● ابراهيم محمودي
سهام ارث- در این آیه حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است.
در جمله نخست مىگوید: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مىکند که براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید» (یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ).
و این یک نوع تأکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است که آنها را بکلى محروم مىکردند.
سپس مىفرماید: «اگر فرزندان میت، منحصرا دو دختر یا بیشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست» (فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ).
«ولى اگر تنها یک دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست» (وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ).
اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و هم ردیف فرزندان مىباشند، سه حالت دارد.
حالت اول: «شخص متوفى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد که در این صورت براى پدر و مادر او هر کدام یک ششم میراث است» (وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ).
حالت دوم: «فرزندى در میان نباشد و وارث، تنها پدر و مادر او باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال و بقیه از آن پدر است» (فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ).
حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، «ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر) داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مىیابد و پنج ششم باقیمانده براى پدر است» (فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ).
در واقع برادران با این که ارث نمىبرند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مىشوند و به همین جهت آنها را «حاجب» مىنامند.
سپس قرآن مىگوید: «همه اینها بعد از انجام وصیتى است که او (میت) کرده است و بعد از اداى دین است» بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ).
البته انسان فقط مىتواند در باره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست مگر این که ورثه اجازه دهند.
و در جمله بعد مىفرماید: «شما نمىدانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند» (آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً).
و در پایان آیه مىفرماید: «این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است» (فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً).
این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.
چرا ارث مرد دو برابر زن مىباشد؟
با مراجعه به آثار اسلامى به این نکته پى مىبریم که این سؤال از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاهبیگاه از پیشوایان اسلام در این زمینه پرسشهایى مىکردند از جمله از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام نقل شده که در پاسخ این سؤال فرمود: «این که سهم زنان از میراث نصف سهم مردان است به خاطر آن است که زن هنگامى که ازدواج مىکند چیزى (مهر) مىگیرد و مرد ناچار است چیزى بدهد، به علاوه هزینه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى که زن در برابر هزینه زندگى مرد و خودش مسؤولیتى ندارد».
[ نظرات / امتیازها ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مسعود ورزيده -
تفسیرنمونه
یوصیکم الله فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین در این آیه حکم طبقه اول وارثان ( فرزندان و پدران و مادران ) بیان شده است ، و بدیهى است که هیچ رابطه خویشاوندى نزدیکتر از رابطه فرزند و پدر نمىباشد ، و لذا قرآن آنها را بر طبقات دیگر ارث مقدم داشته است .
در جمله نخست مىگوید : خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش میکند که براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید.
قابل توجه اینکه از نظر جملهبندى و طرز بیان ارث دختران اصل قرار داده شده و ارث پسران به صورت فرع و با مقایسه به آن تعیین گردیده ، زیرا مىگوید : پسران دو برابر سهم دختران میبرند و این یک نوع تاکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مىکردند ( امافلسفه تفاوت ارث این دو به زودى تشریح خواهد شد .
فان کن نساء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک اگر فرزندان میت ، منحصرا دو دختر یا بیشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست.
و ان کانت واحدة فلها النصف ولى اگر تنها یک دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست.
ارث پدر و مادر
اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و همردیف فرزندان میباشند همان است که در آیه فوق بیان شده است و در آن سه حالت است : حالت اول : شخص متوفى ، فرزند یا فرزندانى داشته باشد که در این صورت به پدر و مادر او هر کدام یک ششم میرسد ( و لابویه لکل واحد منهما السدس مما ترک ان کان له ولد).
حالت دوم : فرزندى در میان نباشد و وارث تنها پدر و مادر باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال است ( فان لم یکن له ولد و ورثه ابواه فلامه الثلث ) و اگر مىبینیم در اینجا سخنى از سهم پدر به میان نیامده بخاطر این است که سهم او روشن است یعنى دو سوم به علاوه گاهى شخص میت ممکن است همسرى داشته باشد در این صورت سهم همسر از سهم پدر کم میشود ، و بنا بر این سهم پدر در حالت دوم متغیر است.
حالت سوم : این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد ، ولى شخص متوفى برادرانى از طرف پدر و مادر ، یا تنها از طرف پدر ، داشته باشد ، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مىیابد و در واقع ، برادران ، با اینکه ارث نمىبرند ، مانع مقدار اضافى ارث مادر میشوند و به همین جهت آنها را حاجب مىنامند ( فان کان له اخوة فلامه السدس ) .
