از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و علی الثلاثه الذین خلفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضاقت علیهم انفسهم و ظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم ):(و نیز آن سه تن را که تأخیر نموده و بازماندند تا آنگاه که زمین با همه گستردگیش بر آنان تنگ شد و از خودشان به تنگ آمدند و دانستند که جز خدا پناهی نیست ،آنگاه خداوند بسوی آنان بازگشت تاتوبه کنند و خداوند توبه پذیر و مهربان است )، در این آیه گذشت خداوند ازمعصیت مورد نظر است ، به خلاف آیه بالا که شامل گذشت و رحمت ، بدون ارتکاب معصیت بود، در این آیه ماجرای سه نفری که تأخیر نمودند و همراه رسولخدا(ص ) برای جنگ خارج نشدند بیان می شود که بعد از رفتن پیامبر ومجاهدان پشیمان شدند و چون مردم با آنها قطع معاشرت و کلام نمودند و حتی خانواده آنها، به آنان اعتنایی نکردند، این مطلب باعث شد که از دست خویش به تنگ آمده و زمین با همه فراخی بر آنان تنگی نماید و در شدت اندوه ، دانستند که به یقین هیچ پناهی جز خدا ندارند و باید با توبه و انابه بسوی او باز گردند وآنگاه خداوند با نظر رحمتش بسویشان بازگشت و به آنها توفیق توبه عنایت نمود و لذا توبه کردند و خداوند هم چون توبه پذیر و مهربان است ، توبه آنان راپذیرفت . (تواب )یعنی بسیار توبه کننده ، چون خداوند با عفو و رحمت و هدایت و توفیق توبه بسیار بر بندگانش رجوع می نماید و آنها را توفیق بازگشت بسوی خویش می بخشد و زمانیکه آنها توبه نمودند، به جهت مهربانی و رحمتش توبه آنها رامی پذیرد، چون او نسبت به بندگان مؤمنش بسیار مهربان و رئوف است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
1370. Among the Faithful, the largest number consisted of those who were perfectly staunch and ever ready to do their duty. They obtained the love and good pleasure of Allah. Next came a few who wavered because their will was weak and they were daunted by the dangers and difficulties that faced them; Allah's saving grace protected them and they conquered their weakness, and did not fail in their duty; Allah forgave them and accepted their repentance. Lastly, in the illustration taken from the Tabuk affair, there were some who actually failed in their duty, not from contumacy or ill will, but from thoughdessness, slackness, and human weakness: they actually failed to obey the Holy Prophet's summons, and were naturally called on to explain, and were excluded from the life of the Community. Their mental state is here described graphically. Though the earth is spacious, to them it was constrained. In their own souls they had a feeling of constraint. In worldly affluence they felt poor in spirit. They realised that they could not flee from Allah, but could only find solace and refuge in coming back to Him. They freely repented and showed it in their deeds, and Allah freely forgave them and took them to His grace. Though illustrated by the particular examples of the Ansar, viz., Ka'b, Mararah, and Hilal, the lesson is perfectly general and is good for all times. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فرزانه بيات - تفسیر نمونه
نه تنها این گروه عظیم را که در جهاد شرکت کرده بودند، مورد رحمت خویش قرار داد، بلکه آن سه نفر را که از شرکت در جهاد تخلف ورزیده بودند و جنگجویان آنها را پشت سر گذاشتند و رفتند، نیز مشمول لطف خود قرار داد (و على الثلاثة الذین خلفوا).
اما این لطف الهى به آسانى شامل حال آنها نشد، بلکه آن به هنگامى بود که این سه نفر (کعب بن مالک و مرارة بن ربیع و هلال بن امیة که شرح حالشان در شان نزول گذشت ) در محاصره شدید اجتماعى قرار گرفتند، و مردم همگى با آنها قطع رابطه کردند، (آنچنان که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد) (حتى اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت ).
و سینه آنها چنان از اندوه آکنده شد که گوئى (جائى در وجود خویش براى خود نمى یافتند) تا آنجا که خود آنها نیز از یکدیگر قطع رابطه کردند (و ضاقت علیهم انفسهم ).
و به این ترتیب همه راهها به روى آنها بسته شد، (و یقین پیدا کردند که پناهگاهى از خشم خدا جز از طریق بازگشت به سوى او نیست ) ( و ظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه ).
