فَنٰادَتْهُ اَلْمَلاٰئِکَةُ وَ هُوَ قٰائِمٌ یُصَلِّی فِی اَلْمِحْرٰابِ أَنَّ اَللّٰهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیىٰ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ اَلصّٰالِحِینَ نداء، آوازیست که از دور برسد و اشعار بدان دارد که چهرۀ فرشتگان ناپیدا، آوایشان رسا بود الملائکة دلالت بر نوع یا گروهى دارد که با هم و یا در مراتب پیوسته به هم و هماهنگ باشند، مانند هماهنگى قواى ذهنى و ادراکى و تحریکى براى اظهار یا انجام ارادۀ شخص
وَ هُوَ قٰائِمٌ حال براى ضمیر راجع به زکریا یُصَلِّی فِی اَلْمِحْرٰابِ حال براى ضمیر قائم أَنَّ اَللّٰهَ یُبَشِّرُکَ تبیین نداى فرشتگان است، این حالات و کیفیات و شرایط روحى و مکانى براى جهتگیرى و دریافت موج ندا بوده: در حالى که قواى روحى و بدنى او در جهت عبادت خدا قیام کرد و در حریم و غرقگاه محراب از خود رهیده به خدا پیوسته بود یُصَلِّی فِی اَلْمِحْرٰابِ نداى فرشتگان به او رسید و تبیین شد که خداوند بشارت مى دهد ترا به یحیى برخورد با اینگونه روزیها که در محراب نصیب مریم مى شد، زکریا را تکان داد و با مریم هم راز و هم ندا گردید، چنان که در محراب و حال قیام نمازى و نیازى، الهام و بشارت فرشتگان روزیش شد تبشیر: ارائۀ بشره «روى» به نیکى و خوشى «خوشرویى» یا نمایان شدن خوشى در چهرۀ شخص بشارت داده شده «مستبشر» است دریافت این ندا در آن حالات روحى قٰائِمٌ یُصَلِّی فِی اَلْمِحْرٰابِ چهرۀ زکریا را باز و شاداب و امیدوار کرد از بیان این آیه و آیۀ یٰا زَکَرِیّٰا إِنّٰا نُبَشِّرُکَ بِغُلاٰمٍ اِسْمُهُ یَحْیىٰ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا مریم 7 معلوم مى شود که این نام «یحیى» نمایانندۀ اوصاف و مختصات روحى و خلقى او و بیسابقه بود و پیش از تکوین ولادتش و در پى آثار بشارت، بدان موسوم و موصوف گردیده است بشارتش فرزندى بود بى هیچ نام و نشانى، همان «یحیى همى زیست کننده و سراپا حیات» اسمى به معناى وصفى، پیش از ولادت که پیش از آن چنین اسم و وصفى براى کسى نبوده لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا مریم 7 همچون عیسى مسیح که نسخۀ کاملترى از این انعکاسهاى روحى و توارثى بود «عیسى: یعیش: یزید و زنده مى ماند، زنده شده و زنده کننده به مسح» با اشتراکى که ریشۀ لغات عبرى و عربى با هم دارد، شاید مستقبل از حیات باشد، مانند نام رمزى «حىّ بن یقظان زندۀ زادۀ بیدار و آگاه» همان آگاه و هشیارى که همى رو به زندگى و کمال مى رود
اوصاف خاصى که نمودار حرکت حیاتى و ذهنى و خلقى و رسالت او مى باشد (1) به نام «حىّ بن یقظان» دو کتاب معروف است: یکى از ابو على ابن سینا (428 370) و دیگرى از ابن طفیل اندلسى (581 506 هجرى مطابق با 1185 1110 م)
محقّق مصرى احمد امین این دو کتاب را به انضمام جزوۀ دیگرى که نسخۀ خطى آن را یافته، به همین نام از سهروردى مقتول (578) است و مؤلف آن را «قصّة الغربة الغربیّة» نامیده و آن را با مقایسه و تحقیق و تعلیق به مناسبت هزارۀ ابو على سینا منتشر کرده است
به نوشتۀ این محقّق مصرى، کتاب حىّ بن یقطان ابن سینا را استاد میکائیل بن یحیى با شرح و اقتباس خود (1889) منتشر کرده است و حىّ بن یقطان ابن طفیل در مصر و دمشق مکرر چاپ شده و در (1761) به زبان لاتین و سپس به انگلیسى و اسپانیایى و آلمانى و روسى ترجمه شده است این سه کتاب به گونه و نام و بیان رمزى، آدمى را تصویر مى کند که راه تکامل علمى و شناخت را پیموده و مى خواهد دیگران را بدان هدایت کند
حىّ بن یقظان ابن سینا بر طبق مشرب علمى و استدلالى خودش او را به صورت پیر برنا و تجربه آموخته اى تصویر کرده که رمز عقل است او در میان رفقاى مختلف که اشاره به غرائز و شهوات و تخیلات نفسانى است، گرفتار شده کارش، سیاحت، وضعش قدس، و راهش علم الفراسة «منطق» او مى کوشد تا با استدلال از اقالیم نفس و تخیلات بگذرد حىّ بن یقظان ابن طفیل تصویر طفلى است که با هوش سرشار و فطرت بیدار و ناآلوده و در محیط طبیعى با پدیده هاى مختلف مواجه مى شود او با تجزیه و تحلیل آن پدیده ها ترکیب و خواص و امتیازات هر یک را مى شناسد، او در جزیره اى از طبیعت مادۀ تکوین شده یا از جزیرۀ دیگر بوسیلۀ امواج دریا آمده، آهویى او را شیر داده تا به سن رشد رسیده و به تقلید از حیوانات و پوست آنها، بدنش را پوشانده و از استخوان و شاخۀ درخت سلاح شکار و دفاع ساخته و مانند آنها براى اظهار اندیشه و نیازهاى خود صداهاى حیوانات را سر مى دهد
آتش را بر اثر درگیرى برقى کشف کرد حرکات و اشکال هندسى را شناخت اعضاء مادرش آهو را پس از آن که مرد بررسى کرد تا به قلب او که منبع حیات است رسید
