● معنای خروج از نور به ظلمت و از ظلمت به نور
اینگونه امورى که خدا از آن ها خبر داده است که بندگان هنگام اطاعت و معصیت آن ها را ایجاد مى کنند، امورى حقیقى و واقعى هستند. انسان از همان آغاز خلقت، داراى نورى فطرى است که نورى است اجمالى؛ اگر مراقب او باشند ترقى مى کند و تفصیل مى پذیرد، چون در همان اوان خلقت نسبت به معارف حقه و اعمال صالح به تفصیل نور ندارد بلکه در ظلمت است، چون تفصیل این معارف براى او روشن نشده است؛ پس نور و ظلمت به این معنا با هم جمع مى شوند و اشکالى هم ندارد. مؤمن فطرى که داراى نور فطرى و ظلمت دینى است، وقتى در هنگام بلوغ ایمان مى آورد به تدریج از ظلمت دینى به سوى نور معارف و اطاعت هاى تفصیلى خارج مى شود و اگر کافر شود از نور فطریش به سوى ظلمت تفصیلى کفر و معصیت بیرون مى شود. {اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ ...}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در سابق پاره اى مطالب در معناى (اخراج از نور به ظلمت) گذشت و در آنجا گفتیم که این اخراج و معانى دیگرى نظیر آن، امورى است حقیقى و واقعى و بر خلاف توهم بسیارى از مفسرین و دانشمندان از باب مجازگویى نیست و قرآن نمى خواهد اعمال ظاهرى را که عبارت است از عده اى حرکات و سکنات بدنى و نیز نتایج خوب و بد آن را تشبیه به نور و ظلمت بکند. این عده گفته اند: «اعتقاد درست و حق از این نظر نور خوانده شده است که باعث از بین رفتن ظلمت جهل و حیرت شک و اضطراب قلب مى شود. عمل صالح هم از این جهت نور است که رشد آن روشن و اثرش در سعادت آدمى واضح است همچنانکه نور حقیقى هم همین طور است و ظلمت هم عبارت است از جهل و شک و تردید و عمل زشت. همه این ها از باب مجاز است. این اخراج از ظلمات به نور که در آیه شریفه به خداى تعالى نسبت داده است، مثل اخراج از نور به ظلمت است که به طاغوت نسبت داده است، خود این عقاید و اعمال است نه اینکه خداى تعالى ماوراى این عقائد و اعمال کارى دیگر داشته باشد؛ مثلا دست کسى را بگیرد و از ظلمت بیرون آورد. براى اینکه ما به غیر از این اعمال نه فعلى و نه غیر فعلى از خدا به نام اخراج و اثر فعلى از خدا به نام نور و ظلمت و غیر آن دو سراغ نداریم».
این بود نظریه دسته اى از مفسرین و دانشمندان. جمعى دیگر گفته اند: «خدا کارهایى از قبیل اخراج از ظلمات به نور و دادن حیات و وسعت و رحمت و امثال آن دارد که آثارى از قبیل نور و ظلمت و روح و رحمت و نزول ملائکه بر فعل او مترتب مى شود ولیکن فهم و مشاعر ما نمى تواند فعل خدا را درک کند ولى چون خدا از چنین افعالى خبر داده است به آن ایمان داریم و چون خدا هر چه مى گوید حق است به این جهت به وجود این امور معتقدیم و آن ها را فعل خدا مى دانیم هر چند که احاطه و آگاهى به آن نداشته باشیم».
لازمه این گفتار هم مانند گفتار سابق این است که الفاظ نامبرده، یعنى امثال نور و ظلمت و اخراج، به طور استعاره و مجاز استعمال شده باشند. فرقى که بین این دو قول هست این است که بنا بر قول اول مصداق نور و ظلمت و امثال آن خود اعمال و عقائد هستند ولى بنا بر قول دوم، امورى خارج از اعمال و عقائدند که فهم ما قادر بر درک آن ها نیست و نمى تواند بفهمد که چیست. این دو قول (هر دو) از راه راست منحرف هستند؛ یکى به سوى افراط منحرف شده است و دیگرى به سوى تفریط.