(بار دیگر رحمت خدا به سراغ آنان آمد، و توبه و بازگشت حقیقى و خالصانه را بر آنان آسان ساخت ، تا توبه کنند) (ثم تاب علیهم لیتوبوا).
چرا که (خداوند توبه پذیر و رحیم است ) (ان الله هو التواب الرحیم ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - ترجمه تفسیر طبری
پس پیغامبر علیه السّلم سپاه را از شهر مدینه بیرون برد بسختى و عبد اللّٰه بن ابىّ و منافقان دیگر چون یک منزل برفتند بازگشتند و سه تن از مسلمانان بمدینه بماندند که نتوانستند آمدن، و همى گریستند، وزیشان یکى کعب بن مالک بود پدر ابىّ بن کعب، و دیگر زرارة بن الرّبیع بود، و سدیگر هلال بن امیّه بود که خداى گفت عزّ و جلّ : وَ عَلَى اَلثَّلاٰثَةِ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّٰى إِذٰا ضٰاقَتْ

و پیغامبر علیه السّلم سباع بن ارقصه را بر مدینه خلیفت کرد

علىّ ابن ابى طالب را رضى اللّٰه عنه گفته بود کتو عیالان خویش و کودکان را نگاه دار و منافقان گفتند که پیغامبر مر علىّ را از بهر آن دست بازداشت که بر دل پیغامبر گران شده است و چون (5) مرارة

(تاریخ طبرى)، نسخ دیگر با متن مطابق است (7) عرقصه

(صو) سباع بن ارفضه (خ) سباع بن عرفطة (سیرة النبویة تاریخ طبرى) علىّ این سخن ازیشان بشنید همانگه از پس پیغامبر علیه السّلم رفت، و سلاح برداشت، و پیغامبر او را گفت، چرا آمدى یا على گفت از بهر آن که منافقان چنین گفتند پیغامبر علیه السّلم او را گفت یا على، دروغ گفتند که من ترا بجاى خویش بر سر عیالان خویش دست بداشتم، و تو بر من سخت عزیزى هم چنان که هارون مر موسى را و گر از پس من پیغامبرى بودى آن تو بودى پس پیغامبر علیه السّلم مر علىّ را بمدینه باز فرستاد، و هر کى بازگشتنى بود با على بازگشتند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر إثنى عشری
شأن نزول سه نفر اصحاب: کعب، هلال، مراره، در غزوۀ تبوک تکاهل نموده تا آنکه بازماندند کعب گوید: پس از مراجعت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله ما هر سه، راستى را خدمت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله معروض داشتیم، که ما تقصیر کردیم و عذرى نبود جز تکاهل حضرت فرمود: اینها راست گفتند، بروید تا حکم الهى نازل شود منافقان بناى طعن که چرا عذرى نگفتید من گفتم: اگر در دروغ نجات باشد، در راستى به طریق اولى نجات خواهد بود، پیغمبر فرمود: با آنها سخن نگوئید، لذا هیچ کس جواب حرف ما را نمى داد، از شدت دلتنگى شبى به بام خانۀ ابن عم خود رفتم با او تکلم نمودم جواب مرا نداد، هرچه گفتم تو نمى دانى، من خدا و پیغمبر را دوست مى دارم، باز جواب نداد آخر گفت: خدا بهتر مى داند روز دیگر در بازار مدینه نصرانى آمد و نامه اى به من داد، از ملک عسفان نوشته بود، شنیدم صاحب تو، تو را جفا نموده و از نزد خود رانده، نزد من بیا تا مراد تو حاصل شود گفتم: این سخت تر است از محنتى که دارم، نامه را سوزانیدم چهل روز گذشت پیغمبر فرمود: از زنان خود هجرت کنى، اطاعت نموده، تا صد و پنجاه روز گذشت روزى وقت نماز صبح سوارى مى تاخت، تا نزد من آمده گفت: بشارت باد تو را به قبول توبه، من جامۀ خود را به او بخشیده، خدمت پیغمبر عرضه داشتم: از جانب تو است بشارت یا از جانب خدا فرمود: از جانب خدا دربارۀ شما نازل شد: وَ عَلَى اَلثَّلاٰثَةِ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا :و توبه قبول فرمود بر سه نفرى که تخلف نمودند از غزوۀ تبوک و امر رسول شد به مجالست نکردن اصحاب با