از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
5) (فلینظر الانسان مم خلق ):(پس باید انسان بنگرد که از چه چیز آفریده شده ) [ نظرات / امتیازها ]
6) (خلق من ماء دافق ):(از آبی جهنده آفریده شده ) [ نظرات / امتیازها ]
7) (یخرج من بین الصلب و الترائب ):(که از بین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید) [ نظرات / امتیازها ]
8) (انه علی رجعه لقادر):(آن وقت می فهمد که خدای خالقش بر برگرداندن اونیز قادر است ) [ نظرات / امتیازها ]
9) (یوم تبلی السرائر):(در روزی که نهفته های باطنی انسان آشکار می شود) [ نظرات / امتیازها ]
10) (فماله من قوه و لا ناصر):(در آنروز نه خودش قدرت دفاعی دارد و نه یاوری خواهد داشت )می فرماید: انسان بایدبه این بیاندیشد که از چه چیزی خلق شده و مبداء خلقت او چه بوده و اگر بیاندیشد و بداند که خدا او را از قطره ای آب جهنده ایجاد کرده که از میان استخوانهای پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید، در این صورت خواهد فهمید که همان کسی که آن آب بی ارزش را توانسته به صورت انسان امروزی در آورد، حتماخواهد توانست با قدرت کامله خود بعد از مردن ، دوباره او را زنده کند و اعاده نماید،چون قدرت بر هر چیز، قدرت بر مثل آن نیز هست و حکم امثال در آنچه بر آنها جایزاست یا جایز نیست ، یکسان است ،آنگاه می فرماید: بازگشت او در آن روزیست که آنچه از عقاید و آثار اعمال ، که انسانها پنهان کرده بودند، مورد آزمایش و شناسایی قرار می گیرد و در اثر ظهور حقایق اعمال ، هر کس بدانچه کرده جزا داده می شود . و در آنروز انسان نه خودش نیرویی دارد تا عذاب خدا را از خود دفع کند و نه یاوری دارد که او، بتواند از وی دفاع کند، بنابراین هیچ گریزی از عذاب الهی نیست . [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - تفسیر راهنما
5) - تحقیق درباره منشأ آفرینش انسان و توجّه به عنصر اولیه جسم وى، زمینه ساز باور به امکان احیاى دوباره او است.

فلینظر الإنسـن ممّ خلق

جمله «إنّه على رجعه لقادر» ـ در آیات بعد ـ بیانگر آن است که آنچه از این آیه به بعد مطرح شده، آماده سازنده ذهن انسان براى باور به امکان معاد است.

2 - شناخت مراحل آغازین خلقت انسان، زمینه ساز پى بردن به تحت مراقبت بودن وى و مایه شناخت قدرت خداوند بر ثبت کردار او است.

علیها حافظ . فلینظر الإنسـن ممّ خلق

ارتباط دو آیه، با توجّه به حرف «فاء» در «فلینظر»، بیانگر برداشت یاد شده است.

3 - آفرینش انسان، تدریجى است.

فلینظر الإنسـن ممّ خلق

4 - لزوم تحقیق درباره منشأ آفرینش انسان و کشف عنصر اصلى در پیدایش جسم او

فلینظر الإنسـن ممّ خلق
[ نظرات / امتیازها ]
6) - منى (نطفه مرد)، عنصر اصلى در آفرینش جسم انسان

خلق من ماء دافق

«دَفَقَ الماء»; یعنى، آب به شدّت ریخت; این فعل به صورت لازم و متعدى استعمال مى شود; برخى تنها متعدى بودن آن را پذیرفته و «دافق» را به معناى «مدفوق» یا «ذى دفق» معنا کرده اند(مصباح). آب جهنده گرچه مى تواند بر منى مرد و تخمک زن تطبیق کند; زیرا هر دو از کیسه منى در مرد و تخمدان در زن بیرون مى جهند; ولى انصراف عرفى آن به نطفه مرد است.

2 - جسم انسان، از آبى آفریده شده است که از مرد و زن یکباره تخلیه شده و از ظرف خود بیرون مى جهد.

ماء دافق

این احتمال وجود دارد که مراد از «ماء دافق»، نطفه مرد و تخمک زن ـ هر دو ـ باشد.

3 - آفرینش انسان از آب، شگفت انگیز و نشانه قدرت خداوند بر معاد است.

علیها حافظ ... خلق من ماء دافق

برداشت یاد شده، با توجه به ارتباط این آیه با جمله «إنّه على رجعه لقادر» در آیات بعد است.
[ نظرات / امتیازها ]
7) - محل پیدایش نطفه مرد (منى)، بین تیره پشت و استخوان هاى قفسه سینه قرار دارد.

یخرج من بین الصلب و الترائب

«صلب»; استخوانى است که از قسمت بالاى پشت، نزدیک گردن شروع شده و تا دنبالچه (که جاى آن در انسان در جایگاه دم در حیوانات است) ادامه یافته است(قاموس). «تریبة» (مفرد «ترائب»); یعنى، بالاترین استخوان قفسه سینه که زیر چانه قرار گرفته است (نهایه ابن اثیر). تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سینه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سینه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى کنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممکن است به اعتبار تغذیه کیسه منى از آن جا باشد.

2 - بین استخوان هاى قفسه سینه و تیره پشت مردان و زنان، جایگاه خروج عنصر تشکیل دهنده جسم انسان است.*

یخرج من بین الصلب و الترائب

چنانچه مراد از «ماء دافق» در آیه قبل، نطفه مرد و تخمک زن باشد، مفاد این آیه نیز مشترک خواهد بود.

3 - شناخت مراحل تکوین و مسیر نزول نطفه مراحل تکامل آن تا آفرینش کامل انسان، توصیه خداوند به همه انسان ها است.

فلینظر ... یخرج من بین الصلب و الترائب

4 - خروج نطفه از فاصله بین ستون فقرات و قفسه سینه، امرى شگفت آور و مایه رفع استبعاد از «معاد» است.

یخرج من بین الصلب و الترائب

ارتباط این آیه با آیه بعد، گویاى برداشت یاد شده است.

5 - خروج جنین از رحم، امرى شگفت و نشانه امکان معاد است. *

یخرج من بین الصلب و الترائب

ضمیر فاعلى «یخرج»، ممکن است به «الانسان» در دو آیه قبل برگردد، در این احتمال مراد از «ماء دافق» نطفه مرد و مراد از جمله «یخرج...»، تولّد نوزاد خواهد بود و «من بین الصلب و الترائب»، اشاره به جایگاه رحم است که بین قسمت هاى جلو و پشت مادر مى باشد.