حق مطلب این است که اینگونه امورى که خدا از آن ها خبر داده است که بندگان هنگام اطاعت و معصیت آن ها را ایجاد مى کنند، امورى حقیقى و واقعى هستند؛ مثلا اگر مى فرماید که بنده مطیع را از ظلمت به سوى نور و گناهکار را از نور به سوى ظلمت مى بریم، نخواسته است مجازگویى کند الا اینکه این نور و ظلمت چیزى جداى از اطاعت و معصیت نیست بلکه همواره با آن ها است و در باطن اعمال ما قرار دارد. ما قبلا در این باره سخن گفتیم.
این معنا با دو جمله مورد بحث، کنایه از هدایت خدا و اضلال طاغوت، منافات ندارد چون در بحث مربوط به کلام و سخن گفتن خدا گفتیم که صحبت در مساله مورد بحث در دو مقام است:
1- در این زمینه بحث مى کنیم که آیا نور و ظلمت و کلماتى شبیه این ها که در کلام خداى تعالى آمده است در معانى مجازى استعمال شده است و صرفا تشبیهى است که در این عالم هیچ حقیقت ندارد؟ و یا آنکه استعمال حقیقى است؟ چون در این عالم معناى حقیقى دارند.
2- سؤال مى شود از اینکه به فرض آنکه قبول کنیم معانى حقیقى دارند؛ آیا استعمال این کلمات در آن معانى مثلا استعمال کلمه نور در آن حقیقتى که منظور است یعنى در حقیقت هدایت، استعمال لفظ در معناى حقیقى است و یا استعمال در معناى مجازى است؟
به هر حال پس دو جمله مورد بحث یعنى جمله (یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) و جمله (یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ) کنایه از هدایت و ضلالت مى باشند وگرنه لازم مى آید که هر مؤمن و کافرى هم در نور باشد و هم در ظلمت. مؤمن قبل از آنکه به فضاى نور برسد در ظلمت باشد و کافر قبل از رسیدن به فضاى ظلمانى کفر در نور باشد و قبل از رسیدن به این دو فضا، یعنى دوران کودکى، هم در نور باشد و هم در ظلمت و وقتى به حد تکلیف مى رسد اگر ایمان بیاورد به سوى نور درآید و اگر کافر شود به سوى ظلمت درآید؛ معلوم است که چنین سخنى صحیح نیست. لیکن ممکن است این گفتار را تصحیح کرد و چنین گفت که انسان از همان آغاز خلقت، داراى نورى فطرى است که نورى است اجمالى؛ اگر مراقب او باشند ترقى مى کند و تفصیل مى پذیرد، چون در همان اوان خلقت نسبت به معارف حقه و اعمال صالح به تفصیل نور ندارد بلکه در ظلمت است، چون تفصیل این معارف براى او روشن نشده است؛ پس نور و ظلمت به این معنا با هم جمع مى شوند و اشکالى هم ندارد. مؤمن فطرى که داراى نور فطرى و ظلمت دینى است، وقتى در هنگام بلوغ ایمان مى آورد به تدریج از ظلمت دینى به سوى نور معارف و اطاعت هاى تفصیلى خارج مى شود و اگر کافر شود از نور فطریش به سوى ظلمت تفصیلى کفر و معصیت بیرون مى شود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج2، ص: 527 تا 529 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ایمان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وجود وحدت در حق
اگر در آیه شریفه کلمه نور را مفرد و کلمه ظلمت را جمع آورد و فرمود: «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» و «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» اشاره به این است که حق همیشه یکى است و در آن اختلاف نیست همچنانکه باطل متشتت و مختلف است و هیچ وقت وحدت ندارد همچنانکه در جاى دیگر فرمود: «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ» (انعام/153).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج2، ص: 529 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حق |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نفی اجبار در پذیرفتن دین
ابن عباس گفت: قبل از اسلام در بین اهل مدینه رسم چنین بود که اگر بچه زنى زنده نمى ماند نذر مى کرد که هر گاه بچه اى براى او بماند او را یهودى کند، در نتیجه بعد از اسلام و هنگامى که قبیله بنى النضیر مامور شدند که از مدینه کوچ کنند عده اى از این افراد در بین آن ها بودند. مردم مدینه گفتند: «ما نمى گذاریم فرزندانمان یهودى بمانند و با بنى النضیر کوچ کنند» در اینجا بود که آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» نازل شد.