آنها و هجرت از زنان و کار بر آنها تنگ شد حَتّٰى إِذٰا ضٰاقَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَرْضُ :تا وقتى که تنگ شد بر آنها زمین بِمٰا رَحُبَتْ :با وجود گشادگى و وسعت و این کنایه است از شدت حیرت و نهایت پریشانى ایشان وَ ضٰاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ :و تنگ شد بر ایشان دلهاى آنها از بسیارى غم و وحشت به حیثیتى که فرح و سرور و انس را در آن راه نبود، وَ ظَنُّوا أَنْ لاٰ مَلْجَأَ مِنَ اَللّٰهِ :و دانستند که پناهى نیست از خداى تعالى إِلاّٰ إِلَیْهِ :مگر به سوى او و آمرزش خواستن از درگاه عفو و بخشش او ثُمَّ تٰابَ عَلَیْهِمْ :پس بازگشت فرمود حق تعالى به قبول توبه بر ایشان بعد از پنجاه روز لِیَتُوبُوا :تا مستقیم شدند بر توبۀ خود با خدا و حق تعالى توفیق و لطف ارزانى فرمود تا اختیار توبه نمودند، یا آسان گردانید توبه را بر آنها تا تائب شدند و برگشتند إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ :به درستى که خداوند سبحان او است بسیار قبول کنندۀ توبه از تائبان اگرچه روزى صد مرتبه واقع شود از ایشان و متفضل است به رحمت بر آنان

تنبیه تفسیر و شأن نزول آیۀ شریفه آگاهى است براى علاقه مندان اسلام و قرآن که در نتیجۀ متارکۀ مؤمنان با این سه نفر متخلفان و امر پیغمبر به مکالمه نکردن و مجالست ننمودن با آنان و هجرت زنان ایشان، کار را بر ایشان تنگ نمود به مدت چهل روز، عاقبت چاره جز آن ندیدند که در مقام عجز و توبه خدمت حضرت برآیند تا قبول توبۀ آنها نازل شد تأمل نما که معاملۀ اصحاب با این سه نفر دستورى است براى مؤمنان در مقابل اهل طغیان و سرکشان فرمان حضرت سبحان، و البته اعراض از اهل معصیت هرآینه عامل مؤثرى است در جامعه براى حفظ نوامیس مقدس اسلام، چنانچه عمل اصحاب با این سه نفر، تأدیب عظیمى شد براى دیگران [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر احسن الحدیث
وَ عَلَى اَلثَّلاٰثَةِ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّٰى إِذٰا ضٰاقَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَرْضُ بِمٰا رَحُبَتْ وَ ضٰاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لاٰ مَلْجَأَ مِنَ اَللّٰهِ إِلاّٰ إِلَیْهِ ثُمَّ تٰابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ

کلمۀ عَلَى اَلثَّلاٰثَةِ عطف است بر عَلَى اَلنَّبِیِّ یعنى: خدا توبه کرد بر پیغمبر و مهاجرین و انصار و بر آن سه نفر که ماندند و به جهاد نرفتند، مجهول آمدن «خلفوا» براى آنست که بعضى از عوامل مانند سهل انگارى و غیره سبب ماندن آنها شده و ذکرش صلاح نبوده است منظور از سه نفر چنان که در تفسیر عیّاشى و مجمع البیان آمده کعب بن مالک و مرارة بن ربیع و هلال بن امیه است که از جنگ تبوک تخلّف کردند ولى نه از روى نفاق بلکه از روى سستى و سهل انگارى، غرض از ضٰاقَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَرْضُ آن بود که رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله ملاقات و سخن گفتن با آنها را منع کرد، همه از آنها دور شدند، منظور از وَ ضٰاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ آنست که در دل احساس تنگى کردند و دیدند زمین و زمان بر آنها بسته است و پر از اندوه شدند و دانستند پناهگاهى جز خدا نیست، چارۀ این درد فقط در نزد اوست، تفصیل این قصه در نکته ها خواهد آمد در اینجا چند مطلب هست: اول توبۀ بنده پیوسته در وسط دو توبۀ خدا واقع مى