علی اکبر صوفی نیارکی
[ همه پیام ها ] پیام های علي اکبر صوفي نيارکي (6 مورد)
  سوره عنکبوت آیه 48 - تدبر
یکی از دلایل معجزه بودن قرآن از زبان خود قرآن اینکه؛ قرآنی که تمام عالمان و دانشمندان این جهان حتی اگر در کنار هم جمع شوند هرگز قادر به آوردن یک سخن مانند نیستند(بقره/۲۳-اسرا/۸۸-هود ۱۳و۱۴ـیونس/۳۸و۳۹ـاسرا/۳۳و۳۴) توسط فردی (پیامبر اکرم ص) آورده شده که به گواه تاریخ خود بی‌سواد بوده است.سوره عنکبوت آیه۴۸
  سوره نمل آیه 81 - فرمول های قرآنی
نمل/۸۱
سخن پیامبر فقط درگوش کسانی تاثیر دارد که=دل هایشان برای پذیرش ایمان آمادگی دارد+دربرابر حق تسلیم هستند وآنرا می پذیرند.
  سوره نمل آیه 27 - لزوم تحقیق در امور مهم و....
برخی از پیام های جالب آیه۲۷ و۲۸ سوره نمل ؛
ﭘﻴﺎم ﻫﺎ:
١- ﺯﻭﺩﺑﺎﻭﺭﻱ ﻣﻤﻨﻮﻉ؛ ﺭﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺣﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻤﻨﻮﻉ. «ﺳﻨﻨﻈﺮ»
(ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﻣﻬﻢ، ﺑﻪ ﻳﻚ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﻜﻨﻴﺪ.)
٢- ﺍﺩّﻋﺎ ﻭﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ. (ﻫﺪﻫﺪ ﺍﺩّﻋﺎ ﻛﺮﺩ: ﺧﺒﺮ ﻣﻦ ﻳﻘﻴﻨﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻛﻨﻴﻢ) «ﺳﻨﻨﻈﺮ»
٣- ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﺮﺩﻥ، ﻣﺨﺼﻮﺹ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﺎﻱ ﺷﺨﺺ ﻓﺎﺳﻖ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺷﻚ ﻧﻴﺰ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻟﺎﺯم ﺍﺳﺖ. «ﺳﻨﻨﻈﺮ»
٤- ﻧﻪ ﺗﺼﺪﻳﻖ، ﻧﻪ ﺗﻜﺬﻳﺐ، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ. «ﺳﻨﻨﻈﺮ ﺃﺻَﺪﻗﺖَ ﺃم ﻛﻨﺖ ﻣﻦ ﺍﻟﻜﺎﺫﺑﻴﻦ»
٥ - ﻧﻘﺎﻁ ﻣﺜﺒﺖ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻁ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﻨﻴﺪ. «ﺃﺻَﺪﻗﺖَ ﺍم ...»
٦- ﺑﺎ ﻳﻚ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻲ ﺩﺭ ﮔﺮﻭﻩ ﺻﺎﺩﻗﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﻲ ﮔﻴﺮﻳﻢ، ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺩﺭﻭﻍ ﺟﺰﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﻳﻢ. («ﺻَﺪﻗﺖَ» ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﻌﻞ ﻭﻟﻲ «ﻛﺎﺫﺑﻴﻦ» ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﻢ ﻓﺎﻋﻞ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻛﻠﻤﻪ ﻱ «ﻛﻨﺖَ» ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ).