6 - «دخل أبوحنیفة على الصادق(ع) قال(ع) ...انّ المنى ... یخرج من جمیع الجسد... فقال أبوحنیفة: کیف یخرج من جمیع الجسد و اللّه یقول: «یخرج من بین الصلب و الترائب»؟ قال أبوعبداللّه(ع) فهل قال: لایخرج من غیر هـذین الموضعین؟...;(1)

ابوحنیفه خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت فرمود: ... منى ... از تمامى جسد خارج مى شود ... ابوحنیفه عرض کرد: چطور از تمامى بدن خارج مى شود; در حالى که خداوند مى فرماید: «یخرج من بین الصلب و الترائب»؟ امام صادق(ع) فرمود: آیا خدا فرموده است که از غیر این دو موضع خارج نمى شود؟».
[ نظرات / امتیازها ]
8) - خداوند، بر اعاده مجدد انسان پس از مرگ او، توانمند است.

إنّه على رجعه لقادر

2 - آفرینش انسان از منى، برهان قدرت خداوند بر معاد و تجدید حیات انسان است.

خلق من ماء ... یخرج ... إنّه على رجعه لقادر

3 - تمام انسان ها پس از مرگ، دوباره زنده خواهند شد.

إنّه على رجعه لقادر

آیه شریفه صرفاً در مقام بیان توانمندى خداوند نیست; بلکه در صدد دفع پندار منکران معاد نیز مى باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
9) - تمام اسرار و اعمال کتمان شده، در قیامت ارزیابى گشته، و مورد سنجش و شناسایى قرار خواهد گرفت.

یوم تبلى السرائر

«سرائر» جمع «سریرة» (آنچه کتمان شود) است (قاموس) و چون با حرف «ال» همراه است، بر عموم دلالت دارد. «ابلاء» (مصدر «تبلى») به معناى امتحان کردن است (مصباح). مراد از آزمودن سرائر، سنجش و محاسبه آنها است.

2 - تأثیر نیت ها و حالات درونى انسان، بر سرنوشت او در قیامت

یوم تبلى السرائر

اختبار و آزمودن سریره ها، دلالت بر تأثیر نیک و بد آنها در کیفر و پاداش اعمال دارد.

3 - انسان در قیامت، بر باورها و ملکات نفسانى خویش، مؤاخذه خواهد شد.

یوم تبلى السرائر

مراد از آزمودن سریره ها، حسابرسى و سنجش میزان کیفر آنها است.

4 - حقایق کتمان شده، در قیامت آشکار خواهد شد و مخفى نگه داشتن آن امکان پذیر نیست.

یوم تبلى السرائر

گرچه «ابلاء» به معناى آشکار ساختن نیست; ولى لازمه اختبار و آزمایش سریره ها، بر ملا شدن ویژگى هاى آن است.

5 - حسابرسى نهان کارى هاى انسان و چشیدن کیفر آن، از اهداف معاد است.

إنّه على رجعه لقادر . یوم تبلى السرائر

«یوم» ظرف براى «رجعه» و بیانگر آن است که ارجاع دوباره انسان، روزى به وقوع خواهد پیوست که از مشخصات آن، محاسبه اعمال پنهانى و نیت هاى انسان براى تشخیص میزان کیفر او است.

6 - «عن مُعاذ بن جبل قال: سألت رسول اللّه(ص) ما هـذه السرائر التى تبلى بها العباد فى الآخرة؟ فقال سرائرکم هى أعمالکم من الصلاة و الصیام و الزکاة و الوضوء و الغسل من الجنابة و کلّ مفروض لأنّ الأعمال کلّها سرائر خفیة;(1)

از معاذ بن جبل روایت شده که گفت: از رسول خدا(ص) سؤال کردم: مراد از «سرائر» ـ که بندگان در آخرت با آن امتحان مى شوند ـ چیست؟ حضرت فرمود: سرائر شما، همان اعمال شما از نماز، روزه، زکات، وضو، غسل جنابت و تمام فرایض است; زیرا تمام اعمال باطن هایى ناپیدایند». [ نظرات / امتیازها ]
10) - در قیامت، انسان هیچ قدرتى در برابر خواست خداوند و کیفرهاى او ندارد.

فما له من قوّة

2 - قیامت، روز محرومیت انسان از هرگونه یار و یاور در برابر کیفرهاى الهى است.

فما له من ... و لا ناصر

3 - قیامت روز بى ثمر ماندن نیروهاى درونى و بیرونى انسان، در برابر حسابرسى کارهاى پنهانى او است.

فما له من قوّة و لا ناصر

4 - حسابرسى و سنجش نهان کارى ها و نیت هاى انسان، مایه ناتوانى او از هرگونه دفاع و محرومیت او از کمترین یار و یاور در قیامت

یوم تبلى السرائر . فما له من قوّة و لا ناصر

حرف «فاء» در «فما له من...»، نبود قوت و ناصر را بر «تبلى السرائر» تفریع کرده و آن را نتیجه حسابرسى قرار داده است; یعنى، روز قیامت با متمایز شدن سریره هاى نیک و بد، راهى جز پذیرفتن جزاى آن براى انسان باقى نمى ماند; زیرا نه او را یاراى انکار است و نه کسى به حمایت از او برخواهد خاست.

5 - «عن أبى بصیر فى قوله: «فما له من قوّة و لا ناصر» قال: [و الظاهر أنّ القائل أبوعبداللّه(ع)] ما له قوّة یقوّى بها على خالقه و لا ناصر من اللّه ینصره إن أراد به سوءاً;(1)

از ابى بصیر [ظاهراً از امام صادق(ع)] درباره سخن خداوند «فما له من قوّة و لا ناصر» روایت شده که فرمود: [یعنى] آن انسان هیچ نیرویى ندارد که با آن بر آفریدگارش چیره گردد و اگر خداوند درباره او اراده بدى داشته باشد; یاورى نخواهد داشت که او را در برابر خدا یارى دهد». [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر هدایت
5) [5] و ‌برای‌ ‌آن‌ ‌که‌ انسان‌ درباره فرشتگان‌ حافظ ‌خود‌ آگاهی‌ بیشتر حاصل‌ کند، باید ‌در‌ خصوص‌ پیدایش‌ ‌خود‌ بیندیشد: ‌که‌ جز نطفه‌ای‌ سست‌ و ضعیف‌ ‌در‌ پشت‌ پدر ‌ یا ‌ زهدان‌ مادر نبود. آیا چه‌ کس‌ ‌در‌ مسیر دشواری‌ ‌که‌ پیموده‌ ‌او‌ ‌را‌ حفظ کرده‌ ‌است‌! آیا می‌دانید ‌که‌ چه‌ سازمان‌ و تشکیلات‌ دقیقی‌ ‌بر‌ نطفه‌ محیط ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ میان‌ ‌آن‌ ‌در‌ رحم‌ مادر تطوّر و تکامل‌ پیدا می‌کند! و آیا ‌برای‌ تو، ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ نطفه‌ بودی‌، امکان‌ ‌آن‌ وجود داشت‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ خطرها حفظ کنی‌!

«فَلیَنظُرِ الإِنسان‌ُ مِم‌َّ خُلِق‌َ‌-‌ ‌پس‌ انسان‌ باید بنگرد ‌که‌ ‌از‌ چه‌ چیز آفریده‌ ‌شده‌ ‌است‌.»

