در آیه دوم قرآن روى سخن را به شرک گرایان نموده و مى فرماید:
فَسیحُوا فِى الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ
بنا بر این با آرامش خاطر به مدت چهار ماه دیگر در این سرزمین و کنار خانه خدا بگردید و در کمال امنیّت نیازهاى خویش را برطرف سازید که از شمشیر و کیفر در امان هستید، امّا هنگامى که این مدت سپرى گردید، اگر حق را نپذیرفتید و اسلام نیاوردید، رشته پیمان شما بریده شده و آنگاه از نظر مال و جان در امان نخواهید بود.
وَاعْلَمُوا اَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِى اللَّهِ
و بدانید که شما از قلمرو قدرت خدا نخواهید گریخت و او را به ستوه نخواهید آورد؛ چرا که در هر کجا باشید و به هرکجا گام سپارید، در قلمرو قدرت او هستید.
وَاَنَّ اللَّهَ مُخْزِى الْکافِرینَ
و خدا رسواگر کفرگرایان است.
چهارماهِ مورد نظر آن چهار ماه که خدا به شرک گرایان مهلت داد تا بیندیشند و تصمیم بگیرند کدامین ماه ها بود؟
در این مورد دیدگاه ها متفاوت است:
1 - به باور گروهى از جمله «مجاهد» آغاز آن مدّتِ مقرّر روز عید قربان، و پایان آن دهم ربیع الثانى بود.
گفتنى است که این دیدگاه از حضرت صادق علیه السلام نیز روایت شده است.
2 - امّا به باور برخى دیگر از جمله «ابن عباس» آغاز این مدت مقرّر از اوّل شوال تا پایان محرّم بود؛ چرا که این آیات در ماه شوّال فرود آمد.
3 - از دیدگاه «فراء» پایان مدتِ مهلت آخر محرّم بود؛ چرا که در میان گروه هاى شرک گرا کسانى بودند که مدتشان پنجاه روز بود. آنان با پیامبر عهد و پیمانى نداشتند و خدا بدین وسیله این مدت را براى آنان مهلت مقرر داشت تا بیندیشند و تصمیم بگیرند.
4 - و از دیدگاه برخى دیگر هر فرد یاگروهى که مدت پیمان همزیستى اش با پیامبر و مردم مسلمان فراتر از چهار ماه بود به چهارماه کاهش یافت، و هر گروه که کمتر بود به چهار ماه افزایش یافت.
5 - و «جبایى» بر آن است که این چهار ماه مهلت، از روز بیستم ذى قعده که روز قربانى آن سال بود آغاز گردید و روز بیستم ربیع الاوّل پایان یافت؛ چرا که حجّ در آن سال ها در ماه ذى قعده برگزار مى گردید، و از سال «حجة الوداع» در ماه ذى حجّه برگزار شد و پس از آن هماره به این صورت بود.
یک رویداد تاریخى مفسّران و محدثان همگى این واقعیت را آورده اند که بافرود سوره مبارکه برائت بر قلب با صفاى پیامبر گرامى در مدینه، آن بزرگوار ابوبکر را خواست و به او فرمان داد تا به سوى «مکّه» حرکت نموده و در هنگام مراسم حجّ آیات خدا را بر مردم تلاوت کند، امّا پس از ساعتى آیات را از او گرفت و به امیر مؤمنان علیه السلام سپرد. آرى، اصل این خبر را همه مفسّران و مورّخان و محدّثان آورده اند، امّا در چگونگى این رویداد روایات رسیده گوناگون است:
1 - برخى آورده اند که پیامبر گرامى پس از فرود سوره مبارکه برائت ابوبکر را به «مکّه» روان ساخت و به او فرمان داد تا آیاتى از آغاز این سوره را براى شرک گرایان بخواند و بدین وسیله پیمان با آنان را پایان یافته اعلان کند؛ آنگاه پس از حرکت او بناگاه امیر مؤمنان را خواست و به او فرمان داد تا سوار بر مرکب ویژه پیامبر شود و خود را به ابوبکر برساند و آن کار را خود بر عهده گیرد. آن حضرت نیز در انجام فرمان پیشواى بزرگ توحید حرکت کرد و در میانه راه به ابوبکر رسید و آیات را از او گرفت و خود براى خواندن آنها روان شد.
2 - پاره اى افزون بر آنچه آمد آورده اند که: ابوبکر از همانجا نزد پیامبر آمد و پرسید: اى پیامبر خدا، آیا آیه اى در مورد من فرود آمده که مرا از انجام این کار بزرگ کنار نهادى؟
پیامبر فرمود: نه، آیه اى درباره تو نیامده، جز این که این آیات را باید خود پیامبر و یا مردى که از من باشد به مردم بخواند و پیام خدا را برساند: لا إِلاّ خیراً، و لکن لا یؤدّى عنى إِلاّ انا او رجلٌ منّى...(148)
3 - «حسن» و «قتاده» آورده اند که سرانجام این آیات را على علیه السلام بر شرک گرایان خواند و آن سال ابوبکر نیز «امیر الحاج» بود.
4 - امّا گروهى از جمله «عروة بن زبیر»، «ابو سعید خدرى» و «ابوهریره» آورده اند که: ابوبکر هنوز از مدینه حرکت نکرده بود که پیامبر آیات را از او گرفت و به على علیه السلام سپرد و فرمود: این آیات را تنها من یا مردى که از من است باید به مردم برساند. و قال صلى الله علیه وآله وسلم لا یبلغ عنّى الاّ انا او رجل منّى.(149)
5 - دانشمندان و بزرگان مذهب اهل بیت آورده اند که در آن سال پیامبرگرامى افزون بر دستور خواندن آیات سوره برائت بر مردم به وسیله امیرمؤمنان علیه السلام، سرپرستى مراسم حجّ را نیز به او واگذار کرد، و هنگامى که آن حضرت در میانه راه آیات را از ابوبکر گرفت، نامبرده به سوى مدینه بازگشت.