٧- ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﺍﻭﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻭﻟﻴﺎﻱ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ. «ﺍِﺫﻫﺐ ﺑﻜﺘﺎﺑﻲ»
٨ - ﻗﻠﻢ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺍﺳﺖ. «ﺍِﺫﻫﺐ ﺑﻜﺘﺎﺑﻲ»
٩- ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﻣﻔﻴﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ، ﭘﻴﺶ ﻗﺪم ﺑﺎﺷﻴﻢ. «ﺍِﺫﻫﺐ ﺑﻜﺘﺎﺑﻲ»
١٠- ﺩﺭ ﮔﺰﻳﻨﺶ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﺄﻣﻮﺭﻳّﺖ ﻫﺎ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ. «ﺍِﺫﻫﺐ»
١١- ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺍﻟﻬﻲ، ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺯﻥ ﻣﺎﻧﻌﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ. «ﻛﺘﺎﺑﻲ»
١٢- ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﻋﻘﻴﺪﺗﻲ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﺎﻱ ﺗﻠﺦ، ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻜﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻓﻮﺭﻱ ﻭ ﻏﻴﺮﺕ ﺩﻳﻨﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ. «ﺍﺫﻫﺐ ﺑﻜﺘﺎﺑﻲ»
١٣- ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ، ﺍﻣﻴﻦ ﺑﺎﺷﻴﻢ. «ﺑﻜﺘﺎﺑﻲ ﻫﺬﺍ»
١٤- ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻣﺨﻔﻴﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ، ﻋﻤﻴﻖ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻫﺎﺳﺖ. «ﺛﻢ ﺗﻮﻝّ»
١٥- ﺑﺎ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ، ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ. «ﺍﻟﻘﻪ ﺛﻢ ﺗﻮﻝّ»
١٦- ﻗﺪﺭﺕ ﻃﺮّﺍﺣﻲ ﻭﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﻳﺰﻱ، ﺍﺯ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻣﺪﻳﺮﻳّﺖ ﺍﺳﺖ.«ﺍِﺫﻫﺐ ﺑﻜﺘﺎﺑﻲ - ﺛﻢّ ﺗﻮﻝّ»
١٧- ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﻔﻜّﺮ ﺩﻫﻴﻢ. «ﻓﺎﻧﻈﺮ ﻣﺎﺫﺍ ﻳﺮﺟﻌﻮﻥ»
١٨- ﺷﺮﻁ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺩﺭ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﺣﺎﻟﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺣﻴّﻪ ﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ. «ﻓﺎﻧﻈﺮ ﻣﺎﺫﺍ ﻳﺮﺟﻌﻮﻥ»
١٩- ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻓﺮﺩ ﻛﺎﻓﻲ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻧﻈﺎم ﻭ ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺪﺭﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺁﻭﺭﺩ. «ﺍﻟﻴﻬﻢ - ﻋﻨﻬﻢ - ﻳﺮﺟﻌﻮﻥ»
٢٠- ﺣﺎﻟﺖ ﻫﺎﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ. «ﻓﺎﻧﻈﺮ ﻣﺎﺫﺍ ﻳﺮﺟﻌﻮﻥ»
[ همه نکته ها ] نکته های علي اکبر صوفي نيارکي (1 مورد)
  سوره نساء آیه 11 - سهم الارث دختر و پسر
1- در روزهای نزول قرآن در هیچ کدام از تمدن های آن روز هرگز به زنان ارث نمی دادند،با استناد به کتاب های تاریخی معتبر برای نمونه می توان گفت به طور مثال در تمدن یونان: افلاطون و ارسطو به عنوان مشاهیر آن تمدن کهن، معتقد بودند که زن، تنها براى خدمت به مرد و دوام نسل به وجود آمده است و شخصیتى بین انسان و حیوان دارد- در شرق دنیاى آن روز نیز ؛ مانند هند و چین و ژاپن و مصر که ریشه در تمدن کهن داشت، این محرومیت حکمفرما بود؛ به‏گونه‏اى که در مصر قدیم، ارث به پسر بزرگتر منتقل مى‏شد و برادران و خواهران و زنان از ارث بردن محروم بودند. در تمدن هند، طبق مجموعه قوانین «مانو»، زن از ارث محروم بود و تحت قیمومت مرد قرار داشت. طبق این قانون، پس از مرگ پدر، اموال او به فرزندان پسرش منتقل مى‏شد. هرگاه متوفى جز دختر، فرزند دیگرى نداشته باشد، باید دخترش را مکلف به تولید پسرى کرد، تا آن پسر بتواند وارث قانونى جد مادرى خود گردد. در برخى از قبایل هندى، زن پس از شوهرش به عنوان ترکه به ارث مى‏رسید و یا بر اساس رسم «ساتى» او را به همراه جسد شوهرش در آتش مى‏افکندند و یا او را خفه کرده و به همراه شوهرش در گور مى‏نهادند و این امر را نشانه اعلام وفادارى و عشق زن هندى به شوهرش قلمداد مى‏کردند. در چین و ژاپن، بویژه در عصر کنفوسیوس، پدر مالک زن و فرزندان به شمار مى‏رفت؛ حتى حق داشت، آنها را بکشد. گاهى زن وظیفه داشت، براى اثبات وفادارى به شوهر، خود را بکشد. مادران همواره آرزوى داشتن پسر مى‏کردند. دختران و زنان از ارث محروم بودند.