شود یعنى: اول خدا ببندۀ گناهکار توبه مى کند و او را مورد عنایت قرار مى دهد و در وجود او حالت انابه به وجود مى آورد آن گاه بنده توبه مى کند و سپس خدا توبۀ او را مى پذیرد، على هذا مراد از «تاب عَلَى اَلثَّلاٰثَةِ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا و از ثُمَّ تٰابَ عَلَیْهِمْ همان توبه اول از خداست منظور از «لیتوبوا» توبۀ بنده و از «تواب رحیم» توبه پذیرى خدا و توبۀ دوم خداست (از المیزان) على هذا توبۀ اولى خدا نسبت به آنها مانند توبۀ خداست نسبت به رسول خدا و مهاجرین و انصار

دوم: ثُمَّ تٰابَ عَلَیْهِمْ ظاهرا تفصیل توبۀ اول است جملۀ: إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ دلیل پذیرفتن «لیتوبوا» است

سوم: در المیزان فرموده آمده آیۀ لَقَدْ تٰابَ اَللّٰهُ عَلَى اَلنَّبِیِّ براى این آیه است که توبه ها شامل همه باشد و آنها که گناه و سپس توبه کردند کاملا مشخص نشوند و گرنه توبۀ خدا در آیۀ اول فقط عنایت و در آیه دوم مقابل گناه است و اگر جریان دوم نبود آمدن آیۀ اول چندان موضوعیت نداشت [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«وَ عَلَى اَلثَّلاٰثَةِ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا» 118 مجمع: مجاهد گفته است: یعنى خدا توبه ى آن سه نفر دیگر را هم پذیرفت و مقصود آنها است که توبه شان پذیرفته نشد و برایشان گفته شد «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّٰهِ » ، و حسن بصرى گفته است: یعنى آنها که از رفتن به جنگ خوددارى کردند و بجاى ماندند و در قرائت اهل بیت است «خالفوهم» یعنى آن سه نفر که با مسلمین مخالفت کردند و به جنگ نرفتند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ عَلَى اَلثَّلاٰثَةِ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّٰى إِذٰا ضٰاقَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَرْضُ بِمٰا رَحُبَتْ وَ ضٰاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لاٰ مَلْجَأَ مِنَ اَللّٰهِ إِلاّٰ إِلَیْهِ راویان و مفسران بر این امر اتفاق نظر دارند که سه تن از مؤمنان انصار با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مخالفت کردند و از روى تنبلى و سستى نه از روى نفاق و دشمنى در غزوۀ تبوک شرکت نکردند این سه تن عبارت بودند از: کعب بن مالک شاعر، مروان بن ربیع و هلال بن امیة واقفى سخن دربارۀ این سه نفر را به «طه حسین» واگذار مى کنیم او نظریه تمام مفسران و آنچه را که آیه با سبک معمول خود برآن دلالت دارد، خلاصه کرده و در کتاب مرآة الاسلام گفته است:

ایمان این سه تن به خدا و پیامبر او محکم تر و دوستى آنان با این دو، صادقانه تر از این بود که به تخلّف عدم شرکت خود در جنگ، گناه دروغگویى را نیز بیفزایند بنابراین، آنها به خاطر وفادارى به دین خود و ترس از اینکه مبادا خداوند آنها را براثر دروغگویى رسوا کند، راستگویى را ترجیح دادند و به گناه خود اقرار کردند و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هم سخن ایشان را پذیرفت و اعلام کرد که آنان راست گفته اند با این وجود، او آنان را نبخشید و به مؤمنان دستور داد که با ایشان سخن نگویید این سه نفر، دیدند که مردم، کاملا با آنها قطع رابطه کرده و آنها در انزوا قرار گرفته اند این امر، از لحاظ روانى آن چنان برایشان گران آمد که زندان به مراتب، آسان تر براى آنها بود یک روز پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کسى را