‌اینکه‌ نگریستن‌ افقهایی‌ ‌از‌ معرفت‌ ‌را‌ ‌در‌ برابر انسان‌ می‌گشاید، چه‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ طریق‌ ‌به‌ حقیقت‌ نفس‌ ‌خود‌ و وسعت‌ دامنه وابستگی‌ خویش‌ ‌به‌ بندگی‌ و نیازمندی‌ آگاهی‌ حاصل‌ می‌کند، ‌پس‌ ‌از‌ تاریکیهای‌ غرور و کبر و ‌خود‌ بزرگبینی‌ خارج‌ می‌شود، و ‌به‌ نور واقعیت‌ و فروتنی‌ راه‌ می‌یابد، و نیز (‌با‌ نظر کردن‌ ‌به‌ آغاز پیدایش‌ ‌خود‌) ‌از‌ آینده ‌خود‌ آگاهی‌ پیدا می‌کند. آیا انسان‌ ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ آغاز شد باز نمی‌گردد! [ نظرات / امتیازها ]
6) [6] ‌برای‌ ‌ما تصور کردن‌ نیستی‌ و عدم‌ دشوار ‌است‌، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ خدای‌ آفریننده‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ چیزی‌ ‌که‌ ‌بود‌ نیافریده‌ و نمونه‌ای‌ ‌برای‌ آفریدن‌ نداشته‌، ولی‌ آیا نمی‌توانیم‌ مسافتی‌ ‌را‌ ‌که‌ میان‌ نطفه‌ و انسان‌ کامل‌ وجود دارد تصور کنیم‌! ‌در‌ ‌اینکه‌ هنگام‌ ‌در‌ خواهیم‌ یافت‌ ‌که‌ مسافت‌ میان‌ پیدایش‌ نخستین‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌خدا‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ خاک‌ آفرید و میان‌ ‌آن‌ زمان‌ ‌که‌ ‌ما ‌را‌ ‌به‌ صورت‌ نطفه‌ آفرید، دورتر و بزرگتر ‌است‌.

اما مسافت‌ میان‌ نیستی‌ و هستی‌ ‌با‌ هیچ‌ مسافت‌ دیگری‌ قابل‌ مقایسه‌ نیست‌، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ تصور کردن‌ و دریافتن‌ نیستی‌ ‌از‌ طرف‌ ‌ما مستحیل‌ می‌نماید.

‌پس‌ بهتر ‌است‌ ‌به‌ ‌آن‌ زمان‌ نظر افکنیم‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ قطره‌های‌ آبی‌ جهنده‌ بودیم‌، و بپرسیم‌: چگونه‌ بودیم‌، و اکنون‌ چه‌ شده‌ایم‌! آیا ‌آن‌ کس‌ ‌که‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ حالت‌ ‌به‌ حالت‌ کنونی‌ رساند، نمی‌تواند ‌پس‌ ‌از‌ مرگ‌ ‌ما ‌را‌ ‌به‌ زندگی‌ باز گرداند!

چرا. ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چیز توانا ‌است‌.«خُلِق‌َ مِن‌ ماءٍ دافِق‌ٍ‌-‌ ‌از‌ آبی‌ جهنده‌ آفریده‌ شد،» ‌که‌ ‌از‌ صلب‌ ‌به‌ رحم‌ انتقال‌ یافت‌ ‌تا‌ ‌در‌ جایگاه‌ مطمئن‌ قرار گیرد و ‌به‌ صورت‌ آفریده‌ای‌ دیگر درآید.

شاید کلمه «‌من‌ ‌از‌» ‌در‌ ‌اینکه‌ جا اشاره‌ ‌به‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ قطره ناچیز، همه‌اش‌ ‌آن‌ چیزی‌ نیست‌ ‌که‌ خاستگاه‌ آفرینش‌ بشر ‌است‌، بلکه‌ چیزی‌ ‌از‌ ‌آن‌ چنین‌ ‌است‌، آری‌، یاخته واحدی‌ ‌از‌ میلیونها یاخته‌ مبدأ آفرینش‌ ‌اینکه‌ جهان‌ بزرگی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ساختن‌ آدمی‌ خلاصه‌ ‌شده‌ ‌است‌، و چون‌ ‌در‌ زهدان‌ استقرار پیدا می‌کند، ‌به‌ مکیدن‌ خوراک‌ آغاز می‌کند ‌تا‌ ‌بر‌ حجم‌ ‌آن‌ افزوده‌ شود و ‌از‌ ‌آن‌ یاخته‌های‌ دیگری‌ ‌با‌ تقسیم‌ ‌به‌ وجود آید، و ‌هر‌ یاخته‌ ‌در‌ گوشه معینی‌ قرار گیرد و ‌خدا‌ ‌از‌ ‌آن‌ بخش‌ معینی‌ ‌از‌ وجود انسان‌ ‌را‌ ‌به‌ دقت‌ و لطف‌ بسازد و رفته‌ رفته‌ هستی‌ ‌او‌ کامل‌ شود.

شایسته‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ جا ‌به‌ یک‌ یادآوری‌ ایمانی‌ ‌که‌ ‌بر‌ زبان‌ امام‌ صادق‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌در‌ حدیث‌ مفصل‌ ‌او‌ ‌با‌ شاگردش‌ مفضّل‌ ‌بن‌ عمر جاری‌ ‌شده‌ ‌است‌، اشاره‌ کنیم‌، امام‌ می‌گوید:

