● مريم محراب بگي -
دانشنامه قرآن کریم
أَوْحَیْنا : فهماندن، اشاره، اشاره سریع، کار سریع، خلقت، ایجاد، کلام خفى، وسوسه
توضيح : راغب کتابت و رمز و غیره را از اسباب شمرده و معناى اصلى را اشاره مىداند.
وحى انبیاء علیهم السلام همان تفهیم خفى و کلام خفى است که از جانب خداوند القاء مىشود و خداوند از آن به «سخن گفتن» تعبیر مىکند و آن سه قسم است :وحى، ایجادصدا، آمدن فرشته.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
الْحَجَرَ : سنگ، منع، حرام جمع آن «احجار» و «حجارة» و «حجور» است.
توضيح : «حَجَر» و «تحجیر» آن است که بر اطراف محلى سنگ بچینند، محل تحجیر شده را حِجر گویند. حجر کعبه (حجر اسماعیل) طبرسى گوید علّت این تسمیه ممنوع الدخول بودن آن در طواف است.
بدین اعتبار «حجر» را «منع» معنى کردهاند زیرا که در آن یک نوع سنگینى هست.
عقل را نیز حجر گفتهاند که شخص را از خواستههاى نفس منع مىکند.
حرام را از جهت ممنوع بودن حِجر گفتهاند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» دانشنامه قرآن کریم مشکات
فَانْبَجَسَتْ : شکافتن، جوشیدن، جاری شدن.
توضيح : «بجس» اکثراً در چیزى که از محلّى تنگ بیرون آید، به کار مىرود و انفجار اعمّ از آن است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اثْنَتا : عطف، به عدد دو از آن جهت اثنان گویند که یکى بر دیگرى عطف است. «مثنى» دو دو ، دو تا دو تا «استثناء» خارج کردن، کنار گذاشتن «ثنا» مدح، ستایش «ثَنی» کج و خم کردن، پیچاندن، برگشت دادن
توضيح : به تحیت و درود، ثنا گویند زیرا که در مدح صفات نیک به یکدیگر عطف مىشود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
عَلِمَ : دانستن، یاد گرفتن، دانش، اظهار، روشن کردن، دلیل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَلیم» بسیار دانا «تعلّم» آموختن، یادگرفتن «تعلیم» یاد دادن، آموختن «عِلم» دلیل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمین» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانیان
توضيح : «عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن یازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَیْبِ» در قرآن مجید آمده است.
عَلَم اثر و نشانهای ست که چیزی با آن معلوم مىشود. مثل عَلَم لشکر و عَلَم طریق (نشانه راه) کوه را به جهت معلوم بودنش علم گفتهاند جمع آن اعلام است.
علم به لفظ مفرد در قرآن نیامده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
کُلُّ : تمام، همه، جمیع ، کاملا
توضيح : اسمى است دلالت بر استغراق دارد، دائم الاضافه است؛ خواه مضاف الیه در لفظ باشد یا در تقدیر، به نکره و معرفه اضافه مىشود، و چون ماء مصدرى به آن درآید معنى تکرار و «هر وقت» مىدهد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
أُناسٍ : بشر، آدم، آدمی جمع آن «اناس» و «اناسیّ» است.
توضيح : در مورد مذکر و مؤنث هر دو بکار می رود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مَشْرَبَهُمْ : «شُرب» نوشیدن، آشامیدن «اشراب» نوشاندن، آمیختن، عجین کردن «شِرب» قسمت و حصّه آب، سهم نوشیدنی «شراب» نوشیدنى، نوشابه «مشرب» نوشیدنیها
توضيح : «شُرب» نوشیدن هر مایعی است آب باشد یا غیر آن.
«مشرب» به صورت مصدر میمى، اسم زمان و مکان می آید.