به نزد آنها فرستاد تا به ایشان ابلاغ کند که از زنان خود کناره گیرى کنند البتّه، این امر، دور از انتظار نبود، زیرا زنان آنها مؤمن بودند و پیامبر خدا فرمان کناره گیرى مؤمنان از این گروه را قبلا صادر کرده بود بنابراین، باید زنان آنها نیز کناره گیرى کنند پس از گذشت پنجاه شب از این عزلت و انزوا و در حالى که از ژرفاى دل از این عملشان پشیمان شده بودند، خداوند این آیه را فروفرستاد و اعلام کرد که توبۀ آنها را پذیرفته است ازاین رو، تمام مؤمنان خوش حال شدند و پذیرش توبۀ آنها را به آنان تبریک گفتند کعب که از جملۀ این سه نفر بود، به شدّت شادمان گردید و خواست که تمام دارایى اش را در راه خدا صدقه دهد امّا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به او دستور داد که مقدارى از آن را نگهدارد و مقدارى را صدقه دهد کعب با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پیمان بست که تا زنده است دروغ نگوید [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
اصل توبه بمعنى رجوع و بازگشت است و رجوع خداوند بر بنده بعنایت و عطوفت بر او است چنانچه در سوره بقره در ذیل آیه فتلقّى آدم من ربه کلمات بیان شد و در این آیه مى فرماید خداوند عنایت فرمود بر پیغمبر اکرم و مهاجران و انصارى که متابعت نمودند از آن حضرت و بهر وسیلۀ که ممکن بود خودشان را ملحق بعسکر اسلام کردند در جنگ تبوک که واقع شد در زمان عسرت و مشقّت از جهت قلّت زاد و راحله و شدّت گرما و قحطى آب و بعد سفر و قرب خطر و غیرها که روى هم رفته طاقت فرسا بود و بجریان عادى امیدى به بازگشت آنها به سلامت نبود جز لطف خدا که شامل حال ایشان شد به تبع وجود پیغمبر خاتم و سالما و غانما و ظافرا و قاهرا مراجعت نمودند گفته اند در این سفر ده نفر با یک شتر به نوبت سواره و پیاده راه مى رفتند و دو نفر در شبانه روز به یک خرما که مدتى یک نفر در دهان مى گذارد و مى مکید و بعد به رفیقش مى داد اکتفا مى کردند و با وجود این از شدت عطش گاهى مجبور مى شدند که شتر سوارى خودشان را بکشند و از رطوبت احشاء و امعاء آن رفع عطش نمایند و در این حال تزلزلى براى بعضى از آنها روى داد که از رکاب مبارک تخلّف نموده مراجعت کنند ولى عنایت الهى شامل حال آنها شد که دلهاى ایشان را معطوف به محبت پیغمبر فرمود و قدمهاشان را ثابت بر طریق حق نمود و مخصوص به رافت و رحمت الهى شدند و از جمله کسانى که بعدا به پیغمبر (ص) ملحق شدند ابو خثیمه و عمیرة بن وهب و أبو ذر بود قمّى فرموده ابو خثیمه مردى قوى بود دو زن داشت و دو سایبان یک روز وارد شد دید دو زنش دو سایبان را مرتب نموده اند با خود گفت از انصاف دور است که پیغمبر (ص) با اسلحه در آفتاب و باد حرکت کند براى جهاد در راه خدا و ابو خثیمه با قوت بدن با دو زن خوش صورت در زیر سایبانش بنشیند فورا حرکت کرد و بر ناقه خود نشست و ملحق به پیغمبر شد و حضرت درباره او دعا فرمود و أبو ذر شتر بسیار لاغرى داشت از راه بازماند و سه روز عقب افتاد ناچار آن را رها نمود و لباسهایش را بدوش نهاد و خود را به پیغمبر (ص) رساند حضرت فرمود تشنه است او را آب دهید آبش دادند بعد مطهره آبى خدمت حضرت گذارد پیغمبر فرمود آب داشتى و تشنه بودى عرض کرد در بین راه به سنگى رسیدم که در آن آب باران جمع شده بود آشامیدم دیدم بسیار خوشگوار و سرد است گفتم نمى آشامم تا حبیبم پیغمبر بنوشد حضرت فرمود خدا ترا رحمت کند زندگى مى کنى به تنهائى و مى میرى به تنهائى و بعث مى شوى به تنهائى و در بهشت