● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
Allah said, "Remember My favor on you when I answered the supplication of your Prophet, Musa, when he asked Me to provide you with water. I made the water available for you, making it gush out through a stone. Twelve springs burst out of that stone, a designated spring for each of your tribes. You eat from the manna and the quails and drink from the water that I provided for you, without any effort or hardship for you. So worship the One Who did this for you.
﴿وَلاَ تَعْثَوْاْ فِى الاٌّرْضِ مُفْسِدِینَ﴾
(And do not act corruptly, making mischief on the earth) meaning, "Do not return the favor by committing acts of disobedience that cause favors to disappear.''
Ibn `Abbas said that the Children of Israel, "Had a square stone that Musa was commanded to strike with his staff and, as a result, twelve springs burst out of that stone, three on each side. Each tribe was, therefore, designated a certain spring, and they used to drink from their springs. They never had to travel from their area, they would find the same bounty in the same manner they had in the first area.''This narration is part of the long Hadith that An-Nasa'i, Ibn Jarir and Ibn Abi Hatim recorded about the trials.
This story is similar to the story in Surat Al-`Araf (Chapter 7) although the latter ws revealed in Makkah. In Surat Al-A`raf, Allah used the third person when He mentioned the Children of Israel to the Prophet and narrated what He favored them with. In this Surat Al-Baqarah, which was revealed in Al-Madinah, Allah directed His Speech at the Children of Israel. Further, Allah said in Surat Al-A`raf,
﴿فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا﴾
(And there gushed forth out of it twelve springs) (7:160), describing what first occurred when the water begins to gush out. In the Ayah in Surat Al-Baqarah, Allah described what happened later on, meaning when the water burst out in full force. Allah knows best.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - قوم موسى، پس از نجات از سیطره فرعون و گذر از دریا، در سرزمینى به دور از آب حرکت مى کردند و به کمبود شدید آب مبتلا بودند.
و إذاستسقى موسى لقومه
2 - موسى(ع) از خداوند خواست، تا قومش را از کمبود آب رهایى بخشد.
و إذاستسقى موسى لقومه
«استسقاء» در لغت به معناى طلب کردن آب است و در اصطلاح شرعى دعا به درگاه خداوند است به نحوى خاص براى نزول باران.
3 - خداوند، به موسى (ع) فرمان داد تا براى دستیابى به آب، عصاى خویش را بر سنگ زند.
فقلنا اضرب بعصاک الحجر
«ال» در «الحجر» مى تواند تعریف جنس باشد. در این صورت مراد از «الحجر»، سنگ در مقابل اشیاى دیگر است و مى تواند «ال» براى عهد حضورى یا ذهنى باشد. در این صورت مراد از «الحجر» سنگى مخصوص بوده است.
4 - خداوند، دعا و درخواست موسى(ع) (دستیابى به آب) را سریعاً اجابت کرد.
فقلنا اضرب بعصاک الحجر
حرف «فاء» در «فقلنا» اشاره به این دارد که میان دعاى موسى و اجابت آن فاصله زمانى نبوده است.
5 - موسى(ع) در پى فرمان خدا بدون هیچ تأخیر، عصاى خویش را براى به دستاوردن آب بر سنگ زد.
فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عیناً
حرف «فاء» در «فانفجرت» فاى فصیحه است; یعنى، بیانگر معطوف علیه مقدر مى باشد. جمله با تقدیر آن چنین است: «فضرب بعصاه الحجر فانفجرت». گویا حذف این جمله براى رساندن این معناست که فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.
6 - در پى فرود آمدن عصاى موسى بر سنگ، دوازده چشمه آب از آن جوشش کرد.
فانفجرت منه اثنتا عشرة عیناً
7 - بنى اسرائیل عصر موسى متشکل از دوازده طایفه بودند.