«ای‌ مفضّل‌؟ ‌از‌ آفرینش‌ انسان‌ آغاز می‌کنیم‌، ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ عبرت‌ بگیر. آغاز ‌آن‌ پیدایش‌ جنین‌ ‌در‌ رحم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ میان‌ سه‌ تاریکی‌ جای‌ گرفته‌ ‌است‌: تاریکی‌ شکم‌، تاریکی‌ زهدان‌، و تاریکی‌ مشیمه‌، و چنان‌ ‌است‌ ‌که‌ نمی‌تواند هیچ‌ کاری‌ ‌برای‌ ‌به‌ دست‌ آوردن‌ خوراک‌، و دور کردن‌ آسیب‌، و جلب‌ منفعت‌ و دفع‌ مضرت‌ انجام‌ دهد، ‌از‌ خون‌ حیض‌ سهمی‌ ‌به‌ ‌او‌ می‌رسد ‌که‌ خوراک‌ ‌او‌ ‌باشد‌، ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ آب‌ خوراک‌ گیاه‌ ‌است‌، و پیوسته‌ چنین‌ ‌است‌ ‌تا‌ آفرینش‌ ‌او‌ کامل‌ شود و تنش‌ استحکام‌ پیدا کند، و پوستش‌ بتواند ‌در‌ کنار هوا قرار گیرد، و چشمش‌ توانایی‌ رو ‌به‌ رو شدن‌ ‌با‌ روشنی‌ ‌را‌ ‌به‌ دست‌ آورد، ‌در‌ ‌اینکه‌ هنگام‌ ‌به‌ آزردن‌ ‌ما ‌در‌ جای‌ ‌خود‌ می‌پردازد و سخت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ هیجان‌ ‌در‌ می‌آورد، ‌تا‌ ‌از‌ زهدان‌ خارج‌ شود و ‌به‌ دنیای‌ بیرون‌ درآید، و چون‌ تولد پیدا کند، خونی‌ ‌که‌ ‌تا‌ ‌آن‌ زمان‌ ‌به‌ مصرف‌ خوراک‌ ‌او‌ می‌رسید، ‌به‌ پستانهای‌ مادر می‌رود و ‌در‌ ‌آن‌ جا ‌به‌ گونه دیگری‌ غذا مبدل‌ می‌شود ‌که‌ ‌برای‌ نوزاد ‌از‌ خون‌ سازگارتر ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ هنگام‌ حاجت‌ ‌از‌ ‌آن‌ بهره‌مند می‌شود.کودک‌، ‌پس‌ ‌از‌ تولد ‌با‌ حرکت‌ دادن‌ لب‌ و دهان‌ ‌خود‌ ‌به‌ دنبال‌ غذا می‌گردد و ‌به‌ زودی‌ دو پستان‌ آویخته مادر ‌را‌ ‌برای‌ رفع‌ نیاز ‌خود‌ می‌یابد، و ‌تا‌ زمانی‌ ‌که‌ بدنی‌ مرطوب‌ و روده‌هایی‌ تنک‌ و اندامهایی‌ نرم‌ دارد، ‌از‌ ‌آن‌ شیر بهره‌مند می‌شود، و چون‌ ‌به‌ راه‌ بیفتد و ‌به‌ خوراکی‌ درشت‌تر نیاز پیدا کند ‌که‌ سبب‌ نیرومند شدن‌ بدنش‌ ‌باشد‌، دندانها ‌در‌ دهان‌ وی‌ شروع‌ ‌به‌ بیرون‌ آمدن‌ می‌کند ‌تا‌ ‌به‌ وسیله ‌آنها‌ غذا ‌را‌ بجود و نرم‌ کند و ‌به‌ آسانی‌ ‌به‌ گلو فروبرد. و چنین‌ ‌است‌ ‌تا‌ ‌به‌ حد بلوغ‌ برسد و موی‌ ‌بر‌ صورتش‌ پیدا شود ‌که‌ علامت‌ مذکر بودن‌ و نماینده عزت‌ مرد و نشانه ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ دوران‌ کودکی‌ بیرون‌ آمده‌ ‌است‌، و ‌اگر‌ مویی‌ ‌بر‌ صورت‌ ظاهر نشود بهجت‌ و تر و تازگی‌ زنانه جالب‌ مردان‌ ‌بر‌ ‌آن‌ باقی‌ می‌ماند ‌که‌ دوام‌ و بقای‌ نسل‌ ‌را‌ تأمین‌ می‌کند.

ای‌ مفضل‌؟ ‌در‌ ‌اینکه‌ احوال‌ مختلف‌ خوب‌ تفکر کن‌ و ببین‌ ‌که‌ آیا ممکن‌ ‌است‌ ‌اینکه‌ همه‌ تغییرات‌ بی‌تدبیری‌ صورت‌ پذیر شود! آیا ‌اگر‌ خون‌ ‌در‌ رحم‌ ‌به‌ ‌او‌ نمی‌رسید، پژمرده‌ و خشک‌ نمی‌شد، ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ گیاه‌ ‌بر‌ اثر نبودن‌ آب‌ چنین‌ می‌شود! و ‌اگر‌ ‌پس‌ ‌از‌ رسیدن‌ ‌به‌ کمال‌ ‌در‌ رحم‌ ‌برای‌ بیرون‌ آمدن‌ ‌از‌ ‌آن‌ تلاش‌ نمی‌کرد، ‌به‌ صورت‌ کودک‌ زنده‌ زنده‌ ‌به‌ خاک‌ سپرده‌ ‌در‌ نمی‌آمد! و ‌اگر‌ شیر مناسب‌ ‌برای‌ خوردن‌ ‌او‌ ‌در‌ هنگام‌ ولادت‌ ‌به‌ وجود نمی‌آمد، آیا ‌از‌ گرسنگی‌ نمی‌مرد، ‌ یا ‌ گرفتار غذایی‌ نامناسب‌ ‌با‌ وضع‌ و حالش‌ نمی‌شد! و ‌اگر‌ دندانها ‌به‌ هنگام‌ شایسته‌ نمی‌رویید، ‌از‌ جویدن‌ غذا و فروبردن‌ ‌آن‌ محروم‌ نمی‌ماند، و ناگزیر ‌با‌ ادامه‌ دادن‌ ‌به‌ شیرخوارگی‌ نمی‌توانست‌ ‌برای‌ کار کردن‌ و بزرگ‌ شدن‌ آمادگی‌ پیدا کند! و سپس‌ آیا مادرش‌ می‌توانست‌ ‌در‌ صورت‌ ادامه‌ یافتن‌ شیرخوارگی‌ ‌به‌ آوردن‌ و پروردن‌ کودکان‌ دیگر بپردازد! و ‌اگر‌ موی‌ ‌بر‌ چهره‌اش‌ نمی‌رویید، آیا همیشه‌ ‌بر‌ هیأت‌ کودکان‌ باقی‌ نمی‌ماند ‌که‌ هیچ‌ جلالت‌ و وقاری‌ ‌در‌ ‌او‌ مشاهده‌ نشود!؟»«11». [ نظرات / امتیازها ]
7) [7] «یَخرُج‌ُ مِن‌ بَین‌ِ الصُّلب‌ِ وَ التَّرائِب‌ِ‌-‌ ‌که‌ بیرون‌ می‌آید ‌از‌ میان‌ پشت‌ مازه پدر و استخوانهای‌ مادر.»گفته‌اند: ترائب‌ نواحی‌ سینه‌ ‌است‌ و یکی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ تریبة ‌است‌، ‌که‌ چون‌ ‌اینکه‌ استخوانها (دنده‌ها) ‌به‌ آرامی‌ و نرمی‌ حرکت‌ می‌کنند و ‌به‌ خاک‌ (تراب‌) می‌مانند، بدین‌ سبب‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ نام‌ خوانده‌ شده‌اند. و اما صلب‌ استخوان‌ پشت‌ و مغز ‌آن‌ ‌است‌.