درکشورهای اروپایی مانند فرانسه، در مناطق ژرمنى براى زن مطلقا حقى قائل نبودند. قانون مدنى ناپلئون، زن را در شمار ورثه قرار داد. کمتر موردى اتفاق مى‏افتاد که زن از دارایى شوهر ارث ببرد. در مارس 1891 میراث ثابتى براى زن پیش‏بینى شد که در هر صورت از میراث شوهر محروم نگردد .در انگلستان نیز تا چندى قبل، تمامى ماترک پدر، تنها به پسر ارشد منتقل مى‏شد و اگر متوفى فرزند ارشد پسر نداشت، ارث منحصر به فرزندان پسر بود. در میان اعراب،زن مانند کالا خرید و فروش مى‏شد و از هرگونه حقوق اجتماعى و فردى، حتى ارث به طور کلى محروم بود. در تمدن ایران باستان اساسا زن جزئى از اموال و دارایى متوفى به شمار مى‏آمد. میان آریایى‏ها محرومیت دختر از ارث، یک قاعده بود؛ ولى هرگاه پدر مى‏مرد و دختر ازدواج نکرده بود، مى‏توانست به اندازه نصف سهم پسر از ترکه پدرش برخوردار گردد. در این نظام (با توجه به این که نکاح با محارم و تعدد زوجات رایج بود.)، بسیار اتفاق مى‏افتاد که از میان زنان، زنى که بیشتر از دیگران محبوب شوهر بود، به عنوان یکى از پسران وى پذیرفته شده و تمامى ترکه شوهر به او تعلق مى‏گرفت و بقیه زنان، از ارث محروم بودند. همچنین در تمدن ایران باستان به دخترانى که شوهر کرده بودند نیز به جهت این که مال پدر به خارج از خانواده منتقل نشود، ارث نمى‏دادند؛ ولى به دخترانى که هنوز ازدواج نکرده بودند، به اندازه نصف سهم پسر ارث مى‏دادند. بنابراین، اگر دخترى ازدواج مى‏کرد (مشروع یا نا مشروع)، از پدر یا کفیل خود ارث نمى‏برد. در شریعت یهود ومسحیت ، اصل کلى مبتنى بر محرومیت زنان از ارث بود و بحثى درباره ارث نمى‏یابیم. خلاصه اینکه در دنیاى قبل از اسلام، براى زن حقوق ارثى مستقل و مسلّمى قائل نبود، یا اصلا به او ارث نمى‏داد و یا اگر مى‏داد به صورت سهم قطعى و مفروض نبود؛ بلکه احتمال داشت که به عنوان وصیت، مالى را براى زن بگذارد و یا به عنوان پسر خوانده و در واقع به جاى پسر ارشد، او را وارث و اداره کننده اموال خود قرار دهد؛ چنان که «شاه زن» درایران از چنین وضعى برخوردار بود. به دیگر عبارت، محرومیت زن از ارث، سنت رایج و حاکم بر دنیاى قبل از اسلام بود؛ به گونه‏اى که زن تحت هیچ یک از عناوین: همسر، مادر، دختر و خواهر (که در شریعت اسلام تشریع شده) ارث نمى‏برد؛ مگر احیانا تحت عناوین دیگر، به او مالى داده مى‏شد که در آن صورت هم داراى استقلال کامل مالى و اختیارى در صرف اموالش نداشت. میراث زن، در شریعت اسلام: با ظهور اسلام وتعلیمات ویژه آن، موقعیت زن وارد مرحله نوینى گردید. در این دوره بود که زن در سایه دستورات حیات‏بخش اسلام، از کلیه حقوق فردى و اجتماعى و انسانى‏برخوردار شد. اسلام درباره حقّ برخوردارى زن از ارث (حق فردى)، انقلاب عظیمى به وجود آورد و به زنان، حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را (که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیلهاى بود) نسخ نمود. اسلام نه تنها حق ارث براى زنان تشریع نمود، بلکه به ارث برده شدن زنان را (که در آن عصر امرى رایج بود) نیز ممنوع کرد. سوره نسا آیه18 و همچنین قرآن کریم در سوره نساء، با عادات و رسوم غلطى که زنان، کودکان و افراد تانوان را از ارث محروم مى‏ساخت، به مبارزه برخاست و بر روى تمام آن قوانین غلط، خط بطلان کشید . سوره نسا آیه7( براى مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود به جا مى‏گذارند سهمى است. براى زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به جا مى‏گذارند سهمى است؛ خواه آن مال کم باشد یا زیاد بنابراین، هیچ کس حق ندارد که سهم دیگرى را غصب کند. سپس در پایان آیه شریفه براى تأکید مطلب مى‏فرماید: «این سهمى است تعیین شده و لازم الأداء.» تا هیچ‏گونه تردید در این بحث باقى نماند) منبع مطالب :خلاصه ای از مقاله عسکری اسلامپور کریمی -رواق اندیشه-1383-شماره35
