ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَی) 1 و صراط مستقیم که اعتصام به همین حبل متین الهی است، واحد است. راههای جانبی که از صراط مستقیم جدا و به کژراهه میرود مایه پراکندگی رهپویان الهی است. گاهی خداوند دستور پیمودن صراط مستقیم را همراه با نهی از پیمودن راههای پراکنده جانبی ذکر میکند؛ مانند ﴿واَنَّ هذا صِرطی مُستَقیمًا فَاتَّبِعوهُ ولاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ ذلِکُم وَصّکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون) 2 و زمانی امر به اعتصام به حبل الهی را همراه با نهی از تفرقه یادآور میشود؛ مانند آیه مورد بحث، و گاهی نیز به صورت خبر، نه اِنشا، برای اهمیت مطلب و تأکید آن، ثبوت شیء و نفی ضد آن را با هم ذکر میکند؛ مانند ﴿... قَد ضَلّوا وما کانوا مُهتَدین) 1 چون حق واحد است و جدای از آن باطل، پس اگر اعتصام به حق صورت پذیرفت حتماً یکی بوده و منسجم و متحد است: ﴿فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلاَّالضَّلل) 2 و نهی در ﴿لاتَفَرَّقوا﴾ درباره کیفیّت اعتصام است نه اصل آن، زیرا آیه موردبحث خطاب به مؤمنان است که به خدا اعتصام دارند. اگر یکایک مسلمانان به حبل خدا معتصم باشند امّا با هم نباشند، در کیفیت اعتصام دچار تفرقهاند.
نکته: نهی از تفرقه بعد از امر به اعتصامِ جمعی، از باب تعلیم لازم عقلی امر قبلی است؛ نه نهی از ضدّ امر قبلی تا دلیل باشد بر بحث اصولی دلالت امر به چیزی بر نهی شرعی از ضد آن، پس در اینگونه از موارد دو تکلیف نیست و نمونههایی از آن در بحث تفسیری ارائه شد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ایمان |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول -
. پوربافراني
شان نزول آیهدر دوران جاهلیت دو قبیله بزرگ در مدینه به نام "اوس" و "خزرج" وجود داشتند که بیش از یکصد سال! جنگ و خونریزى و اختلاف در میان آن دو جریان داشت، و هر چند وقت ناگهان به جان یکدیگر مىافتادند و خسارات جانى و مالى فراوانى به یکدیگر وارد مىکردند. یکى از موفقیتهاى بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از هجرت به مدینه، این بود که به وسیله اسلام صلح و صفا در میان آن دو ایجاد کرد، و با اتحاد آنها، جبهه نیرومندى در مدینه به وجود آمد. اما از آنجا که ریشههاى اختلاف فوق العاده زیاد و نیرومند و اتحاد تازه و جوان بود، گاه بیگاه، بر اثر عواملى، اختلافات فراموش شده شعلهور مىشد، که بزودى در پرتو تعلیمات اسلام و تدبیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) خاموش مىگشت. مىگویند: روزى دو نفر از قبیله "اوس" و" خزرج" به نام "ثعلبة بن غنم" و" اسعد بن زراره" در برابر یکدیگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتى را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود برمىشمرد. "ثعلبه" گفت: خزیمة بن ثابت (ذو الشهادتین) و حنظله (غسیل الملائکه) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنین عاصم بن ثابت، و سعد بن معاذ از ما مىباشند. در برابر او "اسعد بن زراره" که از طایفه خزرج بود گفت: چهار نفر از قبیله ما در راه نشر و تعلیم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن کعب، و معاذ بن جبل، و زید بن ثابت، و ابو زید، به علاوه "سعد بن عباده" رئیس و خطیب مردم مدینه از ما است. کم کم کار بجاى باریک کشید، و قبیله دو طرف از جریان آگاه شدند، و دست به اسلحه کرده، در برابر یکدیگر قرار گرفتند، بیم آن مىرفت که بار دیگر آتش جنگ بین آنها شعلهور گردد و زمین از خون آنها رنگین شود! خبر به پیامبر رسید، حضرت فورا به محل حادثه آمد، و با بیان و تدبیر خاص خود به آن وضع خطرناک پایان داد، و صلح و صفا را در میان آنها بر قرار نمود. این آیات در اینجا نازل گردید و به صورت یک حکم عمومى همه مسلمانان را با بیان مؤثر و مؤکدى دعوت به اتحاد نمود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تبیان |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : ویژگی های قرآن |