سؤال‌: معنی‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ انسان‌ میان‌ صلب‌ و ترائب‌ ‌است‌ چیست‌! بعضی‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ پرسش‌ چنین‌ پاسخ‌ داده‌اند:

صلب‌ آدمی‌ ستون‌ مهره‌ها، و ترائب‌ استخوانهای‌ سینه ‌او‌ ‌است‌، و شاید مقصود ‌از‌ ‌آن‌ دیواره زیرین‌ سینه‌ ‌باشد‌. و گفته‌اند: ‌در‌ هفته‌های‌ ششم‌ و هفتم‌ زندگی‌، جنین‌ ‌در‌ زهدان‌، چیزی‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌به‌ وجود می‌آید ‌که‌ ‌به‌ نام‌ جسم‌ و لف‌ و مجرای‌ ‌آن‌ خوانده‌ می‌شود و ‌در‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ دو کنار ستون‌ مهره‌ها جای‌ دارد، و ‌از‌ قسمتی‌ ‌از‌ ‌آن‌ گرده‌ها و دستگاه‌ دفع‌ پیشاب‌، و ‌از‌ بخشی‌ دیگر بیضه‌ ‌ یا ‌ خاگ‌ (‌در‌ مرد) و تخمدان‌ (‌در‌ زن‌) ‌به‌ وجود می‌آید، ‌پس‌ خاگ‌ و تخمدان‌ ‌در‌ آغاز پیدایش‌ ‌خود‌ ‌در‌ مجاورت‌ گرده‌ها، ‌در‌ میان‌ صلب‌ و ترایب‌، ‌ یا ‌ میان‌ وسط ستون‌ مهره‌ها و مقابل‌ قسمت‌ پایین‌ دنده‌ها جای‌ دارند، و اضافه‌ می‌کند ‌که‌: ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ خاگ‌ و تخمدان‌، ‌پس‌ ‌از‌ تمام‌ شدن‌ رشد ‌آنها‌، ‌به‌ پایین‌ رفتن‌ ‌به‌ جای‌ شناخته‌ شده ‌آنها‌ آغاز می‌کند، ‌پس‌ خاگ‌ چندان‌ پایین‌ می‌آید ‌که‌ ‌در‌ خاگدان‌ (کیسه بیضه‌ها) قرار می‌گیرد، و تخمدان‌ سرانجام‌ ‌در‌ درون‌ زهدان‌ ‌در‌ کنار لوله فالوپی‌ مستقر می‌شود.«12» [ نظرات / امتیازها ]
8) [8] حقایق‌ بزرگ‌، ‌به‌ سبب‌ سنگینی‌ و فخامتی‌ ‌که‌ دارند، ‌از‌ قلب‌ می‌لغزند، و لذا ‌برای‌ دست‌ یافتن‌ ‌به‌ ‌آنها‌ باید ‌از‌ نردبان‌ حقایق‌ کوچک‌ و جزئی‌ ‌به‌ طرف‌ ‌آنها‌ بالا رویم‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ حقایق‌ جزئی‌ مفردات‌ و تجلیات‌ ‌آنها‌ ‌به‌ شمار می‌روند، ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ پرتوهای‌ خورشید سایه‌هایی‌ ‌از‌ ‌خود‌ خورشید محسوب‌ می‌شوند. قلب‌ هنگامی‌ ‌به‌ جایگاه‌ حقایق‌ بزرگ‌ می‌رسد ‌که‌ ‌بر‌ نردبانی‌ ‌به‌ سوی‌ ‌آنها‌ بالا رود، ولی‌ ‌اگر‌ ‌به‌ نظر کردن‌ تنها بپردازد و ‌بر‌ ‌اینکه‌ نردبان‌ ساکن‌ بماند، بالا رفتن‌ صورت‌ نمی‌گیرد، و حجابی‌ ‌در‌ مقابل‌ دیدن‌ کشیده‌ می‌شود، و ‌اینکه‌ ‌خود‌ یکی‌ ‌از‌ مشکلات‌اساسی‌ بشری‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ کنار حقایق‌ جزئی‌ متوقف‌ می‌ماند. آیا آثار قدرت‌ پروردگار ‌را‌ ‌در‌ ‌هر‌ یاخته‌ و ذرّه‌، ‌با‌ ‌هر‌ لحظه‌ ‌از‌ لحظه‌های‌ زندگی‌ نمی‌بینیم‌! چرا.

‌پس‌ چرا هنوز قلب‌ درباره آخرت‌ دچار شک‌ و تردید و ‌از‌ فهمیدن‌ ‌آن‌ عاجز ‌است‌! و ‌حتی‌ مؤمنان‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ حقیقت‌ ‌را‌ می‌بینیم‌ ‌که‌ باز ‌در‌ برابر ‌آن‌ تردید دارند، و ‌اینکه‌ نتیجه ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ خرد و فهم‌ خویش‌ ‌در‌ کنار حقایقی‌ ‌که‌ قدرت‌ پروردگار ‌در‌ ‌آن‌ متجلی‌ می‌شود، ‌به‌ طرف‌ بالا صعود پیدا نکرده‌اند، و ‌از‌ همین‌ رو نمی‌توانند وسوسه‌های‌ شیطان‌ ‌را‌ ‌از‌ قلبهای‌ ‌خود‌ دور کنند. ‌خدا‌ چگونه‌ آدمی‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ مرد و خاک‌ شد بار دیگر زنده‌ می‌کند! بیایید چنین‌ فرض‌ کنیم‌ ‌که‌: ‌آن‌ یاخته زنده‌ای‌ ‌که‌ انسان‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ وجود آمده‌، ‌به‌ همان‌ صورت‌ بدون‌ نابود شدن‌ باقی‌ بماند، و یاخته‌های‌ اضافی‌ جمع‌ شده ‌در‌ کنار ‌آن‌ ‌پس‌ ‌از‌ انجام‌ یافتن‌ عمل‌ باروری‌ همه‌ ‌از‌ میان‌ رفته‌ ‌باشد‌، و خداوند متعال‌ ‌اینکه‌ یاخته‌ ‌را‌ ‌در‌ گور ‌ یا ‌ ‌در‌ ظرف‌ دیگر ‌به‌ همان‌ گونه‌ محفوظ نگاه‌ دارد ‌که‌ پیش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ صلب‌ مرد ‌آن‌ ‌را‌ حفظ می‌کرد، و سپس‌ زمینه‌ ‌را‌ ‌برای‌ نمو دوباره ‌آن‌ ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ ‌در‌ رحم‌ نمو می‌کرد فراهم‌ آورد. آیا چنین‌ کاری‌ عجیب‌ و غریب‌ ‌است‌! هرگز ... و ‌ما می‌دانیم‌ ‌که‌ یاخته زنده‌ می‌تواند ‌در‌ اوضاع‌ و احوال‌ مختلف‌ و ‌به‌ اشکال‌ گوناگون‌ زنده‌ بماند، و بعضی‌ ‌از‌ یاخته‌ها ‌را‌ دیده‌ایم‌ ‌که‌ ‌در‌ اوضاع‌ بسیار دشوار زندگی‌ ‌خود‌ ‌را‌ ادامه‌ می‌دهند، ‌پس‌ چرا باید ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌در‌ شگفت‌ باشیم‌ ‌که‌ یاخته اصلی‌ ‌از‌ همین‌ گونه‌ ‌است‌!