مى روى به تنهائى و قومى از اهل عراق متولى غسل و تجهیز و دفن تو مى شوند و مراد از کسانى که متابعت نمودند آن حضرت را در ساعت عسرت این قبیل اشخاصند که با این صفا و وفا و خلوص نیّت و تحمّل مشقّت خود را حاضر به خدمت نمودند نه کلیّه مهاجر و انصار چنانچه قمى ره فرموده که مردى با پیغمبر (ص) در تبوک بود که به او مضرب مى گفتند براى ضربات بسیارى که در جنگ بدر و احد بر او وارد شده بود پیغمبر (ص) به او فرمود لشکر را براى من شماره نما او تعداد کرد و عرضه داشت بیست و پنج هزار نفرند غیر از بندگان و معامله کاران بعد حضرت فرمود اهل ایمان را شماره کن او شماره کرد و عرض نمود بیست و پنج نفرند و بناء قمى ره برآن است که اخبار را از امام نقل کند نهایت آنکه گاهى اسناد مى دهد و گاهى نمى دهد و آنچه تاکنون عرض شد معنائى بود که بنظر حقیر آمد از ظاهر آیه قطع نظر از بعضى روایات ولى در احتجاج از امام صادق (ع) و در مجمع از امام رضا (ع) نقل نموده که آن دو بزرگوار لقد تاب اللّه بالنبى على المهاجرین و الانصار قرائت فرموده اند و قمى ره از امام صادق (ع) نقل نموده که این طور نازل شد و در احتجاج از ابان بن تغلب نقل نموده که عرض کردم یا ابن رسول اللّه عامّه این طور قرائت نمى کنند فرمود چگونه قرائت مى کنند عرض کردم قرائت مى شود لقد تاب اللّه على النّبىّ و المهاجرین و الانصار فرمود واى بر آنها چه گناهى پیغمبر داشت که خدا توبۀ او را بپذیرد جز این نیست که بسبب وجود او توبه امّت را پذیرفت و بنابراین ممکن است مراد از قرائت مشهوره آن باشد که خداوند توبه جماعتى را که پیغمبر (ص) در رأس آنها واقع شده بود به آبروى او پذیرفت یا مراد آن باشد که خداوند تو به پیغمبر و آنها را پذیرفت از گناه امت نسبت به آن حضرت و از گناه خودشان نسبت به آنها و بعضى گفته اند توبه پیغمبر (ص) از ترک اولى بوده که در ذیل آیه عفا اللّه عنک در همین سوره گذشت و حقیر نظریّه خود را ذکر نمودم و وجوه دیگرى هم بیان شده است که ذکرش موجب تطویل است و مؤید نظریه حقیر آنست که در این جنگ گناهى از اصحاب صادر نشد جز خیال یا اراده تخلّف از بعضى که آنهم بروز نیافت و برحسب روایات معفو است و نوشته نمى شود و بنابراین معنى مراد از تاب اوّلا توفیق بجهاد است با عسرت و مشقّت و ثانیا توفیق ثبات و استقرار و تکرار نیست و بنا بر سایر احتمالات تاب دوم تکرار است براى تأکید و حمل کلام بر تأسیس اولى است بلى نسبت به سه نفرى که از جهاد تخلف نمودند بدون عذر که در ذیل آیه دوم متعرض حال آنها شده اند مى توان گناه را محقق دانست ولى منافات با استعمال توبه در معنى اصلى خود که رجوع است ندارد چون رجوع خداوند برآن سه نفر بقبول توبه و فکّ رقبه آنها از گناه است و شاید به همین جهت مجدّدا در ذیل آیه تکرار شده است تا معلوم شود مراد این معنى است که فرموده ثم تاب علیهم لیتوبوا یعنى پس قبول فرمود توبه آنها را تا رجوع نمایند بحال اول که فراغت از گناه بود و محتمل است مراد از این جمله آن باشد که پس از این خدا رجوع نمود بر آنها به ارائه طریق تخلّص از گناه که توبه است براى آنکه توبه نمایند و مؤید احتمال اول است روایت معانى از امام صادق (ع) که توبه خدا را با قاله تفسیر فرموده که ظاهرا مراد اقاله ذمّه عبد است از گناه در هر حال آنسه نفر کعب بن مالک و مرارة بن الرّبیع و هلال بن امیّه بودند چنانچه عیّاشى از امام صادق (ع) نقل نموده و قمى فرموده اینها از اهل ایمان و بصیرت بودند و نفاقى از آنها ظاهر نشده بود