گوینده : علی پوربافرانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حبل الله -
شهرام سليمان زاده
حضرت علىّعلیه السلام مىفرماید: قرآن، حبل اللّه است.[125] واز امام صادقعلیه السلام نقل شده است که فرمود: «نحن حبل اللّه» ما اهلبیت، حبل اللّه هستیم.[126] و در روایت دیگرى آمده است: علىّبن ابىطالبعلیهما السلام حبل اللّه است.[127]
تألیف دلها تنها به دست خداست. «فالّفَ بینَ قلوبکم» قرآن خطاب به پیامبر مىفرماید: «لو اَنفقتَ ما فِى الارضِ جَمیعاً ما اَلّفتَ بینَ قلوبِهم» اگر همهى سرمایههاى زمین را خرج کنى نمىتوانى بدون خواست او بین دلها ایجاد الفت نمایى.[128]
--------------------------------------------------------------------------------
125) نهجالبلاغه، خطبه176.
126) تفسیر مجمعالبیان.
127) تفسیر نورالثقلین.
128) انفال، 63.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : قرآن کریم |
گوینده : شهرام سلیمان زاده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نقش اتحاد در بقاى ملتها -
مسعود ورزيده
با تمام گفتگوهایى که درباره اثر اعجاز آمیز اتحاد در پیشرفت اهداف اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است ، مى توان گفت هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است .
امروز سدهاى عظیمى در نقاط مختلف جهان برپا شده که مبداء تولید بزرگترین نیروهاى صنعتى است و سرزمینهاى وسیعى را زیر پوشش آبیارى و روشنائى خود قرار داده است ، اگر درست فکر کنیم مى بینیم این قدرت عظیم چیزى جز نتیجه بهم پیوستن قدرتهاى ناچیز دانه هاى باران نیست و آنگاه به اهمیت اتحاد و کوششهاى دسته جمعى انسانها واقف مى شویم .
در احادیث فراوانى که از پیامبر و پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده به لزوم و اهمیت این موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است :
در یک مورد پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله مى فرماید: ((المؤ من للمؤ من کالبنیان یشید بعضه بعضا؛ افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزاى یک ساختمانند که هر جزئى از آن جزء دیگر را محکم نگاه مى دارد)).
و نیز فرمود: ((المؤ منون کالنفس الواحدة ؛ ((مؤ منان همچون یک روحند)).
و نیز مى فرماید: ((مثل المؤ منین فى توادهم و تراحمهم کمثل الجسد الواحد اذا اشتکى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمى ؛ مثل افراد با ایمان در دوستى و نیکى به یکدیگر همچون اعضاى یک پیکر است که چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آید اعضاى دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود)).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مثل افراد با ایمان در دوستى و نیکى به یکدیگر همچون اعضاى یک پیکر است که چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آید اعضاى دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : وحدت |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حبل الله -
آرش طوفاني
سلام علیکم
برخی دوستان در باب این آیه و در ذکر معنای «حبل الله» در بخش سوال چنان گفته اند که گویی حبل الله منحصر به آن چه که در دین پیامبر اسلام صلوات الله علیه آمده است می شود. در حالی که بر اساس آیات متعدد قرآنی که در سوره بقره و آل عمران و دیگر مواضع کلام قرآنی بیان شده است؛ حبل الله همان «دین اسلام» است که شامل تمامی رسالت های پیامبران از نخستین آن ها تا ختم ایشان می شود و لذا منحصر به سخنان یک پیامبر خاص نمی شود. از همین روی تمامی پیامبران الله از ابراهیم و موسی و عیسی علیه السلام گرفته تا پیامبر اسلام صلوات الله علیه همگی متذکر گفتاری بودند که مصداق «حبل الله» می باشند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبر شخصی |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره آل عمران |
گوینده : آرش طوفانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.