فانفجرت منه اثنتا عشرة عیناً قد علم کل أناس مشربهم
«أناس» جمع إنس و مراد از آن طوایف بنى اسرائیل است که به قرینه «إثنتا عشرة عیناً» معلوم مى شود، آنها دوازده طایفه بودند.
8 - هر یک از دوازده چشمه جوشیده از سنگ، مخصوص طایفه اى از طوایف بنى اسرائیل بود.
قد علم کل أناس مشربهم
«مشرب» به آب آشامیدنى و نیز به جایگاهى که از آن آب بر مى دارند گفته مى شود و مقصود از آن در آیه، چشمه هاى جوشیده از سنگ است.
9 - هر کدام از طایفه هاى بنى اسرائیل آگاه به چشمه مخصوص خویش
قد علم کل أناس مشربهم
10 - هر یک از دوازده چشمه جوشیده از سنگ، خود داراى علامتى مشخص کننده اختصاص آن به طایفه اى از بنى اسرائیل
قد علم کل أناس مشربهم
چنانچه خود چشمه ها علامت نداشت و پس از جوشیدن علامت گذارى مى شد تا اختصاص هر چشمه به طایفه ها معلوم شود، شایسته آن بود که به جاى «قد علم کل أناس مشربهم» (هر طایفه اى چشمه خود را مى شناخت) گفته شود: «علّم ...» (تعلیم داده شد ...).
11 - ضرورت جیره بندى و تقسیم ارزاق در شرایط کمبود
فانفجرت منه اثنتا عشرة عیناً قد علم کل أناس مشربهم
12 - ضرورت از میان بردن زمینه هاى بروز اختلافات اجتماعى*
قد علم کل أناس مشربهم
به نظر مى رسد هدف از تقسیم آب و مشخص کردن هر چشمه به طایفه اى از بنى اسرائیل، جلوگیرى از بروز اختلاف و تنازع بوده است.
13 - جوشش چشمه هاى متعدد از سنگ و ویژگیهاى مخصوص آنها، از معجزات ارائه شده به قوم موسى
فانفجرت منه اثنتا عشرة عیناً قد علم کل أناس مشربهم
14 - دعا و مناجات به درگاه خدا براى رفع کمبود آب (استسقا) امرى نیکو و شایسته، و وظیفه اى بر عهده رهبران دین
و إذاستسقى موسى لقومه
15 - داستان استسقاى موسى(ع) و جوشیدن چشمه هاى آب از سنگ، داستانى آموزنده و خاطره اى شایسته و بایسته به یاد داشتن
و إذاستسقى موسى لقومه ... قد علم کل أناس مشربهم
عبارت «إذاستسقى» عطف بر «نعمتى» در آیه 47 است; یعنى: «أذکروا إذاستسقى موسى لقومه».
16 - خوردن و آشامیدن از روزیهاى خدادادى، توصیه و سفارش خداوند به قوم موسى
کلوا و اشربوا من رزق اللّه
17 - خداوند، بنى اسرائیل را از فسادگرى در سراسر پهنه گیتى بر حذر داشت.
و لاتعثوا فى الأرض مفسدین
«عثو» (مصدر لاتعثوا) به معناى فسادگرى است.
18 - فسادگرى در زمین از محرمات مؤکد است.
و لاتعثوا فى الأرض مفسدین
کلمه «مفسدین» حال براى فاعل «لاتعثوا» است و از آن جا که «لاتعثوا» حاکى از حرمت فسادگرى است، «مفسدین» حال مؤکده خواهد بود و دلالت بر تأکید آن تکلیف دارد.
19 - خداوند، هر طایفه از بنى اسرائیل را از تجاوز به خوراکیها و نوشیدنیهاى مخصوص طایفه دیگر بر حذر داشت.
قد علم کل أناس مشربهم کلوا و اشربوا ... و لاتعثوا فى الأرض مفسدین
اختصاص دادن هر چشمه به طایفه اى از بنى اسرائیل و سپس نهى از فسادگرى، اشاره به این دارد که: تجاوز هر طایفه به حقوق دیگرى فسادگرى است و مى بایست بنى اسرائیل از آن پرهیز مى کردند.