علامه طباطبایی: این معنا به اسناد و طرقى دیگر از سعید بن جبیر و شعبى نقل شده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 1 ص 329) ابو داود و نسایى و ابن منذر و ابن ابى حاتم و نحاس در کتاب ناسخ و ابن منده در غرائب شعب و ابن حیان و ابن مردویه و بیهقى در کتاب سنن و ضیا در کتاب مختار، همگى از ابن عباس روایت کرده اند، روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج2، ص: 529 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نفی اجبار در پذیرفتن دین
بنى النضیر عده اى از مردان قبیله اوس را در کودکیشان شیر داده بودند. بعد از آنکه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) امر فرمود تا از مدینه کوچ نموده و جلاى وطن کنند، این فرزندان شیرى اوسى گفتند: «ما هم با قبیله بنى النضیر کوچ مى کنیم و به دین ایشان درمى آئیم» مردم مدینه این عده را از این کار بازداشته و آنان را به زور وادار به گفتن (لا اله الا اللَّه) و پذیرفتن اسلام کردند و آیه شریفه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» درباره آنان نازل شد.
علامه طباطبایی: این معنا از طریق دیگر هم روایت شده است و با مضمون روایت قبلى (که داشت زنانى از اهل مدینه چنین نذر مى کردند) منافات ندارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 1 ص 329) ازعبد بن حمید و ابن جریر و ابن منذر از مجاهد روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج2، ص: 529 و 530 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نفی اجبار در پذیرفتن دین
ابن عباس در تفسیر آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» گفته است: این جمله درباره مردى از اهل مدینه و از قبیله بنى سالم بن عوف به نام حصین نازل شد که دو فرزند نصرانى داشت و خودش مردى مسلمان بود. به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) عرض کرد: «آیا مى توانم آن دو را مجبور به پذیرفتن اسلام کنم چون حاضر نیستند غیر از نصرانیت دینى دیگر را بپذیرند؟» در پاسخ او آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» نازل شد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور از ابن اسحاق و ابن جریر روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج2، ص: 530 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مصداق نور و ظلمت
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مراد از نور آل محمد و مراد از ظلمات دشمنان ایشان هستند.
علامه طباطبایی: این روایت مى خواهد کلى نور و ظلمت را بر مصداق تطبیق کند و یا از باب تاویل و بیان باطن آیه است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را کافی و تفسیر برهان (ج 1 ص 244) و تفسیر عیاشى (ج 1 ص 139) روایت کرده اند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج2، ص: 530 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اهل بیت (علیهم السلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اصرار کردن بر گناه
آیه بیان می دارد که هر کس که از کار زشت خود دست بر ندارد، چنین و چنان مى شود و این، ملازم است با اصرار بر گناه و نپذیرفتن حکم خدا که آن هم کفر به خدا و یا ارتداد درونى است هر چند که این کفر و ارتداد را به زبان نیاورند؛ زیرا وقتى کسى به گناه قبلى خود برگردد و دست از آن برندارد، حتى به این مقدار که از آن پشیمان باشد، چنین کسى در حقیقت تسلیم حکم خدا نگشته است و تا ابد رستگار نخواهد شد. پس تردیدى که در آیه شده و فرموده است: «کسى که چنین کند چنان مى شود و کسى که چنین کند چنان مى گردد» در حقیقت مى خواهد بفرماید که تردید در تسلیم حکم خدا شدن و سرپیچى از دستورات او و اصرار بر گناه، غالبا ناشى از عدم تسلیم است که آن هم مستلزم خلود در آتش است. {وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : زیرا، کلمه (عود) در جمله مذکور آمده است که در مقابل کلمه (انتها) که در جمله سابق آمده است بود، دلالت مى کند بر اینکه مراد از کلمه (عود) معنایى است که با عدم انتها جمع مى شود، یعنی اصرار بر گناه و نپذیرفتن حکم خداوند.
