فَأَمَّا الإِنسانُ إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ
گروهی در نعمتخود را مورد کرامت و لیاقت ذاتی پنداشته و نعمت را به برتری و فضیلت ذاتی خود مستند میدانند و بحکم: إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغی أَن رَآهُ استَغنی علق/ 6 و 7، طغیان میکنند و کوس أَنَا رَبُّکُمُ الأَعلی میزنند چنان که درباره عاد، ثمود و فرعون گفته شد.گرچه سخن مفصل شد ولی باز چند نکته باقی است، اول اینکه به قرینه رَبِّی أَکرَمَنِ- رَبِّی أَهانَنِ ظاهرا مراد از «الانسان» در آیه انسان خداشناس است آیات بعدی در زمینه ارث و مسکین نیز آن را تأیید میکند اگر منظور انسان مشرک باشد کلمه «ربی» ندای فطرت او است گرچه به زبان انکار میکند.
دوم: امتحان لازمه زندگی و طریق تکامل در مراحل انسانیت است در صورتی که از عهده آن بربیاید و در تکامل برای اهل عذاب شدن است، اگر از عهدهاش برنیاید آری إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِینٌ آل عمران/ 178.
سوم: فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ نشان میدهد که نعمت دادن یک نوع اکرام ابتدایی است که اگر از عهده امتحان بربیاید مداوم خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
1 - خداوند، انسان ها را امتحان مى کند.
فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ربّه
حرف «ال» در «الإنسان» براى جنس و بیانگر این است که آیه شریفه درباره نوع انسان ها است. «إبتلاء» به معناى اختبار و امتحان است. (قاموس)
2 - امتحان بندگان، جلوه ربوبیت خداوند و در راستاى تدبیر امور آنان است.
ربّه
3 - خداوند، با بهره مند ساختن آبرومندانه مردم از مادیات و رساندن آنها به نعمت و رفاه، آنان را آزمایش مى کند.
ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه
«اکرام» این است که بدون تحقیر به کسى نفعى رسانده شود و یا به کسى عطاى شرافتمندانه اى داده شود(مفردات راغب). فعل «أکرمه» به معناى «او را با عظمت و بى عیب شمرد» نیز آمده و فعل «نعّمه»; یعنى، او را رفاهمند ساخت (قاموس). حرف فاء در «فأکرمه»، براى تفصیل مجمل به کار رفته و نوع امتحان را بیان مى کند.
4 - آزمایش هاى متعدد خداوند از انسان ها، کمین هاى او براى مراقبت رفتار آنان است.
إنّ ربّک لبالمرصاد . فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ربّه
حرف «فاء» در «فأمّا الإنسان»، این آیه را به آیه قبل مرتبط ساخته و ابتلا را مصداق آن قرار داده است.
5 - نعمت هاى ارزانى شده به انسان ها، اکرام خداوند و احسان او است.
فأکرمه و نعّمه
جمله «نعّمه» ـ به قرینه سیاق آیه ـ بیان جمله قبل و عطف آن، براى تفسیر اکرام است.
6 - انسان ها، هنگام برخوردارى از نعمت و رفاه، خود را نزد خداوند، عزّت مند و با کرامت مى پندارند.
فأمّا الإنسـن إذا ... نعّمه فیقول ربّى أکرمن
اکرام در فعل هاى «أکرمه» و «أکرمن»، به یک معنا نیست; زیرا لحن آیه شریفه گوینده «ربّى أکرمن» را نکوهش کرده; با آن که اکرام را در «أکرمه» پذیرفته است. بنابراین در «أکرمه» مراد «رساندن نفع بدون خوارى و ذلت» است ـ که در «مفردات راغب» از معانى اکرام شمرده شده ـ و در «أکرمن» مقصود «با عظمت شمردن و بى عیب دانستن» است که در «قاموس» آمده است.
7 - عجب و خودپسندى، خطرى در کمین ثروت مندان; حتى کسانى که نعمت ها را وابسته به خداوند دیده و به ربوبیت او ایمان دارند.