20 - تجاوز به حقوق و مزایاى دیگران، از جلوه هاى فسادگرى است.
کلوا و اشربوا ... و لاتعثوا فى الأرض مفسدین
21 - خداوند، روزى دهنده به بندگان خویش
کلوا و اشربوا من رزق اللّه
22 - اباحه بهره گیرى از نعمتهاى الهى تا آن جاست که به فساد در زمین نینجامد.
کلوا و اشربوا من رزق اللّه و لاتعثوا فى الأرض مفسدین
نهى از فسادگرى پس از توصیه به بهره گیرى از خوراکیها و نوشیدنیها، به منزله قیدى است براى آن توصیه.
23 - از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: «نزلت ثلاثة احجار من الجنة ... و حجر بنى اسرائیل ...;(1)
سه سنگ از بهشت نازل گشته ... یکى از آنها سنگى بود که در میان بنى اسرائیل بود [و به هنگام نیاز از آن آب بر مى گرفتند] ...».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
«و اذاستسقى موسى لقومه»
بازهم در اینجا روى سخن با بنى اسرائیل است؛ مى فرماید:
و [بیاد آورید] آنگاه را که موسى براى قوم خویش آب خواست.
از آنجا که روشن است آن پیامبر بزرگ خدا از پروردگارش آب خواست، واژه معادل عربى «پروردگار» در این فراز از آیه شریفه نیامده و این مطلب از ادامه آیه نیز دریافت مى شود.
«فقلنا اضرب بعصاک الحجر»
به او گفتیم عصاى خویش را به سنگ بزن
منظور از «قوم» در این آیه شریفه، همان بنى اسرائیل است؛ و تقاضاى موسى (ع) براى آب نیز به هنگام سرگردانى آنان در آن بیابان بود. آنها به موسى (ع) شکایت بردند و او هم از خدا درخواست آب کرد؛ و آنگاه پیام آمد که عصاى خویش را بر تخته سنگ بزن تا دوازده چشمه جارى شود.
«فانفجرت منه اثنتاعشرة عیناً»
و آنگاه به خواست ما، دوازده چشمه از آن سنگ جوشید
در این آیه شریفه، معجزه بزرگى که ذکر آن رفت، با واژه «انفجرت» بیان شده؛ امّا در آیه و سوره دیگرى از قرآن، با واژه «انبجست» آمده است:
«... و اَوْحَیْنا اِلى مُوسى اِذِاسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ اَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَاَنْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةً عَیْنَاً ...»(168)
... و به موسى وحى کردیم که عصاى خود را بر سنگ بزند. [و چون زد،] دوازده چشمه آب از آن جارى شد...
برخى از دانشمندان برآنند که این دو واژه هیچ تفاوتى در مفهوم با هم ندارند. امّا عدّه اى دیگر، آن دو را ازجهت معنا اندکى با هم متفاوت مى دانند (که نمونه اى از آن در قسمت نگرشى بر واژه ها، ازنظر شما گذشت). و بنظر مى رسد همین دیدگاه درست باشد؛ چرا که «انبجاس» در مرتبه اى کمتر از انفجار است.
اینک که این دیدگاه را پذیرفتیم، باید بگوییم که چرا این حقیقت در داستان موسى (ع) با دو تعبیر آمده است؟
در پاسخ به این پرسش، سه نظر ارائه شده است:
1. قرآن در این داستان، دو واقعیت را بیان مى کند: نخست اینکه موسى (ع) عصا را بر سنگ زد و آب اندک اندک جستن آغاز کرد؛ و پس از این مرحله، سنگ شکافته شد و انفجار پدید آمد.
