قرآن در آیات گذشته مراجعه به داوران جور را شدیدا محکوم نمود ، در این آیه به عنوان تاکید این سخن مىگوید : پیامبرانى را که ما مىفرستادیم همه براى این بودهاند که به فرمان خدا از آنها اطاعت شود و هیچگونه مخالفتى نسبت به آنها انجام نگردد ( و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله ) .
زیرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بودهاند و هم رئیس حکومت الهى ، بنا بر این مردم موظف بودهاند هم از نظر بیان احکام خداوند و هم از نظر چگونگى اجراى آن از آنها پیروى کنند ، و تنها به ادعاى ایمان قناعت نکنند.
از این جمله به خوبى استفاده مىشودکه هدف از فرستادن پیامبران ، اطاعت و فرمانبردارى کردن همه مردم بوده است ، حال اگر بعضى از مردم از آزادى خود سوء استفاده کردند و اطاعت ننمودند ، تقصیر متوجه خود آنها است ، بنا بر این آیه فوق عقیده جبریون را که مىگویند بعضى از مردم از آغاز موظف به اطاعت ، و بعضى محکوم به عصیان و مخالفت هستند نفى مىکند.
ضمنا از تعبیر باذن الله استفاده مىشود که پیامبران الهى هر چه دارند از ناحیه خدا است و به عبارت دیگر وجوب اطاعت آنها بالذات نیست ، بلکه آن هم به فرمان پروردگار و از ناحیه اوست .
سپس در دنباله آیه راه بازگشت را به روى گناهکاران و آنها که به طاغوت مراجعه کردند ، و یا به نحوى از انحاء مرتکب گناهى شدند ، گشوده و مىفرماید : اگر آنها هنگامى که به خویش ستم کردند ، به سوى تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىنمودند و پیامبر هم براى آنها طلب آمرزش مینمود ، خدا را توبهپذیر و مهربان مىیافتند ( و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما).
قابل توجه اینکه قرآن به جاى اینکه بگوید : نافرمانى خدا کردند و مراجعه به داوران جور نمودند مىگوید اذ ظلموا انفسهم : هنگامى که به خویش ستم کردند ! اشاره به اینکه فایده اطاعت فرمان خدا و پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) متوجه خود شما مىشود ، و مخالفت با آن در واقع یک نوع ستم به خویشتن است ، زیرا زندگى مادى شما را به هم مىریزد و از نظر معنوى مایه عقبگرد شما است .
از این آیه ضمنا پاسخ کسانى که توسل جستن به پیامبر و یا امام را یک نوع شرک مىپندارند روشن مىشود ، زیرا این آیه صریحا مىگوید که آمدن به سراغ پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) و او را بر در درگاه خدا شفیع قرار دادن ، و وساطت و استغفار اوبراى گنهکاران مؤثر است ، و موجب پذیرش توبه ، و رحمت الهى است.
اگر وساطت و دعا و استغفار و شفاعت خواستن از پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) شرک بود چگونه ممکن بود که قرآن چنین دستورى را به گنهکاران بدهد ! منتها افراد خطاکار باید نخست خود توبه کنند و از راه خطا برگردند ، سپس براى قبول توبه خود از استغفار پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز استفاده کنند.
بدیهى است پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) آمرزنده گناه نیست ، او تنها مىتواند از خدا طلب آمرزش کند و این آیه پاسخ دندان شکنى است به آنها که این گونه وساطت را انکار مىکنند ( دقت کنید ) جالب توجه اینکه قرآن نمىگوید : تو براى آنها استغفار کن بلکه مىگویدرسول براى آنها استغفار کند ، این تعبیر گویا اشاره به آن است که پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) از مقام و موقعیتش استفاده کند و براى خطاکاران توبه کننده استغفار نماید.
این معنى ( تاثیر استغفار پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) براى مؤمنان ) در آیات دیگرى از قرآن نیز آمده است مانند آیه 19 سوره محمد و آیه 5 سوره منافقون و آیه 114 سوره توبه که در باره استغفار ابراهیم نسبت به پدرش ( عمویش ) اشاره مىکند ، و آیات دیگرى که نهى از استغفار براى مشرکان مىکند و مفهومش این است که استغفار براى مؤمنان بىمانع است ، و نیز از بعضى از آیات استفاده مىشود که فرشتگان براى جمعى از مؤمنان خطاکار در پیشگاه خداوند استغفار مىکنند ( سوره غافر آیه 7 و سوره شورى آیه 5 ) .
خلاصه اینکه آیات زیادى از قرآن مجید حکایت از این معنى مىکند که پیامبران یا فرشتگان و یا مؤمنان پاکدل مىتوانند براى بعضى از خطاکاران استغفار کنند ، و استغفار آنها در پیشگاه خدا اثر دارد ، این خود یکى از معانى شفاعت کردن پیامبر و یا فرشتگان و یا مؤمنان پاکدل براى خطاکاران است ، ولى همانطور که گفتیم چنین شفاعتى نیازمند به وجود زمینه و شایستگى و آمادگى در خود خطاکاران است .
شگفتانگیز اینکه از پارهاى از کلمات بعضى از مفسران استفاده مىشود که خواستهاند استغفار پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) را در آیه فوق مربوط به تجاوز به حقوق شخصى خود پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) بدانند و بگویند چون نسبت به خود پیغمبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) ستم کرده بودند ، لازم بود رضایت او را بدست آورند تا خداوند از خطاى آنها بگذرد!ولى روشن است که ارجاع داورى به غیر پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) ستمى به شخص پیغمبر نیست بلکه مخالفت با منصب خاص او و یا به عبارت دیگر مخالفت با فرمان خدا است و بفرض که ستمى بر شخص پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد قرآن روى آن تکیه نکرده است بلکه تکیه قرآن روى این مطلب است که آنها بر خلاف فرمان خدا رفتار کردند.
به علاوه اگر ما به کسى ستم کنیم رضایت او کافى است چه نیازى به استغفاراو در پیشگاه خدا است ؟ و از همه گذشته بفرض که چنین تفسیرى براى آیه فوق کنیم در مورد آن همه آیات دیگر که استغفار پیامبران و فرشتگان و مؤمنان را در حق خطاکاران مؤثر مىداند چه خواهیم گفت ؟ آیا در مورد آنها نیز پاى حقوق شخصى در میان بوده است ؟ ! .
[ نظرات / امتیازها ]