ربّى أکرمن
واژه «ربّى»، نشانگر مؤمن بودن گوینده آن به ربوبیت خداوند است. بنابراین گرچه «الإنسان» مطلق است; ولى سخن درباره خداپرستان است.
8 - غفلت از آزمایش بودن نعمت ها، مایه خطا در تحلیل عوامل پیشرفت هاى اقتصادى
ابتلیه ربّه ... فیقول ربّى أکرمن
9 - برخوردارى از نعمت و رفاه، نشانه شرافت مندى در پیشگاه خداوند نیست.
و نعّمه فیقول ربّى أکرمن
10 - خودپسندى و احساس شرافت مندى بر اثر ثروت، حالتى نکوهیده و ناشایست است.
فیقول ربّى أکرمن
11 - لزوم دقّت در گفتار و پرهیز از ارائه تحلیل هاى نادرست
فیقول
[ نظرات / امتیازها ]
(15)- فَأَمَّا الإِنسانُ اینکه متصل است بقوله إِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصادِ کانه قیل ان اللّه لا یرید من الانسان الا الطاعة و السعی للاخرة و هو مرصد للعقوبة للعاصی فاما الانسان فلا یرید ذلک و لا یهمه الا العاجلة و ما یلذه و ینعمه، پس بدرستی که خدای نمیخواهد از آدمی مگر طاعت و سعی برای نفع آخرت در حالتی که مترصد است برای عاصی بعقوبت پس اما آدمی نمیخواهد اینکه را و اهتمام ندارد مگر توانگری و نیکو حالی در دنیا و مستلذات آن فلهذا إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ چون بیازماید او را پروردگار او بشکر بر نعمت او یعنی اراده نماید که بسپاس داری او بر توانگری و نیکو حالی ظاهر گردد فَأَکرَمَهُ پس گرامی کندش بجاه و اقتدار وَ نَعَّمَهُ و نعمت دهد او را و معیشت را بر او فراخ گرداند و بآسانی کار وی را بسازد.
فَیَقُولُ پس گوید از روی فرح رَبِّی أَکرَمَنِ پروردگار من گرامی کرد مرا و با من اینکه کرامتها فرموده، یعنی گمان برد که سبب کرامت او توسع نعمت از پروردگار او بوده بدانکه فَیَقُولُ تا آخر خبر مبتداست که (انسان) است و ذکر (فا) بجهت آنکه (اما) متضمن معنی شرطست و ظرف متوسط در تقدیر تأخیر کانه قیل فأما الانسان فقائل ربی اکرمن وقت ابتلائه بالانعام و همچنین است قوله:
[ نظرات / امتیازها ]
فَأَمَّا الإِنسانُ إِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ:
بیان آنستکه بشر پیوسته تحت مراقبت و احاطه شهودی ساحت کبریائی خواهد بود چه بسا افرادی که پروردگار بر حسب نظام جهان او را در اثر وفور نعمت و سلامت و عافیت و ثروت و تمکن مالی معرض آزمایش در آورده و او را اکرام فرموده ولی بشر از نظر کوتاه فکری چنین پندارد که در اثر کرامت وجودی خود او است و منزلتی و مقامی در نزد آفریدگار دارد بدین جهت غرور و خود ستائی او سبب شود که دست بهر جنایت و تبه کاری بزند و ستم بر زیر دستان بنماید بالاخره در اثر غرور خود را مسئول نداند بنای فتنه و فساد بگذارد.
غافل از اینکه پروردگار بشر را در اینکه جهان بمعرض آزمایش کامل در آورده و هرگونه نعمت سلامت و صحت بدن و ثروت و نفوذ و آثار وجودی که دارد همه وسیله آزمایش دقیق هر فردی است چنانچه آن نعمت را در مورد شایسته صرف نماید آنگاه نعمت را پذیرفته است و در صورتی که در غیر مورد صرف نماید نعمت را بصورت نقمت در آورده و مسئول کفران نعمت خود خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]