2. آب در حالت عادّى که قوم تا این اندازه به آن نیاز نداشتند، کمى مى جوشید، و این جستن به «انبجاس» تعبیر شده است؛ امّا هنگامى که مردم نیاز مبرمى به آن پیدا کردند، به حالت انفجار مى جوشید و بیرون مى ریخت.
3. هنگامى که آن سنگ را از جایى به جاى دیگر انتقال مى دادند، در طول انتقال، اندک آبى از آن جستن مى کرد؛ امّا هنگامى که در نقطه مورد نظر قرار مى گرفت، جوشیدن آن آغاز مى شد.
«قد علم کلّ اناس ٍ مشربهم»
هرگروه و نژاد از آنان، چشمه و آبشخور خویش را مى شناخت.
«کلوا و اشربوا من رزق اللَّه»
[پیام دادیم که:] از روزى خدا بخورید و بیاشامید.
«ولا تعثوا فى الارض مفسدین»
و در روى زمین، سر به تباهى و تبهکارى برندارید.
یک پرسش دستورى: چنانکه گذشت، واژه «تعثوا» به معناى «کوشش در تبهکارى» است؛ و با آمدن علامت نهى بر سر آن، معنایش این مى شود که: «در تبهکارى و فساد مکوشید». از سوى دیگر، واژه «مفسدین» نیز که به معناى «تبهکاران» است، در این آیه شریفه آمده است. دلیل تکرار یک حقیقت با دو واژه چیست؟
پاسخ: این دو واژه، تفاوت ظریفى با یکدیگر دارند: واژه نخست به معناى «تلاش و کوشش در تبهکارى» است، و واژه دوّم فقط به معناى «تبهکارى». امّا ممکن است آمدن این دو واژه با هم، بیانگر این حقیقت باشد که عملکرد بنى اسرائیل دو وجه داشت: یکى صورت و چهره فریبکارانه ظاهرى و برونى و دیگرى سیماى باطنى و درونى.
واژه نخست آنان را از فساد و تبهکارى ظاهرى نهى مى کند، و واژه دوّم از تباهى و فساد درونى.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
جوشیدن چشمه آب در بیابان
باز در این آیه خداوند به یکى دیگر از نعمتهاى مهمى که به بنى اسرائیل ارزانى داشت اشاره کرده مى گوید: به خاطر بیاورید هنگامى که موسى در آن بیابان خشک و سوزان که بنى اسرائیل از جهت آب سخت در مضیقه قرار داشتند) از خداوند خود براى قومش تقاضاى آب کرد و اذ استسقى موسى لقومه ).
و خدا این تقاضا را قبول فرمود، چنانکه قرآن مى گوید: ما به او دستور دادیم که عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن (فقلنا اضرب بعصاک الحجر).
ناگهان آب از آن جوشیدن گرفت و دوازده چشمه آب (درست به تعداد
قبائل بنى اسرائیل ) از آن با سرعت و شدت جارى شد (فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا).
هر یک از این چشمه ها به سوى طایفه اى سرازیر گردید، به گونه اى که اسباط و قبائل بنى اسرائیل هر کدام بخوبى چشمه خود را مى شناختند (قد علم کل اناس مشربهم ).
در اینکه این سنگ چگونه سنگى بوده ، و موسى چگونه با عصا بر آن مى زده ، و جریان آب از آن به چه صورت تحقق مى یافته ، سخن بسیار گفته اند، آنچه قرآن دراین باره مى گوید بیش از این نیست که موسى عصاى خود را بر سنگ زد، و دوازده چشمه آب از آن جارى گردید.
بعضى از مفسران گفته اند این سنگ صخره اى بوده است در یک قسمت کوهستانى مشرف بر آن بیابان ، و تعبیر به انبجست که در آیه 160 سوره اعراف آمده نشان مى دهد که آب در آغاز به صورت کم از آن سنگ بیرون آمده ، سپس فزونى گرفت به حدى که هر یک از قبائل بنى اسرائیل و حیواناتى که همراهشان بود از آن سیراب گشتند، و جاى تعجب نیست که از قطعه سنگى در کوهستان چنین آبى جارى شود، ولى مسلما همه اینها با یک نحوه اعجاز آمیخته بود.