فلسفه این حکم روشن است ، زیرا وجود برادران متعدد موجب سنگینى بار زندگى پدر است ، چون پدر باید هزینه آنها را بپردازد تا بزرگ شوند ، و حتى
پس از بزرگ شدن نیز هزینههائى براى پدر دارند ، و به همین جهت برادرانى موجب تنزل سهم مادر مىشوند که از ناحیه پدر و مادر و یا تنها از ناحیه پدر باشند و اما برادرانى که تنها از ناحیه مادر هستند و هیچگونه سنگینى بر دوش پدر ندارد ، حاجب نمىگردند .
ارث بعد از وصیت و دین است:
من بعد وصیة یوصى بها او دین : سپس قرآن مىگوید : وارثان هنگامى مىتوانند مال را در میان خود تقسیم کنند که شخص میت وصیتى نکرده باشد ، و یا بدهى بر عهده او نباشد ، بنا بر این اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد ( البته همانطور که در باب وصیت گفته شده انسان فقط مىتواند در باره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست مگر اینکه ورثه اجازه دهند ) .
آباؤکم و ابناؤکم لا تدرون ایهم اقرب لکم نفعا : در این جمله مىفرماید شما نمىدانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند یعنى قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده ، و تشخیص این مصالح به دست خداست ، زیرا انسان آنچه را مربوط به خیر و صلاح اوست در همه جا نمىتواند تشخیص دهد ، ممکن است بعضى گمان کنند پدران و مادران بیشتر به نیازمندىهاى او پاسخ مىگویند ، و بنا بر این باید در ارث بر فرزندان مقدم باشند ، و ممکن است جمعى عکس این را فکر کنند و اگر قانون ارث بدست مردم مىبود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع میشد ، اما خدا که حقایق امور را آنچنان که هست مىداند قانون ارث را بر نظام ثابتى که خیر بشر در آن است قرار داده .
فریضة من الله ان الله کان علیما حکیما : این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است این جمله براى تاکید مطالب گذشته است ، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اطیب البیان
بدرستى که خداوند سفارش میفرماید در باب میراث که پسر دو برابر دختر ارث میبرد و اگر وارث دختر باشد بدون پسر اگر دو دختر و بیشتر باشند دو ثلث مال را میبرند و اگر یک دختر است نصف میبرد و از براى پدر و مادر در صورتى که اولاد هم باشند هر کدام یک سدس(یک ششم) (مال را میبرند و اگر نباشند و وارث منحصر بپدر و مادر باشد مادر یک سوم میبرد اگر میت برادر نداشته باشد و اگر داشته باشد مادر یک ششم میبرد و بقیه راجع بپدر است و این میراث بعد از آنست که وصیت و دین میت خارج شود شما نمیدانید که پدران و مادران و اولاد کدام یک نزدیکترند بشما در نفع میراث و این سفارش الهى فریضه و واجب است از طرف الهى درست است خداوند عالم و حکیم است
