● مريم محراب بگي -
داشنامه قرآن کریم مشکات
أَخَذَ : گرفتن. حیازت و به دست آوردن، گرفتن همراه با خشنودی
توضيح : مصادیق اخذ و کیفیّت آن مختلف است ولى در همه آنها معنى اولى ملحوظ مىباشد. مثل اخذ پیمان، اخذ به عذاب، اخذ زمین زینت خود را از روئیدنی ها، اخذ چیزى با دست، اخذ خلق و نظائر اینها،
«اتخاذ» یعنى گرفتن توأم با قبول و خشنودی.
«مؤاخذه» به معنى مجازات و اخذ به عقوبت است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» دانشنامه قران کریم مشکات
رَبُّکَ : پروردگار، صاحب، سرور، تربیت کردن، رئیس، مالک، صاحب و رفیق، مربّى و مصلح «ارباب» جمع «ربّ» ربّ بطور اطلاق فقط بر خداوند اطلاق می شود.
توضيح : ربّ در اصل به معنى تربیت است و ربّ بطور اطلاق فقط بر خداوند اطلاق مى گردد که متکّفل موجودات است و در غیر خدا مقیّد مى آید مانند: ربّ الدار.
در بعضى از آیات ربّ بر غیر خدا اطلاق گردیده است مثل [یوسف:42 ، 50 و 41]
بنابر آن که ربّ فقط به خدا اطلاق مى شود، لازم بود که جمع بسته نشود ولى بنابر اعتقاد کفّار جمع بسته شده یا براى نقل قول آنها و براى تفهیم جریان جمع آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
ظُهُورِهِمْ : «ظهر» پشت، سطح، ظاهر «ظِهرىّ» متروک، فراموش شده، چیزى که به پشت انداخته و فراموشش کنند «ظهیر» «مظاهر» پشتیبان، یاور، یار، کمک «ظهیره» وقت ظهر «ظهور» آشکار شدن، غلبه، بالارفتن، مسلّط شدن، چیره گشتن «تظاهر» همکاری، کمک به یکدیگر «ظاهر» از اسمای حسناى الهی است، محیط، آگاه «ظهار» نوعی طلاق است
توضيح : ظهار و مظاهره آن است که کسى به زنش بگوید: «اَنْتَ عَلَّىَ کَظَهْرِ اُمّى» تو بر من مانند پشت مادرم هستى. و از آیه [احزاب:4]. روشن مىشود که عرب با گفتن جمله فوق زنش را مثل مادر خویش مى دانست و آن طلاق بود، آیه مى گوید با گفتن این کلمه زن مادر نمى شود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
ذُرِّیَّتَهُمْ : فرزند، نسل، دودمان، خاندان
توضيح : ذرء به معنى آفریدن است و به نسل جن و انس از همین جهت ذریّه گفتهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
أَشْهَدَهُمْ : حضور، معاینه، درک کردن، دیدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشکار، گواهی دیدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حکم، علم، «اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بیننده، شهادت کننده «شهید» شاهد، حاضر، بیننده، حافظ جمع آن «شهداء» «اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن «استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضيح : بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به دیدن و معاینه فرار دهیم. (مفردات)
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
أَنْفُسِهِمْ : ذات، روح، تأکید، ذات، خون، تمایلات، غرائز، دل، قلب، انسان، بشر، ادراک، فکر، شخص، نفر، گسترش، توسعه «انفس» جمع آن «تنافس» مسابقه، رقابت، سبقت گرفتن، «تنفٌّس» نفس کشیدن، طلوع صبح، پراکنده شدن روشنایی روز
توضيح : تنفس عبارت است از گسترش و توسعه یافتن.
«تنافس» به معنى مسابقه دو نفس در رسیدن به چیز مطلوب است به قول راغب آن مجاهده نفس است در رسیدن و شبیه شدن به فضلاء بى آنکه ضررى بدیگرى برساند.
نفس (بروزن فلس) در اصل به معنى ذات است. نفس در قرآن مجید در چند معنى بکار رفته که نقل مىشود: 1- روح. مثل [زمر:42]. 2- ذات و شخص. مثل [بقره:48]. 3- تمایلات نفسانى و خواهشهاى وجود انسان و غرائز او با [یوسف:53]. [شمس:8-7]. ظاهرا وجدان و درک آدمى مراد است 4- قلوب و باطن. [اعراف:205]. [احزاب:37]. 5- بشر اولى [نساء:1]. [انعام:98]. [اعراف:189]. [زمر:6].
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
شَهِدْنا : حضور، معاینه، درک کردن، دیدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشکار، گواهی دیدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حکم، علم، «اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بیننده، شهادت کننده «شهید» شاهد، حاضر، بیننده، حافظ جمع آن «شهداء» «اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن «استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضيح : بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به دیدن و معاینه فرار دهیم. (مفردات)
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.