اما اینکه جمعى گفته اند این سنگ قطعه سنگ مخصوصى بود که بنى اسرائیل آن را با خود حمل مى کردند، و هر جا نیاز به آب داشتند بر زمین مى گذاشتند و موسى با عصاى خود بر آن مى زد و آب از آن جارى مى شد، در آیات قرآن دلیلى بر آن نیست ، هر چند در پاره از روایات اشارهاى به آن شده است .
در فصل هفدهم از سفر خروج تورات نیز چنین مى خوانیم : و خداوند به موسى گفت در پیشاپیش قوم بگذر، و بعضى از مشایخ اسرائیل را به همراهت بگیر، و عصائى که به آن نهر را زده بودى بدستت گرفته ، روانه شو اینک من در آنجا در برابر تو، به کوه حوریب مى ایستیم و صخره را بزن که آب از آن
جارى خواهد شد، تا قوم بنوشند و موسى در حضور مشایخ اسرائیل چنین کرد. <120>
به هر حال خداوند از یکسو بر آنها من و سلوى نازل کرد، و از سوى دیگر آب بقدر کافى در اختیارشان گذاشت ، و به آنها فرمود: از روزى خداوند بخورید و بنوشید اما فساد و خرابى در زمین نکنید (کلوا و اشربوا من رزق الله و لا تعثوا فى الارض مفسدین ).
در حقیقت به آنها گوشزد مى کند که حد اقل به عنوان سپاسگزارى در برابر این نعمتهاى بزرگ هم که باشد لجاجت و خیره سرى و آزار پیامبران را کنار بگذارید.
1- فرق تعثوا و مفسدین
لا تعثوا از ماده عثى (بر وزن مسى ) به معنى فساد شدید است ، منتهى این کلمه بیشتر در مفاسد اخلاقى و معنوى به کار مى رود در حالى که ماده عیث که از نظر معنى شبیه آن است بیشتر به مفاسد حسى اطلاق مى گردد، بنا بر این جمله لا تعثوا همان معنى مفسدین را مى رساند، ولى با تاءکید و شدت بیشتر.
این احتمال نیز وجود دارد که مجموع جمله اشاره به این حقیقت باشد که فساد در آغاز از نقطه کوچکى شروع مى شود و سپس گسترش مى یابد و تشدید مى گردد و این درست همان چیزى است که از کلمه تعثوا استفاده مى شود، به تعبیر دیگر مفسدین اشاره به آغاز برنامه هاى فسادانگیز است و تعثوا اشاره به ادامه و گسترش آن .
2- خارق عادات در زندگى بنى اسرائیل
بعضى از کسانى که با منطق اعجاز آشنا نیستند، جوشیدن اینهمه آب و این چشمه ها را از آن صخره ، بعید شمرده اند، در حالى که این گونه مسائل که قسمت مهمى از معجزه انبیاء را تشکیل مى دهد، چنانکه در جاى خود گفته ایم ، امر محال یا استثناء در قانون علیت نیست ، بلکه تنها یک خارق عادت است یعنى مخالف با علت و معلولى است که ما با آن خو گرفته ایم .
بدیهى است تغییر مسیر علل و معلول عادى براى خداوندى که خالق زمین و آسمان و تمام جهان هستى است بهیچوجه مشکل نخواهد بود، چه اینکه اگر از روز اول این علل و معلول را طور دیگرى آفریده بود و ما با آن خو گرفته بودیم وضع کنونى را خارق عادت و محال مى پنداشتیم .