از اینجا پاسخ یک استدلال نابجا روشن مى گردد و آن استدلال معتزله است که گفته اند: «آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه هر کس گناه کبیره اى مرتکب شود، در عذاب دوزخ جاودان خواهد بود». علت نابجایى آن این است که هر چند آیه دلالت دارد بر اینکه مرتکب گناه کبیره بلکه هر کس که گناه کند در عذاب مخلد است لیکن دلالتش منحصر در ارتکاب گناه با انکار حکم خدا است؛ البته چنین کسى که تسلیم حکم خدا نیست مسلمان نیست و باید همیشه در عذاب باشد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج2، ص: 641 و 642 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : گناه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پیروان طاغوت -
علي موحدي
عبدالله بن ا بی یعفور گو ید به امام صادق علیه السلام عرض کردم : من با
مردمانی همنشینی دارم که جا ی شگفتی و تعجب است که با وجود آن که موا لی و
پیرو شما نیستند و پیرو فلا نی و فلا نی ( عمر و ابابکر ) هستند اما مردما نی امانتدار و
صادق و باوفا هستند و بالعکس ( بعضا ) اقوامی که پیرو شما هستند دار ای امانتدا ری
و صداقت و وفا نیستند.
ابن ا بی یعفور گو ید : امام صادق علیه السلام مستقیم نشستند و همانند فرد غضبناک
به من روی نموده و فرمودند : کسی که معتقد باشد به ولایت امام جائر و ظالمی که
از سوی خدا نیست, دین ندارد و بر کسی که به امامت عادلی که از سوی خداست
ایمان آورده ملامتی نیست.
ابن ا بی یعفور گو ید : ( با تعجب ) عرض کردم آنها ( مخالفان ) دارای دین نیستند و
بر اینها ( شیعیان ) و موا لیان هیچ ملامت و شد تی نیست ؟ حضرت فرمودند : بله آنها
دینی ندارند و بر اینها ( شیعیان ) ملامتی نیست.
سپس فرمودند : آیا سخن خداوند را نشنیده ای : " خداوند یار کسا نی است که ایمان
آوردند و آنها را از تاریکی ها به سوی روشنا یی سوق دهد " ؟ در حقیقت آنها را از
تاریکی گناهان بیرون آورده و به سوی نورِ توبه و آمرزش هد ایت م ی کند و این
بخاطر ولا یت شما نسبت به هر یک از امام عاد لی است که از سوی خداوند برگزیده
شده اند و خداوند فرموده است : " اما کسا نی که کافر شدند او لیاء آنها طاغوت می
باشد که آنها را از نور به سوی ظلمتها می برند."
ابن ا بی یعفور می گو ید : گفتم : مگر این نیست که خداوند از این آ یه کفار را اراده
کرده است آنجا که فرموده است : والذین کفروا.. ؟
گوید امام علیه السلام فرمودند : چه نوری برای کافر است ؟ هنگا می که کفروزیده
تا اینکه از نور بیرون برده شود به سوی تاریکی ها , و همانا خد ای متعال در این آ یه
کسانی را اراده فرموده که در نور اسلام بوده اند , پس وقتی که پیرو و موا لی هر امام
جائر و ظال می شدند که از سوی خدا نبود , به واسطه این ولا یت ( نسبت به ائمه جور )
از نور اسلام به سوی تار یکی ها ی کفر خارج شدند و خد ای تبارک و تعا لی بر ای آنها
آتش جهنم را همراه با کفار واجب گردا نی د و سپس این آ یه را تلاوت فرمودند :
أُولَئِکَ أَصْحَبُ الْنَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ یعنی آنها اهل آتش اند و همیشه در آن خواهند ماند .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : بحارالانوار 23/322 ح39 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اهل بیت (علیهم السلام) |
گوینده : علی موحدی |
1)
علمدار : داوران محترم درباره صحت این روایت را تایید کرده اند ؟ ؟
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هدایت خداو هدایت شیطان -
محمد رجب زاده
* آنکه ولایت خدا را پذیرفت، کارهایش رنگ خدایى پیدا مىکند. «صبغة اللّه» [723]
* براى خود رهبرى الهى برمىگزیند. «اناللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً» [724]
* راهش روشن، آیندهاش معلوم و به کارهایش دلگرم است. «یهدیم ربّهم بایمانهم» [725]، «انّا الیه راجعون» [726] ، «لانضیع اجرالمحسنین» [727]
* در جنگها و سختىها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرتهاى غیر خدایى نمىهراسد. «فزادهم ایماناً» [728]
* از مرگ نمىترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهى راسعادت مىداند. امام حسین علیه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الاّ السعادة». [729]
* تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست، چون مىداند او زیر نظر خداوند است. «ان اللّه معنا» [730]
* از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست، چون مال خود را به ولى خود مىسپارد. «یقرض اللّه قرضاً حسناً» [731]
* تبلیغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعدههاى حتمى الهى داده است: «والعاقبة للمتّقین» [732]
* غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است. امام على علیه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعینهم...». [733]
* از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمىشود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن مىاندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهى آن راهى را انتخاب مىکند که خداوند معیّن کرده است. «ومن لم یحکم بماانزلاللّه» [734]
--------------------------------------------------------------------------------
723) بقره، 138.