به آسمان اندیشید، همۀ جهان را مانند یک پیکر زنده شناخت، با بررسى تناهى و حدوث اجسام به نیروى آفریننده و تنزّه او از صفات و متعلقات و کثرت و ترکیب پى برد، در 35 سالگى قواى خود را بررسى کرد و دریافت که آن قوّه اى که بدان مسائل نامتناهى را کشف مى کند همان حقیقت ممتاز او از دیگر جانوران است و چون از سنخ اجسام نیست جوهرى است باقى و متکامل که باید بوسیلۀ آن به مبدأ کمال رسد و به اوصاف او همانند شود و تسلیم او گردد و به فرمانش رضایت دهد و به دیگران رحم آرد و خدمت کند، آب به درختان رساند و آنها را آرایش دهد و حیوانات ناتوان را از چنگال درّندگان و بند بوته ها این است: مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ اَلصّٰالِحِینَ گویند منظور از کلمۀ خاص در این آیه، عیسى است: وَ کَلِمَتُهُ أَلْقٰاهٰا إِلىٰ مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ نساء 171 بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اِسْمُهُ اَلْمَسِیحُ آل عمران 45 و در انجیل یوحنّا به او اشاره شده است چون به نوشتۀ اناجیل، عیسى شش ماه پس از یحیى متولد شده، تصدیق یحیى به آمدن عیسى نادرست است و باید مقصود تصدیق به نبوت و قیام به رسالت عیسى باشد چون کلمه به کلام و کتاب هماهنگ و پیوسته به هم گفته مى شود، شاید که در این جا نظر به کتاب و وحى باشد: که یحیى تورات و وحى موسى را از آمیختگى و پیرایه ها راست نموده و چنان که بود مى نمایاند، و تصدیق مى کند یکى از مفسرین «ابو عبیده» هم کلمه را به کتاب تفسیر کرده و در قرآن هم کلمه به معناى کلام آمده است: قُلْ یٰا أَهْلَ اَلْکِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ کَلِمَةٍ سَوٰاءٍ آل عمران 64، وَ جَعَلَ کَلِمَةَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلسُّفْلىٰ وَ کَلِمَةُ اَللّٰهِ هِیَ اَلْعُلْیٰا توبه 40 وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً انعام 115 أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ اَلْعَذٰابِ زمر 19 و چون در این آیه کلمه با باء ملابست آمده «بکلمة» اشعار به پیوستگى کلمه با یحیى دارد که گویا کلمه اى که یحیى آن را راست و تصدیق مى کند همانست که با او بوده است و خود دریافته نه آنچه در نوشته هاى علماى یهود یافته اند و در دیگر آیات مغاره به سرچشمۀ حیات و ملاقات با ماهیهاى صومعۀ پدر سالخورده مى رسد و در برابرش سجده مى کند و از زندان و دشواریها شکایت مى کند آن پدر به وى دستور مى دهد که به زندان باز گردد تا دوباره خلاص شود و به جلال ابدى نائل آید
این فشرده اى از راه و روش و کوشش روحى و فکرى یک انسان هشیار و گزیده و سالک طریق کمال از نظر سه فیلسوف و عارف بزرگ است که هر یک بر طبق روش و طریقۀ خود، چهرۀ «حىّ بن یقظان» را تصویر نموده اند قرآن چنین شخص واقعى و تاریخى را، از مقدمات ولادت و توارث و انعکاسها تا اوصاف شخص و رسالت او را با تعبیراتى جامع در این سوره و سورۀ مریم تبیین کرده است (1) در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا و کلمه خدا بود همان در ابتدا نزد خدا بود
همه چیز بواسطۀ او آفریده شد و بغیر از او چیزى از موجودات وجود نیافت و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد و یحیى بر او شهادت داد یوحنّا باب اول» در انجیل متى: 3 یحیى آن موعود را چنین توصیف کرده است: «من شما را به آب به جهت توبه تعمید مى دهم لکن او که بعد از من مى آید از من تواناتر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد او غربال خود را در دست دارد و خرمن خود را نیکو پاک کرده گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد کرد » این اوصاف کاملا منطبق با مسیح است یا رسول خاتم ؟ «مصدقا» با لام تعلق یافته است: مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیْهِ آل عمران 3 مائده 48 مُصَدِّقٌ لِمٰا مَعَکُمْ آل عمران 81 بدون تعلق هم آمده است: مُصَدِّقُ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ انعام 92 وَ هٰذٰا کِتٰابٌ مُصَدِّقٌ احقاف 12
اوصاف جامع و کامل دیگر یحیى که از خواص حیات برتر است و مکرر در قرآن آمده و فرشتگان پیش از ولادتش بشارت داده اند: سیدا مى باشد به معنى بزرگوار، با گذشت و داراى ارادۀ نافذ و سرپرست خلق: و حصورا یعنى چنان مالک خود باشد که همۀ انگیزه ها و تحریکات غرائز و شهوات متضاد با کمال را در حصار محدودى نگه مى دارد و ضبط مى کند: و نبیا تا به مقام نبوت و خبرگیرى و خبرگزارى وحى مى رسد: من الصالحین گزیده از اوصاف و محیط وراثى شایستگان است
[ نظرات / امتیازها ]