‌اینکه‌ اندیشه‌ همچون‌ نظریه‌ای‌ ‌برای‌ حل‌ّ ‌اینکه‌ معما کفایت‌ می‌کند ‌که‌: چگونه‌ ‌خدا‌ انسان‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ مرگ‌ ‌به‌ زندگی‌ باز می‌گرداند! و ‌من‌ می‌گویم‌: (کفایت‌ می‌کند) بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ارزش‌ نظریه‌ حل‌ّ معما ‌است‌، و شاید نظریه‌های‌ دیگری‌ ‌هم‌ بوده‌ ‌باشد‌، ولی‌ وجود یک‌ نظریه‌ ‌برای‌ ‌از‌ ‌بین‌ بردن‌ حالت‌ شک‌ و تردید کفایت‌ می‌کند.

باید دانست‌ ‌که‌ آنچه‌ گفتم‌ نظریه محض‌ نیست‌، بلکه‌ درباره ‌آن‌ روایتی‌ ‌از‌ امام‌ صادق‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ رسیده‌ ‌است‌: ‌از‌ ‌او‌ پرسیدند ‌که‌ آیا جسد مرده‌ نابود می‌شود! ‌گفت‌: «آری‌، ‌به‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ گوشت‌ و استخوانی‌ باقی‌ نمی‌ماند،ولی‌ طینتی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ آفریده‌ ‌شده‌ ‌است‌ باقی‌ می‌ماند، چه‌ ‌آن‌ فانی‌ نمی‌شود و ‌در‌ گور باقی‌ بماند ‌تا‌ ‌از‌ ‌آن‌ بار دیگر، همچون‌ بار نخستین‌، آفریده‌ شود».«13»

پروردگار ‌ما، ‌پس‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌از‌ آفرینش‌ نخستین‌ ‌به‌ ‌ما خبر داد، ‌گفت‌ ‌که‌ ‌به‌ باز گرداندن‌ ‌او‌ توانا ‌است‌:

«إِنَّه‌ُ عَلی‌ رَجعِه‌ِ لَقادِرٌ‌-‌ و ‌او‌ (‌خدا‌) ‌به‌ دوباره‌ زنده‌ کردن‌ ‌او‌ توانا ‌است‌.» [ نظرات / امتیازها ]
9) [9] ولی‌ بازگشت‌ انسان‌ بنا ‌بر‌ یک‌ دوره طبیعی‌ همچون‌ بازگشت‌ گیاه‌ ‌به‌ زندگی‌ ‌در‌ فصل‌ بهار نیست‌؟ هرگز ... بازگشتی‌ ‌از‌ روی‌ قصد ‌است‌، ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ آفریده‌ شدن‌ ‌او‌ ‌در‌ دنیا ‌به‌ حکمتی‌ بالغه‌ بوده‌ ‌است‌. ‌پس‌ هدف‌ ‌از‌ بازگشت‌ ‌او‌ چیست‌! آشکار کردن‌ حقیقت‌ ‌او‌.

«یَوم‌َ تُبلَی‌ السَّرائِرُ‌-‌ ‌آن‌ روز ‌که‌ رازها آشکار می‌شود.»

دنیا خانه آزمودن‌ و خبر گرفتن‌ (ابتلاء و اختبار) ‌است‌، و طبیعت‌ دنیا چنان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ خیر و شر ‌به‌ ‌هم‌ آمیخته‌ ‌است‌، و باز شناختن‌ نیک‌ ‌از‌ بد ‌به‌ آسانی‌ میسّر نمی‌شود، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ آخرت‌ ‌ یا ‌ دنیای‌ دیگر دنیای‌ پاداش‌ و ‌هر‌ چیز ‌در‌ ‌آن‌ آشکار ‌است‌، و ‌خدا‌ ‌در‌ ‌آن‌ جا نیروی‌ احساسی‌ ‌به‌ آدمی‌ عطا می‌کند ‌که‌ ‌از‌ عهده کارهایی‌ ‌بر‌ می‌آید ‌که‌ ‌در‌ دنیا ‌بر‌ ‌آنها‌ توانایی‌ ندارد، چشم‌ و بصیرت‌ ‌او‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز بسیار تیز و تیزبین‌ می‌شود، و آتش‌ جهنمی‌ ‌را‌ می‌چشد ‌که‌ یک‌ میلیونم‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ دنیا نمی‌توانست‌ تحمل‌ کند، و ‌از‌ نعمتهای‌ عظیم‌ بهشتی‌ برخوردار می‌شود ‌که‌ امکان‌ متنعم‌ شدن‌ ‌به‌ جزء کوچکی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ دنیا نداشت‌.

‌در‌ احادیث‌ مأثوره‌ درباره «سرائر» چنین‌ آمده‌ ‌است‌: ‌آنها‌ عبارت‌ ‌از‌ اعمال‌ بندگان‌ ‌است‌، و ‌از‌ معاذ ‌بن‌ جبل‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌ پرسیدم‌: ‌اینکه‌ سرائری‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بندگان‌ ‌را‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌به‌ ‌آنها‌ می‌آزماید چیست‌!

‌گفت‌: «سرائر ‌شما‌ اعمال‌ ‌شما‌ ‌از‌ نماز و روزه‌ و زکات‌ و وضو و غسل‌ ‌از‌ جنابت‌ و ‌هر‌ واجب‌ دیگر ‌است‌، زیرا ‌که‌ همه اعمال‌ سرائر پنهان‌ ‌است‌، ‌پس‌ ‌اگر‌ کسی‌بخواهد، می‌تواند نماز ناخوانده‌ بگوید ‌که‌ نماز خواندم‌، و وضو ناگرفته‌ بگوید ‌که‌ وضو گرفتم‌، و گفته ‌خدا‌: یوم تبلی‌ السرائر ‌در‌ همین‌ خصوص‌ ‌است‌».«14» [ نظرات / امتیازها ]
10) [10] ‌در‌ ‌اینکه‌ روز ترسناک‌ انسان‌ برهنه‌ ‌از‌ پوشش‌ و دور ‌از‌ ‌هر‌ عذر ‌در‌ برابر ‌خدا‌ می‌ایستد، و پرداختن‌ ‌به‌ دروغ‌ و دغل‌ و نفاق‌ ‌برای‌ ‌او‌ امکان‌ ندارد. و چگونه‌ می‌تواند چنین‌ کند ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ گواهانی‌ ‌در‌ پیرامون‌ ‌او‌ و ‌از‌ درون‌ ‌او‌ ‌بر‌ گردش‌ جمع‌ شده‌اند، قلبش‌ باز ‌است‌ و نیاتش‌ ‌بر‌ دو کف‌ دست‌ ‌او‌ آشکار، و همه عقاید ‌او‌ مکشوف‌؟ ‌پس‌ ‌به‌ کجا می‌تواند بگریزد!