«اُشربوا» نوشاندن، آمیختن، عجین کردن بقره، 93
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
کُلُو : خوردن، پایان دادن «اَکّالون» پرخور و بسیار خورنده «اُکُل» خوراک، خوردنى، رزق
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
طَیِّباتِ : لچسب، لذّت بخش، طبع پسند، مورد پسند، دلخواه، مورد رضایت، پاکیزه بودن، رضایت خاطر، خوب و حلال بودن «طیّبات» خذاهای پاکیزه، حلالها ، نعمتها، زنان پاک
توضيح : اصل طیّب آن است که حواس و نفس از آن لذّت مىبرد.
نقیض طیّب، خبیث است.
«طیّب» در قرآن هم وصف انسان آمده مثل [انفال:37]. و هم وصف غیر انسان مانند [مائده:6]. طیّب از انسان آن است که از جهل و قبائح اعمال، پاک و به ایمان و عمل صالح متجلّى باشد این چنین آدم مورد پسند خدا و دلخواه خداست [نحل:32]. و طیب از غیر انسان آن است که در اثر عدم نقص و مفید بودن و پاکى از آلودگیها دلچسب و مورد پسند باشد.
[نحل:97] و حیات طیّبه آن است که مفید و دلچسب و تا حدى خالى از نقائص بوده باشد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
ظَلَمُونا : ستم، سام کردن، چیزی را در غیر جایگاهش قرار دادن، تجاوز به حق «ظلوم» و «ظّلام» بسیار ستمگر
توضيح : اصل آن به معنى ناقص کردن حق و یا گذاشتن چیزی در غیر جایگاه خودش است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
أَنْفُسَهُمْ : ذات، روح، تأکید، ذات، خون، تمایلات، غرائز، دل، قلب، انسان، بشر، ادراک، فکر، شخص، نفر، گسترش، توسعه «انفس» جمع آن «تنافس» مسابقه، رقابت، سبقت گرفتن، «تنفٌّس» نفس کشیدن، طلوع صبح، پراکنده شدن روشنایی روز
توضيح : تنفس عبارت است از گسترش و توسعه یافتن.
«تنافس» به معنى مسابقه دو نفس در رسیدن به چیز مطلوب است به قول راغب آن مجاهده نفس است در رسیدن و شبیه شدن به فضلاء بى آنکه ضررى بدیگرى برساند.
نفس (بروزن فلس) در اصل به معنى ذات است. نفس در قرآن مجید در چند معنى بکار رفته که نقل مىشود: 1- روح. مثل [زمر:42]. 2- ذات و شخص. مثل [بقره:48]. 3- تمایلات نفسانى و خواهشهاى وجود انسان و غرائز او با [یوسف:53]. [شمس:8-7]. ظاهرا وجدان و درک آدمى مراد است 4- قلوب و باطن. [اعراف:205]. [احزاب:37]. 5- بشر اولى [نساء:1]. [انعام:98]. [اعراف:189]. [زمر:6].
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
یَظْلِمُونَ : ستم، سام کردن، چیزی را در غیر جایگاهش قرار دادن، تجاوز به حق «ظلوم» و «ظّلام» بسیار ستمگر
توضيح : اصل آن به معنى ناقص کردن حق و یا گذاشتن چیزی در غیر جایگاه خودش است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اسْتَسْقاهُ : آب دادن، حصّه آب، سیراب کردن، آبیاری، تهیه آب، نوشاندن « اسقاء» آب دادن، سیراب کردن، در اختیار گذاشتن آب «سقى» نوشاندن
توضيح : در قرآن سقى و اسقاء هر دو آمده است راغب در فرق آن دو گوید: سقى آن است که مشروب را به شخص بدهى و اسقاء آن است که در اختیار وى بگذارى تا هر طور خواست میل کند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اضْرِبْ : زدن، کتک زدن، زدن چیزی به چیزی، قطع کردن، بیان کردن، قدم زدن، پایکوپى، راه رفتن، مسافرت، اعراض، نهادن، قرار دادن، رو گرداندن، گشودن، دایر کردن، پرده زدن، ایجاد مانع
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.