● معنای کلمه «میقات»
کلمه «میقات» معنایش نزدیک به معناى کلمه «وقت» است و تقریبا همان معنا را مىدهد، و فرق آن دو بطورى که صاحب مجمع البیان (ج 4 ص 473 ط تهران) گفته این است که: میقات آن وقت معین و محدودى است که بنا است در آن وقت عملى انجام شود، بخلاف وقت که به معناى زمان و مقدار زمانى هر چیز است، و لذا در حج مىگویند: میقاتهاى حج یعنى آن مواضعى که براى بستن احرام معین شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 302 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اقامت 40 شبه حضرت موسی (علیه السلام) در میقات
خداى تعالى در این آیه مواعدهاى را که با موسى بسته بود ذکر نموده، و اصل آن را سى شب گرفته و با ده شب دیگر آن را تکمیل نموده، آن گاه فرموده که جمعا مواعده با وى چهل شب بوده، و در حقیقت این آیه، آیه سوره بقره را تفسیر مىکند که مىفرمود: «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» و توضیح مىدهد که آن عدد، مجموع دو مواعده اصلى و تکمیلى است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : کوتاه سخن اینکه برگشت معناى آیه به این است که خداى تعالى موسى (علیه السّلام) را براى مدت سى شب به درگاه خود و براى گفتگوى با وى نزدیک ساخته و ده شب دیگر براى اتمام آن گفتگوها بر آن مدت افزوده و در نتیجه میقات پروردگارش چهل شب تمام شده است، و اگر حساب را بر روى شبها برده نه روزها و حال آنکه در این مدت موسى روزها هم در میقات بسر برده و معمولا در اینگونه موارد حساب روى روزها برده مىشود نه شبها، شاید براى این است که غرض از این میقات تقرب به درگاه خدا و مناجات با او است که شبها اختصاص بیشترى براى این کار داشته و حواس انسان جمعتر و نفس براى انس گرفتن آمادهتر است، آنهم در چنین مناجاتى که در آن تورات نازل شده است.
هم چنان که در باره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) هم فرموده: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» تا آنجا که فرموده: «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا، إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلًا إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا» (مزمل/7).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 303 |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رفتن حضرت موسی (علیه السلام) به میقات
جمله «وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی» حکایت کلامى است که موسى (علیه السّلام) در موقع حرکت به میقات و جدایى از قوم خود با برادر در میان نهاده، به دلیل اینکه موقع خلیفه قرار دادن و جانشین درست کردن همان هنگام مفارقت و براى ایام غیبت است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 303 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تعبیر «قوم من» از حضرت موسی (علیه السلام) درباره بنی اسرائیل
اگر در این جمله از بنى اسرائیل به عبارت «قوم من» تعبیر کرد، براى این بود که با سیاق سایر داستانهاى این سوره موافق باشد، چون در مطالبى که این سوره از نوح و هود و سایر انبیاء (علیهم السّلام) نقل کرده بود تکیه زبان آن حضرات «یا قوم، یا قوم» بود. لذا در این داستان هم از بنى اسرائیل به «قوم من» تعبیر فرمود، و گر نه در سوره طه از ایشان به همان بنى اسرائیل تعبیر کرده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 303 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● توصیه حضرت موسی (علیه السلام) به هارون در زمان رفتن به میقات
[موسی] برادرش هارون را امر به اصلاح و اجتناب از پیروى روش اهل فساد مىکند، و حال آنکه هارون (علیه السّلام) هم خود پیغمبرى مرسل و معصوم از معصیت و پیروى اهل فساد بوده، و قطعا موسى بهتر از هر کس به مقام برادرش عارف بوده، پس قطعا مقصود آن حضرت از این کلام نهى هارون از کفر و معصیت نبوده، بلکه مقصودش این بوده که در اداره امور مردم به آراء مفسدین ایشان گوش ندهد، و مادامى که موسى (علیه السّلام) غائب است از آنان پیروى ننماید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : از جمله ادله این معنا یکى کلمه «و اصلح «است که دلالت مىکند بر اینکه مراد از جمله «لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» همان اصلاح امور ایشان و بر حذر بودن از این است که در میان ایشان روشى را پیش گیرد که مطابق سلیقه مفسدین و مورد پیشنهاد آنان باشد.