بعضی‌ گمان‌ کرده‌اند ‌که‌ توانایی‌ ‌آن‌ دارند ‌که‌ بخشی‌ ‌از‌ شرّ و بدی‌ ‌را‌ ‌از‌ جان‌ ‌خود‌ دور کنند، هرگز چنین‌ نیست‌ ... آدمی‌ ناتوانتر ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌است‌. ‌در‌ دنیا ‌به‌ ‌او‌ نیرو داده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌تا‌ اراده‌اش‌ ‌در‌ معرض‌ تجربه‌ قرار گیرد و ایمانش‌ آزمایش‌ شود ولی‌ امروز تسلیم‌ شده‌ای‌ خوار و ذلیل‌ بیش‌ نیست‌. و گاه‌ بعضی‌ چنان‌ گمان‌ می‌کنند ‌که‌ می‌تواند ‌از‌ حزب‌ و طایفه‌ و پدر و مادر و خاندان‌ ‌خود‌ مدد بگیرد، هرگز ... آنان‌ همه‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ روز ‌به‌ خویشتن‌ مشغول‌اند. ‌به‌ فرض‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ بخواهند ‌به‌ یاری‌ ‌او‌ برخیزند، آیا قدرت‌ ‌اینکه‌ کار ‌را‌ خواهند داشت‌! هیهات‌؟ «فَما لَه‌ُ مِن‌ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ‌-‌ ‌پس‌ هیچ‌ یار و یاوری‌ ندارد.»

امروز، پیش‌ ‌از‌ ‌آن‌ روز، خوب‌ ‌است‌ ‌به‌ پروردگارمان‌ پناه‌ بریم‌ ‌تا‌ مگر گناهانی‌ ‌را‌ ‌که‌ مرتکب‌ شده‌ایم‌، پیش‌ ‌از‌ رسوا شدن‌ ‌در‌ برابر گروه‌ بزرگ‌ گواهان‌ روز قیامت‌، و پیش‌ ‌از‌ چشیدن‌ عذاب‌، ‌بر‌ ‌ما ببخشاید. [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - ترجمة المیزان ج : 20ص :432
8)

انه علی رجعه لقادر کلمه رجع به معنای برگرداندن است ، و ضمیر انه به خدای تعالی بر می‏گردد،
و اگر به آوردن ضمیر اکتفا کرد ، و با اینکه مقام ، مقام اظهار بود نام مقدس الله را ذکر نکرد ، برای این بود که از شدت ظهور فرقی میان اظهار و اضمار نبود ، نظیر کلمه خلق که مجهول آورده شد .
و معنای عبارت این است که : آن کسی که انسان را از آبی به چنین صفت آفریده قادر بر اعاده او و زنده کردنش بعد از مرگ ، و اعاده بدنی مثل بدن دنیائیش هست ، چون قدرت بر هر چیز قدرت بر مثل آن نیز هست ، و این قاعده معروف و مسلم است که حکم امثال در آنچه شده و آنچه نشده یکسان است . [ نظرات / امتیازها ]
 » ترجمة المیزان ج : 20ص :433
9)

یوم تبلی السرائر کلمه یوم ظرف است برای رجع ، و سریره عبارت است از هر چیزی که انسان در دل خود پنهان می‏کند ، و کلمه بلاء که فعل تبلی مشتق از آن است به معنای آزمایش و نیز شناسایی و کشف نهانی‏ها است .
در نتیجه معنای آیه این است که : رجع در روزی است که آنچه از عقاید و آثار اعمال که انسانها پنهان کرده بودند ، چه خیرش و چه شرش به مورد آزمایش و شناسایی قرار می‏گیرد ، و زرگر اعمال و عقاید آنها را در بوته زرگری خود می‏آزماید ، تا معلوم شود کدام صالح و کدام فاسد بوده و کدام خالص و کدام دارای ناخالصی و عیار است و بر طبق آن صاحبش را جزا می‏دهد ، پس آیه مورد بحث در معنای آیه زیر است : ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله . [ نظرات / امتیازها ]
 » ترجمة المیزان ج : 20ص :431
5)

فلینظر الانسان مم خلق یعنی انسان باید بیندیشد که از چه خلق شده ، و مبدأ خلقتش چه بوده و چه چیزی به دست خدای تعالی به این صورت انسانی در آمده ؟ جمله مورد بحث به خاطر اینکه حرف فاء در اولش آمده متفرع بر آیه قبلی ، و نتیجه‏گیری از مطلبی است که فحوایش با کمک سیاق بر آن دلالت دارد ، و حاصل معنا چنین است : وقتی معلوم شد هر نفسی به ذات و اعمالش نزد خدا محفوظ است ، و هیچ چیز ازاو فانی و از اعمال او فراموش نمی‏شود ، پس انسان باید بپذیرد که به زودی به سوی پروردگارش بر می‏گردد ، و طبق آنچه کرده جزا داده می‏شود ، و این برگشتن را بعید نشمارد ، و اگر می‏خواهد بفهمد که هیچ بعید نیست و به معاد یقین پیدا کند نظر کند به خلقت نخستینش ، و به یاد آورد روزی را که قطره‏ای آب جهنده بود ، که از فضای مابین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه خارج می‏شود .خوب ، همان کسی که آن آب را توانست به صورت انسان امروز در آورد ، چرا نتواند با همان قدرت کامله‏اش بعد از مردن دوباره او را برگرداند ؟ ! در این دو آیه کلمه خلق به صیغه مجهول ( خلق شده ) آمده ، و نام فاعل را که خدای سبحان است نبرده ، و این اشاره است به اینکه از شدت ظهور لازم نبوده که نام او برده شود ، همه می‏دانند که خالق این خلق شده خدا است . [ نظرات / امتیازها ]
 » ترجمة المیزان ج : 20ص :432
7)

یخرج من بین الصلب و الترائب کلمه صلب به معنای پشت ، و کلمه ترائب جمع تریبه است که به معنای استخوان سفید است .