724) بقره، 247.
725) یونس، 9.
726) بقره، 156.
727) یوسف، 56.
728) بقره، 173.
729) بحار، ج44، ص192.
730) توبه، 40.
731) بقره، 245.
732) اعراف، 128.
733) نهجالبلاغه، خ 193.
734) مائده، 44 و45.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اولیاءالله |
گوینده : محمد رجب زاده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ولایت -
مسعود ورزيده
در این آیه مى خوانیم : نسبت او به مؤ منان ، نسبت خاصّ و ولایى است . (ولىّالذین آمنوا)
گوشه اى از سیماى کسانى که ولایت خدا را پذیرفته اند
آنکه ولایت خدا را پذیرفت ، کارهایش رنگ خدایى پیدا مى کند. (صبغة اللّه )
براى خود رهبرى الهى برمى گزیند. (ان اللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً)(
راهش روشن ، آینده اش معلوم و به کارهایش دلگرم است . (یهدیم ربّهم بایمانهم ))، (انّا الیه راجعون ))، (لانضیع اجرالمحسنین )(
در جنگ ها و سختى ها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرت هاى غیر خدایى نمى هراسد. (فزادهم ایماناً)(
از مرگ نمى ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهى راسعادت مى داند. امام حسین علیه السّلام فرمود: ((انّى لا ارى الموت الاّ السعادة )).(
تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست ، چون مى داند او زیر نظر خداوند است . (ان اللّه معنا)(
از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست ، چون مال خود را به ولى خود مى سپارد. (یقرض اللّه قرضاً حسناً)(
تبلیغات منفى در او بى اثر است ، چون دل به وعده هاى حتمى الهى داده است : (والعاقبة للمتّقین
غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است . امام على علیه السّلام فرمود: ((عظم الخالق فى اءنفسهم فصغر مادونه فى اءعینهم ...)).
از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمى شود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن مى اندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهى آن راهى را انتخاب مى کند که خداوند معیّن کرده است . (ومن لم یحکم بماانزل اللّه )(
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آنکه ولایت خدا را پذیرفت ، کارهایش رنگ خدایى پیدا مى کند
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : وجهالله |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ایمان اورندگان از مسیحین وکفاربه اسلام -
عبدالله عبداللهي
عبدة بن ابىلبابة نقل نماید: که ایمان آورندگان در این آیه کسانى هستند که قبل از اسلام به حضرت عیسى ایمان داشتند. وقتى که پیامبر اسلام ظهور نمود به او ایمان آوردند و این آیه درباره آنان نازل گردید و نیز مجاهد روایت کند که در زمان عیسى عده اى به او ایمان آورده بودند و عده اى دیگر کافر گردیدند. وقتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله ظهور کرد، کسانى که به عیسى ایمان آورده بودند به پیامبر کافر شدند و کسانى که به عیسى ایمان نیاورده و کافر شده بودند به پیامبر اسلام ایمان آوردند و خداوند این آیه را نازل فرمود.
ابن شهر آشوب از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که درباره دشمنان امام على مرتضى علیهالسلام و پیروان آنها نازل گردیده که مردم را از نور ولایت امام به طرف ظلمت و تاریکى ولایت دشمنان او سوق داده و بیرون مى برند[
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : جامع البیان-تفسیر برهان ازخاصه |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : مومنین |
گوینده : عبدالله عبداللهی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.