از اینجا معلوم مىشود که در آن روز در میان بنى اسرائیل مردمى مفسد وجود داشتهاند که همواره در کمین بودهاند که زحمات این دو بزرگوار را خنثى نموده و با نقشههاى شوم خود در کار ایشان کارشکنى کنند، لذا موسى (علیه السّلام) سفارش مىکند مبادا راه و روش و پیشنهادات ایشان را بپذیرد و در نتیجه دستخوش کید و مکر ایشان گردد و جمعیت قوم اتحاد شان که با تحمل آن همه محنتها و زحمات به دست آمده به اختلاف مبدل گردد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 304 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت گوساله پرستی بنی اسرائیل
در تفسیر عیاشى (ج 2 ص 26 ح 71 ط تهران) از فضیل بن یسار از ابى جعفر (علیه السّلام) روایت شده که فرمود: وقتى موسى (علیه السّلام) مىخواست از بین بنى اسرائیل خارج شده و به میقات پروردگار خود برود ایشان را وعده داد که بعد از سى روز برگردد، و چون خداى تعالى ده روز بر مدت میقات افزود و در نتیجه مراجعت موسى ده روز عقب افتاد بنى اسرائیل به یکدیگر گفتند: موسى با ما خلف وعده کرد و به همین بهانه، کردند آنچه را که نمىبایست مىکردند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 327 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سخن گفتن خداوند با حضرت موسی (علیه السلام) در میقات
در الدر المنثور (ج 3 ص 115) است که بزاز و ابن ابى حاتم و ابو نعیم در کتاب حلیه و بیهقى در کتاب اسماء و صفات از جابر روایت کردهاند که گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: وقتى خداى تعالى در میقات با موسى سخن گفت نحوه سخنش غیر آن نحوه سخنى بود که در روز اول بعثتش با او سخن گفته بود و موسى چون چنین دید پرسید: پروردگارا! آیا این کلامى است که قبلا آن را با من در میان نهادى؟ فرمود: اى موسى! من با تو با نیروى ده هزار زبان حرف زدم و مرا نیروى تمامى زبانها بلکه از آن هم بیشتر است. پس وقتى بسوى بنى اسرائیل بازگشت از وى پرسیدند کلام رحمان را چگونه یافتى براى ما توصیف کن. گفت: شما توانایى درک آن را ندارید، فقط مىتوانم بگویم که دلنشینترین صوت صاعقههایى که شنیدهاید شبیه به آن است، و لیکن باز هم آن نیست.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: ذیل روایت اشکالى ندارد، زیرا مثالى که زده براى تقریب ذهن بوده، و لیکن صدر آن اشکال دارد، و معلوم نیست مقصود از ده هزار زبان چیست، و بعید نیست که منظور از آن تاثیر در تفهیم بوده باشد، و غرض این باشد که کلام خداى تعالى از جهت تفهیم به منزله ده هزار زبان است که یکدیگر را در فهمانیدن مطلب کمک کنند، چون قدرت زبانها در فهماندن مطلب مختلف است، بعضى از زبانها قدرت کمترى و بعضى دیگر قدرت بیشترى را دارند، و مغایرتى هم که در دو کلام خداوند بوده از همین نظر بوده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج8، ص: 327 و 328 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اربعین -
سيد علي بهبهاني