این آیه شریفه مشتمل بر سه جمله است: (جمله اول) در میراث طبقه اول است که پدر و مادر و اولاد ذکور و اناث است و میراث آنها دو قسم است: یک قسمت بالفرض است و یک قسمت بالنصیب و تفصیل آن این است که اگر میت هم پدر و مادر و هم اولاد ذکور و اناث دارد، پدر و مادر هر یک سدس که یک ششم مال است میبرند چنانچه اگر پدر باشد و مادر نباشد یا بعکس یک سدس خود را میبرد بالفرض و بقیه ترکه بین اولاد ذکور و اناث تقسیم میشود پسر دو برابر دختر و این بالنصیب است، و اگر پدر و مادر و فقط اولاد اناث باشند ابوین همان بالفرض میبرند و دختر اگر یک دختر است نصف میبرد بالفرض و در این صورت یک سدس ترکه زیاد میآید آن را باید پنج قسمت کرد یک پدر و یک مادر و سه دختر بالنصیب میبرند ما زاد از آنچه بالفرض برده، و اگر بیش از یک دختر است یا دو دختر یا زیادتر که مراد از(فوق اثنتین) است یعنى دو ببالا، دخترها دو ثلث میبرند بین آنها بالسویه تقسیم میشود و چیزى از ترکه باقى نمیماند و تماما بالفرض است
بلى اگر پدر تنها یا مادر تنها باشند یک سدس زیاد میآید، اگر بیش از یک دختر باشند و یک ثلث اگر یک دختر باشد و این ما زاد را بین پدر یا مادر و دختران نسبت بآنچه برده اند تقسیم میشود بالنصیب در صورت اول که بیش از یک دختر است تخمیس میشود یک خمس بپدر یا مادر میرسد و بقیه بدختران، و اگر یک دختر است تربیع میشود یک ربع پدر یا مادر و سه ربع دختر تماما بالنصیب
و اگر وارث منحصر بپدر و مادر است و میت اولاد ندارد اگر برادر و خواهر هم ندارد یک ثلث مادر میبرد بالفرض و دو ثلث دیگر پدر بالنصیب، و اگر برادرها و خواهرها دارد، اگر دو برادر هستند یا یک برادر و دو خواهر که صدق اخوة بکند که مراد از جمع بنص اخبار و فتواى اصحاب دو ببالا است حاجب میشوند و همچنین چهار خواهر که بجاى دو برادر هستند مادر یک سدس بیش نمیبرد بالفرض و پنج سدس دیگر پدر بالنصیب میبرد
و اگر وارث منحصر باولاد است و پدر و مادر ندارد، اگر اولاد منحصر بذکور یا منحصر باناث هستند بین آنها بالسویه تقسیم میشود، و اگر ذکور و اناث هستند ذکور دو برابر اناث میبرند یعنى هر پسرى دو برابر دختر میبرد و در ذکور تنها یا ذکور و اناث تماما بالنصیب است، و اما اناث تنها اگر یک دختر است نصف ترکه را بالفرض و نصف دیگر را بالنصیب، و اگر بیش از یک دختر هستند دو ثلث بالفرض و یک ثلث بالنصیب
و تمام این فروض در صورتیست که زوج یا زوجه نباشند و الا اگر میت اولاد ندارد زوج نصف ترکه را میبرد و اگر اولاد دارد چه از این زوج یا زوج سابق زوج ربع میبرد و اگر زوجه باشد اگر زوج اولاد ندارد ربع و اگر دارد ثمن میبرد چنانچه بیاید
(جمله دوم)
ارث مطلقا بعد از وصیت و دین است که اگر میت مدیون است یا بطلبکارها با بخمس سادات و سهم امام یا بزکاة فقراء یا بمظالم عباد یا بنذر و عهد و قسم یا بکفارات یا بحج بیت اللَّه باید اول دیون را خارج کرد، اگر بقیه دارد ارث است، و همچنین اگر وصیت کرده باید اول وصیت را خارج کرد و بقیه ارث است.
و وصیت زائد بر ثلث نمیتواند کند مگر باجازه ورثه چنانچه گذشت، و اگر دین و وصیت هر دو است اگر ترکه تکافؤ میکند بهر دو عمل باید کرد و الا دین مقدم است بر وصیت و لو در آیه ذکر وصیت مقدم شده، لکن در مقام ترتیب نیست و اگر ترکه کمتر از دیون است باید تقسیط کرد هر مقدار که میشود و اگر میت اشتغال ذمه بنماز و روزه دارد اختلاف است که از اصل خارج میشود یا نه در صورتى که پسر بزرگتر نداشته باشد و الا بر پسر بزرگتر است در مقابل حبوه که مخصوص او است و سایر ورثه حق ندارند.