و چون توبه آنها قبول شد کعب گفت من هیچگاه اقوى از آن وقت که پیغمبر (ص) به تبوک رفت نبودم و هیچ زمان دو راحله نداشتم جز آن وقت و هر روز مى گفتم فردا حرکت مى کنم من که استعدادم کامل است و مسامحه نمودم تا چند روز گذشت یک روز هلال بن امیّه و مرارة بن ربیع را دیدم که آنها هم تخلف نموده بودند قرار دادیم فردا حرکت کنیم و نکردیم همین طور هر روز قرار مى دادیم که فردا حرکت کنیم و نمى کردیم تا خبر مراجعت پیغمبر (ص) به ما رسید پس پشیمان شدیم و چون آن حضرت مراجعت فرمود ما استقبال نمودیم و تبریک ورود عرض کردیم و سلام نمودیم جواب نفرمود و روى مبارک را از ما برگردانید و چون بر برادران مسلمان خودمان سلام کردیم آنها هم جواب ندادند و چون خبر باهل بیت ما رسید آنها هم با ما هم کلام نشدند و وقتى مسجد مى رفتیم کسى با ما سلام و کلامى نداشت زنهاى ما رفتند حضور پیغمبر (ص) و سؤال نمودند از تکلیف خودشان با ما حضرت فرمود از آنها کناره گیرى نکنید ولى نگذارید آنها با شما نزدیکى کنند و چون کعب بن مالک و آن دو دیدند حالشان در مدینه این است با خود گفتند اقامت ما اینجا فائدۀ ندارد بیائید برویم در این کوه و آنجا باشیم تا خدا توبه ما را قبول کند یا بمیریم پس رفتند در دنباله کوهى که در مدینه بود منزل نمودند و روزها روزه مى گرفتند و زنهاشان براى آنها غذا مى آوردند و کنارى مى گذاردند و با آنها صحبت نمى کردند و مى رفتند و مدتها باین حال بودند روز و شب گریه مى کردند و دعا مى نمودند که خدا از تقصیر آنها بگذرد و چون مدت بطول انجامید کعب گفت حال که خدا و پیغمبر و برادران دینى و عیالات ما بر ما غضب کردند و کسى با ما سخن نمى گوید چرا ما خودمان بر خودمان غضب نکنیم پس شبانه از یکدیگر جدا شدند و قسم خوردند که با یکدیگر سخن نگویند تا بمیرند یا توبه آنها قبول شود و سه روز به این بودند هریک در قسمتى از کوه که یکدیگر را نمى دیدند و با هم صحبت نمى کردند و چون شب سوم رسید پیغمبر (ص) در منزل امّ سلمه بود که آیه قبول توبه آنها نازل شد و مراد از تنگ شدن زمین با وسعت بر آنها تنگ شدن مدینه است بر آنها براى ترک تکلّم پیغمبر (ص) و اصحاب و اهل بیت آنها با ایشان که براى آن مجبور بخروج شدند و مراد از تنگ شدن جانهاشان قسم خوردن آنها است بر ترک تکلّم با یکدیگر و تفرّقشان در کوه و خداوند توبه آنها را پذیرفت چون ظاهر شد صدق نیّات ایشان و بنابراین تنگ شدن زمین بر آنها کنایه از حیرتشان است در کارشان که نمى یافتند در زمین مقرّى براى خودشان و تنگى نمودن جانهاشان کنایه از گرفته شدن دلهاى آنها است از شدّت غم و اندوه و نزدیک شدن حال ایشان به تهى نمودن قالب از فرط وحشت و چون از همه کس و همه جا مأیوس شدند و یقین کردند که ملاذ و ملجأ و پناهى نیست از غضب خداوند جز رفتن بدر خانه او و توبه و انابه رفتند و بمقصود رسیدند و ناامید برنگشتند و در مجمع از حضرت سجّاد و صادقین علیهم السّلام نقل نموده که خالفوا بجاى خلّفوا قرائت فرموده اند و در کافى و عیّاشى از امام صادق (ع) نقل نموده که استدلال فرمود بر بطلان قرائت خلّفوا به آنکه اگر گذارده شده بودند اطاعت کرده بودند نه معصیت و قمى ره نقل نموده که امام فرمود خالفوا نازل شده اگر خلّفوا بود سخت گیرى بر آنها نمى شد و خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است به تائبان اگر روزى صد مرتبه توبه کنند و بشکنند باز تا دم مرگ توبه آنها را مى پذیرد
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.