کلمه اربعین عنوان اربعین هم آثار مخصوصی دارد حالا روایات فراوانی هست که اگر کسی چهل روز مواظب خود باشد چشمههای حکمت از قلبش میجوشد بالأخره همه درسها که در کتابها نیست همه حرفهایی که دیگران نگفتند عده زیادی الان پشت سر صف بستن که بیایند و حرفهای جدید بیاورند اینقدر حرفهای ناگفته در عالم فراوان هست و گفتنیها گفته نشده الی ما شاء الله بنابراین ین خیال خام است که بگوییم هر چه گفتند دیگران گفتند آنچه که نگفتند اضعاف مضاعف نسبت به آن است که گفتند منتها ما اگر بخواهیم از راه کتاب ومعلم و ایها چیز یاد بگیریم نتیجهاش همین است ولی اگر خواستیم از راه اربعین گیری یاد بگیریم که «من اخلص لله اربعین صباحا تنفجر ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» راه باز است اگر کسی چهل شبانه روز موسای کلیم شد در جریان خودش و تابع همان موسای کلیم بود تابع همان انبیاء بود درتهذیب روح آنگاه «تنفجر ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» .. به همان اندازه چشمه میجوشد این نوآوریها همهاش مال همین است این نوآوریها همهاش مال همین است اربعین حدیث همینطور است اربعین یوم همینطور است سن اگر به اربعین رسیده است و انسان اصلاح نشده است شیطان خوشحال است میگوید دیگر اهل صلاح و فلاح نیست این خصوصیاتی برای اربعین هست البته ﴿فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً﴾
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : اولیاءالله |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اهمیت رهبری و تعیین خلافت -
سيد علي بهبهاني
وجود مبارک موسای کلیم (سلام الله علیه) برای این چهل شبانه روز ضیافت الهی حاضر نشد که امت را بدون رهبر رها کند ﴿وَقالَ مُوسى ِلأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی﴾ مشخص بکند که این برادر منظور شخص هارون است دیگری نیست فرمود تو خلیفه من باش قائم مقام و جانشین من باش در بین قوم من خب و نحوه خلافت هم به همین است که اصلاح بکنی جامعه را معلوم میشود که آن مستخلف عنه یعنی خود موسای کلیم (سلام الله علیه) غیر از مسائل تذکیه و تعلیم که کار اولی انبیاست یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم وظیفه مهمتری که دارند آن است که اصلاح جامعه است این میشود حکومت و رهبری و قیادت و مانند آن و کسانی هم که در جامعه فساد میکنند یا به فساد دامن میزنند شما حرفهای آنها را نپذیرید و مسیر آنها را ادامه ندهید پس اصل خلافت اهمیتش روشن میشود ولو برای مدت چهل روز هم که شد برای خود قائم مقام فراهم کند این یک دوم اینکه چگونه هارون با اینکه پیغمبر بود و صاحب وحی بود حالا شده خلیفه وجود مبارک موسای کلیم سرش آن است که گرچه هر دو از جهت رسالت سمت داشتند و خداوند به هر دو فرمود اذهبا گاهی فرمود اذهب الی فرعون انه طغی بعد فرمود اذهبا بروید آیات من با شما هست این یعنی معکما اسمع و اری بروید و در جمع که شدید من با شما هستم حتی دشمنهای شما را هم میبینم و وجود مبارک موسای کلیم هم از ذات اقدس اله درخواست کرد که شما موسای کلیم هارون را به عنوان برادرم هارون را به عنوان وزیر اعزام بکنید که من تنها نباشم همه این خواستهها را ذات اقدس اله برآورده کرد و به هارون سمت داد وقتی موسی عرض کرد ﴿وَاجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی اشْدُدْ بِهِ أَزْری وَأَشْرِکْهُ فی أَمْری﴾ یعنی در امر من او را شریک قرار بده ﴿کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثیرًا وَنَذْکُرَکَ کَثیرًا إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصیرًا﴾ آنگاه فرمود ﴿قالَ قَدْ أُوتیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى﴾ همین