(جمله سوم)
در ذیل آیه شریفه آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ تا آخر آیه در مقام دفع توهم است که خیال نکنید در موضوع ارث پدر و مادر یا اولاد بعضى مقدم بر بعضى باشند اینها در این طبقه مساوى هستند از حیث ارث بلى در غیر این موارد البته پدر مقدم است بر اولاد مثل تجهیزات میت و غیر آن، شما نمیدانید خداوند عالم است و حکیم آنچه بفرماید و آنچه بکند از روى حکمت و مصلحت است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» پرتوی از قرآن
یُوصِیکُمُ اَللّٰهُ فِی أَوْلاٰدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِسٰاءً فَوْقَ اِثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثٰا مٰا تَرَکَ وَ إِنْ کٰانَتْ وٰاحِدَةً فَلَهَا اَلنِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وٰاحِدٍ مِنْهُمَا اَلسُّدُسُ مِمّٰا تَرَکَ إِنْ کٰانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوٰاهُ فَلِأُمِّهِ اَلثُّلُثُ فَإِنْ کٰانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ اَلسُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهٰا أَوْ دَیْنٍ آبٰاؤُکُمْ وَ أَبْنٰاؤُکُمْ لاٰ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ عَلِیماً حَکِیماً
هم توصیه است تا از آن عدول نشود، و هم خبر از حقیقت و بر طبق آنست، و هم حکم: « لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ » به جاى: «ان تکون للذکر مثل حظ الانثیین» ظاهر أَوْلاٰدِکُمْ با اضافۀ «اولاد» به «کم» بلا واسطه است چون اولاد اولاد، سهم واسطه را که پسر یا دختر باشد مى برند خبر و حکم سهم ذکور به مقیاس و تشبیه به سهم ثابت و مقرر زنان، اشعار به این واقعیت دارد که سهم مردان همین دو برابر [مى باشد] و سهم زنان مسلّم است، که محیط این حکم اهمیت این حکم انقلابى را مى نمایاند همان محیط جاهلیت عرب و غیر عرب که پسران، بخصوص پسران گزیده، همه یا بیشتر ارث را مى بردند و زنان نه تنها یکسر از میراث محروم بودند، حق مالکیت هم نداشتند و اگر به کارى وادار مى شدند محصول آن را نمى توانستند خود تصرف کنند پس این آیه هم تحدید میراث ذکور و هم اثبات میراث زنان، چنان که هر تعبیر مشابهى این را نمى رساند: مانند «للانثى نصف حظ الذکر» و نیز این بیان صورتى را مى نمایاند که پسر و دختر در میان باشند چه اگر وارث یک دختر و یا بیش از دو دختر باشد سهم بیشترى دارد که در همین آیه تبیین شده است از این نظر حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ آمده نه «حظّى الأنثى: دو حظّ دختر»
فَإِنْ کُنَّ نِسٰاءً فَوْقَ اِثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثٰا مٰا تَرَکَ ضمیر «کُنَّ » راجع به اولاد است به اعتبار خبر «نساء» این فرض عطف و تفریع به فرض است که از ظاهر « لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ » برمى آید: این در صورتى است که دختر و پسر با هم باشند پس اگر نباشد چه حکمى دارد؟ اگر دخترها بیش از دو بودند براى آنان دو ثلث ما ترک است و اگر همین یکى بود براى او نصف است سهم دو دختر به تنهایى نیز دو ثلث است و چون تعبیر « لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ » متضمن آنست، تصریح نشده است چه با بودن یک پسر و یک دختر، پسر دو ثلث یک دختر را و دو دختر دو ثلث را مى برند
وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وٰاحِدٍ مِنْهُمَا اَلسُّدُسُ مِمّٰا تَرَکَ إِنْ کٰانَ لَهُ وَلَدٌ عطف ابوین به اولاد و اضافه به ضمیر و تکرار ضمیر «منهما» دلالت بر هم طبقه بودن آنها دارد ضمیر ابویه راجع به فاعل «ترک» است که منظور همان شخص در گذشته مى باشد که فرزندان از او ارث مى برند: پدر و مادر همان در گذشته که سهام فرزندانش تعیین شده است، هر یک، یک ششم مى برند اگر براى پدر فرزندى خواه از مادر شخص درگذشته یا زن دیگر باشد پس اگر پدر فرزندى ندارد و وارثش همین پدر و مادر باشند، مادر یک ثلث مى برد