کوتاه سخن اینکه : آفریننده عالم هستى و نظام علت و معلول ، حاکم بر آن است نه محکوم آن ، حتى در زندگى روزمره ما، موارد استثنائى در نظام موجود علت و معلول کم نیست ، و به هر حال مساءله اعجاز چه در گذشته چه در حال مشکل عقلى و علمى ایجاد نمى کند. <121>
3- فرق میان ((انفجرت )) و ((انبجست ))
در آیه مورد بحث در مورد جوشیدن آب تعبیر به ((انفجرت )) شده ، در حالى در آیه 160 سوره اعراف بجاى آن ((انبجست )) آمده است که اولى به معنى جریان شدید آب است و دومى جریان خفیف و ملایم .
آیه دوم ممکن است اشاره به مرحله ابتدائى جریان این آب باشد تا مایه وحشت آنها نگردد و بنى اسرائیل بخوبى بتوانند آن را مهار کرده و در کنترل
خود در آورند، در حالى که انفجرت به مرحله نهائى آن که شدت جریان آب است ناظر است .
در کتاب مفردات راغب آمده است که انبجاس در جائى گفته مى شود که آب از روزنه کوچکى بیرون آید و انفجار به هنگامى گفته مى شود که از محل وسیعى بیرون مى ریزد، این تعبیر با آنچه قبلا گفتیم کاملا سازگار است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
عطشوا فی التیه ، فدعا لهم موسی بالسقیا فقیل له (اضرب بعصاک الحجر) و اللام إما للعهد و الاشارة إلی حجر معلوم ، فقد روی أنه حجر طوری حمله معه ، و کان حجرا مربعا له أربعة أوجه کانت تنبع من کل وجه ثلاث أعین ، لکل سبط عین تسیل فی جدول إلی السبط الذی أمر أن یسقیهم ، و کانوا ستمائة ألف ، وسعة المعسکر اثنا عشر میلا. و قیل أهبطه آدم من الجنة فتوارثوه ، حتی وقع إلی شعیب ، فدفعه إلیه مع العصا. و قیل هو الحجر الذی وضع علیه ثوبه حین اغتسل إذ رموه بالادرة، ففربه ، فقال له جبریل : یقول لک الله تعالی : ارفع هذا الحجر، فإن لی فیه قدرة و لک فیه معجزة، فحمله فی مخلاته . و إما للجنس ، أی اضرب الشی ء الذی یقال له الحجر. و عن الحسن : لم یأمره أن یضرب حجرا بعینه قال : و هذا أظهر فی الحجة و أبین فی القدرة. وروی أنهم قالوا: کیف بنا لو أفضینا إلی أرض لیست فیها حجارة، فحمل حجرا فی مخلاته فحیثما نزلوا ألقاه . و قیل کان یضربه بعصاه فینفجر، و یضربه بها فییبس . فقالوا: إن فقد موسی عصاه متنا عطشا، فأوحی إلیه : لاتقرع الحجارة، و کلمها تطعک ، لعلهم یعتبرون . و قیل : کان من رخام و کان ذراعا فی ذراع . و قیل مثل رأس الانسان . و قیل : کان من آس الجنة طوله عشرة أذرع علی طول موسی ، و له شعبتان تتقدان فی الظلمة، و کان یحمل علی حمار (فانفجرت ) الفاء متعلقة بمحذوف ، أی فضرب فانفجرت . أو فإن ضربت فقد انفجرت ، کما ذکرنا فی قوله (فتاب علیکم ) و هی علی هذا فاء فصیحة لاتقع إلا فی کلام بلیغ . و قرئ (عشرة) بکسر الشین و بفتحها و هما لغتان (کل أناس ) کل سبط (مشربهم ) عینهم التی یشربون منها (کلوا) علی إرادة القول (من رزق الله ) مما رزقکم من الطعام و هو المن و السلوی و من ماء العیون . و قیل الماء ینبت منه الزروع و الثمار، فهو رزق یؤکل منه و یشرب . و العثی : أشد الفساد، فقیل لهم : لاتتمادوا فی الفساد فی حال فسادکم لانهم کانوا متمادین فیه .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.