پیشنهادها عمل شد هرچه خواستی عمل شد داده شدی گفتیم هارون شریک امر تو باشد ما او را شریک امر و کردیم خب پس هارون (سلام الله علیه) صاحب وحی بود صاحب نبوت بود صاحب رسالت بود و مانند آن اما دیگر چطور خلیفه موسای کلیم باشد در اینا آن مسئله رهبری مطرح است که گرچه هارون (سلام الله علیه) نبی الله است رسول الله است اما امام مسلمین نیست امام امت نیست جامعه که دیگر دوتا امام نخواهد داشت امام یعنی قائد رهبر امامت به معنای رهبری و قیادت آن فقط به عهده موسای کلیم بود چون به عهده موسای کلیم بود و وجود مبارک هارون (سلام الله علیهما) از این جهت جزء امتان موسای کلیم بود با اینکه خودش پیغمبر بود و رسول بود الان که وجود مبارک موسای کلیم (سلام الله علیه) دارند به ضیافت الله میروند یک کسی باید قائم مقام ایشان باشد و رهبری لذا سخن از تعلیم و تربیت و تذکیه نیست برای اینکه این در زمان خود موسای کلیم هم بود با اینکه موسای کلیم بود
عمده این است که اینکه وجود مبارک موسای کلیم (سلام الله علیه) فرمود ﴿وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ﴾ این اصلح برای آن است که روشن بشود خلافت در آن جریان اصلاح امور جامعه است نه در مسئله تعلیم و تربیت و کارهای فکری و فرهنگی یا اخلاقی اما اینکه فرمود ﴿وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ﴾ این یک هشداری است به جامعه مردم آن روز که اولاً در بین شما یک عده مفسده جو هستند یک منتظر غیبت من هستند دو و اصرار میکنند که هارون به زعم آنها کار میکند سه من به هارون میگویم که مبادا حرفهای اینها را گوش بدهند معلوم میشود یک افراد مفسده جویی هم بودند گاهی که انسان به صورت صریح یک جریانی را بازگو میکند معلوم میشود یک آینده خطرناکی در آن هست همان در سورهٴ مبارکهٴ احزاب این همه که ذات اقدس اله به زنهای پیغمبر دستور میدهد در خانه هایتان بنشینید مبادا بیرون بیایید مبادا بلوا کنید معلوم میشود یک فتنهای پیش بینی میشد ﴿وَقَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ اْلأُولى﴾ اینطور با زنان پیغمبر حرف زدن آن هم به صورت آیه صریح که مردم در نماز و غیر نماز بخوانند معلوم میشود خبری است دیگر ک غائلهای بود و اگر این آیات نبود جریان جنگ جمل و اینها خیلی وضع بدتری پیدا میکند همان آیه را احتجاج میکردند و خواندند برای ام المومنین که مگر خدا نفرمود ﴿وَقَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ اْلأُولى﴾ این طور دستور دادن معلوم میشو دیک فتنهای پیش بینی شده ذات اقدس اله فرمود به موسای کلیم از راه وحی که به هارون بگو ﴿وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ﴾ معلوم میشود یک مفسده جو منتظر زمان غیبت بودند که ببینند چه کاری از دست آنها برمیآید که بکنند وگرنه وجود مبارک هارون معصوم بود نیازی نبود که بفرماید ﴿وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ﴾ پس حقیقت امامت چیز دیگر است و حقیقت رسالت و نبوت چیز دیگر این نکته را البته امین الاسلام دارد مرحوم امین الاسلام در بعضی از آن بحثهای جلد اول آنجا همین فرمایش را داشتند الان هم اینجا این فرمایش را دارند یک مسئله این است که امامت در حقیقت نبوت دخل نیست این درست است نبوت آن جنبه گزارش یابی و خبر یابی است از آن جنبهای که این انسان معصوم و انسان کامل وحی را از ذات