فَإِنْ کٰانَ لَهُ إِخْوَةٌ اخوة اعم از برادر و خواهر است و بودن آنان دلالت بر نبودن طبقۀ اول دارد و اینان در طبقۀ دوم مانع یک ششم ارث مادر مى شوند این اولین آیۀ ارث در پیرامون تثبیت حق زنان است از دختران و مادران در مقابل آن حق مردها، چنان که از تعبیرات و تقدم و تأخر اشخاص ظاهر است و همان سهام دیگران همچون تابع آمده است
مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهٰا أَوْ دَیْنٍ ظرف و متعلق به سهام مفروضه و تبیین شده است: این سهام پس از وصیة یا دین است یا آنکه دین مقدم بر وصیت است، براى تأکید به وصیت که مبادا در تقدیر سهام موردى جاى بماند که حق شخص، وصیت به آن است
آبٰاؤُکُمْ وَ أَبْنٰاؤُکُمْ لاٰ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً در پایان تبیین سهم فرائض اول میراث و حق ثابت (؟) وصیت اشعار به حکمت آن دارد: که اگر این تقسیمات به شما واگذار مى شد، حقوق را تابع بهره گیرى قرار مى دادید و چون همان بهره گیرى را چنان که در واقع هست نمى توانستید تشخیص دهید، دچار اختلاف در ارث و از میان بردن حق واقعى مى شدید پس باید به حکم خدا که بر طبق واقع و تکوین است گردن نهید و آن را چنان که بیان شده اجراء کنید: فَرِیضَةً مِنَ اَللّٰهِ ، مفعول مطلق فعل مقدر: اینها فرض شده به نوعى فریضه که از جانب خدا است، همان خدایى که هم عالم به اسرار است و هم تشریع او همچون تکوین حکیمانه است: إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ عَلِیماً حَکِیماً کان اشعار به تکوین و به گذشته اى دارد پیش از آنکه انسانها رخ نمایند و داراى اختیار و اندیشه شوند
در این آیه، با همۀ کوتاهى، به صراحت و بطور ضمنى همۀ سهام طبقۀ اول از اولاد و پدر و مادر بیان شده است: پسران دو برابر دختران مى برند بدون سهم مفروض، پس اگر وارثان پسران بودند به تساوى مى برند و اگر یک پسر بود همۀ میراث، و اگر یک دختر بود نصف، دو دختر دو ثلث، پدر و مادر با بودن اولاد 1 6، با اولاد، پدر 1 6، مادر 1 3، با برادر و خواهر، مادر 1 6 این آیه بیان طبقۀ اول مى باشد که پایه و ستون فرائض است: پدر و مادر و فرزندان، دیگران: اجداد و اولاد و برادران به واسطه اند و سهامشان تبعى است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر شریف لاهیجى
یُوصِیکُمُ اَللّٰهُ امر میکند شما را خداى تعالى فِی أَوْلاٰدِکُمْ در حق فرزندان شما و در شأن میراث ایشان به اینکه لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ مر پسران راست از میراث شما مانند حصۀ دو دختر، یعنى اگر جمع شود پسر با دختر از أولاد شما میراث یک پسر برابر میراث دو دختر است
فَإِنْ کُنَّ پس اگر باشند اولاد میت نِسٰاءً دخترانى که با ایشان پسرى نبود فَوْقَ اِثْنَتَیْنِ زیاده از دو دختر فَلَهُنَّ پس مر ایشانراست ثُلُثٰا مٰا تَرَکَ دو بخش از سه بخش آنچه گذاشته است آن میت و همچنین است میراث دو دختر باجماع فرقۀ ناجیه چنانچه بعضى از علماء گفته اند و یا بنص « لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ »چنانچه محمد بن یعقوب کلینى رضى اللّٰه عنه در کافى فرموده، زیرا که بنا بر این هر گاه شخص متوفى یک پسر و یک دختر که اول اعدادست بگذارد درین صورت حصۀ پسر ثلثان و حصۀ دختر ثلث خواهد بود پس نصیب دو دختر ثلثانست بلاشک