2-از نظر جمله ‏بندى و طرز بیان در این آیه ارث دختران اصل قرار داده شده و ارث پسران به صورت فرع و با مقایسه به آن تعیین گردیده ، زیرا مى‏گوید : پسران دو برابر سهم دختران میبرند و این یک نوع تاکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مى‏کردند(تفسیر نمونه)
3- زن در اسلام داراى شخصیتى است مساوى با شخصیت مرد،اما چون ... زندگى زن زندگى احساسى و اما زندگى‏ مرد عقلانی است، و به همین جهت اسلام از ثروت روى زمین دو ثلث را در اختیار مرد قرار داد، تا در دنیا، تدبیر تعقل ما فوق تدبیر احساس و عاطفه قرار گیرد، و نواقصى که در کار زن و تدبیر احساسیش رخ مى‏دهد، (چون مداخلات زن در مرحله تصرف بیش از مرد است) بوسیله نیروى تعقل مرد جبران گردد(تفسیر المیزان )
4- در اسلام غرض از قانون ارث این است که دنیا به صلاح خود برسد، و غرض سایر سنت‏ها این است که اشخاص به هوا و هوس خود نائل گردند.(تفسیر المیزان)
5- امام جواد (ع) می فرمایند : هیچگونه هزینه فردى واجتماعى بر عهده زن نیست، علاوه بر آنکه هنگام ازدواج مهریه مى‏گیرد، ولى مرد هم مهریه مى‏دهد، هم خرج زن را عهده‏ دار است. زن بى‏ هیچ مسئولیّتى سهم ارث دریافت مى‏کند وحقّ پس‏ انداز دارد ولى در بهره‏ گیرى، از همان سهم مرد بهره مى‏گیرد.(تفسیر نور)
[ همه سوال ها ] سوال های علي اکبر صوفي نيارکي (1 مورد)
  سوره انفال آیه 19 - مخاطب آیه کیست؟
با توجه به مطالعه اکثر تفاسیر به نظر بنده حقیر شاید مخاطب آیه مسلمین سست ایمان باشند که بعد از پایان جنگ بدر برسر تقسیم غنایم با پیامبر مجادله کردند. اما دلایل من براین که چرا مخاطبین آیه مسلمین سست ایمان باشند.1-آیات قبل وبعد خطاب به مومنان است ویک آیه بین این آیات دور از ذهن می باشد(تفسیر نمونه)2-جمله ابتدای آیه می گوید پیروزی به سراغ شما آمد ومی دانیم طبق آیات قبل این پیروزی شامل مسلمین بود3-ادامه آیه (وان تعودوا نعد )نیز می تواند خطاب به مسلمین سست ایمان باشد که اگر همچنان به مجادله خویش ادامه دهید مانند جنگ احد (که برخی از مسلمین سست ایمان به طمع غنایم طبق دستور پیامبر عمل نکردند )می توانم ورق پیروزی را برایتان برگردانم4-جمله (ولن تغنی عنکم فئتکم شیئا)نیز می تواند تاکیدوتذکری به مسلمین سست ایمان باشد که هرگز جمعیت زیاد دلیل بر حقانیت نیست که فکر کنید اگر اکثریت برروی نظری مانند تقسیم غنایم طبق نظر خودتان معتقد باشید دیگر نیازی به نظر خداوند وپیامبرش ندارید.ویا با توجه به آیه قبل تعداد زیاد افراد ،دلیل بر پیروزی در جنگ نمی تواند باشد 5-(ان الله مع المومنین )پایان آیه نیز مجددا تاکیدی برمخاطبین آیه می باشد.تا با تقویت ایمان خود باعث شوند خداوند آنان را همراه کند.

توضیح : لطفا در مورد مطالب تفسیری اینجانب اظهار نظر کنید .از همه پاسخ دهنگان پیشاپیش سپاسگزارم.

[ همه تفسیر ها ] تفسیر های علي اکبر صوفي نيارکي (1 مورد)
  سوره نمل آیه 82 - تفسیر نور
دابّة کیست و چیست؟
در آیه، قرائنى است که نشان مى‌دهد این دابّة موجود بسیار مهمى است، زیرا:
1. در آستانه‌ى قهر الهى ظاهر مى‌شود. «إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ» اقتضاى سخنان مهم آن است که از سرچشمه‌هاى مهم صادر شود.
2. به نحو استثنایى پیدا مى‌شود. أَخْرَجْنا ... مِنَ الْأَرْضِ‌
3. حرف مى‌زند، «تُکَلِّمُهُمْ» قضاوت مى‌کند و از آینده مردم خبر مى‌دهد. أَنَّ النَّاسَ کانُوا ...
4. حرف او همچون صوراسرافیل، آخرین سخن است. «إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ»
5. کلمه‌ى دابّة، با تنوین، نشانه‌ى عظمت و بزرگى این موجود است.
6. آیه‌ى بعد، مربوط به رجعت است که اولیاى خدا قبل از قیامت زنده مى‌شوند.
7. آیه نمى‌گوید: «بآیات الله» بلکه مى‌گوید: «بِآیاتِنا» گویا نشانه‌هاى او همان نشانه‌هاى خداوند است.
جمع‌بندى میان این قرائن که در ظاهر آیه است و روایات متعدّدى که در تفاسیر آمده است، ما را به این حقیقت مى‌رساند که بگوییم: مراد از «دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ»، حضرت‌علىّ علیه السلام است.