اقدس اله دریافت میکند این نبأ را و این خبر را دریافت میکند میشود نبی و از آن جهت که این اخبار را به مردم اعلام میکند گزارش میکند میشود رسول و اما از ان جهت که حدود را اجرا میکند صغور مملکت را حفظ میکند احکام الهی را برای مردم پیاده میکند میشود امام فرمایش ایشان این است که امامت در حقیقت نبوت داخل نیست این درست است چند تا عنواناند چند تا سمت اما میشود یک پیغمبری نه خودش امام داشته باشد فقط بیاید برای مردم احکام بگوید خب اصلاً نیاز به پیغمبر برای چیست؟ ما به چه دلیل میگوییم بشر نیازمند به پیغمبر است برای اینکه میگوییم قانون میخواهد البته آن برهان عامی که برای نبوت هست که مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) از وجود مبارک امام هشتم (سلام الله علیه) نقل میکند آن برهان خیلی عام است و آن این است که هر بشری روی زمین زندگی بکند ولو یک نفر این یا پیغمبر است یا پیغمبر دارد ممکن نیست بشری خلق بشود نه پیغمبر باشد نه پیغمبر داشته باشد بالأخره این بشر با این جهان رابطه دارد و بعد از مرگ یک ابدیتی در پیش دارد این اصلاً نمیداند با خودش چگونه تا کند با جهان چگونه تا کند با جهان آفرین چگونه تا کند آیندهاش چیست کجا میرود بعد از مرگ یک انسان هم باشد پیغمبر میخواهد منتها آن برهان معروفی که در کتاب حکمت و کلام هست این برهان رایجی است که بشر چون اجتماعی است بدون قانون نمیشود وضع قانون باید معصومانه باشد اجرای قانون باید معصومانه باشد همان برهان معروف وگرنه آن برهان ضرورت وحی و نبوت فوق این است انسان یک نفر هم باشد محتاج به پیغمبر است حالا بشر که به عنوان یک عضو جامعه دارد زندگی میکند در یک جمعیت دارد زندگی میکند بالأخره پیغمبر میخواهند پیغمبر میخواهند برای چه؟ برای تنها تعلیم و تربیت یا برای .. یا برای قضا اختلافات را چگونه حل کند یک محکمه قضایی لازم است یا نه بعد از قضا باید اجرا بشود حدود الهی یا نه؟ مهمترین نیاز به نبوت برای تأمین سعادت و نظم آرامش مردم است که این تنها با مسئله گویی حل نمیشود خب بنابر این هر پیغمبری که برای مردم مبعوث شد این یا امامت را در کنار نبوت دارد یا نه تابع رهبری یک پیغمبر برتر است او دارای امامت است نظیر لوط که تحت رهبری وجود مبارک ابراهیم خلیل بود که خداوند فرمود انی جاعلک للناس اماما یا انبیای غیر اولوالعزم که در تدبیر و رهبری یک پیغمبر که از انبیای اولعزمند قرار دارند وگرنه یک پیغمبری نه خودش دارای سمت قیادت و رهبری و امامت باشد نه تحت امامت یک امام برتر باشد چنین چیزی نخواهیم داشت
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رکن اصلی و روح عبادت اخلاص است -
سيد علي بهبهاني
گرچه شرایطی برای اربعین هست ولی بهترین و مهمترین و نبیترین شرایط همان اخلاص است یعنی همان کارهای واجب را که انجام میدهیم با اخلاص باشد همین مستحباتی را که انجام میدهیم مخلص باشد البته اگر دستورات خاصی روایت مخصوص ذکر خاصی را ارائه کرده است آن اولی است لکن همین نمازهای وجب و مستحب همین درس و بحثها را اگر کسی با اخلاص انجام بدهد مشمول اربعین هست درسی با اخلاص است که انسان محققانه بخواند یک اگر اشکالی وارد شد بنپذیرد دو خود را نخواهد مطرح کند سه اگر دید حق را رفیق اوست و هم بحث اوست فورا تصدیق کند چهار و مانند آن مطلب علمی را که در کتابی دید یا از عالمی