6 - و حاکم ابوالقاسم حسکانى طبق سند خویش از پیامبرگرامى آورده است که آن حضرت نخست سوره برائت را به ابوبکر سپرد تا در «مکّه» بر مردم بخواند، امّا پس از ساعتى کسى را از پى او روان ساخت و وى را بازگرداند و فرمود:
لایذهب بهذا الاّ رجلٌ من اهل بیتى، فبعث علیّاً علیه السلام(150)
این آیات را باید تنها مردى از خاندان من به سوى مردم «مکّه» ومراسم حجّ ببرد و به گوش همگان برساند، و آنگاه على علیه السلام را براى انجام کار روانه ساخت.
7 - شعبى از فرزند «ابوهریره» آورده است که: پدرم در این مورد مى گفت: آن روزى که پیامبر على علیه السلام را براى خواندن سوره برائت ورساندن پیام خدا بر مشرکان روانه «مکّه» ومراسم حج ساخت من نیز آنجا بودم، به گونه اى که هرگاه صداى امیرمؤمنان مى گرفت و به همه مردم نمى رسید او را یارى مى کردم...
آنگاه مى افزاید از پدرم پرسیدم: در آن مراسم پیام شما افزون برآیات چه بود؟
او گفت: پس از تلاوت آیات به وسیله امیرمؤمنان، به مردم مى گفتیم: هان اى مردم! بهوش باشید که پس از این مراسم حجّ و سالى که در آن هستیم، نباید هیچ شرک گرایى وارد مراسم حجّ شود، و نباید کسى به صورت برهنه طواف نماید، و نباید جز مردم با ایمان کسى وارد خانه خدا شود، و بدانید که هرکس با پیامبر خدا پیمان دارد مدت آن تا چهار ماه دیگر پایان مى پذیرد...
8 - و از حضرت صادق علیه السلام آورده اند که فرمود: امیر مؤمنان آن روز شمشیر ستم سوز خویش را از نیام برکشید و به بیان پیام خدا و پیامبرش پرداخت؛ از جمله فرمود:
لا یطوفنّ بالبیت عریان، و لا یحجنّ البیت مشرک، ومن کانت له مدة فهو الى مدّته...(151)
هان اى مردم! بهوش باشید که پس از این نباید کسى به صورت برهنه به طواف خانه خدا بپردازد، و نباید شرک گرایى به مراسم حجّ وارد گردد و هر کسى پیمان با پیامبر دارد، مدت مقرّر آن محترم است وهر کسى ندارد به او چهار ماه مهلت داده مى شود تادرست بیندیشد...
آن حضرت این سخنرانى را در روز قربانى ایراد کرد، و چهار ماه مهلتى را که بیان فرمود، از بیستم ذى حجه تا دهم ربیع الثانى بود.
یادآورى مى گردد که حضرت صادق علیه السلام فرمود: منظور از روز قربانى که امیر مؤمنان در آن روز پیام خدا و پیامبر را رسانید همان روز «حج اکبر» است.
9 - «جاحظ» به سند خویش از «زید بن نقیع» آورده است که: ما از امیر مؤمنان در مورد محتواى پیام آن روزش پرسیدیم، فرمود:
بعثت باربعة: لا یدخل الکعبة الاّ نفس مؤمنة، و لا یطوف بالبیت عریان، و لا یجتمع مومن وکافر فى المسجد الحرام بعد عامه هذا...(152)
من آن روز بر رساندن این پیام و این مواد چهار گانه فرمان یافتم:
1 - جز انسان توحیدگرا و با ایمان و صلحجو، نباید کسى وارد خانه خدا گردد.
2 - نباید از این پس کسى برهنه به طواف پردازد.
3 - پس از سال جارى، دیگر نباید توحیدگرا و شرک گرا در کعبه باهم گردآیند؛ چرا که اینجا معبد توحید و مکان عبادت مؤمنان است نه مشرکان و تجاوزکاران.
4 - هرکس با پیامبر گرامى پیمان دارد باید بداند که آن پیمان تامدت مقررش محترم است، و هرکس پیمان ندارد تنها چهار ماه به او مهلت داده مى شود.
10 - در روایت دیگرى آورده اند که آن حضرت در کنار «جمره عقبه» ایستاد و فرمود:
ایها الناس اِنّى رسول الیکم بان لا یَدْخُل البیت کافر...(153)
هان اى مردم! من فرستاده پیامبر خدا به سوى شما مردم هستم که از این پس هیچ عنصر کفرگرایى نباید وارد خانه کعبه گردد، و شرک گرایى نباید حج به جاآورد، و کسى حق ندارد برهنه به طواف بپردازد... و آنگاه به تلاوت سوره برائت پرداخت...
و نیز آورده اند که چون آن حضرت ندا داد که: هان اى مردم، بهوش باشید که خدا از شرک گرایان بیزار است. شرک گرایان فریاد برآوردند که ماهم از پیمان تو و عموزاده ات محمدصلى الله علیه وآله وسلم و مهلتى که مى دهید بیزاریم.
سال بعد که حجة الوداع بود، پیامبر مراسم حج را برگزار نمود و به مدنیه بازگشت، و تاروزهایى از ربیع الاوّل در این جهان زیست و آنگاه به سراى جاودانه و بهشت پرطراوت و زیباى خدا شتافت.(154)
[ نظرات / امتیازها ]