در آخرین آیه روى سخن را به پیامبر کرده مىگوید : فزونى اموال و اولاد آنها نباید تو را در شگفتى فرو برد و فکر کنى که آنها با اینکه منافقند چگونه مشمول اینهمه مواهب الهى واقع شدهاند ( فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم) .
چرا که اینها به ظاهر براى آنها نعمت است اما در حقیقت خدا مىخواهد به این وسیله آنان را در زندگى دنیا معذب کند ، و به خاطر دلبستگى فوق العاده به این امور در حال کفر وبى ایمانى بمیرند ( انما یرید الله لیعذبهم بها فى الحیوة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون) .
در واقع آنها از دو راه به وسیله این اموال و اولاد ( نیروى اقتصادى و انسانى ) معذب مىشوند : نخست اینکه این گونه افراد معمولا فرزندانى ناصالح و اموالى بى برکت دارند که مایه درد و رنجشان در زندگى دنیا است ، شب و روز باید براى فرزندانى که مایه ننگ و ناراحتى هستند ، تلاش کنند ، و براى حفظ اموالى که از طریق گناه بدست آوردهاند جان بکنند ، و از طرف دیگر چون به این اموال و فرزندان بالاخره دلبستگى دارند و به سراى وسیع و پر نعمت آخرت و جهان پس از مرگ ایمان ندارند چشمپوشى از اینهمه اموال بر ایشان مشکل است تا آنجا
تفسیر نمونه ج : 7ص :450
که ایمانشان را روى آنها گذاشته و با کفر از دنیا مىروند ، و به سختترین وضعى جان مىدهند ؟ مال و فرزند اگر پاک و صالح باشد موهبت است و سعادت و مایه رفاه و آسایش و اگر ناپاک و ناصالح باشد رنج و عذاب الیم است .
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد
1 -بعضى سؤال مىکنند که چگونه در آغاز آیه اول گفته شده است خواه از روى اختیار یا اکراه انفاق کنید پذیرفته نمىشود .
در حالى که در آخر آیه دوم تصریح شده که آنها جز از روى کراهت انفاق نمىکنند آیا این دو با هم منافات ندارد ؟ ولى با توجه به یک مطلب پاسخ این سؤال روشن مىشود و آن اینکه آغاز آیه اول در واقع به صورت یک قضیه شرطیه است ، یعنى اگر از روى اطاعت و یا اکراه انفاق کنید بهر شکل و بهر صورت باشد پذیرفته نخواهد شد ، و مىدانیم قضیه شرطیه دلیل بر وجود شرط نیست ، یعنى به فرض که از روى میل و اختیار هم انفاق کنند فایده ندارد چون بى ایمانند .
ولى ذیل آیه دوم بیان یک قضیه خارجیه است و آن اینکه آنها همیشه از روى اکراه انفاق مىکنند ( دقت کنید ) .
2 -درس دیگرى که از آیات فوق مىتوان گرفت این است که نباید تنها به نماز و روزه مردم فریفته شد زیرا منافقان ، هم نماز مىخواندند ، و هم به ظاهر در راه خدا انفاق مىکردند ، بلکه باید نمازها و انفاقهاى منافقگرانه را از اعمال پاک و سازنده مؤمنان راستین باز شناخت و اتفاقا با دقت و کنجکاوى در ظاهر عمل نیز غالبا شناخته مىشود .
تفسیر نمونه ج : 7ص :451
و در حدیث مىخوانیم لا تنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شىء اعتاده و لو ترکه استوحش ، و لکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانته : تنها به رکوع و سجود طولانى افراد ننگرید ، زیرا ممکن است این عبادت عادتى باشد که از ترکش ناراحت شود و لکن به راستگوئى و اداء امانت آنها دقت کنید زیرا راستى و امانت از ایمان سرچشمه مىگیرد در حالى که رکوع و سجود عادتى با کفر و نفاق هم سازگار است ) .
[ نظرات / امتیازها ]
«تَزهَق» به معناى خارج شدن همراه با دشوارى و تأسّف و حسرت است.
نهى خدا از تعجّب، دلیل بر وجود این تعجّب در پیامبر نیست، بلکه جنبهى پیشگیرى دارد.
در نهجالبلاغه، لحظات جان دادن گروهى ترسیم شده است که اموالشان در آن هنگام، در برابر چشمشان جلوه مىکند و از اینکه آنها را مىگذارند و مىروند، عذاب مىکشند. [1]
راههاى عذاب شدن به وسیلهى مال از این قبیل است: عذاب در تهیّه آن، در نگهدارىِ آن از سرقت و حریق و مردم حسود، به جا گذاشتن و رفتن هنگام جان دادن، پاسخگویى در قیامت براى چگونگى تهیّه و مصرف آن.
1) نهج البلاغه، خطبه 108.
[ نظرات / امتیازها ]