شنید اگر چنانچه لذت ببرد از اینکه عاقله او به یک مرحله علمی رسیده است یک مطلب جدیدی را فهمید و لذت برد این یک و لذت ببرد از اینکه وسیله خوبی برای تهذیب اخلاق نصیب او شد دو این معلوم میشود درس را برای رضای خدا خواند اما اگر نه یک مطلب علمی شنید فورا یاد داشت میکند که در سخنرانی بگوید یا در یک مقالهای بنویسد این معلوم میشود که علم را برای کسب میخواهد خب این اولین نشاطی که برای ما به دست میآید چیست اگر یک مطلب خوبی را فهمیدیم اگر یک لذتی بود برای خود ما خدا را شاکریم که عاقله ما لذت برد یک و آن عقل ع ملی ما وسیله خوبی پیدا کرد برای عمل کردن دو این معلوم میشود ما درس را برای خدا میخوانیم اما اگر فورا یادداشت کردیم که جایی بگوییم معلوم میشود که ابزار نان ماست این نشان میدهد که ما علم را برای چه چیزی میخواهیم البته اگر کسی عقل نظری او لذت میبرد که معرفتی از معارف قرآنی را درک کرده است و عقل عملی او لذت میبرد برای اینکه راهی برای تهذیب پیدا کرده است و در صدد است که دیگران را هم در علم و عمل انشاءالله به ین راه بکشاند آنها هم خوب است اما اگر نه به ین فکر است که با این امر جدید خود را نشان بدهد این معلوم میشود که با اخلاص درس نمیخواند در این کتابهای اخلاق ملاحظه فرمودید در کتابهای قبل و بعد اینها نوعا هست که اگر کسی خواست بیازماید مکه در یک شهر یا روستایی دارد خدمت میکند خدمتش برای خداست یا نه؟ اگر مدتی امامت یک مسجد یا سخنرانی یک مسجد یا تدریس یک محلفی را به عهده داشت بعد یک عالمی از جای دیگر آ مد چون یک امر طبیعی است که لکل جدید لذة این امر طبیعی است هرگز نمیشود با کارهای طبیعی مبارزه کرد هر چیز نویی یک لذتی دارد اگر مستمعین او رفتند پای منبر و سخنرانی آن واعظ جدید و این هیچ تحولی در او پیدا نشد و گفت خدا را شکر میکنیم که ین حرفها را تا کنون ما میگفتیم الان یکی از دوستان او میگوید این طوبی له و حسن مآب این باید خدا را شاکر باشد متوجه میشود که این ایام برای رضای خدا تبلیغ میکرد اما اگر گلهاش شروع شد که عجب مردم خوش استقبال و بد بدرقهاند ما این همه زحمت کشیدیم ما را رها کردند رفتند سراغ دیگری این معلوم میشود که خواست خودش را مطرح کند نه کلام خدا را و قیمت آدم آن وقت هم همین اقبال و ادبار مردم است این است که فرمودند «من اخلص لله اربعین صباحا» یا «اصبح لله مخلصا اربعین صباحا» عمده همین اخلاص است وگرنه دنبال ذکر خاصی گشتن آن مشکلی را حل نمیکند یک ذکری باشد که دفعة کیمیاگری کند آن نیست همین اذکار معمولی است همین سبحان الله است همین چه ذکری بالاتر از تسبیح بی بی (سلام الله علیها) صد بار انسان نام ذات اقدس اله را بعد از عبادت الهی میبرد از این ذکر بالاتر اگر بود بالأخره وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اهدا میکرد دیگر از این بالاتر که دیگر ذکری نیست حالا همین تسبیح را به سرعت ما بعد از نماز یا اصلاً ذکر نمیگوییم یا به سرعت آن وقت دنبال ذکر دیگر میگردیم دنبال زید و عمرو میگردیم یک ذکری یادمان بدهد آن هم بالأخره بدش نمیآید که سه چهار نفر دنبال او راه بیفتند بگویند یک ذکری بده این میگوید من این ذکرم .. کدام ذکر مجربتر از تسبیح حضرت زهرا دنبال یک چنین کاری گشتن البته اگر یک روایت معتبری باشد یک محدث معتبری در کتبا دعایی مرحوم ابن طاووسی بزرگواری مرحوم مجلسی این را نقل کرده باشند خب بله اما اگر یک روایتی نباشد یک دعایی نباشد انسان همینطوری ذکری را از کسی بشنود یا کسی بگوید اینها خیلی رجحان ندارد البته عمده همین اخلاص العمل است همین واجبات و همین مستحباتی که درا ین کتابها هست در همین فقه هست در همین کتاب دعای رایج هست آن رکن اصلی و روح عبادت اخلاص است در اربعین این است که انشاءالله از اول ذی قعده انسان شروع میکند تا دهم ذی حجه این چهل روز میشود