وَ إِنْ کٰانَتْ وٰاحِدَةً و اگر باشد اولاد میت یک دختر و بس فَلَهَا اَلنِّصْفُ پس مر او راست نصف از ترکه وَ لِأَبَوَیْهِ و مر پدر و مادر متوفى راست لِکُلِّ وٰاحِدٍ مِنْهُمَا براى هر یک از ایشان اَلسُّدُسُ شش یک مِمّٰا تَرَکَ از آنچه گذاشته است آن متوفى مخفى نماند که « لِکُلِّ وٰاحِدٍ مِنْهُمَا »بدل «و لابویه» است و فایدۀ ایراد بدل این است که اگر ایراد بدل نمیکرد و میفرمود: «و لابویه السدس» یا «و لابویه السدسان» موهم آن میشد که أبوین در سدس و سدسان شریکند اعم از آنکه این سدس و سدسان در میان ایشان بسویه قسمت شود یا بغیر سویه و اینمعنى مراد نیست که یک سدس دیگر از أحد أبوین است و دیگر از أحد ابوین دیگر، بنا برین «لکل واحد منهما» را بدل «و لابویه» آورد إِنْ کٰانَ لَهُ وَلَدٌ اگر باشد مر آن متوفى را فرزندى خواه پسر و خواه دختر خواه یکى و خواه متعدد
فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ پس اگر نباشد آن متوفى را فرزندى وَ وَرِثَهُ أَبَوٰاهُ و وارث شود او را پدر و مادر را و فَلِأُمِّهِ اَلثُّلُثُ پس مر مادر او راست سه یک مال متوفى اگر آن متوفى را برادران نباشد و باقى نصیب پدر است با عدم زوج و زوجه
فَإِنْ کٰانَ لَهُ إِخْوَةٌ پس اگر باشد مر این متوفى را برادران پدرى و مادرى یا پدرى تنها، خواه آن اخوه دو برادر باشند یا زیاده بر آن فَلِأُمِّهِ اَلسُّدُسُ پس مر مادر او راست شش یک آنچه گذاشته یعنى اخوه اگر چه میراث نمیبرند اما مادر را حاجبند از بردن ثلث و دو خواهر بمنزلۀ یک برادر است در احتجاب مادر لهذا از حضرت صادق علیه السّلام مرویست که محجوب نمیسازد مادر را از ثلث مگر دو برادر و دو خواهر یا چهار خواهر، و میباشد این حصص بجهت وارثان
مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ بعد از اخراج وصیتى که یُوصِی بِهٰا وصیت کرده باشد میت بآن أَوْ دَیْنٍ یا بعد از اداى قرضى که در ذمت او باشد تا زمان مردن او کلمۀ «او» دلالت بر ترتیب نمیکند که اول باید اخراج مال وصیت کرد و بعد از آن اداء دین نمود
لهذا حضرت رسالت پناه صلى اللّٰه علیه و آله اول اداء دین و بعد از آن اداء وصیت میکرده اند «قال الامام علیه السّلام انکم تقرءون فى هذه الایة الوصیة قبل الدین و ان رسول اللّٰه صلى اللّٰه علیه و آله قضى بالدین قبل الوصیة» آبٰاؤُکُمْ پدران شما وَ أَبْنٰاؤُکُمْ و پسران شما لاٰ تَدْرُونَ نمیدانید شما که أَیُّهُمْ کدام از ایشان أَقْرَبُ نزدیکتر است لَکُمْ مر شما را نَفْعاً از روى منفعت، یعنى شما نمیدانیم که از ورثۀ شما کیست که نفع دنیوى و اخروى او بشما میرسد و چون ما میدانیم وجود نفع و ضرر را از اینجهت بعضى از ورثه را تفضیل داده ایم بر بعضى دیگر، و برخى را بى نصیب و محروم گردانیده ایم و تقدیم وصیت و دین بر میراث داده ایم، و فرض گردانیده شده براى وارثان مواریث فَرِیضَةً فرض گردانیدنى ثابت مِنَ اَللّٰهِ از جانب خداى، بنا برین «فریضه» مفعول مطلق فعل محذوفست، اى یفرض علیکم فریضة من اللّٰه إِنَّ اَللّٰهَ بدرستى که خداى کٰانَ عَلِیماً هست دانا بمصالح و وجوه منافع هر یک از ورثه حَکِیماً حکم کننده بطریق حکمت در باب میراث ایشان
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
یُوصِیکُمُ اَللّٰهُ فِی أَوْلاٰدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اَلْأُنْثَیَیْنِ وقتى میت، هم پسر داشته باشد و هم دختر، سهم پسر به اندازۀ سهم دو دختر است اگر افراد دیگرى نیز در میراث به فرزندان میت ضمیمه شوند از قبیل زوج و زوجه، یا پدر یا مادر و یا هر دو با هم، هریک سهم خود را به تفصیلى که در زیر خواهد آمد، مى برد و بقیه، میان پسران و دختران تقسیم مى شود براى دختر، به اتفاق همۀ مذاهب اسلامى نصف سهم پسر است و این قانون استثنا ندارد
همچنین مذاهب اسلامى وحدت نظر دارند که هرگاه میت، پسر و نیز اولاد اولاد [نوه] داشته باشد، وجود پسر مانع از ارث اولاد اولاد مى شود؛ خواه آنها پسر باشند، یا دختر.
2. فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ.
نویسنده مجمع البیان گفته است: «ظاهر سخن خداوند تعالى «فَوْقَ اثْنَتَیْنِ» آن است که دو دختر استحقاق دو سوم میراث را ندارند؛ لکن امت اجماع کردهاند که حکم دو دختر، حکم دخترانى است که بیش از دو تن مىباشند».