مفسرین در توجیه این آیه اختلافی عجیب به راه انداخته‏اند ، و ظاهرا منظور از جمله بین الصلب و الترائب این است که : منی از نقطه محصوری از بدن خارج می‏شود که آن نقطه بین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه قرار دارد .
البته این را یاد آور شویم که مراغی صاحب تفسیر معروف به مراغی در ذیل این آیه از بعضی اطباء توجیه دقیق و علمی برای این آیه نقل کرده اگر کسی بخواهد می‏تواند به آنجا مراجعه کند . [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
5) پس از دو سوگند اندیشاننده و بیان هدف از سوگندها که هشدار به انسان در مورد ثبت و ضبط گفتار و کردار کوچک و بزرگ و نیک و بد اوست، تا مسئولانه رفتار کند، اینک دست او را مى ‏گیرد و به آفرینش وى توجه مى ‏دهد، و مى‏ فرماید:
فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ
انسان باید نیک بنگرد که از چه چیزى آفریده شده است.
آرى، او باید خردمندانه و ظریف بیندیشد که از چه چیزى پدید آمده و چه کسى او را آفریده، و چگونه آفریده است؟ تا از این راه با آگاهى از قدرت و علم بى‏ کران و حکمت خدا بشناسد که ذات بى‏ همتاى او چگونه او را از نطفه‏اى بى‏ مقدار پدید آورده است؟ و آن‏گاه دریابد و باور کند که همو بر آفرینش دگرباره انسان در آستانه رستاخیز تواناست. [ نظرات / امتیازها ]
6) «ابن عباس» مى‏ گوید: منظور این است که: انسان از اندک آبى که در قرارگاه رحم ریخته مى‏شود، و خداى توانا طرح سازمان وجود کودک را در آنجا مى‏ ریزد، پدید آمده است.
از «فرّاء» آورده‏اند که مردم «حجاز» در گفتارشان گاه فاعل را به معنى مفعول مى‏گیرند، نظیر «سرّ کاتم» که به معنى راز مکتوم و پوشیده شده آمده است؛ با این بیان در آیه منظور آب ریخته شده است. [ نظرات / امتیازها ]
7) «ابن عباس» مى‏ گوید: منظور این است که: انسان از اندک آبى که در قرارگاه رحم ریخته مى ‏شود، و خداى توانا طرح سازمان وجود کودک را در آنجا مى‏ ریزد، پدید آمده است.
از «فرّاء» آورده‏اند که مردم «حجاز» در گفتارشان گاه فاعل را به معنى مفعول مى ‏گیرند، نظیر «سرّ کاتم» که به معنى راز مکتوم و پوشیده شده آمده است؛ با این بیان در آیه منظور آب ریخته شده است. [ نظرات / امتیازها ]
8) بى‏گمان خدا بر باز گردانیدن او تواناست.
آنچه آمد ترجمه آیه است و در تفسیر آن سه نظر آمده است:
1 - به باور گروهى از جمله «جبابى» منظور این است که: آن خداى آگاه و توانایى که انسان را از آبى بى مقدار پدید آورد، بى‏گمان همو بر بازگردانیدن و آفرینش دگرباره او در آستانه رستاخیز تواناست.
به باور «عکرمه» و «مجاهد» منظور این است که: بى‏گمان او بر بازگردانیدن آن آب بى‏مقدار بر «صُلب» مرد تواناست.
امّا به باور «ضحاک» منظور این است که: آن خدایى که انسان را از آبى ناچیز آفرید، همو مى‏تواند دگرباره او را به همان حالت نخست خویش و اندک آب باز گرداند.
و از دیدگاه «مقاتل» منظور این است که: اگر ذات بى‏همتاى او بخواهد، مى‏تواند انسان را از پیرى به دوران جوانى، و از آن دوران به کودکى و از کودکى به نطفه بى‏مقدار بازگرداند.
به باور ما دیدگاه نخست بهتر است. [ نظرات / امتیازها ]
9) این رستاخیز انسان‏ها و زنده شدن مردگان روزى خواهد بود که درون‏ها و باطن‏ها آشکار و رازها فاش مى‏گردد.
واژه «رجع» به معنى برگردانیدن چیزى به صورت نخستین آن آمده است.
واژه «سرائر» جمع «سریره» به معنى اوصاف و نیت‏ها و حالات درونى و نهانى و باطنى انسان، و واجباتى است که خدا انجام آنها را بر او واجب ساخته، و نیز رازهایى است میان خدا و خلق. خدا در روز رستاخیز این کارها را مى‏آزماید تا نیک آنها از نادرست آنها، و انجام‏رسان درست‏کار از فریب‏کار و تباه‏کننده مقررات و وظائف شناخته شود، و باطن‏ها و چهره‏ها براى مردم رو گردند.
از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود:
ضمن‏اللَّه خلقه اربع خصال: الصلوة و الزکوة و صوم رمضان و الغسل من الجنابة و هى السرائر التى قال اللَّه: یوم تبلى السرائر.(128)
خدا پاداش چند فضیلت رابراى انجام‏رسان آن ضمانت کرده است، که عبارتند از: نماز، پرداخت حقوق مالى، روزه ماه رمضان، و انجام غسل جنابت، و این‏ها سرائرى هستند که مى‏فرماید: روزى که درون‏ها آشکار مى‏گردد.
از «معاذ» آورده‏اند که از پیامبر گرامى از تفسیر «سرائر» که بندگان خدا در روز رستاخیز به وسیله آنها مورد آزمون قرار مى‏گیرند، پرسیدم. آن حضرت فرمود:
سرائرکم هى اعمالکم من الصلوة و الصیام و الزکوة... و کلّ مفروض، لان الاعمال کلّها سرائر خفیة، فان شاء الرجّل قال: صلیت ولم یصل و ان شاء قال: توضأت ولم یتوضاء، فذلک قوله: یوم تبلى السرائر.(129)
سرائر شما همان اعمال مردم است؛ اعمالى بسان نماز، روزه، زکات، وضو، غسل جنابت و هر کار واجب دیگرى که خدا مقرر فرموده است؛ چرا که همه اعمال انسان مى‏تواند نهان باشد. آرى، اگر انسان بخواهد در حالى که نماز نخوانده و وضو نگرفته است، مى‏تواند بگوید نماز خوانده، و یا وضو ساخته‏ام! و این تفسیر کلام خداست که مى‏فرماید: یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ
به باور پاره‏اى منظور این است که: خداى فرزانه در روز رستاخیز عملکرد هر انسانى را براى همگان آشکار مى‏سازد تا آنان بدانند که او به خاطر چه عملى در خور پاداش یا کیفر گردیده است تا بر شادمانى و اندوه نیکان و ستمکاران افزوده شود. و واژه «سرائر» به معنى چیزى است که هر انسانى از کارهاى شایسته و یا ناشایسته و یا ایمان و کفر در دل نهان مى‏دارد.
از پاره‏اى دیگر چون «ابن عمر» آورده‏اند که: خدا در روز رستاخیز هر راز و نهانى را آشکار مى‏سازد و در نتیجه اثر آن در برخى چهره‏ها به صورت زیبایى و شادمانى نمایان مى‏گردد، و در برخى چهره‏ها به صورت رنج و اندوه. [ نظرات / امتیازها ]
10) و آن روز بزرگ و سهمگین براى انسان نه قدرت و نیرویى خواهد بود و نه یار و یاورى.
او نه قدرتى دارد تا عذاب تکان دهنده آن روز را از خود دور سازد و نه یار و یاورى که او را از گرفتارى و رنج رهایى بخشد.
این پیامى جدّى است که شما زنده خواهید شد [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
5) به عنوان یک استدلال بر مساءله معاد در برابر کسانى که آن را غیر ممکن مى شمردند مى فرماید: ((انسان باید نگاه کند از چه چیز آفریده شده است ))؟! (فلینظر الانسان مم خلق ).
و به این ترتیب قرآن دست همه انسانها را گرفته و به خلقت نخستین باز مى گرداند، و با یک جمله استفهامیه از آنها مى پرسد ((آفرینش شما از چه بوده است )). [ نظرات / امتیازها ]