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : عمل انسان |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سر تفکیک آن سی روزای این ده روز -
سيد علي بهبهاني
سر تفکیک آن سی روزای این ده روز در بعضی از تفاسیر به صورت روایت مرسل آمده است هم در تفسیرهای شیعه هم در تفسیرهای سنی به صورت مرسل آمده است که وجود مبارک موسای کلیم (سلام الله علیه) بعد از آن سی روز روزه گرفتن چون انسانی که روزه گرفت دهنش یک بوی خاص پیدا میکند ایشان مسواک کردند آن بوی مخصوص روزه برطرف شد فرشتگان گفتند یک بوی خوبی ما از دهن او میشنیدیم و چطور این بو دیگر رخت بربست ذات اقدس اله دستور داد ده روز دیگر هم روزه بگیرند و این اربعین را به پایان برسانند تا جبران بشود خب این را فخر رازی و دیگران نقل کردند البته خبر مرسلی است اعتماد به اینها هم کار آسانی نیست
مطلب دیگر این که گفتند آن سی روز مقدمه بود و این ده روز نتیجه گیری است چون تورات یکی پس از دیگری آیاتش در ظرف این ده روز نازل شده است از این جهت بین این ده روز و آن سی روز با دو جمله مطلب ادا شد نفرمود که ما چهل روز به موسای کلیم وعده دادیم بلکه فرمود ما سی روز با او قرار داد داشتیم مواعده کردیم وعده دادیم بعد ده روز اضافه کردیم شده چهل روز سرش آن است که این ده روز موقع دریافت آیات تورات است آن سی روز مقدمه است این هم البته روایت صحیح و معتبری نیست که دلالت بکند بر اینکه یک وجهی است که شاید بعضی از روایات مرسل هم آن را تایید بکنند
مطلب بعدی آن که سر تفکیک این سی روز از ده روز آن است که این سی روز را وجود مبارک موسای کلیم به تنهایی رفته بود به میعاد الهی و آن ده روز را قوم او هم رسیدهاند که در سورهٴ مبارکهٴ طه اشارهای به مطلب دارد که خداوند به موسای کلیم فرمود ﴿وما اعجلک یا موسی﴾ عرض کرد که من زودتر آمدند و قوم من به دنبال من که ﴿وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا﴾ آن هفتاد نفر به دنبال بعدها رسیدند آن دهر وز بعد در مواعده دوم چون رسیدند لذا ذات اقدس اله آن سی روزی که موسای کلیم زودتر آمده بود از این ده روزی که قوم او رسیدند اینها را از هم تفکیک کرده این هم یک وجه محتملی است شاید برخی از روایات مرسل هم این را تایید بکند اما اعتباری به آن نیست برای اینکه نه شاهد قرآنی است نه روایت معتبری در حد احتمال است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیهالسلام) |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وعده چهل شب -
محمدامين احمدي فقيه
به چهل شب وعدهی موسی، علیهالسلام، در آیهی 51 سورهی بقره نیز اشاره شده است، و به این وعده در آیهی 80 سورهی طه نیز اشاره شدهاست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بلاغت قرآن |
گوینده : محمدامین احمدی فقیه |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.