[به نظر نگارنده] دیدگاه نویسنده مجمع البیان درست است و سایر تعلیل و تأویلهایى که درباره «فَوْقَ اثْنَتَیْنِ» گفته شده، خیالبافى است. البته این موضوع چندان اهمیت ندارد و مهم بیان اختلاف مذاهب اسلامى در میراث یک دختر و یا دختران است، در صورتى که میت، فرزند پسر نداشته باشد. فقها بر این نکته وحدت نظر دارند که اگر میت یک دختر داشته باشد، سهم او نصف است و اگر دو دختر و یا بیشتر داشته باشد دو سوم میراث را مىبرند. لکن اختلاف آنها در نصف باقىمانده بر فرض یک دختر و در یک سوم باقى بر فرض دو دختر و یا بیشتر است که آن را به چه کسى باید داد؟
اهل سنت مىگویند: بقیه میراث به برادر میت داده مىشود و به روایتى استناد مىکنند که از طاووس، از ابن عباس، از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که آن حضرت فرمود:
«فریضهها را به صاحبانش دهید و باقى، از آن خویشاوندان مرد است».
شیعه، حدیث طاووس را رد مىکند؛ زیرا وى کذّاب «1» است. آنان گفتهاند: نصف ترکه [مال مانده] به دختر رد مىشود و در نتیجه تمام ترکه از آن او خواهد بود؛ نیمى از طریق فریضه و نیمى از طریق رد. همچنین یک سوم باقى به دو دختر و یا بیشتر رد مىشود. در نتیجه آنها تمام ترکه را از آن خود مىسازند؛ دو سوم را از طریق فریضه و یک سوم را از طریق رد. دلیل شیعه آن است که قرآن کریم دو سوم را براى دو دختر و بیشتر، و نصف را براى یک دختر فرض قرار داده است. بنابراین، پس از فرض باید شخص دیگرى باشد که بقیه اموال میت به او رد شود. قرآن خود، این شخص را تعیین نکرده است؛ زیرا اگر تعیین مىکرد اختلافى وجود نداشت. ازاینرو، براى تعیین شخصى که باقى اموال میت باید به او رد شود، تنها آیه 75 سوره انفال و آیه 6 سوره احزاب باقى مىماند: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». این آیه دلالت دارد که هرکس در خویشاوندى به میت نزدیکتر مىباشد، براى ارث سزاوارتر است از کسى که دورتر باشد. تردیدى نیست که دختر از برادر، نزدیکتر است. به علاوه، شیعه در این قول [تمام ترکه از آن دختر یا دخترهاست] تنها نیست؛ چراکه حنفیه و حنبلیه نیز گفتهاند: هرگاه میت یک و یا چند دختر داشته باشد و کسى از صاحبان فرضها و گروهها وجود نداشته باشد، تمام ترکه از آن دختر است؛ نصف از طریق فریضه و بقیه از طریق رد. همچنین اگر دو دختر باشند تمامى ترکه را مىگیرند؛ دو سوم را از طریق فریضه و یک سوم باقى را از طریق رد. با علم به اینکه آیه مىگوید:
«دو سوم میراث از آنهاست و اگر یک دختر بود نصف برد». بنابراین، همانگونه که این آیه مانع از آن نمىشود که یک دختر و یا دختران در صورتى که حنفیه و حنبلیه آن را ذکر نمودهاند تمام ترکه را بگیرند، همینطور مانع نخواهد شد که یک دختر و یا دختران، تمام ترکه را در صورتى دیگر نیز بردارند. فرق گذاشتن میان این دو صورت، زورگویى است؛ زیرا مفهوم آیه یکى است و تجزیهپذیر نیست.
همچنین حنفیه و حنبلیه گفتهاند: اگر میت مادرى داشته باشد و هیچیک از صاحبان فرایض و گروههاى میراثبر وجود نداشته باشند، مادر وى یک سوم ترکه را از طریق فریضه و دو سوم دیگر را از طریق رد ارث مىبرد؛ با اینکه مىدانیم خدا مىگوید: «براى مادر میت یک سوم است». وقتى براى مادر جایز باشد که تمام ترکه را بردارد، با اینکه خدا گفته است: «براى مادر میت یک سوم است» براى دختر و یا دخترها نیز جایز خواهد بود که تمام ترکه را بردارند، با اینکه خداوند مىگوید: «دو سوم میراث از آنهاست و اگر یک دختر بود نصف برد» همانگونه که پیشتر بیان شد.
3. وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ. واژه «وَلَدٌ» هم بر پسر و هم بر دختر اطلاق مىشود؛ زیرا از «ولادة» مشتق شده که پسر و دختر، هردو را دربر مىگیرد. قرآن لفظ اولاد را هم درباره پسرها به کار برده است و هم درباره دخترها. خداوند گفته است: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». «نساء/11» و نیز گفته است: «ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ». «مریم/35»
مراد از «ابویه» در اینجا تنها پدر و مادر است و شامل جد و جده نمىشود. وقتى میت، پدر و مادر و اولادى را بر جاى گذارد، به ترتیب زیر عمل مىشود:
اگر در میان اولاد، پسر باشد، هریک از پدر و مادر یک ششم مىبرد و بقیه از آن فرزندان است، حتى اگر تنها یک پسر باشد. و اگر در میان فرزندان، پسرى وجود نداشته باشد و فرزندان، دو دختر و یا بیشتر باشند، پدر و مادر یک سوم مىگیرند و به اتفاق همه مسلمانان، دو سوم دیگر از آن دختران مىباشد. و اگر به همراه پدر و مادر، یک دختر باشد، براى هریک از آنها یک ششم خواهد بود و براى دختر از طریق فریضه، نصف مىباشد و یک ششم [از مال ترکه] باقى مىماند. بنابر نظریه اهل سنت، این یک ششم تنها به پدر رد مىشود و بنابر نظریه شیعه، به دختر و مادر و پدر رد مىشود؛ البته در صورتى که وجود برادران میت، مانع از ارث مادر نشود. در این حال، ترکه میت به پنج قسمت تقسیم مىشود: یکى براى پدر، یکى براى مادر، و سه سهم براى دختر. اگر مادر به وسیله برادران منع شود، در آن صورت، باقى مال، تنها به پدر و دختر به صورت چهار سهم رد مىشود؛ بدین معنا که مال زاید به چهار قسمت تقسیم مىشود: یک سهم از آن پدر و سه سهم دیگر از آن دختر خواهد بود.
4. فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ.
هرگاه میت، نه فرزند داشته باشد و نه فرزند فرزند، و وارثانش منحصر به پدر و مادر باشد، مادر یک سوم مىگیرد، لکن به شرط اینکه میت برادرانى نداشته باشد تا مانع از این شوند که مادر زاید بر یک ششم را ببرد و اگر برادرانى داشته باشد، مادر او تنها یک ششم مىگیرد. بقیه ترکه در هردو حالت، از آن پدر است.
5. مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ. هرگاه میت مالى را برجاى گذارد، پیش از هرچیز مصارف کفن و خاکسپارى او پرداخت مىشود. آنگاه باید دیون مالى وى داده شود؛ حتى حج، زکات، خمس و نذورات. سپس به وصیت او در مورد یک سوم از مالش، که مازاد بر مخارج کفن و دفن و دین او مىباشد، عمل مىشود. آنگاه میراث وى [در میان وارثان] تقسیم مىشود؛ زیرا میراث بهسان بخشش مازاد بر نیاز است.
ممکن است بپرسید: اگر دین بر وصیت مقدم است، پس چرا ابتدا وصیت را یاد کرده است؟
پاسخ: تقدیم در لفظ، باعث تقدم در حکم نمىشود؛ زیرا عطف به «أو» ترتیب را نمىرساند؛ چنانکه این مطلب را در بخش «اعراب» بیان کردیم، بلکه تنها مساوات میان معطوف و معطوف علیه را در اصل حکم بیان مىکند. بنابراین، گویى خداوند گفته است: «من بعدهما؛ پس از وصیت و دین». اما تقدم عملى دین بر وصیت به دلیل دیگرى است؛ زیرا هم از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله روایت شده و هم اجماع وجود دارد که وصیت و میراث، تنها پس از اداى دین است. به علاوه احادیث زیادى وارد شده که میت در گرو دیون خود است.
6. آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً. این یک جمله معترضه است و بدان اشاره دارد که عقل بشرى نمىتواند به مسئله تعیین اندازه میراث و اسرار آن پى ببرد، بلکه تنها آن را خالق انسان درک مىکند و اوست که سود و زیان انسان را مىداند. به این آیه مىتوان براى اثبات این موضوع استدلال کرد که احکام الهى براى مصلحت و سعادت و آسایش انسان تشریع شده است. و از همینجاست که مىتوانیم عمل صالح و سودمند انسان را، نشانه و دلیل ایمان او، و ضرر و فساد و تباهىاش را، نشانه فسق و الحاد او بدانیم.
«فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ»؛ [آنچه از احکام ارث بیان شد] فریضهاى است از سوى حق و نه از سوى انسان که محکوم خواسته و هواهاى خویش است. ما بسیارى از هیئتهاى قانونگذارى و پارلمانها را مىبینیم که به نفع زورمندان و بهرهکشى آنان از مستضعفان، قوانین وضع مىکنند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.